1
1سخنان اِرمیا پسر حِلقیا، از کاهنانی که در عَناتوت در سرزمین بنیامین بودند. 2کلام خداوند در ایام یوشیا پسر آمون، پادشاه یهودا، در سال سیزدهمِ سلطنت او، بر اِرمیا نازل شد، 3و نیز در ایام یِهویاقیم، پسر یوشیا پادشاه یهودا، تا پایان یازدهمین سالِ صِدِقیا پسر یوشیا، پادشاه یهودا، همچنان نازل میشد، تا زمان تبعید اهالی اورشلیم در ماه پنجم.
رسالت اِرمیا
4کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
5«پیش از آنکه تو را در رَحِم نقش بندم، تو را شناختم،*1:5 ”شناختن“ در اینجا حاوی مفهوم گزینش نیز هست. و پیش از آنکه به دنیا بیایی، تو را جدا کردم،
و تو را بر قومها نبی قرار دادم.»
6آنگاه گفتم: «آه، ای خداوندگارْ یهوه، اینک من سخن گفتن نمیدانم، زیرا جوانی بیش نیستم!»
7اما خداوند مرا گفت:
«مگو، ”جوانی بیش نیستم“،
زیرا نزد هر کس که تو را بفرستم، خواهی رفت،
و هرآنچه تو را امر فرمایم، خواهی گفت.
8از ایشان مترس،
زیرا من با تو هستم تا رهاییات بخشم؛»
این است فرمودۀ خداوند.
9آنگاه خداوند دست خود را پیش آورده، دهانم را لمس کرد. و خداوند مرا گفت: «اینک کلام خود را در دهانت نهادم. 10بدان که امروز تو را بر قومها و حکومتها برگماشتم، تا از ریشه بَرکَنی و منهدم نمایی، هلاک کنی و سرنگون سازی، بنا کنی و غرس نمایی.»
11و باز کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: «ای اِرمیا، چه میبینی؟» گفتم: «شاخۀ درخت بادام.» 12خداوند مرا گفت: «نیکو دیدی، زیرا من بر کلام خویش دیدبانی میکنم*1:12 در عبری واژۀ ”بادام“ و ”دیدبانی“ هم آوا هستند. تا آن را به انجام رسانم.» 13دیگر بار کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: «چه میبینی؟» گفتم: «دیگی جوشان که از شمال رو بدین سو دارد.» 14آنگاه خداوند مرا فرمود: «بلایی از جانب شمال به سوی تمامی ساکنان این سرزمین سرازیر خواهد شد. 15زیرا خداوند میفرماید: اینک من همۀ طوایفِ ممالکِ شمال را جملگی فرا خواهم خواند، و ایشان آمده، هر یک تخت خویش را بر دهنۀ دروازههای اورشلیم، و در برابر تمامی حصارهای گِرداگردش، و بر ضد تمامی شهرهای یهودا، بر پا خواهند داشت. 16و من داوریهای خود را به سبب تمامی شرارتهایشان بر ایشان اعلام خواهم کرد، زیرا مرا ترک گفته، برای خدایانِ غیر بخور سوزاندند و کارهای دست خویش را پرستش کردند. 17اما تو، کمر خود را محکم ببند و برخاسته، هرآنچه را به تو امر میفرمایم، بدیشان بگو. از ایشان هراسان مباش، مبادا تو را در برابر ایشان به هراس افکنم. 18زیرا هان من امروز تو را شهرِ حصاردار و ستون آهنین و حصارهای برنجین بر ضد تمامی این سرزمین ساختهام، بر ضد پادشاهان یهودا و صاحبمنصبان و کاهنانش و بر ضد مردمان این دیار. 19ایشان با تو به نبرد بر خواهند خاست، اما بر تو پیروز نخواهند شد، زیرا خداوند میفرماید، من با تو هستم تا رهاییات بخشم.»
2
بیوفایی اسرائیل
1کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 2«برو و در گوش اورشلیم ندا کن که خداوند چنین میگوید: محبت ایام جوانی و عشق دوران نامزدیت را به یاد میآورم، آنگاه که در بیابان و در زمین بایِر از پی من میآمدی. 3اسرائیل برای خداوند مقدس بود و نوبر محصول او. همۀ کسانی که از آن بخورند، تقصیرکار میشوند و بلا دامنگیر ایشان میگردد؛» این است فرمودۀ خداوند.
4ای خاندان یعقوب و ای تمامی طوایف خاندان اسرائیل، کلام خداوند را بشنوید. 5خداوند چنین میفرماید:
«پدرانتان چه بیانصافی در من دیدند،
که از من دوری گزیدند،
و در پی بطالت رفته،
خود باطل گردیدند؟
6نگفتند: ”خداوند کجاست،
که ما را از سرزمین مصر برآورد
و در صحرا رهبریمان کرد،
در سرزمین بیابانها و حفرهها،
در زمین خشک و تاریکی غلیظ،
زمینی که کسی از آن گذر نمیکرد،
و انسانی در آن نمیزیست؟“
7من شما را به سرزمین بُستانها آوردم،
تا از میوهها و چیزهای نیکویش بخورید؛
اما شما چون داخل شدید،
زمین مرا نجس ساختید
و میراث مرا مکروه گردانیدید.
8کاهنان نگفتند: ”خداوند کجاست؟“
و عالِمان شریعت مرا نشناختند؛
رهبران*2:8 در عبری: ”شبانان“. بر من عِصیان ورزیدند، و انبیا به نامِ بَعَل*2:8 ”بَعَل“ بُت کنعانیان، و به خدای حاصلخیزی معروف بود. نبوّت کرده، در پیِ چیزهای بیفایده رفتند.
9«از این رو، خداوند میفرماید، بار دیگر بر شما ادعا وارد خواهم آورد،
و بر فرزندانِ فرزندانتان.
10به سواحل کِتّیم گذر کرده، بنگرید،
به قیدار بفرستید و بهدقّت ملاحظه کنید؛
ببینید آیا چنین چیزی تا به حال شده است؟
11آیا هیچ قومی هرگز خدایان خود را عوض کردهاند،
هرچند خدا نیستند؟
اما قوم من ’جلال‘ خویش را
با آنچه فایدهای نمیرساند عوض کردهاند.
12خداوند میفرماید:
ای آسمانها، از این متحیر شوید؛
با وحشتی عظیم بر خود بلرزید.
13زیرا قوم من مرتکب دو گناه شدهاند:
مرا که چشمۀ آب حیاتم، ترک گفتهاند
و برای خویشتن آبانبارها کَندهاند،
آبانبارهای تَرَکخورده که آب را نگاه نتوانند داشت.
14«آیا اسرائیل غلام یا خانهزاد*2:14 منظور، غلامی است که در خانۀ ارباب به دنیا آمده است. است؟ پس چرا به غنیمت برده شده است؟
15شیران بر او غریدهاند،
و نعرۀ بلند برکشیدهاند.
سرزمین او را به ویرانهای بَدَل کردهاند؛
شهرهایش خراب و متروک گشته است.
16نیز مردان مِمفیس*2:16 در عبری: ”پسران نوف“ که همان ”مِمفیس“ باشد. و تَحفَنحیس*2:16 نام دو شهر از شهرهای مصر باستان. تارَکت را شکستهاند!*2:16 یا «تراشیدهاند». 17آیا تو خود این را بر سر خویش نیاوردی،
با ترک گفتن یهوه خدای خویش،
آنگاه که تو را در راه رهبری میکرد؟
18حال تو را چه سود که به مصر بروی
تا از آبِ شیحور*2:18 شعبهای از رود نیل در مصر. بنوشی؟ و تو را چه حاصل که به آشور بروی
تا از آب فُرات بنوشی؟
19خداوندگار، خداوند لشکرها چنین میفرماید:
شرارتت تو را تأدیب خواهد کرد،
و اِرتِدادت تو را توبیخ خواهد نمود.
پس بدان و ببین
که چه زشت و تلخ است
که یهوه خدایت را ترک گویی،
و ترس من در تو نباشد.
20«زیرا مدتها پیش یوغ خود را شکستی و بندهایت را گسستی، و گفتی: ”خدمت نخواهم کرد!“ براستی که تو بر هر تَلِ بلند و زیر هر درخت سبز همچون فاحشهای دراز کشیدی. 21اما من تو را همچون تاکی برگزیده که از تخمِ تماماصیل باشد، غرس کردم. پس چگونه فاسد شدی و به تاکی وحشی برای من بَدَل گشتی؟ 22خداوندگارْ یهوه میفرماید، حتی اگر خود را به قلیاب بشویی و صابونِ فراوان به کار بَری، لکۀ گناهت همچنان در برابر من است. 23چگونه میتوانی بگویی: ”نجس نیستم و از بَعَلها پیروی نکردهام“؟ ببین چگونه در وادی*2:23 منظور وادی ”هِنوم“ است که در جنوب غربی اورشلیم بود و در آنجا اقوام بتپرست مراسم مذهبی خود را با قربانی کردن کودکان برای بتها اجرا میکردند. رفتار کردی، و به عمل خویش اِذعان کن؛ ای که چون مادهشُتری جوان، به این سو و آن سو میدوی! 24تو به مادهخری وحشی میمانی که به بیابان عادت دارد، و در شهوتِ دل خود باد را بو میکشد؛ کیست که بتواند شهوت او را مهار کند؟ طالبانِ او را به جهت یافتنش زحمت چندان نیست، زیرا او را در ماهِ آمادگیاش خواهند یافت. 25گفتم پای برهنه و گلویِ تشنه از پی ایشان مشتاب. اما گفتی، ”نه! بیفایده است! زیرا که خدایان بیگانه را دوست میدارم، و از پی ایشان خواهم شتافت.“ 26همانگونه که دزد به هنگام گرفتار آمدن رسوا میشود، خاندان اسرائیل به اتفاق پادشاهان و صاحبمنصبان و کاهنان و انبیایشان، جملگی رسوا خواهند شد. 27آنان به چوب میگویند: ”تو پدر من هستی،“ و به سنگ که: ”تو مرا زادهای!“ آنان پشت خود را به من کردهاند و نه روی خود را. اما به هنگام مصیبت فریاد برمیآورند که، ”برخیز و نجاتمان دِه!“ 28پس کجایند آن خدایانِ تو که برای خود ساختی؟ بگذار همانها در زمان مصیبتِ تو برخیزند و اگر میتوانند نجاتت دهند؛ زیرا که تو را، ای یهودا، به شمارِ شهرهایت خدایان است! 29خداوند میفرماید: چرا با من مجادله میکنید؟ همگی شما بر من عِصیان ورزیدهاید. 30فرزندان شما را عبث زدهام، زیرا که ادب نمیشوند؛ شمشیر خودتان همچون شیر درّنده انبیای شما را هلاک کرده است. 31«و حال شما، ای مردمان این عصر، به کلام خداوند توجه کنید: آیا من برای اسرائیل همچون بیابان یا زمینِ تاریکیِ غلیظ بودهام؟ پس چرا قوم من میگویند: ”ما آزادیم، و دیگر نزد تو نمیآییم“؟ 32آیا دوشیزه، زینت خود، و عروس، زیور خویش را از یاد میبَرد؟ اما روزهای بیشمار است که قوم من مرا از یاد بردهاند. 33تو در طلب عشق چه ماهرانه راه خود را پیدا میکنی! تا بدانجا که حتی به زنان بدکاره نیز درس میدهی! 34دامن ردایت به خون نیازمندان بیگناه آغشته است، هرچند که آنان را در حال نَقْب زدن نیافتی. با این همه 35میگویی: ”بیگناهم؛ بهیقین خشم او از من برگشته است.“ اینک از آن رو که میگویی، ”گناه نکردهام،“ بر تو داوری خواهم کرد. 36چرا اینقدر به هر سو شتابانی و راه خود را تغییر میدهی؟ چنانکه از آشور نومید شدی، از مصر نیز نومید خواهی شد. 37از آنجا نیز دستها بر سرْ بیرون خواهی آمد؛ زیرا خداوند کسانی را که تو بر ایشان توکل کردهای رد کرده است، و تو از ایشان کامیاب نخواهی شد.
3
1«اگر مردی زن خویش را طلاق دهد
و آن زن از وی جدا شده، زن مردی دیگر شود،
آیا دیگر بار نزد آن زن بازمیگردد؟
آیا آن سرزمین بهغایت مُلَوَّث نخواهد شد؟
خداوند میفرماید:
تو با معشوقانِ بسیار زنا کردهای،
آیا میتوانی نزد من بازگردی؟*3:1 یا: «با این همه، نزد من بازگرد». 2چشمان خود را به بلندیها برافراز و ببین!
آیا جایی هست که در آن با تو همبستر نشده باشند؟
تو همچون راهزن*3:2 در عبری: ”عَرَب“. در بیابان، کنار راهها به انتظار معشوقانت نشستی، و این سرزمین را با زنای شرارتآمیز خود مُلَوَّث ساختی.
3از همین روست که بارشها بازداشته شده،
و بارانِ بهاری نباریده است؛
اما تو را جبینِ زن فاحشه است،
و از شرم و حیا اِبا داری.
4تو هماکنون مرا خوانده، گفتی: ”ای پدرم،
تو دوست روزگار جوانیام بودهای،
5آیا تا ابد خشمگین خواهی بود؟
آیا غضبت را تا به آخر نگاه خواهی داشت؟“
براستی که تو چنین سخن میگویی،
اما هر شرارتی را که از دستت برآید، به عمل میآوری.»
دعوت به بازگشت
6خداوند در ایام یوشیای پادشاه، به من گفت: «آیا دیدی اسرائیلِ بیوفا چه کرده است؟ دیدی چگونه بر فراز هر تَلّ بلند و زیر هر درختِ سبز رفته و در آنجا زنا کرده است؟ 7من گفتم، ”پس از انجام همۀ این کارها نزد من باز خواهد گشت،“ اما بازنگشت، و خواهر خیانتکارش یهودا این را دید. 8آری، او دید که من اسرائیلِ بیوفا را به سبب همۀ زناکاریهایش بیرون کردم و طلاقنامهای به او دادم. و با این حال، خواهر خیانتکار او یهودا نترسید، بلکه او نیز رفته، زناکاری پیشه کرد. 9اسرائیل به سبب آسانگیری در زناکاریِ خود، این سرزمین را مُلَوَّث ساخت و با سنگ و چوب زنا کرد. 10و خداوند میگوید: با وجود این همه، خواهرِ خیانتکارِ او یهودا با تمامی دل خویش نزد من بازنگشت، بلکه تنها به ریا!»
11خداوند مرا گفت: «اسرائیلِ بیوفا خود را از یهودای خیانتکار پارساتر نموده است. 12پس برو و این سخنان را به جانب شمال*3:12 منظور از شمال، اسرائیل است. ندا کرده، بگو: خداوند میفرماید، «”ای اسرائیلِ بیوفا، بازگرد!
من بر تو با ناخشنودی نخواهم نگریست،
زیرا که من وفادار هستم،
و خشم خویش را تا به ابد نگاه نخواهم داشت؛
این است فرمودۀ خداوند.
13فقط به تقصیر خویش اِذعان کن،
به اینکه بر یهوه خدایت عِصیان ورزیدی،
و راههای خود را زیر هر درخت سبز
برای بیگانگان منشعب ساختی،
و آواز مرا نشنیدی؛
این است فرمودۀ خداوند.
14«”پس خداوند میفرماید: ای فرزندان بیوفا بازگشت کنید، زیرا من شوهر شما هستم؛ و از شما یک تن از شهری و دو تن از طایفهای گرفته، به صَهیون خواهم آورد. 15و به شما شبانانی موافق دل خود خواهم داد که شما را به معرفت و بصیرت خواهند چرانید. 16و خداوند میگوید: در آن روزها، آنگاه که در این سرزمین بارور و کثیر شدید، دیگر نخواهید گفت: ’صندوق عهد خداوند‘. آن صندوق دیگر به ذهن کسی نخواهد آمد و به یاد آورده نخواهد شد. برای آن دلتنگ نخواهند شد و دوباره آن را نخواهند ساخت. 17زیرا در آن ایام اورشلیم ’تخت پادشاهی یهوه‘ خوانده خواهد شد، و تمامی قومها به جهت بزرگداشت نام یهوه در اورشلیم گرد خواهند آمد و دیگر سرسختانه از دلِ شریرِ خود پیروی نخواهند کرد. 18در آن روزها، خاندان یهودا به خاندان اسرائیل خواهد پیوست، و با هم از سرزمین شمال به سرزمینی در خواهند آمد که به پدرانتان به میراث بخشیدم.
19«”گفتم چه شادمانه تو را در میان پسرانم جای خواهم داد،
و سرزمینی مرغوب به تو خواهم بخشید،
که زیباترین میراث همۀ قومهاست.
نیز گفتم که مرا پدر خواهی خواند،
و دیگر از پیروی من روی بر نخواهی تافت.
20اما همچون زنی که به شوهر خود خیانت ورزد،
تو ای خاندان اسرائیل به من خیانت ورزیدی؛
این است فرمودۀ خداوند.“»
21صدایی از بلندیها شنیده میشود،
صدای گریه و التماس بنیاسرائیل،
زیرا که راههای خویش را منحرف ساخته،
و یهوه خدای خود را فراموش کردهاند.
22«ای فرزندان بیوفا بازگشت کنید،
و من بیوفایی شما را شفا خواهم داد.»
«اینک نزدت میآییم
زیرا تویی یهوه، خدای ما.
23براستی که تپهها فریبی بیش نیستند،
غوغای فراز کوهها؛
براستی که نجات اسرائیل
در یهوه خدای ماست.
24«اما بتپرستیِ شرمآورْ دسترنج پدران ما را،
از گله و رَمِه و پسران و دختران،
از روزگار جوانیِ ما فرو بلعیده است.
25بیایید تا به شرمساری خود اِذعان کنیم،
بیایید تا رسواییمان را در بر بگیریم،
زیرا هم ما و هم پدران ما،
از جوانی تا به امروز،
به یهوه خدای خویش گناه ورزیده،
و آواز یهوه خدای خود را نشنیدهایم.»
4
1«خداوند میگوید: ای اسرائیل، اگر بازمیگردی،
نزد من بازگشت کن.
اگر بتهای منفورِ خویش را از حضورم دور سازی،
و تزلزل به خود راه ندهی،
2اگر به راستی و عدالت و انصاف سوگند خورده،
بگویی: ”به حیات یهوه،“
آنگاه قومها خود را در او مبارک خواهند خواند
و به او فخر خواهند کرد.»
3آری، خداوند به مردمان یهودا و اورشلیم چنین میفرماید:
«زمینهای خود را شیار کنید،
و در میان خارها کِشت مکنید.
4ای مردان یهودا و ساکنان اورشلیم،
خویشتن را برای خداوند ختنه کنید،
قُلَفَۀ دلهایتان را دور سازید،
مبادا به سبب شرارتِ اعمال شما،
خشم من چون آتش زبانه کشیده، بسوزانَد،
و کسی نباشد که آن را خاموش سازد.»
بلا از جانب شمال
5در یهودا اعلام کنید و در اورشلیم ندا در داده، بگویید:
«در سرتاسر این سرزمین کَرِنا بنوازید،
و به آواز بلند ندا کرده، بگویید:
”گرد آیید تا به شهرهای حصاردار داخل شویم!“
6عَلَمی به سوی صَهیون برافرازید؛
پناه بگیرید! درنگ مکنید!
زیرا من بلایی از جانب شمال نازل میکنم
و هلاکتی عظیم بر شما میآورم.
7«شیری از بیشۀ خود برآمده،
و هلاککنندۀ قومها رهسپار شده است؛
او از مکان خویش به در آمده،
تا سرزمین تو را ویران کند؛
شهرهایت خراب خواهد شد،
و خالی از سکنه خواهد گشت.
8بدین سبب پلاس در بر کنید،
بر سینۀ خود بزنید و شیون نمایید،
زیرا خشمِ آتشین خداوند از ما برنگشته است!»
9«خداوند میفرماید: در آن روز دل پادشاه و صاحبمنصبان خواهد لرزید، و کاهنان مبهوت و انبیا متحیر خواهند شد.» 10پس گفتم: «آه، ای خداوندگارْ یهوه، براستی که این قوم و اورشلیم را بهغایت فریفتی، آنگاه که گفتی، ”شما را صلح و سلامت خواهد بود،“ حال آنکه شمشیر به جان ایشان رسیده است!»
11در آن هنگام به این قوم و به اورشلیم گفته خواهد شد: «بادی سوزان از بلندیهای خشکِ بیابان به سوی قوم عزیز*4:11 در عبری، ”دختر قوم من“؛ همچنین در بقیۀ کتاب. من میوزد، اما نه به جهت افشاندن و پاک کردن خرمن! 12بلکه بادی بس شدیدتر از آن برای من میوزد. حال من خودْ داوری را بر ایشان اعلام خواهم کرد!» 13هان او همچون ابری برمیآید،
ارابههایش همچون گردبادند!
اسبانش تیزروتر از عقابند!
وای بر ما، زیرا که هلاک شدهایم!
14ای اورشلیم، شرارت از دل بشوی تا نجات یابی؛
تا به کِی سودای شرارت در سر میپروری؟
15زیرا صدایی از دان ندا در میدهد،
و از کوهستانِ اِفرایِم بانگِ مصیبت میزند.
16به قومها هشدار دهید که او در راه است؛
اورشلیم را ندا در داده، بگویید:
«محاصرهکنندگان از سرزمین دوردست میآیند،
و بر ضد شهرهای یهودا نعره برمیکشند؛
17همچون نگهبانان مزرعۀ او را احاطه میکنند،
زیرا بر من عِصیان ورزیده است؛
این است فرمودۀ خداوند.
18رفتار و کردار خودت
این را بر سرت آورده است؛
این مجازات توست،
وچه تلخ است!
اکنون تا به دلت رسیده.»
اندوه اِرمیا
19احشای من، احشای من!
از درد به خود میپیچم!
آه از پردههای دلم!
دل من بهشدّت میتپد،
و خاموش نتوانم ماند.
زیرا تو ای جان من نوای کَرِنا را میشنوی،
غریو جنگ را!
20ندا میرسد که ویرانی از پی ویرانی!
تمامی این سرزمین ویران شده است!
خیمههایم به ناگاه فرو ریخته،
و سرپناهم در لحظهای نابود شده است.
21تا به کی عَلَمِ جنگ ببینم،
و آواز کَرِنا بشنوم؟
22«زیرا خداوند میگوید*4:22 در متن عبری، «خداوند میگوید» نیامده است. قوم من نادانند و مرا نمیشناسند؛ کودکانی بیعقلند و هیچ فهم ندارند.
در بدی کردن ماهرند،
اما نیکی کردن نمیدانند.»
23بر زمین نظر افکندم،
و اینک بیشکل و خالی بود؛
و بر آسمان،
و هیچ نور نداشت.
24به کوهها نظر کردم،
و اینک لرزان بودند؛
و تمامی تَلها در جنبش.
25نگریستم و اینک هیچ انسانی نبود،
و تمامی پرندگانِ آسمان گریخته بودند.
26نظر کردم و اینک بوستانْ بیابان گشته،
و شهرهایش یکسره با خاک یکسان شده بود،
از حضور خداوند و از آتش خشم او.
27زیرا خداوند چنین میفرماید: «این سرزمین یکسره ویران خواهد شد، اما آن را بهتمامی نابود نخواهم کرد.
28«از این رو زمین به سوگ خواهد نشست،
و آسمان در بالا سیاه خواهد شد؛
زیرا که من سخن گفتم و قصد کردم؛
منصرف نخواهم شد و از آن بر نخواهم گشت.»
29از صدای سواران و کمانگیران،
ساکنان شهرها جملگی میگریزند؛
به بیشهها داخل میشوند،
و به صخرهها برمیآیند.
شهرها همه متروک گشته،
و هیچکس در آنها ساکن نیست.
30و تو، ای ویران شده،
این چه کار است که میکنی؟
چرا جامۀ سرخ بر تن میکنی،
و خویشتن را به زیورهای طلا میآرایی؟
چرا سرمه بر چشم میکشی؟
زیرا که خود را به عبث میآرایی.
عاشقانت تو را خوار شمردهاند
و قصد جانت دارند.
31زیرا که فریادی شنیدم همچون فریاد زنی در حالِ زا،
ضجّهای مانند ضجّۀ مادری که نخستین فرزندش را میزاید؛
فریاد دختر صَهیون را شنیدم که نفسش بند آمده،
و دستان خویش دراز کرده، میگوید:
«وای بر من!
زیرا که در دست قاتلان از هوش میروم!»
5
هیچکس پارسا نیست
1در کوچههای اورشلیم بالا و پایین رفته،
بنگرید و ملاحظه کنید؛
میدانهایش را جستجو کنید
و ببینید آیا یک تن توانید یافت
که به انصاف عمل کند
و در پی صداقت باشد،
تا من آن را بیامرزم؟
2اگرچه ایشان بگویند، «به حیات یهوه،»
اما سوگندشان دروغ است.
3خداوندا، آیا چشمان تو جویای صداقت نیست؟
تو ایشان را زدی، اما محزون نشدند؛
ایشان را خُرد کردی، اما نخواستند ادب شوند.
روی خود را از سنگ سختتر ساختند،
و نخواستند توبه کنند.
4گفتم: «اینان افرادی بینوا و نادان بیش نیستند،
زیرا طریق خداوند و قوانین خدای خویش را نمیدانند.
5پس نزد بزرگان میروم و با ایشان سخن میگویم؛
زیرا آنان طریق خداوند و قوانین خدای خویش را میدانند.»
اما آنان نیز به اتفاق یوغ را شکسته،
و بندها را گسستهاند.
6از این رو، شیری از جنگل به آنها حمله خواهد کرد،
و گرگِ بیابان ایشان را پاره خواهد نمود.
پلنگ برای شهرهایشان به کمین خواهد نشست،
و هر که از آنها بیرون آید، پاره پاره خواهد شد؛
زیرا نافرمانیهایشان بسیار است
و ارتدادشان عظیم.
7«چگونه میتوانم تو را بیامرزم؟
فرزندانت مرا ترک کردهاند
و به آنچه خدا نیست، سوگند میخورند.
چون من ایشان را سیر کردم،
مرتکب زنا شدند
و به خانههای فاحشهها هجوم آوردند.
8چون اسبانِ پرورده شده و مستِ شهوت،
هر یک برای زن همسایۀ خویش شیهه میکشند.
9آیا نباید برای این کارها مجازاتشان کنم؟
آیا نباید از چنین قومی انتقام بگیرم؟
این است فرمودۀ خداوند.
10«از میان تاکستانهایش بگذرید و ویران کنید،
اما نه تا به نهایت؛
شاخههایش را ببُرید،
زیرا که از آنِ خداوند نیستند.
11خداوند میفرماید:
خاندان اسرائیل و یهودا،
بهغایت بر من خیانت ورزیدهاند.
12آنان دربارۀ خداوند به دروغ گفتهاند:
”او کاری نخواهد کرد؛
گزندی به ما نخواهد رسید،
و روی شمشیر و قحطی نخواهیم دید.
13انبیا باد گشتهاند و بس!
کلام در ایشان نیست؛
پس باشد که آنچه میگویند،
بر سر خودشان آید!“»
14از این رو یهوه، خدای لشکرها چنین میفرماید:
«چونکه قوم این کلام را گفتند،
همانا من کلام خود را در دهان تو آتش خواهم ساخت،
و این قوم را هیزم خواهم گردانید،
و آنان را خواهد سوزانید.
15خداوند میفرماید:
ای خاندان اسرائیل،
اینک من قومی را از دوردستها بر ضد شما میآورم،
قومی کهنسال و پابرجا،
مردمانی که زبانشان را نمیدانید،
و گفتارشان را نمیفهمید.
16تَرکِشِ آنها گورِ گشاده است،
و جملگی جنگاورانی نیرومندند.
17غَله و نانت را خواهند خورد؛
و پسران و دخترانت را فرو خواهند بلعید؛
گله و رمهات را خواهند خورد؛
و انگور و انجیرت را فرو خواهند بلعید؛
شهرهای حصاردارت را که بدانها توکل داری
به شمشیر نابود خواهند کرد.»
18«اما خداوند میگوید: با این همه، در آن روزها نیز بهکل نابودتان نخواهم کرد؛ 19و چون قوم تو گویند: ”چرا یهوه خدایمان همۀ این بلایا را بر ما وارد آورده است؟“، بدیشان بگو: ”چنانکه شما مرا ترک کردید و خدایانِ بیگانه را در سرزمین خویش خدمت نمودید، پس بیگانگان را در سرزمینی که از آنِ شما نیست، خدمت خواهید کرد.“»
20این را به خاندان یعقوب اعلان کنید،
و در یهودا ندا در داده، بگویید:
21«ای ملت نادان و بیفهم،
این را بشنوید!
ای شما که چشم دارید اما نمیبینید،
و گوش دارید اما نمیشنوید.
22خداوند میفرماید:
آیا از من نمیترسید؟
آیا در حضور من نمیلرزید؟
من دانههای شن را بر دریا حد قرار دادم،
سدی دائمی که از آن نتواند گذشت.
اگرچه امواجش به تلاطم آید، غلبه نتواند یافت؛
و هرچند به خروش آید، از آن تجاوز نتواند کرد.
23اما این قوم را دلی سخت و طغیانگر است؛
آنان روی برتافته، به راه خود رفتهاند.
24در دل خویش نمیگویند:
”بیایید از یهوه خدایمان بترسیم،
که باران پاییزی و بهاری را در موسمش عطا میکند،
و هفتههای معین به جهت حصاد را برای ما نگاه میدارد.“
25خطایای شما این چیزها را دور کرده،
و گناهانتان نیکویی را از شما بازداشته است.
26«زیرا در میان قوم من بدکارانی یافت شدهاند
که همچون صیادان به کمین مینشینند،
و دامها میگسترند تا مردم را صید کنند.
27همچون قفسی پُر از پرنده،
خانههای ایشان پر از فریب است؛
از همین روست که بزرگ و دولتمند شدهاند،
28و فربه و آراسته گشتهاند.
کارهای زشتشان را حدی نیست؛
یتیمان را به عدل دادرسی نمیکنند تا پیروز شوند،
و به دفاع از حق نیازمندان برنمیخیزند.
29آیا نباید به سبب این اعمال مجازاتشان کنم؟
آیا نباید خود از چنین قومی انتقام بکشم؟»
این است فرمودۀ خداوند.
30چیزی تکاندهنده و هولناک
در این سرزمین رخ داده است:
31انبیا به دروغ نبوّت میکنند،
و کاهنان به اقتدار خویش حکم میرانند،
و قوم من این حالت را دوست میدارند،
اما در آخر چه خواهید کرد؟
6
نابودی اورشلیم
1ای مردم بنیامین،
به دور از اورشلیم پناه گیرید!
در تِقوعَ کَرِنا بنوازید!
بر بِیتهَکّاریم علامتی برافرازید!
زیرا بلایی از جانب شمال به ظهور میرسد؛
نابودی عظیم!
2من دختر صَهیون*6:2 منظور از ”دختر صَهیون“، ”اورشلیم“ است. را نابود خواهم کرد، آن دختر زیبا و ظریف را.
3شبانان با گلههای خود بر ضد او بر خواهند آمد،
آنان خیمههای خود را گرداگرد او بر پا خواهند کرد،
و هر یک در جای خود به چرانیدن مشغول خواهند شد.
4«برای نبرد با وی آماده شوید؛
به پا خیزید تا به هنگام ظهر حمله کنیم!
وای بر ما، زیرا که روز رو به زوال است،
و سایههای عصر دراز میشود.
5به پا خیزید، تا شبانگاه بر آن یورش بَریم،
و کاخهایش*6:5 یا ”قلعههایش“. را ویران کنیم!» 6زیرا خداوندِ لشکرها میفرماید:
«درختان را قطع کرده،
در برابر اورشلیم سنگر بسازید؛
این شهر باید مکافات ببیند،
زیرا درون آن آکنده از ظلم است.
7چنانکه چاه آبِ خود را خنک نگاه میدارد،
او نیز شرارتش را تازه نگاه میدارد؛
در اندرونش خشونت و ویرانی طنینانداز است؛
بیماریها و زخمهایش پیوسته در نظر من است.
8ای اورشلیم، هشدار بپذیر،
مبادا از تو رویگردان شوم،
و تو را به ویرانهای بَدَل سازم،
به سرزمینی خالی از سکنه!»
9خداوندِ لشکرها چنین میفرماید:
«باقیماندگانِ اسرائیل را همچون تاکی،
به تمامی خوشهچینی خواهند کرد؛
پس همچون کسی که انگور میچیند،
دست خود را دیگر بار بر شاخههایش دراز کن!»
10با چه کسانی سخن گویم و هشدارشان دهم،
تا بشنوند؟
اینک گوشهایشان ختنهناشده است،
و توانِ شنیدن ندارند؛
کلام خداوند برای ایشان مایۀ تمسخر است،
و رغبتی بدان ندارند.
11از این رو از خشمِ خداوند آکندهام،
و از بازداشتنِ آن خسته گشتهام.
«آن را بر کودکان در کوچهها بریز،
بر گردهمآییِ جوانان،
مرد و زن، هر دو بدان گرفتار خواهند آمد،
و پیران و کهنسالان نیز.
12خانههایشان از آنِ دیگران خواهد شد،
و مزارع و زنانشان جملگی؛
زیرا من دست خویش را
بر ضد ساکنان این سرزمین دراز خواهم کرد؛»
این است فرمودۀ خداوند.
13«زیرا که از خُرد و بزرگ،
جملگی در طمع سود نامشروعند؛
از نبی و کاهن،
جملگی دغلکارند.
14جراحاتِ قوم مرا اندک شفایی داده، میگویند:
”سلامتی است؛ سلامتی است،“
حال آنکه سلامتی نیست.
15آیا از انجام کارهای کراهتآور شرم دارند؟
نه! هیچ شرمی ندارند؛
آنان بویی از شرم و حیا نبردهاند.
از این رو در میان افتادگان خواهند افتاد،
و هنگامی که مجازاتشان کنم، سرنگون خواهند شد؛»
این است فرمودۀ خداوند.
16خداوند چنین میفرماید:
«بر طریقها ایستاده، بنگرید؛
دربارۀ راههای قدیم بپرسید
که راه نیکو کدام است.
در آن گام بردارید تا برای جانهای خود استراحت بیابید.
اما گفتید، ”گام بر نخواهیم داشت.“
17من بر شما دیدبانان گماشته، گفتم:
”به آواز کَرِنا گوش دهید!“
اما گفتید، ”گوش نخواهیم داد.“
18پس حال ای قومها، بشنوید،
و ای جماعت، بدانید
که بر سر ایشان چه خواهد آمد.
19ای زمین بشنو:
اکنون من بلایی بر این قوم نازل خواهم کرد،
ثمرۀ نقشههای خودشان را؛
زیرا که به کلام من گوش فرا ندادند،
و شریعت مرا ترک کردند.
20بخورِ صَبا و نی خوشبویی که از راه دور میآورند،
به چه کار من میآید؟
هدایای تمامسوزتان مقبول نیست،
و قربانیهای شما مرا خوشنود نمیسازد.
21از این رو خداوند چنین میفرماید:
”اینک من پیش روی این قوم
سنگهای لغزشدهنده مینهم؛
پدران و پسران با هم بر آن خواهند لغزید،
و همسایگان و دوستان هلاک خواهند شد.“»
22خداوند میفرماید:
«هان ملتی از سرزمین شمال میآید؛
قومی عظیم از کرانهای زمین برانگیخته شده است.
23آنان کمان و نیزه برمیگیرند،
و ستمکیش و بیرحمند.
صدایشان همچون خروش دریاست؛
سوار بر اسب همچون رزمآوران صفآرایی کردهاند،
بر ضد تو، ای دختر صَهیون!»
24خبر آن را شنیدهایم،
و دستهایمان سست شده است؛
عذاب ما را درگرفته،
درد، همچون زنی در حالِ زا.
25به مزرعه بیرون مشوید،
و در راهها گام مزنید،
زیرا دشمن شمشیر به دست دارد،
و در هر سو رُعب و وحشت است.
26ای قوم عزیز من،
پلاس در بر کن و در خاکستر غَلتان شو؛
مرثیهای تلخ بخوان،
چنانکه گویی برای یگانه فرزندت!
زیرا که به ناگاه،
هلاککننده بر ما فرود خواهد آمد.
27«من تو را آزمایندۀ فلزات قرار دادم،
تا قوم مرا همچون سنگ معدن بیازمایی،
و راههای ایشان را بدانی.
28آنان جملگی بهغایت سرکِشند،
دور میگردند و بدگویی میکنند.
همچون برنج و آهنند،
و جملگی فساد را به عمل میآورند.
29دَمِ کوره بهشدت میدمد،
سرب در آتش محو میشود؛
ولی تصفیه بیهوده ادامه مییابد،
زیرا شریران زدوده نمیشوند.
30آنان ’نقرۀ مردود‘ خوانده میشوند،
زیرا خداوند آنان را رد کرده است.»
7
شرارت در سرزمین یهودا
1این است کلامی که از جانب خداوند بر اِرمیا نازل شد: 2«بر دروازۀ خانۀ خداوند بایست و این کلام را در آنجا ندا کرده، بگو: ای جمیع مردم یهودا که برای پرستش خداوند از این دروازهها داخل میشوید، کلام خداوند را بشنوید! 3خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: طریقها و اعمالتان را اصلاح کنید و من شما را در این مکان ساکن خواهم کرد. 4به این سخنان فریبنده اعتماد مکنید که ”این است معبد خداوند! معبد خداوند! معبد خداوند!“ 5زیرا اگر براستی طریقها و اعمالتان را اصلاح کنید و با یکدیگر به انصاف رفتار نمایید، 6اگر بر غریبان و یتیمان و بیوهزنان ستم نکنید و خون بیگناهان را در این مکان نریزید و خدایانِ غیر را به زیان خویش پیروی نکنید، 7آنگاه شما را در این مکان، در سرزمینی که تا ابد به پدرانتان بخشیدم، ساکن خواهم کرد.
8«اما شما به سخنان فریبنده که سودی ندارد، اعتماد میکنید! 9آیا دست به دزدی و قتل و زنا میزنید و به دروغ سوگند یاد میکنید؟ آیا برای بَعَل بخور میسوزانید و خدایانِ غیر را که نمیشناسید، پیروی میکنید 10و آنگاه آمده، در این خانه که نام من بر آن است، در حضور من میایستید و میگویید: ”رهایی یافتهایم!“ تا رفته به این اعمال کراهتآور خود ادامه دهید؟ 11آیا این خانه که نام من بر آن است، در نظر شما لانۀ راهزنان شده است؟ خداوند میفرماید: اینک من خود این را دیدهام!
12«حال به مکان من که در شیلوه بود و نام خود را نخست در آن ساکن گردانیده بودم، بروید و ببینید به سبب شرارت قوم خود اسرائیل با آن مکان چه کردم! 13و حال، خداوند میفرماید، از آن رو که شما همۀ این کارها را به عمل آوردید، و با آنکه بارها با شما سخن گفتم، نشنیدید، و چون شما را خواندم، پاسخ ندادید، 14پس من نیز با این خانه که نام من بر آن است و بر آن توکل دارید، و من آن را به شما و پدرانتان بخشیدم، همان خواهم کرد که با شیلوه کردم؛ 15و شما را از حضور خود خواهم راند، درست همانگونه که جمیع برادرانتان یعنی همۀ نسل اِفرایِم را راندم.
16«پس تو برای این قوم دعا مکن و به جهت ایشان فریاد التماس برمیاور و نزد من شفاعت منما، زیرا تو را اجابت نخواهم کرد. 17آیا نمیبینی در شهرهای یهودا و کوچههای اورشلیم چه میکنند؟ 18فرزندان هیزم گرد میآورند، پدران آتش میافروزند و زنان خمیر میسِرِشَند تا قرصهای نان برای ملکۀ آسمان بپزند؛ و هدایای ریختنی برای خدایانِ غیر میریزند تا خشم مرا برانگیزند. 19خداوند میفرماید، آیا خشم مرا برمیانگیزند؟ آیا به خود زیان نمیرسانند تا رسوا شوند؟ 20پس خداوندگارْ یهوه چنین میفرماید: اینک خشم و غضب من بر این مکان ریخته خواهد شد، بر انسان و حیوان و بر درختان صحرا و محصولِ زمین؛ آری، خشم من افروخته شده، خاموش نخواهد گردید.»
21خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: «قربانیهای تمامسوزتان را بر دیگر قربانیهای خویش بیفزایید و خودتان گوشت آن را بخورید! 22زیرا آن روز که پدرانتان را از سرزمین مصر بیرون آوردم، فقط دربارۀ قربانیهای تمامسوز و دیگر قربانیها بدیشان سخن نگفتم و فرمان ندادم. 23بلکه این فرمان را بدیشان داده، گفتم: ”از کلام من اطاعت کنید، و من خدای شما خواهم بود و شما قوم من. در همۀ راههایی که شما را حکم میکنم، گام بردارید تا سعادتمند شوید.“ 24اما آنان اطاعت نکردند و گوش نسپردند، بلکه بر حسب نقشهها و سرکشیِ دلِ شریر خود رفتار کرده، پس رفتند و نه پیش. 25از آن روز که پدرانتان از سرزمین مصر بیرون آمدند تا بدین روز، من پی در پی و بارها همۀ خادمان خویش انبیا را نزد ایشان فرستادم. 26اما نشنیدند و به من گوش نسپردند، بلکه گردن خود را سخت ساخته، از پدران خویش بدتر رفتار کردند.
27«پس تو همۀ این سخنان را بدیشان بگو، اما به تو گوش نخواهند گرفت، و ایشان را بخوان، اما تو را پاسخ نخواهند داد. 28پس بدیشان بگو: ”این است قومی که کلام یهوه خدای خود را نمیشنود و تأدیب نمیپذیرد. راستی از میان رفته و از دهانشان محو شده است. 29تو موی خود را بتراش و به دور افکن؛ بر بلندیهای خشک مرثیهای بسرا، زیرا خداوند نسل مورد غضبِ خویش را طرد کرده و ترک گفته است.“
وادی کشتار
30«خداوند میفرماید: بنییهودا آنچه را که در نظر من ناپسند است به جای آوردهاند. آنان بتهای منفورشان را در خانهای که نام من بر آن است، بر پا داشتهاند و آن مکان را نجس ساختهاند. 31ایشان مکانهای بلندِ توفِت را در وادی بِنهِنّوم بنا کردهاند تا پسران و دختران خویش را در آتش بسوزانند، کاری که بدان امر نکرده و از خاطر خود نگذرانده بودم. 32بنابراین، خداوند میفرماید، هان روزهایی میآید که دیگر آن مکان را توفِت و وادی بِنهِنّوم نخواهند خواند، بلکه وادی کشتار. زیرا مردگانشان را در توفِت دفن خواهند کرد، از آن رو که دیگر جایی باقی نخواهد ماند. 33اجساد این مردم خوراک پرندگان هوا و جانوران زمین خواهد شد، و کسی نخواهد بود که آنها را براند. 34و من صدای شادی و سُرور و آوازِ عروس و داماد را از شهرهای یهودا و کوچههای اورشلیم قطع خواهم کرد، زیرا این سرزمین به ویرانهای بَدَل خواهد شد.
8
1«خداوند میفرماید: در آن زمان استخوانهای پادشاهان یهودا و استخوانهای صاحبمنصبانش، و استخوانهای کاهنان و استخوانهای انبیا و استخوانهای ساکنان اورشلیم را از قبرهایشان بیرون خواهند آورد؛ 2و آنها را در برابر خورشید و ماه و تمامی لشکر آسمان که ایشان آنها را دوست داشته و عبادت و پیروی و جستجو و پرستش کردهاند، خواهند گسترد. آنها را جمع نخواهند کرد و به خاک نخواهند سپرد، بلکه بر روی زمینْ سِرگین خواهند بود. 3خداوند لشکرها میفرماید: تمامی باقیماندگانِ این طایفۀ شریر، در هر کجا که ایشان را بدان رانده باشم، مرگ را بر زندگی ترجیح خواهند داد.
فساد و ارتداد قوم
4«به ایشان بگو، خداوند چنین میفرماید:
آیا اگر کسی بیفتد، دیگر بر نخواهد خاست؟
آیا اگر کسی مرتد شود، دیگر بازگشت نخواهد کرد؟
5پس چرا این قوم به ارتدادِ دائمی مرتد شدهاند؟
ایشان به فریب تَمَسُّک میجویند و از بازگشت سر باز میزنند.
6من بهدقّت گوش فرا دادم،
اما ایشان بهدرستی سخن نمیگویند؛
هیچیک از شرارت خویش توبه نمیکند،
و نمیگوید: ”چه کردهام؟“
بلکه هر یک همچون اسبی که به جنگ میتازد،
به راه خود میرود.
7لکلک نیز در هوا موسم خود را میداند،
و قُمری و پرستو و دُرنا*8:7 معنی واژۀ عبری نامشخص است. زمان آمدن خویش را نگاه میدارند؛ اما قوم من قوانین خداوند را نمیدانند.
8«چگونه میتوانید بگویید: ”حکیم هستیم
زیرا شریعت خداوند با ماست“؟
حال آنکه قلمِ کاذبِ کاتبان،
آن را به دروغی بَدَل ساخته است.
9این حکیمان شرمسار خواهند شد؛
هراسان خواهند گردید و گرفتار خواهند آمد.
آنان کلام خداوند را نپذیرفتند،
پس چگونه حکمتی دارند؟
10از این رو زنانِ ایشان را به دیگران خواهم داد،
و مزرعههای ایشان را به غاصبان آنها،
زیرا که از خُرد و بزرگ،
جملگی در طمعِ سود نامشروعند؛
از نبی و کاهن،
جملگی دغلکارند.
11جراحات قومِ عزیز مرا اندک شفایی داده، میگویند:
”سلامتی است! سلامتی است!“
حال آنکه سلامتی نیست!
12آیا از انجام کارهای کراهتآور شرم دارند؟
نه، هیچ شرمی ندارند؛
آنان بویی از شرم و حیا نبردهاند.
از این رو در میان افتادگان خواهند افتاد،
و هنگامی که مجازاتشان کنم، سرنگون خواهند شد؛»
این است فرمودۀ خداوند.
13خداوند میفرماید:
«من حصاد ایشان را از ایشان خواهم گرفت؛
نه انگور بر تاک یافت خواهد شد،
نه انجیر بر درخت انجیر؛
حتی برگها خواهد پژمرد،
و آنچه را بدیشان بخشیدم از دست خواهند داد.»
14چرا اینجا نشستهایم؟
گرد آیید تا به شهرهای حصاردار درآییم،
و در آنجا تلف شویم،
زیرا یهوه خدای ما، ما را به مرگ محکوم کرده
و به ما زهرابه نوشانیده است،
از آن رو که به خداوند گناه ورزیدهایم.
15به امید سلامتی بودیم،
اما خیری حاصل نشد؛
به امیدِ زمان شفا،
اما اینک رُعب و وحشت بود.
16«خروش اسبان دشمن از دان به گوش میرسد؛
از صدای شیهۀ اسبانِ زورآورش تمامی این سرزمین به لرزه درآمده است.
زیرا آمدهاند تا این سرزمین را با هرآنچه در آن است،
و شهر را با ساکنانش، فرو بلعند.»
17خداوند میفرماید:
«اینک میان شما مارها میفرستم،
افعیانی که افسونشان نتوانید کرد،
و آنها شما را خواهند گزید.»
مرثیۀ اِرمیا برای قومش
18اندوه من تسلیناپذیر است،
دل من در اندرونم به درد آمده است؛
19این است فریاد قوم عزیز من
که از سرزمین دور به گوش میرسد:
«آیا خداوند در صَهیون نیست؟
آیا پادشاهش در آنجا نیست؟»
«چرا خشم مرا بهواسطۀ تمثالهای تراشیدۀ خویش
و خدایان بیگانۀ خود برانگیختند؟»
20«موسمِ حصاد گذشت
و تابستان به سر آمد،
و ما نجات نیافتهایم!»
21به سبب جراحت قوم عزیزم
دل من مجروح گشته است؛
به سوگ نشستهام
و بُهت و حیرت مرا فرو گرفته است.
22آیا بَلَسان در جِلعاد نیست؟
آیا طبیبی در آن یافت نمیشود؟
پس چرا قوم عزیز من
سلامت خود را باز نیافته است؟
9
1کاش سَرِ من آب میبود،
و دیدگانم چشمۀ اشک،
تا روز و شب،
بر کُشتگانِ قوم عزیزم میگریستم!
2کاش که مرا در بیابان منزلگه مسافرین بود،
تا قوم خویش را ترک کرده، از نزدشان میرفتم.
زیرا که جملگی زناکارند،
و جماعتی خیانتپیشه.
3«زبان خویش را همچون کَمان به دروغ برمیکِشند؛
در زمین نیرومند گشتهاند اما نه برای راستی،
زیرا از شرارت به شرارت ترقی میکنند،
و مرا نمیشناسند»؛
این است فرمودۀ خداوند.
4پس هر یک از شما از دوستان خود برحذر باشید،
و به هیچ برادری اعتماد مکنید،
زیرا هر برادری فریبکار است،
و هر دوستی به بدگویی گَردش میکند.
5هر کس دیگری را میفریبد،
و کسی به راستی سخن نمیگوید؛
زبان خود را به دروغگویی آموزش دادهاند،
و از فرط کجرفتاری خسته گشتهاند.
6مسکن آنها*9:6 در عبری: ”مسکن تو“. در میان فریب است، و از مکر خویش نمیخواهند مرا بشناسند؛
این است فرمودۀ خداوند.
7از این رو خداوند لشکرها میفرماید:
«اینک آنها را از بوتۀ آزمایش عبور خواهم داد،
زیرا بهخاطر قوم عزیز خود، دیگر چه میتوانم کرد؟
8زبانشان تیرِ کُشنده است،
که به فریب سخن میرانَد؛
به زبان خویش با همنوع خود سخن صلحآمیز میگویند،
اما در دل خود برایش کمین میگذارند.
9پس خداوند چنین میفرماید:
آیا نمیباید به سبب این چیزها جَزایشان دهم؟
آیا نمیباید از چنین ملتی انتقام بکشم؟
10«برای کوهها گریه و شیون به پا میکنم،
و برای چراگاههای صحرا مرثیه میخوانم،
زیرا چنان ویران گشتهاند
که هیچکس از آنها گذر نمیکند؛
صدای چارپایان به گوش نمیرسد؛
پرندگان هوا و جانوران همه گریخته و رفتهاند!
11«من اورشلیم را به تَلی از آوار و به لانۀ شغالان بَدَل خواهم کرد،
و شهرهای یهودا را ویرانهای غیرمسکون خواهم ساخت.»
12کیست آن مرد حکیم که این را بفهمد؟ کیست که دهان خداوند با وی سخن گفته باشد تا آن را بیان کند؟ چرا این سرزمین ویران شده است؟ چرا همچون بیابان چنان متروک گشته که کسی از آن گذر نمیکند؟
13خداوند میفرماید: «از آن روست که ایشان شریعت مرا که پیش رویشان نهاده بودم ترک کردند، و به آواز من گوش نگرفتند و بر طبق آن زندگی نکردند، 14بلکه از سرکشیِ دل خود پیروی کرده، در پی بَعَلها شتافتند، چنانکه پدرانشان بدیشان آموخته بودند. 15پس خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: اینک به این قوم طعام تلخ میخورانم، و زَهرابِه بدیشان مینوشانم، 16و آنها را در میان قومهایی که نه خود میشناختند و نه پدرانشان، پراکنده میسازم، و شمشیر را از پیشان میفرستم، تا آنگاه که ایشان را هلاک سازم.»
ماتم مردم به سبب داوری
17خداوند لشکرها چنین میفرماید:
«ملاحظه کنید، و زنانِ نوحهگر را فرا خوانید تا بیایند؛
در پی چیرهدستترینِ آنان بفرستید؛
18بگذارید شتابان بیایند،
و برایمان ماتم بر پا کنند؛
تا چشمانمان اشکها بریزد،
و مژگانمان آبها جاری سازد.
19زیرا صدای شیون از صَهیون به گوش میرسد که:
”چگونه به ویرانی نشستهایم!
چه بسیار شرمسار گشتهایم!
از آن رو که سرزمین خود را ترک گفتیم،
از آن رو که مسکنهایمان را فرو ریختند.“»
20حال ای زنان، به کلام خداوند گوش بسپارید،
گوشهایتان کلام دهانش را بپذیرد؛
به دخترانتان نوحهگری بیاموزید،
هر یک به دیگری مرثیهای.
21زیرا مرگ از پنجرههای ما برآمده،
و به قصرهایمان داخل شده است؛
بچهها را از کوچهها منقطع ساخته،
جوانان را از میدانها.
22بگو، «خداوند چنین میفرماید:
”اجساد مردمان همچون فضولات
بر مزارع خواهد افتاد؛
مانند بافهها در پَسِ دروگر،
و کسی نخواهد بود که آنها را برچیند.“»
23خداوند چنین میفرماید: «حکیم به حکمت خویش فخر نکند و مرد نیرومند به نیروی خود نَنازد و دولتمند به دولت خویش نبالد. 24بلکه هر که فخر میکند، به این فخر کند که فهم دارد و مرا میشناسد و میداند که من یهوه هستم که محبت و انصاف و عدالت را در جهان به جا میآورم. زیرا از این چیزها لذت میبرم؛» این است فرمودۀ خداوند.
25خداوند میفرماید: «اینک ایامی میآید که همۀ آنان را که فقط در جسم ختنه شدهاند، مجازات خواهم کرد، 26یعنی مصر و یهودا و اَدوم و بنیعَمّون و موآب و تمامی بیاباننشینانی را که گوشههای موی خود را میتراشند. زیرا همۀ این قومها نامختونند، و تمامی خاندان اسرائیل در دل نامختونند.»
10
خدای حقیقی و بتها
1ای خاندان اسرائیل، کلامی را که خداوند به شما میگوید، بشنوید! 2خداوند چنین میفرماید:
«راه و رسم دیگرْ قومها را نیاموزید،
و از نشانههای آسمان مهراسید،
هرچند دیگرْ قومها از آنها در هراسند.
3زیرا رسوم این قومها باطل است:
درختی از جنگل میبُرند
و صنعتگر با قلم خویش به آن شکل میدهد.
4سپس آن را به طلا و نقره میآراید،
و به میخ و چکش استوار میسازد تا تکان نخورد.
5آنان همچون مَتَرسک در بُستانِ خیارند،
که سخن گفتن نتوانند،
و آنها را حمل باید کرد،
از آن رو که راه رفتن نتوانند.
از آنها مهراسید،
زیرا نه بدی توانند کرد
و نه نیکی!»
6ای خداوند، چون تو کسی نیست!
تو عظیمی، و نامت عظیم در قدرت!
7ای پادشاه قومها،
کیست که از تو نترسد؟
زیرا که این تو را میشاید!
چراکه در میانِ جملۀ حکیمان قومها
و در همۀ ممالک ایشان،
چون تو کسی نیست.
8آنان جملگی ابلهند و نادان،
زیرا تعلیم بتها چوب است و بس!
9نقرۀ چکشخورده از تَرشیش میآورند،
و طلای ناب از اوفاز.
این بتها کارِ صنعتگرند،
و عمل دستانِ زرگر؛
پوشش آنها لاجورد است و ارغوان،
همۀ آنها کار مردانی است چیرهدست.
10اما یهوه خدای حقیقی است؛
اوست خدای زنده و پادشاه جاودان.
از غضب او زمین به لرزه درمیآید،
و قومها را در برابرِ قهرش تابِ تحمل نیست.
11بدیشان چنین بگویید: «خدایانی که زمین و آسمان را نساختهاند، از روی زمین و از زیر آسمان نابود خواهند شد.»
12او زمین را به قوّت خویش ساخت،
و جهان را به حکمت خویش استوار کرد،
و آسمانها را به فهم خویش گسترانید.
13چون ندا درمیدهد، غوغای آبها در آسمان پدید میآید؛
او ابرها را از کَرانهای زمین برمیآورَد؛
برقها برای باران میسازد،
و باد از خزانههای خویش بیرون میآوَرَد.
14آدمیان جملگی ابلهند و نادان؛
هر زرگری از تمثالهای تراشیدۀ خویش سرافکنده خواهد شد،
زیرا بتهای ریختهشدهاش دروغین است،
و هیچ نَفَسی در آنها نیست.
15آنها بیارزشند و اسباب مسخره،
و در روز محاکمه تلف خواهند شد.
16اما آن که نصیب یعقوب است، مانند آنها نیست،
زیرا اوست سازندۀ همۀ موجودات.
اسرائیل قبیلۀ میراث اوست،
نام او خداوند لشکرهاست.
هلاکت آینده
17ای کسانی که در محاصرهاید،
بُغچۀ خویش از زمین برگیرید!
18زیرا خداوند چنین میفرماید:
«این بار ساکنان این سرزمین را
گویی با فَلاخَن بیرون خواهم افکند،
و ایشان را مضطرب خواهم ساخت تا بفهمند.»
19وای بر من، به سبب جراحتم!
زخم مرا علاجی نیست!
اما گفتم، «این مصیبت من است،
و باید آن را تحمل کنم.»
20خیمهام ویران گشته،
و طنابهایم جملگی گسسته است؛
فرزندانم از نزدم رفتهاند،
و دیگر در کنارم نیستند؛
کسی نیست که دیگر بار خیمهام را بِگُسترَد،
و پردههایم را بر پا دارد.
21زیرا شبانان ابلهند،
و از خداوند مسئلت نمیکنند؛
پس کامیاب نمیشوند،
و تمامی گلۀ آنها پراکنده است.
22بشنوید! صدای خبری میآید!
آشوبی عظیم از سرزمین شمال،
تا شهرهای یهودا را ویران کند،
و آنها را لانۀ شغالان سازد.
دعای اِرمیا
23ای خداوند، میدانم که راه انسان از آنِ او نیست،
و آدمی که راه میرود، قادر به هدایت قدمهای خویش نمیباشد.
24ای خداوند، مرا اصلاح کن،
اما نه با خشم بلکه به انصاف خویش،
مبادا نابودم سازی.
25غضبت را بر قومهایی بریزکه تو را نمیشناسند،
بر طوایفی که نامت را نمیخوانند؛
زیرا ایشان یعقوب را فرو بلعیدهاند؛
او را فرو بلعیده و تباه ساختهاند،
و کاشانهاش را ویران کردهاند.
11
شکستن عهد
1این است کلامی که از جانب خداوند بر اِرمیا نازل شد: 2«به مردمان یهودا و ساکنان اورشلیم بگو به مفاد این عهد گوش فرا دهند. 3بدیشان بگو، یهوه خدای اسرائیل چنین میفرماید: ملعون باد کسی که از مفاد این عهد اطاعت نکند، 4از آنچه به پدرانتان امر فرمودم آنگاه که ایشان را از سرزمین مصر، از آن کورۀ ذوب آهن، به در آوردم، و گفتم: سخن مرا بشنوید و آنچه را به شما امر میفرمایم به جا آورید، تا شما قوم من باشید و من خدای شما، 5تا به سوگندی که برای پدرانتان یاد کردم، وفا کنم و بدیشان سرزمینی ببخشم که شیر و شهد در آن جاری است، چنانکه امروز شده است.» و من در پاسخ گفتم: «ای خداوند، آمین!»
6سپس خداوند مرا گفت: «تمام این سخنان را در شهرهای یهودا و کوچههای اورشلیم ندا کرده، بگو، به مفاد این عهد گوش فرا دهید و آنها را به جا آورید. 7زیرا از آن هنگام که پدرانتان را از سرزمین مصر برآوردم تا امروز، بدیشان به جِدّ و با تأکیدِ بسیار هشدار دادم که، ”از من اطاعت کنید.“ 8اما نشنیدند و اعتنا نکردند، بلکه هر یک از سرکشیِ دلِ شریر خود پیروی کردند. به همین جهت تمامی مفاد این عهد را بر سر ایشان آوردم، عهدی که امر فرموده بودم بدان وفا کنند، اما نکردند.»
9خداوند دیگر بار به من فرمود: «فتنهای در میان مردمان یهودا و ساکنان اورشلیم یافت شده است. 10آنان به گناهان اجداد خود بازگشتهاند، اجدادی که از گوش سپردن به سخنان من سر باز میزدند. ایشان در پیِ خدایانِ غیر رفتهاند تا آنها را عبادت کنند. خاندان اسرائیل و خاندان یهودا عهدی را که با پدرانشان بستم، شکستهاند. 11از این رو خداوند چنین میفرماید: اینک بلایی بر ایشان نازل میکنم که از آن نتوانند رَست؛ و گرچه نزد من فریاد برآورند، ایشان را نخواهم شنید. 12آنگاه شهرهای یهودا و ساکنان اورشلیم رفته، نزد خدایانی که برایشان بخور میسوزانند فریاد بر خواهند آوَرد، اما آنها به هیچ روی نخواهند توانست ایشان را در زمان بلا نجات بخشند. 13زیرا خدایان تو ای یهودا به شمارِ شهرهای تواَند، و به شمار کوچههای اورشلیم مذبحها برای ’رسوایی‘ بر پا کردهای، مذبحها به جهت سوزاندن بخور برای بَعَل.
14«پس تو برای این قوم دعا مکن، و به جهت ایشان فریاد برمیاوَر و التماس مکن، زیرا آنگاه که در زمان بلا مرا بخوانند، ایشان را اجابت نخواهم کرد.
15«محبوبۀ مرا در خانۀ من چه کار است،
حال که این همه شرارت ورزیده؟
آیا گوشت قربانی میتواند سرانجامِ شوم تو را تبدیل کند؟
پس چگونه میتوانی شادی کنی؟
16خداوند تو را درخت زیتون سرسبز نامیده بود،
درختی که به میوۀ نیکو مزین بود.
اما به آواز غوغایی عظیم آن را به آتش خواهد کشید،
و شاخههایش خواهد شکست.
17«خداوند لشکرها، که تو را غرس کرد، بلایی بر ضد تو مقرر داشته است، زیرا خاندان اسرائیل و خاندان یهودا مرتکب شرارت شدهاند و با سوزاندن بخور برای بَعَل، خشم مرا برانگیختهاند.»
دسیسه بر ضد اِرمیا
18خداوند آن را بر من آشکار ساخت، پس آن را دانستم، زیرا در آن زمان اعمال ایشان را به من نشان داد. 19اما من همچون برهای دستآموز بودم که به کشتارگاه ببرند. نمیدانستم که دسیسهها بر ضد من کرده، میگفتند:
«درخت را با میوهاش برکَنیم،
او را از زمینِ زندگان منقطع سازیم
تا دیگر نامی از او در یادها نماند.»
20اما تو ای خداوند لشکرها و ای داور عادل
که آزمایندۀ دل و ذهنی،
بگذار انتقامی را که از ایشان میکِشی، ببینم،
زیرا که دعوی خویش نزد تو آوردهام.
21از این رو خداوند دربارۀ عَناتوتیان که قصد جان تو کردهاند و میگویند: «به نام خداوند نبوّت مکن، وگرنه به دست ما کشته خواهی شد»، چنین میفرماید، 22آری، خداوند لشکرها چنین میگوید: «اینک آنها را مجازات خواهم کرد؛ جوانانشان به دَمِ شمشیر خواهند مرد و پسران و دخترانشان از قحطی هلاک خواهند شد. 23کسی از ایشان باقی نخواهد ماند. زیرا که در سالِ مجازاتِ عَناتوتیان، بر ایشان بلا خواهم فرستاد.»
12
شکایت اِرمیا
1تو عادلی، ای خداوند، هرگاه شکایتی به حضورت میآورم؛
با این حال، با تو از عدالت سخن خواهم گفت.
چرا طریق شریران کامیاب میشود؟
چرا خیانتپیشگان جملگی در آسایشند؟
2تو آنان را غرس میکنی، و ریشه میدوانند؛
نمو میکنند و میوه میآورند.
تو به دهان ایشان نزدیکی،
اما از قلبشان دور.
3اما تو، ای خداوند، مرا میشناسی؛
مرا میبینی و اندیشههایم را دربارۀ خود میآزمایی.
ایشان را همچون گوسفندانِ کُشتاری بیرون بِکِش،
و برای روزِ کشتار جدایشان کن.
4تا به کی این سرزمین به ماتم نشیند
و گیاهان همۀ صحراها خشک مانَد؟
به سبب شرارت ساکنان آن،
چارپایان و پرندگان هلاک گشتهاند؛
زیرا میگویند: «او به عاقبتِ ما توجهی ندارد.»
پاسخ خداوند
5«اگر وقتی با پیادگان دویدی تو را خسته کردند،
پس چگونه با اسبان برابری توانی کرد؟
و اگر اعتمادت را بر سرزمینی ایمن نهادهای،
در بیشههای اطراف اردن چه خواهی کرد؟
6زیرا حتی برادران و خاندان پدرت به تو خیانت ورزیدهاند،
و فریاد خویش بر ضد تو بلند کردهاند؛
پس گرچه سخنان نیکو با تو بگویند،
به ایشان اعتماد مکن.»
7«من خانۀ خویش را ترک گفتهام،
و میراث خود را بهدور افکندهام؛
من محبوب جانم را به دست دشمنانش تسلیم کردهام.
8میراث من برایم همچون شیرِ جنگل گشته است؛
او بر من میغرّد، پس از او بیزار گشتهام.
9آیا میراث من برایم همچون مرغ شکاری یا کَفتار نگشته است؟
آیا دیگر مرغانِ شکاری از هر سو بر او حمله نمیآورند؟
بروید و جانوران درّنده را جملگی گرد آورید،
تا بیایند و بخورند.
10شبانانِ بسیار تاکستان مرا ویران کرده،
و زمین مرا پایمال نمودهاند؛
آنان زمین مرغوب مرا،
به بیابانی متروک بَدَل کردهاند.
11آن را بهکل ویران ساختهاند،
و آن ویران شده، نزد من به ماتم نشسته است.
این سرزمین یکسره ویران گشته،
اما کسی را پروای آن نیست.
12به فراز همۀ بلندیهای خشکِ بیابان،
ویرانگران هجوم آوردهاند،
زیرا که شمشیر خداوند این سرزمین را
از کران تا کران نابود میکند،
و هیچکس ایمن نخواهد ماند.
13آنان گندمْ کاشته و خار دِرَویدهاند؛
خویشتن را خسته کرده، اما سودی نبردهاند.
پس به سبب خشمِ آتشین خداوند،
از محصول خویش شرمسار خواهند شد.»
14خداوند دربارۀ تمامی همسایگانِ شریرِ خود که بر میراثِ او برای قومش اسرائیل دستِ تطاول دراز کردهاند، چنین میفرماید: «من آنان را از سرزمینشان بر خواهم کَند و خاندان یهودا را از میان ایشان بر خواهم کَند. 15اما پس از بَرکَندنشان، بار دیگر بر ایشان رحم خواهم کرد و هر یک را به میراث و سرزمین خویش باز خواهم گردانید. 16و اگر ایشان طریقهای قوم مرا نیکو فرا گیرند و به نام من سوگند یاد کرده، بگویند، ”به حیات خداوند سوگند“، چنانکه به قوم من آموختند تا به بَعَل سوگند یاد کنند، آنگاه ایشان در میان قوم من بنا خواهند شد. 17اما اگر قومی گوش نگیرد، آن قوم را بهکل بَرکَنده، نابود خواهم ساخت»، این است فرمودۀ خداوند.
13
کمربندی از کتان
1خداوند به من چنین فرمود: «برو و کمربندی از کتان خریده، بر کمر ببند، اما آن را در آب فرو مبر.» 2پس مطابق کلام خداوند کمربندی خریدم و آن را بر کمر بستم. 3دیگر بار کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 4«اکنون کمربندی را که خریده و بر کمر بستهای، برگیر و نزد رود فُرات رفته، آن را در شکاف صخرهای پنهان کن.» 5پس رفتم و آن را همانگونه که خداوند به من فرموده بود، نزد فُرات پنهان کردم.
6پس از گذشت روزهایی بسیار، خداوند مرا فرمود: «برخیز و به فُرات برو، و کمربندی را که امر فرموده بودم در آنجا پنهان کنی، از آنجا برگیر.» 7پس به فُرات رفتم و مکانی را که کمربند را در آن پنهان کرده بودم، کَندم و کمربند را از آنجا برگرفتم. اما اکنون پوسیده بود و به هیچ کاری نمیآمد.
8آنگاه کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 9«خداوند چنین میفرماید: به همینسان من تکبّر یهودا و تکبّرِ عظیم اورشلیم را نابود خواهم کرد. 10این قومِ شریر که از شنیدن کلام من سر باز میزنند، و از سرکشیِ دلِ خود پیروی میکنند و از پی خدایانِ غیر رفته، آنها را عبادت و سَجده مینمایند، مانند همین کمربند خواهند شد که به هیچ کاری نمیآید. 11زیرا خداوند میفرماید: همانگونه که کمربند به کمر آدمی میچسبد، من تمامی خاندان اسرائیل و تمامی خاندان یهودا را به خویشتن چسباندم تا قوم و شهرت و ستایش و شکوه برای من باشند، اما گوش نگرفتند!
خُمرههای شراب
12«این کلام را بدیشان بگو: ”یهوه، خدای اسرائیل میفرماید: ’هر خُمرهای از شراب پر خواهد شد.“‘ و آنها به تو خواهند گفت، ”آیا ما نمیدانیم که هر خُمرهای از شراب پر خواهد شد؟“ 13آنگاه بدیشان بگو، ”خداوند چنین میگوید: اینک جمیع ساکنان این سرزمین را، از پادشاهانی که بر تخت داوود مینشینند تا کاهنان و انبیا و تمامی ساکنان اورشلیم، جملگی از مستی پُر خواهم ساخت، 14و خداوند میفرماید که آنان یعنی پدران و پسران را به جان هم خواهم افکند، و همگی را بی هیچ دلسوزی و شفقت و رحم، هلاک خواهم کرد.“»
هشدار دربارۀ تبعید
15بشنوید و گوش بسپارید؛
متکبّر مباشید،
زیرا که خداوند سخن گفته است.
16یهوه خدایتان را جلال دهید،
پیش از آنکه تاریکی پدید آورد،
و پاهایتان بر کوههای تاریک بلغزد؛
و آنگاه که به امیدِ نور نشستهاید،
آن را به تاریکیِ غلیظ بَدَل ساخته،
به ظُلَمات تبدیل کند.
17اما اگر گوش فرا ندهید،
جان من در خلوت
به سبب تکبّرتان خواهد گریست،
و دیدگانم زاری خواهد کرد
و اشکها خواهد ریخت،
زیرا گَلۀ خداوند به اسیری برده خواهد شد.
18پادشاه و ملکۀ مادر را بگو:
«از تختهای خویش فرود آیید،
زیرا تاجهای شکوهمندتان از سر شما فرو افتاده است.»
19شهرهای نِگِب مسدود شده،
و کسی نیست که آنها را بگشاید؛
تمامی یهودا اسیر شده،
و یکسره به تبعید رفته است.
20«چشمان خود را برافراز
و آنان را که از شمال میآیند، بنگر.
کجاست گلهایکه به تو سپرده شد؟
کجاست گوسفندان زیبای تو؟
21چون او یارانی را که تو پروردهای
به حکمرانی بر تو برگمارد، چه خواهی گفت؟
آیا دردی همچون دردِ زنِ زائو بر تو نخواهد آمد؟
22و اگر در دل خویش بگویی، ”چرا اینها بر سرم آمده؟“
بدان که به سبب کثرت گناهان توست
که دامنت بالا زده شده، و بر تو تجاوز رفته است.
23آیا حَبَشی، پوست خویش را تغییر تواند داد؟
یا پلنگ خالهای خود را؟
به همینگونه، آیا شما که به بدی کردن خو کردهاید،
کار نیک توانید کرد؟
24«من شما را چون کاهی رانده از بادِ صحرا،
پراکنده خواهم ساخت.
25این است قرعۀ تو،
و نصیبی که برایت رقم زدهام؛»
خداوند این را میگوید.
«زیرا مرا از یاد بردی
و به دروغ اعتماد کردی.
26پس من خودْ دامنت را تا روی صورتت بالا خواهم زد،
و رسواییات دیده خواهد شد.
27من اعمال قبیح تو را بر فراز تپهها و در دشتها دیدهام،
زناکاری و شیههها، و بیشرمیِ روسپیگریت را.
وای بر تو ای اورشلیم!
تا به کی طاهر نخواهی شد؟»
14
خشکسالی، شمشیر، طاعون
1کلام خداوند که در مورد خشکسالی بر اِرمیا نازل شد:
2«یهودا سوگوار است،
و شهرهایش سوت و کور؛
مردمانش ماتمزده بر خاک مینشینند،
و فریاد اورشلیم بلند است.
3نجبای شهر خادمان خویش را برای آب میفرستند؛
آنها نزد آبانبارها میروند، اما آب نمییابند؛
پس با ظرفهای خالی بازمیگردند،
و سرهای خویش را از شرم و رسوایی میپوشانند.
4زمین تَرَک برداشته، زیرا باران بر این سرزمین نباریده است؛
از این رو کشاورزان سرهای خویش را از شرم میپوشانند.
5حتی غَزالهای صحرا نیز نوزادان خود را رها میکنند،
زیرا هیچ علفی نیست.
6خران وحشی بر بلندیهای خشک میایستند،
و همچون شغالان برای هوا نفس نفس میزنند؛
چشمانشان تار میشود،
زیرا هیچ گیاهی نیست.
7«خداوندا، اگرچه گناهانمان بر ضد ما شهادت میدهد،
اما تو بهخاطر نام خود عمل کن؛
زیرا ارتدادهای ما بسیار است،
و به تو گناه ورزیدهایم.
8ای تو که امید اسرائیلی،
و نجاتدهندۀ او در زمان تنگی،
چرا همچون غریبی در این سرزمین شدهای،
و مانند مسافری که تنها برای شبی خیمه میزند؟
9چرا به شخصی متحیّر میمانی،
یا به جنگاوری که او را یارای نجات دادن نیست؟
اما تو ای خداوند، در میان ما حاضری،
و نام تو بر ماست؛ تَرکمان مکن!»
10خداوند دربارۀ این قوم چنین میفرماید:
«ایشان از چنین آوارگی خرسند بودهاند،
و پاهای خویش را باز نداشتهاند.
پس خداوند ایشان را نمیپذیرد؛
اکنون تقصیراتشان را به یاد آورده،
گناهشان را جَزا خواهد داد.»
11سپس خداوند مرا گفت: «برای بهروزی این قوم دعا مکن. 12اگرچه روزه بگیرند، به فریادشان گوش نخواهم گرفت، و اگرچه قربانیِ تمامسوز و هدیۀ آردی تقدیم کنند، ایشان را نخواهم پذیرفت، بلکه به شمشیر و قحطی و طاعون هلاکشان خواهم کرد.»
انبیای دروغین
13پس گفتم: «آه ای خداوندگارْ یهوه، اینک انبیا به ایشان میگویند: ”شمشیر نخواهید دید و قحطی نخواهید داشت، بلکه در این مکان به شما صلح و سلامتِ پایدار خواهم بخشید.“» 14خداوند مرا گفت: «این انبیا به دروغ به نام من نبوّت میکنند. من ایشان را نفرستادهام و فرمانی به ایشان ندادهام، و سخنی با ایشان نگفتهام. آنچه برای شما نبوّت میکنند، رؤیای دروغین، پیشگوییِ باطل و فریبِ دل خودشان است. 15پس خداوند دربارۀ این انبیا که به نام من نبوّت میکنند، هرچند من ایشان را نفرستادهام، و میگویند که این سرزمین روی شمشیر و قحطی نخواهد دید، میگوید: همین انبیا به شمشیر و قحطی هلاک خواهند شد. 16و مردمی نیز که برایشان نبوّت میکنند، قربانی قحطی و شمشیر شده، بر کوچههای اورشلیم افکنده خواهند شد، و کسی نخواهد بود که آنها و همسران و پسران و دخترانشان را به خاک بسپارد؛ زیرا که شرارتشان را بر خودشان خواهم ریخت.
17«پس این کلام را بدیشان بگو:
”بگذار چشمانم شبانهروز اشک بریزد،
و آرام نگیرد،
زیرا دختر باکرهای که قوم عزیز من باشد،
به زخمی عظیم و ضربتی مهلک، مجروح گشته است؛
18چون به صحرا بیرون میروم
کُشتگانِ شمشیر را میبینم،
و چون به شهر درمیآیم
بیمارانِ قحطی را.
زیرا هم انبیا و هم کاهنان
در این سرزمین در پی تجارت خویشند،
و هیچ نمیدانند.“»
19آیا یهودا را بهتمامی طرد کردهای؟
آیا جانت از صَهیون کراهت دارد؟
چرا ما را چنان زدهای
که برایمان هیچ علاجی نیست؟
به امید سلامتی بودیم،
اما خیری حاصل نشد؛
به امید زمان شفا،
اما اینک رعب و وحشت بود.
20خداوندا، ما به شرارتِ خود معترفیم،
و به تقصیر پدران خویش؛
چراکه به تو گناه ورزیدهایم.
21بهخاطر نام خود ما را طرد مکن؛
سَریرِ جلالِ خویش را خوار مشمار؛
عهدی را که با ما بستی به یاد آر،
و آن را مَشکن.
22آیا در میان خدایانِ دروغینِ قومها
خدایی هست که بتواند باران بباراند؟
و آیا آسمان میتواند خودش بارش دهد؟
آیا تو آن نیستی،
ای یهوه خدای ما؟
امید ما بر توست؛
زیرا تو کنندۀ همۀ این کارهایی.
15
مجازات گریزناپذیر است
1آنگاه خداوند مرا گفت: «حتی اگر موسی و سموئیل در حضور من میایستادند، جان من به این قوم مایل نمیشد! ایشان را از حضور من بیرون کن و بگذار بروند. 2و اگر از تو بپرسند، ”کجا برویم؟“ بدیشان بگو، ”خداوند چنین میفرماید:
«”آنان که سزاوار طاعونند، نزد طاعون،
آنان که مستوجب شمشیرند، نزد شمشیر،
آنان که درخور قحطیند، نزد قحطی،
و آنان که لایق اسیریاند، به اسیری.“
3«خداوند میفرماید: بر آنان چهار گونه نابودکننده بر خواهم گماشت: شمشیر برای کشتن، سگان برای دریدن، و پرندگان هوا و وحوش صحرا برای خوردن و نابود کردن. 4من آنان را به سبب مَنَسی پسر حِزِقیا پادشاه یهودا و آنچه او در اورشلیم کرد، برای تمامی ممالک روی زمین مایۀ دِهشَت خواهم ساخت.
5«ای اورشلیم، کیست که بر تو دل بسوزاند؟
کیست که برایت سوگواری کند؟
کیست که راهِ خویش کج کند
تا از سلامتی تو بپرسد؟
6خداوند میفرماید:
چونکه مرا ترک کردی،
و به عقب برگشتی،
من نیز دست خویش بر تو بلند نموده، نابودت خواهم کرد،
زیرا از گذشت کردن، خسته شدهام.
7آنان را نزد دروازههای این دیار
به باد خواهم افشاند؛
قوم خود را داغدار ساخته، نابود خواهم کرد؛
زیرا که از راههای خود بازگشت نکردند.
8بیوههایشان را از ریگهای دریا
پرشمارتر خواهم ساخت؛
در نیمروز، نابودکنندهای بر مادرانِ جوانانشان خواهم آورد،
و اضطراب و وحشت را بهناگاه بر شهر نازل خواهم کرد.
9آن که هفت اولاد زاده است،
به حال ضعف افتاده، جان خواهد سپرد؛
آفتابِ عمرش آنگاه که هنوز روز است، غروب خواهد کرد
و او خجل و رسوا خواهد شد.
من باقیماندگان قوم را،
در برابر دشمنانشان به شمشیر خواهم سپرد؛»
این است فرمودۀ خداوند.
گلایۀ اِرمیا
10وای بر من، ای مادرم، که مرا بزادی، مردی را که تمامی این سرزمین با او در جنگ و ستیز است! نه رِبا دادهام و نه رِبا گرفتهام، و با وجود این، همه لَعنم میکنند. 11خداوند میگوید: «بهیقین تو را برای مقصودی نیکو آزاد خواهم کرد. بهیقین دشمن را به وقت تنگی و مصیبت نزد تو به التماس وا خواهم داشت.
12«آیا کسی میتواند آهن را، آهن شمال را، بشکند؟ و یا برنج را؟ 13من ثروت و گنجهای شما را، به سبب همۀ گناهانی که در سرتاسر حدودتان مرتکب شدهاید، بیقیمت به تاراج خواهم داد، 14و شما را در سرزمینی که نمیشناسید به خدمت دشمنانتان در خواهم آورد، زیرا آتشی در خشم من افروخته شده که تا به ابد شعلهور خواهد بود.»
15خداوندا، تو میدانی!
مرا به یاد آر و به یاریام بیا،
و انتقامم را از آزاردهندگانم بگیر.
در شکیباییِ خویش هلاکم مساز؛
بدان که بهخاطر تو رسوایی کشیدهام.
16سخنانت یافت شد، و آنها را خوردم،
و کلامت شادی و لذت دل من گردید.
17در مجلس عیّاشان ننشستم،
و با ایشان شادمانی نکردم؛
به سبب دست تو که بر من بود تنها نشستم،
زیرا که مرا از خشم لبریز کرده بودی.
18چرا درد مرا پایانی نیست،
و چرا جراحت من مهلک است و بیعلاج؟
آیا تو برایم مانند چشمهای فریبنده خواهی بود،
و همچون نهری ناپایدار؟
19پس خداوند چنین میگوید:
«اگر بازگشت کنی، تو را احیا خواهم کرد،
و در حضور من به خدمت خواهی ایستاد.
اگر از نفایس سخن بگویی و نه از چیزهای باطل،
مانند دهان من خواهی بود.
مردمند که باید نزد تو بازگردند،
و نه تو نزد ایشان.
20من تو را در برابر این قوم،
دیوارِ مستحکمِ برنجین خواهم ساخت؛
با تو خواهند جنگید،
اما بر تو چیره نخواهند شد،
زیرا من با تو هستم
تا نجاتت دهم و رهاییات بخشم؛»
این است فرمودۀ خداوند.
21«من تو را از دست شریران رهایی خواهم بخشید،
و از چنگِ ستمگران فدیه خواهم کرد.»
16
روز بلا
1کلام خداوند بر من نازل شده، فرمود: 2«برای خود زنی مگیر، و تو را در این مکان پسران و دختران نباشد. 3زیرا خداوند دربارۀ پسران و دخترانی که در این مکان زاده شوند، و دربارۀ مادرانی که آنان را بزایند و پدرانی که ایشان را در این سرزمین تولید کنند، چنین میفرماید: 4به بیماریهای مُهلک خواهند مرد. کسی برایشان ماتم نخواهد گرفت و دفنشان نخواهد کرد، بلکه بر زمین همچون فضولات خواهند بود. به شمشیر و قحطی هلاک خواهند شد و اجسادشان طعمۀ پرندگان هوا و حیوانات زمین خواهد گشت.
5«آری، زیرا خداوند چنین میفرماید: به خانهای که در آن مجلس سوگواری بر پاست، قدم مگذار؛ بدانجا مرو و با اهل آن خانه به ماتم و سوگ منشین، زیرا سلامتیِ خویش و محبت و رحمت خود را از این قوم برگرفتهام؛ این است فرمودۀ خداوند. 6بزرگ و کوچک در این سرزمین خواهند مرد. به خاک سپرده نخواهند شد، و کسی برایشان سوگواری نخواهد کرد و خود را مجروح نخواهد ساخت و موی خویش را نخواهد تراشید. 7کسی برای شخص سوگوار نانی پاره نخواهد کرد تا او را برای مُردهاش تسلی دهد، و نه پیالۀ تسلی به وی خواهد داد تا برای پدر یا مادر خویش بنوشد.
8«نیز به خانۀ بزم داخل مشو و با ایشان به خوردن و نوشیدن منشین. 9زیرا خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: اینک من در ایام شما، و در برابر دیدگان خودتان، فریاد خوشی و بانگ شادمانی، و آواز عروس و صدای داماد را در این مکان خاموش خواهم ساخت.
10«آنگاه که تمامی این سخنان را به این قوم بازگفتی، چون ایشان از تو بپرسند: ”خداوند از چه سبب تمامی این بلای عظیم را بر ضد ما اعلام کرده است؟ تقصیر ما چیست؟ و چه گناهی به یهوه خدای خود ورزیدهایم؟“ 11آنگاه به ایشان بگو: ”خداوند چنین میفرماید: این از آن روست که پدران شما مرا ترک کردند و در پی خدایانِ غیر رفته، آنان را عبادت و سَجده نمودند. ایشان مرا ترک کرده، شریعت مرا نگاه نداشتند. 12و شما نیز بدتر از پدرانتان عمل کردهاید، زیرا هر یک از شما از سرکشیِ دلِ شریرِ خود پیروی میکنید و به من گوش نمیگیرید. 13از این رو شما را از این سرزمین به سرزمینی که نه شما شناختهاید و نه پدرانتان بیرون خواهم افکند، و در آنجا روز و شب خدایانِ غیر را عبادت خواهید کرد، زیرا بر شما نظر لطف نخواهم داشت.“
بازگشت اسرائیلیان پراکنده
14«بنابراین خداوند میفرماید: اینک ایامی میآید که دیگر گفته نخواهد شد، ”قسم به حیات خداوند که بنیاسرائیل را از سرزمین مصر بیرون آورد،“ 15بلکه خواهند گفت، ”قسم به حیات خداوند که بنیاسرائیل را از سرزمین شمال و از همۀ ممالکی که آنان را بدانجا رانده بود، بازآورْد.“ زیرا من ایشان را به سرزمینشان که به پدران ایشان بخشیدم، باز خواهم آورد.
16«اما خداوند میفرماید: اینک از پیِ ماهیگیرانِ بسیار خواهم فرستاد تا ایشان را صید کنند. سپس از پیِ شکارچیانِ بسیار خواهم فرستاد تا ایشان را از هر کوه و تَلی، و از شکافهای صخرهها شکار کنند. 17زیرا چشمانم بر تمامی راههای ایشان است؛ آنها از نظرم پنهان نیست و نه تقصیر ایشان از چشمانم پوشیده. 18پس نخست تقصیر و گناه ایشان را دوچندان مکافات خواهم رسانید، زیرا سرزمین مرا به لاشهای بتهای منفورِ خود آلودند و میراث مرا با تمثالهای کراهتآورشان پر ساختند.»
19ای خداوند، ای قوّت و قلعۀ من،
ای پناهگاه من در روز تنگی،
قومها از کرانهای زمین
نزد تو آمده، خواهند گفت:
«پدران ما چیزی به میراث نبردند،
جز خدایان دروغین و بتهای باطل
که هیچ فایدهای نمیرسانند.
20آیا انسان برای خویشتن خدایان بسازد؟
حال آنکه خدا نیستند!»
21«پس اینک من بدیشان معرفت خواهم بخشید؛
آری، این بار قدرت و عظمت خویش را بدیشان خواهم شناسانید،
و آنگاه خواهند دانست که نام من یهوه است!»
17
گناه یهودا
1«گناه یهودا به قلم آهنین نگاشته شده، و به نوک الماس بر لوح دلشان و شاخهای مذبحهایشان حک شده است. 2فرزندانشان، مذبحهای خویش و اَشیرَههای*17:2 ”اَشیرَه“ الهۀ باروری که پرستش آن با اعمال منافی عفت همراه بود. خود را نزد هر درخت سبز، و بر هر تَلِ بلند، یاد میدارند. 3ای کوه من که در صحرایی، من ثروت و تمامی خزانههایت را همراه با مکانهای بلندت به تاراج خواهم داد، به سبب گناهانی که در سرتاسر حدودت مرتکب شدهای. 4تو خود آنچه را به تو به میراث بخشیدم بر باد خواهی داد، و من تو را در سرزمینی که نمیشناسی، به خدمت دشمنانت در خواهم آورد، زیرا که آتش خشم مرا برافروختهای، که تا به ابد شعلهور خواهد ماند.» 5خداوند چنین میفرماید:
«ملعون باد آن که بر انسان توکل کند،
و بشرِ خاکی را قوّت خویش سازد،
و دلش از خداوند برگردد.
6او همچون بوتهای در بیابان خواهد بود
که روی سعادت نخواهد دید.
او در مکانهای خشکِ بیابان ساکن خواهد بود،
بر زمینِ شورهزارِ غیرمسکون.
7«اما مبارک است آن که بر خداوند توکل کند،
و اعتمادش بر او باشد.
8او همچون درختی نشانده در کنار آب خواهد بود،
که ریشههای خویش را به جانب نهر میگستراند؛
چون موسم گرما فرا رسد، هراسان نخواهد شد،
و برگهایش همیشه سبز خواهد ماند؛
در خشکسالی نیز نگران نخواهد بود،
و از ثمر آوردن باز نخواهد ایستاد.»
9دل از همه چیز فریبندهتر است،
و بسیار بیمار؛
کیست که آن را بشناسد؟
10«من، یهوه، کاوشگرِ دل و آزمایندۀ افکارم؛
تا به هر کس بر حسب راههایش
و بر وفق ثمرۀ کارهایش سزا دهم.»
11آن که به ناحق ثروت اندوزد،
کبکی را مانَد نشسته بر تخمهایی که خود نگذاشته است؛
چون عمرش به نیمه رسد،
تَرکش خواهد کرد،
و در پایان کار خویش، احمقی بیش نخواهد بود.
12مکان قُدسِ ما سَریری است پرجلال،
که از آغاز رفیع بوده است.
13ای خداوند، ای امید اسرائیل،
آنان که تو را ترک کنند،
جملگی سرافکنده خواهند شد؛
آنان که از تو روی بگردانند،
بر خاک مکتوب خواهند شد؛
زیرا خداوند را ترک کردهاند،
او را که چشمۀ آب حیات است.
دعای اِرمیا برای رهایی
14ای خداوند، شفایم ده، که شفا خواهم یافت؛
نجاتم ده، که نجات خواهم یافت.
زیرا تویی ستایش من.
15اینک مرا گویند:
«کجاست کلام خداوند؟
بگذار اکنون واقع شود!»
16من از شبانی برای تو نگریختهام،
و تو میدانی که روز هلاکت را نخواستهام.
آنچه بر لبانم جاری میشود،
در حضورت آشکار است.
17مرا به وحشت میفکن،
ای که در روز بلا، پناه منی.
18باشد که آزاردهندگانم سرافکنده شوند، نه من!
باشد که آنان هراسان شوند، نه من!
روز بلا را بر ایشان بیاور،
و به هلاکتِ مضاعف، هلاکشان کن.
رعایت روز شَبّات
19خداوند به من چنین گفت: «برو و نزد دروازۀ ’قوم‘ که پادشاهان یهودا از آن داخل و خارج میشوند، و نزد همۀ دروازههای اورشلیم بایست، 20و بدیشان بگو: ”ای پادشاهان یهودا و تمامی مردمان یهودا و همۀ ساکنان اورشلیم که از این دروازهها داخل میشوید، کلام خداوند را بشنوید. 21خداوند چنین میفرماید: بهخاطر جان خود برحذر باشید که در روز شَبّات باری حمل نکنید و آن را از دروازههای اورشلیم داخل مسازید. 22در روز شَبّات هیچ باری از خانههای خود بیرون میاورید و هیچ کار مکنید. بلکه همانگونه که به پدرانتان فرمان دادم، روز شَبّات را مقدس بدارید. 23اما آنان نشنیدند و گوش فرا ندادند، بلکه گردن خویش را سخت ساختند تا نشنوند و تأدیب نپذیرند.
24«”اما خداوند میفرماید: اگر به من بهدرستی گوش فرا دهید و در روز شَبّات هیچ باری از دروازههای این شهر داخل نسازید، بلکه روز شَبّات را مقدس بدارید و در آن هیچ کار نکنید، 25آنگاه پادشاهان و حاکمانی که بر تخت داوود مینشینند، سوار بر ارابهها و اسبان، همراه با صاحبمنصبان و مردمان یهودا و ساکنان اورشلیم از دروازههای این شهر داخل خواهند شد، و این شهر تا به ابد مسکون خواهد ماند. 26و مردم از شهرهای یهودا و نواحی اطرافِ اورشلیم، و از سرزمین بنیامین، و از نواحی پست و مرتفع، و از نِگِب خواهند آمد و قربانیهای تمامسوز و دیگر قربانیها و هدایای آردی و بخور و قربانیهای شکرگزاری به خانۀ خداوند خواهند آورد. 27اما اگر مرا نشنوید و روز شَبّات را مقدس ندارید، و در روز شَبّات باری حمل کرده، آن را از دروازههای اورشلیم داخل سازید، آنگاه بر دروازههایش آتشی بر خواهم افروخت که کاخهای اورشلیم را در کام خواهد کشید و خاموشی نخواهد پذیرفت.“»
18
در خانۀ کوزهگر
1این است کلامی که از جانب خداوند بر اِرمیا نازل شد: 2«برخیز و به خانۀ کوزهگر فرود آی، و در آنجا کلام خود را به تو خواهم شنوانید.» 3پس به خانۀ کوزهگر فرود شدم، و او را بر چرخ خود سرگرم کار دیدم. 4هان ظرفی که کوزهگر از گِل میساخت، در دستش ضایع شد؛ پس ظرفی دیگر از آن ساخت، آنگونه که در نظرش پسند میآمد.
5آنگاه کلام خداوند بر من نازل شده، فرمود: 6«خداوند میفرماید: ای خاندان اسرائیل، آیا من نمیتوانم با شما همان کنم که این کوزهگر کرد؟ هان ای خاندان اسرائیل، شما نیز در دستان من، همچون گِل در دستان کوزهگرید. 7هرگاه دربارۀ قوم یا مملکتی اعلام کنم که آن را برکَنده، منهدم و نابود خواهم ساخت، 8اگر آن قوم که دربارهاش چنین گفتهام، از شرارت خویش بازگشت کنند، آنگاه من نیز از آن بلا که قصدِ آن داشتهام، باز خواهم گشت. 9و هرگاه دربارۀ قوم یا مملکتی اعلام کنم که آن را بنا خواهم کرد و غرس خواهم نمود، 10اگر ایشان در نظر من شرارت ورزند و سخن مرا نشنوند، آنگاه من از آن نیکویی که قصد انجامش داشتهام، باز خواهم گشت.
11«پس حال به مردمان یهودا و ساکنان اورشلیم بگو، ”خداوند چنین میفرماید: هماکنون برای شما بلایی تدارک میبینم و بر ضدتان تدبیری میاندیشم. پس هر یک از شما از راه زشت خود بازگشته، راهها و کردارتان را اصلاح کنید.“ 12اما ایشان میگویند: ”بیهوده است! ما نقشههای خودمان را پیروی خواهیم کرد و هر یک بر طبق سرکشیِ دلِ شریرِ خود رفتار خواهیم نمود.“
13«پس خداوند چنین میفرماید:
در میان قومها پرس و جو کنید،
کیست که چنین چیزی شنیده باشد؟
اسرائیلِ باکره کاری بسیار زشت کرده است.
14آیا برفِ لبنان هرگز از صخرههای سیریون ناپدید میشود؟
آیا آبهای سردش که از جای دور جاری است، هرگز خشک میگردد؟*18:14 عبری این آیه کاملاً روشن نیست. 15اما قوم من مرا از یاد بردهاند،
و برای خدایانِ دروغین بخور میسوزانند!
آنها ایشان را از راههایشان، یعنی از راههای قدیم، منحرف میکنند،
تا در کورهراهها گام بردارند، نه در شاهراهها،
16و تا سرزمینشان را مایۀ وحشت بسازند،
و تا به ابد مایۀ انگشت به دهان ماندن مردمان؛
چندان که هر که از آنجا بگذرد،
متحیر شده، سَر تکان دهد.
17آنان را همچون باد شرقی،
در برابر دشمن پراکنده خواهم ساخت،
و در روز مصیبتِ ایشان
پشت سر خود را به ایشان نشان خواهم داد، نه روی خود را.»
18پس گفتند: «بیایید بر ضد اِرمیا تدبیرها کنیم، زیرا تعلیم از کاهنان ضایع نخواهد شد، و نه مشورت از حکیمان، و نه کلام از انبیا. پس بیایید او را به زبان خود بزنیم و به هیچ سخنش اعتنا نکنیم.»
19خداوندا، به من گوش فرا ده،
و سخن مخالفانم را بشنو!
20آیا پاداشِ نیکویی بدی است؟
زیرا که گودالی برای جان من کندهاند.
به یاد آور چگونه به حضورت میایستادم
تا از ایشان به نیکویی سخن گفته،
خشم تو را از ایشان برگردانم.
21پس اکنون فرزندانشان را به قحطی بسپار،
و خودشان را به دَمِ شمشیر تسلیم کن؛
بگذار زنانشان بیاولاد و بیوه شوند،
و مردانشان از طاعون بمیرند،
و جوانانشان در جنگ به شمشیر از پا درآیند.
22باشد که فریادی از خانههایشان به گوش رسد،
آنگاه که مهاجمان را بهناگاه بر ایشان فرود آوری.
زیرا برای گرفتار کردنم، گودال کندهاند،
و برای پاهایم دامها گستردهاند.
23اما تو ای خداوند، همۀ دسیسههای ایشان را میدانی،
دسیسههایی را که به قصد جان من کردهاند.
پس تقصیرشان را کفّاره مکن،
و گناهشان را از نظرت محو مساز.
بگذار در حضورت سرنگون شوند،
و با ایشان به هنگام خشم خویش عمل نما.
19
کوزۀ شکسته
1خداوند چنین میفرماید: «برو و کوزهای سفالین از کوزهگر بخر، و برخی از مشایخ قوم و مشایخِ کاهنان را با خود برداشته، 2به وادی بِنهِنّوم که در آستانۀ دروازۀ کوزهگران است بیرون برو و سخنانی را که به تو میگویم، در آنجا اعلام کن. 3بگو، ”ای پادشاهان یهودا و ای ساکنان اورشلیم، کلام خداوند را بشنوید! خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: اینک چنان بلایی بر این مکان خواهم آورد که گوش هر کس بشنود، صدا کند! 4زیرا مرا ترک کردهاند و این مکان را با سوزاندنِ بخور برای خدایانِ غیر بیحرمت ساختهاند، خدایانی که نه خود میشناختند، نه پدرانشان و نه پادشاهان یهودا. آنان این مکان را از خونِ بیگناهان آکندهاند 5و برای بَعَل مکانهای بلند بنا کردهاند تا پسرانشان را چون قربانیِ تمامسوز برای بَعَل بسوزانند، کاری که من هرگز بدان امر نفرموده و چیزی دربارهاش نگفته بودم و حتی از خاطرم نگذشته بود. 6پس خداوند میفرماید: هان ایامی فرا میرسد که این مکان نه توفِت و نه وادی بِنهِنّوم، بلکه وادی ’کشتار‘ نامیده خواهد شد.
7«”زیرا من در این مکان نقشههای یهودا و اورشلیم را باطل خواهم کرد و آنان را در برابر دشمنانشان به دَم شمشیر و به دست کسانی که قصد جانشان دارند، از پا در خواهم آورد؛ و اجسادشان را خوراک پرندگان هوا و جانوران زمین خواهم ساخت. 8من این شهر را مایۀ حیرت و انگشت به دهان ماندنِ*19:8 در عبری، «سوت زدن» که بیانگر بهت و حیرت است؛ همچنین در ۲۵:۹، ۱۸؛ ۲۹:۱۸؛ ۴۹:۱۷؛ ۵۰:۱۳؛ ۵۱:۳۷. مردمان خواهم ساخت، چندان که هر که از آن عبور کند، متحیر شده، از دیدن همۀ صدماتش انگشت به دهان مانَد. 9گوشت تن پسران و دخترانشان را به ایشان خواهم خورانید؛ در محاصره و تنگیای که دشمنان ایشان و آنان که قصد جانشان دارند بر ایشان وارد خواهند آورد، هر یک گوشت تن همسایۀ خویش را خواهند خورد.“ 10«سپس کوزه را در برابر دیدگان مردانی که همراه تو میروند، بشکن، 11و بدیشان بگو، ”خداوند لشکرها چنین میفرماید: چنانکه کسی کوزۀ کوزهگر را میشکند و دیگر آن را مرمت نتوان کرد، من نیز این قوم و این شهر را خواهم شکست. و اجساد را در توفِت دفن خواهند کرد، زیرا جایی دیگر برای دفن کردن باقی نخواهد بود. 12آری، خداوند میفرماید با این شهر و ساکنانش چنین خواهم کرد و این شهر را همچون توفِت خواهم ساخت. 13خانههای اورشلیم و خانههای پادشاهان یهودا همچون مکانِ توفِت نجس خواهد شد، یعنی همۀ خانههایی که بر بامهایشان بخور برای تمامی لشکر آسمان سوزانیدند و هدایای ریختنی به خدایانِ غیر تقدیم کردند.“»
14سپس اِرمیا از توفِت که خداوند او را به جهت نبوّت کردن بدانجا فرستاده بود، بازگشت و در صحن خانۀ خداوند ایستاده، خطاب به همۀ مردم گفت: 15«خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید، اینک من بر این شهر و همۀ شهرهای اطراف، تمامی بلایایی را که بر ضد آن اعلام کردهام، وارد خواهم آورد، زیرا که گردن خود را سخت ساخته، کلام مرا نشنیدند.»
20
آزار فَشحور بر اِرمیا
1و اما فَشحورِ کاهن، پسر اِمّیر، که ناظر ارشد خانۀ خداوند بود، شنید که اِرمیا این نبوّتها را میکند. 2پس فَشحور اِرمیای نبی را بزد و او را در کُندهای نزد دروازۀ بالاییِ بنیامین در خانۀ خداوند نهاد. 3فردای آن روز، چون فَشحور اِرمیا را از کُنده بیرون آورد، اِرمیا به او گفت، «خداوند تو را نه فَشحور، بلکه ’ماگور میسّابیب‘*20:3 یعنی: ”وحشت از هر سو“. نامیده است. 4زیرا خداوند چنین میفرماید: اینک تو را مایۀ وحشت خودت و همۀ دوستانت خواهم ساخت. ایشان در برابر دیدگانت به شمشیر دشمنانشان خواهند افتاد. من یهودا را یکسره به دست پادشاه بابِل تسلیم خواهم کرد، و او آنان را به بابِل به اسیری برده، به شمشیر خواهد کشت. 5تمامی ثروت این شهر و همۀ دسترنجش و جمیع نفایس آن و تمامی گنجینههای پادشاهان یهودا را به دست دشمنانشان خواهم سپرد، که آنان را غارت کرده، گرفتار خواهند نمود و به بابِل خواهند برد. 6و تو ای فَشحور، با همۀ اهل خانهات به اسیری خواهید رفت. آری، تو و یارانت که بدیشان به دروغ نبوّت کردی، جملگی به بابِل خواهید رفت و در آنجا خواهید مرد و دفن خواهید شد.» شکایت اِرمیا
7خداوندا، تو مرا فریفتی، و فریفته شدم؛
از من نیرومندتر بودی، و غالب آمدی.
تمامی روز مضحکه شدهام،
و هر کس به ریشخندم میگیرد.
8زیرا هرگاه زبان به سخن میگشایم، فریاد سر میدهم،
و ندا میکنم که: «خشونت و ویرانی!»
زیرا کلام خداوند برایم تمامی روز
مایۀ رسوایی و تمسخر شده است.
9ولی اگر بگویم، «ذکری از او نخواهم کرد،
و دیگر به نامش سخن نخواهم گفت»،
آنگاه در دلم همچون آتشی سوزان میگردد،
محبوس در استخوانهایم،
و از نگاه داشتنش در درونم خسته شده،
توان خودداریِ بیشتر نخواهم داشت.
10زمزمۀ بسیار به گوشم میرسد؛
از هر سو وحشت است!
دوستان نزدیکم جملگی میگویند:
«شکایت کنید! بیایید از او شکایت کنیم!»
و افتادن مرا انتظار میکشند.
میگویند: «شاید فریفته شود،
آنگاه بر او چیره خواهیم شد،
و انتقام خویش از او خواهیم ستاند!»
11اما خداوند همچون جنگاوری مَهیب با من است؛
پس آزاردهندگانم خواهند لغزید و غالب نخواهند آمد.
بهغایت سرافکنده خواهند شد، زیرا که کامیاب نخواهند گردید؛
و رسوایی ابدیشان هرگز فراموش نخواهد گشت.
12ای خداوند لشکرها، که پارسایان را میآزمایی،
ای که دلها و ذهنها را میبینی،
باشد که انتقام تو را از ایشان ببینم،
زیرا که دعوی خویش به تو واگذاردهام.
13برای خداوند بسرایید؛
خداوند را بستایید!
زیرا که جان نیازمندان را
از دست شریران رهانیده است.
14نفرین بر روزی که زاده شدم!
فرخنده مَباد آن روز که مادرم مرا بزاد!
15نفرین بر آن که پدرم را مژده داد:
«برایت پسری زاده شد!»
و او را بسیار شادمان ساخت.
16باشد که چون شهرهایی گردد،
که خداوند بدون هیچ گذشتی سرنگون ساخت!
باشد که صبحگاهان آواز فریاد بشنود
و نیمروزان ندای خطر،
17زیرا که مرا در رَحِم نکُشت،
تا مادرم گور من باشد،
و رَحِمش همیشه آبستن مانَد.
18چرا از رَحِم به در آمدم
تا شاهد مشقت و غم باشم،
و روزگار خویش به شرمساری به سر آورم؟
21
نبوّت دربارۀ سقوط اورشلیم
1این است کلامی که از جانب خداوند بر اِرمیا نازل شد، آنگاه که صِدِقیای پادشاه، فَشحور پسر مَلکیا و صَفَنیای کاهن پسر مَعَسیا را نزد وی فرستاده، گفت: 2«برای ما از خداوند مسئلت کن، زیرا که نبوکدنصر*21:2 در عبری ”نبوکدرصر“ آمده که شکل دیگری است از اسم ”نبوکدنصر“ پادشاه بابِل. جهت هماهنگی، در سراسر کتاب اِرمیا ”نبوکدنصر“ به کار برده شده است. پادشاه بابِل به جنگ با ما برخاسته است، شاید که خداوند بر وفق کارهای شگفتانگیز خود با ما عمل کند، تا او از جنگیدن با ما دست بَرکِشد.» 3اما اِرمیا بدیشان گفت، 4«به صِدِقیا بگویید، ”یهوه خدای اسرائیل چنین میفرماید: اینک من اسلحۀ جنگ را برمیگردانم، اسلحهای که در دست شماست و شما بدانها با پادشاه بابِل و کَلدانیانی که از بیرونِ دیوارها شما را محاصره کردهاند میجنگید، و ایشان را جملگی در وسط این شهر گرد میآورم. 5من خود با دستِ افراشته و بازوی نیرومند، در خشمی آتشین و غضبی عظیم با شما خواهم جنگید. 6ساکنان این شهر را از انسان و حیوان خواهم زد، و آنها به طاعونی عظیم خواهند مرد. 7همچنین خداوند میفرماید: پس از آن، صِدِقیا پادشاه یهودا و خادمانش و مردمان این شهر را که از طاعون و شمشیر و قحطی جان به در بردهاند، به دست نبوکدنصر پادشاه بابِل و به دست دشمنانشان و آنان که قصد جانشان دارند، خواهم سپرد. او آنان را به دَم شمشیر از پا در خواهد آورد و بر ایشان رحم و شفقت و گذشت نخواهد کرد.“
8«نیز به این قوم بگو: ”خداوند چنین میفرماید: اینک طریق حیات و طریق مرگ را پیش پایتان مینهم؛ 9هر که در این شهر بماند از شمشیر و قحطی و طاعون خواهد مرد، اما هر که بیرون رود و خود را تسلیم کَلدانیانی کند که شما را محاصره کردهاند، زنده خواهد ماند و جان خویش به غنیمت خواهد برد. 10زیرا خداوند میفرماید: من روی خود را بر ضد این شهر نهادهام تا بر آن بدی کنم و نه نیکی. این شهر به دست پادشاه بابِل تسلیم خواهد شد و او آن را به آتش خواهد کشید.“
پیامی به خاندان داوود
11«و به خاندان پادشاه یهودا بگو: ”به کلام خداوند گوش فرا دهید. 12ای خاندان داوود، خداوند چنین میفرماید:
«”هر بامداد به انصاف داوری کنید،
و غارتشدگان را از دست ظالمان برهانید،
مبادا به سبب اعمال شرارتبارتان،
خشم من همچون آتش شعله بَرکشد،
و بسوزاند و کسی را یارای خاموش کردن نباشد.“»
13خداوند میفرماید:
«ای ساکن همواری و ای صخرۀ دشت،*21:13 این آیه اشاره به شهر اورشلیم و سکنۀ آن دارد. اینک من بر ضد تو هستم،
تویی که میگویی، ”کیست که بر ضد ما فرود آید،
یا کیست که به مسکنهای ما درآید؟“
14من تو را بر حسب ثمرۀ کردارت جزا خواهم داد،
و آتشی در جنگل تو خواهم افروخت،
که تمامی حوالی تو را در کام خواهد کشید؛»
این است فرمودۀ خداوند.
22
1خداوند چنین میفرماید: «به خانۀ پادشاه یهودا فرود آی و این کلام را در آنجا بیان کن، 2و بگو: ”ای پادشاه یهودا که بر تخت داوود نشستهای، تو و خادمانت و قومت که از این دروازهها داخل میشوید، کلام خداوند را بشنوید. 3خداوند چنین میفرماید: عدل و انصاف را به جا آرید، و غارتشدگان را از دست ظالمان برهانید. بر غریبان و یتیمان و بیوهزنان جور و ستم مکنید، و خون بیگناهان را در این مکان مریزید. 4زیرا اگر براستی این کلام را به جا آرید، آنگاه پادشاهانی که بر تخت داوود مینشینند، سوار بر اسبان و ارابهها، به همراه خادمان و قوم خویش از دروازههای این خانه داخل خواهند شد. 5اما اگر این کلام را نشنوید، به ذات خودم قسم که این خانه به ویرانهای بدل خواهد شد؛“» این است فرمودۀ خداوند. 6«زیرا خداوند دربارۀ خاندان پادشاه یهودا چنین میفرماید:
«”گرچه تو برای من همچون جِلعاد و مانند قُلّۀ لبنانی،
من تو را به بیابان و شهر غیرمسکون بَدَل خواهم کرد.
7نابودکنندگان را بر ضد تو فراهم خواهم آورد،
هر یک را با اسلحهاش.
آنان بهترین سروهایت را خواهند بُرید،
و در آتش خواهند افکند.
8«”و ملل بسیار چون از کنار این شهر بگذرند، به یکدیگر خواهند گفت: ’چرا خداوند به این شهر عظیم چنین کرده است؟‘ 9و پاسخ خواهند شنید: ’از آن رو که عهد یهوه خدای خود را ترک کردند و خدایانِ غیر را سَجده و عبادت نمودند.“‘»
10برای آن که مُرده مگریید و برایش به سوگ منشینید،
بلکه برای آن که به تبعید میرود زاری کنید،
زیرا دیگر باز نخواهد گشت،
و زاد و بوم خویش دیگر نخواهد دید.
داوری بر پسران یوشیا
11زیرا خداوند دربارۀ شَلّوم، پسر یوشیا پادشاه یهودا، که به جای پدرش یوشیا پادشاه شد اما از این مکان رفته است، چنین میفرماید: «او دیگر بدینجا باز نخواهد گشت، 12بلکه در مکانی که او را به اسیری بردهاند خواهد مرد، و دیگر هرگز این سرزمین را نخواهد دید.
13«وای بر آن که خانۀ خویش با بیعدالتی بنا کند،
و بالاخانهاش را با بیانصافی؛
وای بر آن که همنوع خویش برایگان به خدمت گیرد،
و مزد او را به او نپردازد؛
14که گوید: ”خانهای بزرگ برای خویشتن خواهم ساخت،
با بالاخانههای وسیع“؛
که برای آن پنجرهها بگشاید،
و آن را به چوب سرو بپوشاند،
و به رنگ سرخ بیاراید.
15«آیا از آن رو که در بهرهوری از چوبِ سرو گویِ سبقت ربودهای،
خود را پادشاه میپنداری؟
آیا پدرت نمیخورْد و نمینوشید،
و عدل و انصاف را به جا نمیآورد؟
از همین رو سعادتمند بود.
16او ستمدیدگان و نیازمندان را دادرسی میکرد،
و از همین رو سعادتمند بود.
آیا شناختن من جز این است؟»
این است فرمودۀ خداوند.
17«اما چشمان و دل تو
تنها معطوف به سودِ نامشروع است،
و به ریختن خون بیگناهان
و ظلم و اخاذی.»
18پس خداوند دربارۀ یِهویاقیم، پسر یوشیا پادشاه یهودا، چنین میفرماید:
«برای او به سوگ نخواهند نشست،
و نخواهند گفت: ”آه ای برادرم!“ و یا ”آه ای خواهرم!“
و برایش مرثیه نخواهند خواند،
که ”آه ای سرور ما!“ یا ”آه ای اعلیحضرت!“
19او را کشیده، بیرون دروازههای اورشلیم خواهند افکند،
و همچون الاغی دفن خواهد شد.
20«به لبنان برآی و بانگ برآور؛
آواز خود را در باشان بلند کن؛
از عَباریم فریاد سر ده،
زیرا که عاشقانت جملگی نابود گشتهاند!
21در سعادتمندی با تو سخن گفتم،
اما گفتی، ”نخواهم شنید!“
از روزگار جوانی عادت تو همین بوده است،
که به آواز من گوش فرا ندهی.
22بادْ همۀ شبانانت را شبانی خواهد کرد،
و عاشقانت به اسارت خواهند رفت؛
آنگاه به سبب تمامی شرارتت،
سرافکنده و رسوا خواهی شد.
23ای که در لبنان ساکنی،
و آشیان خویش میان سروها بنا کردهای،
آنگاه که دردها تو را مبتلا سازد،
درد همچون دردِ زنی در حالِ زا،
چگونه ناله سر خواهی داد!
داوری بر یِهویاکینِ پادشاه
24«خداوند میفرماید: به حیات خودم قسم که حتی اگر تو ای یِهویاکین،*22:24 در عبری ”کُنیاهو“ که شکل دیگری از ”یِهویاکین“ است؛ همچنین در آیۀ ۲۸. پسر یِهویاقیم پادشاه یهودا، انگشتر خاتم بر دست راست من بودی، تو را به در میآوردم. 25من تو را به دست کسانی که قصد جان تو دارند و از ایشان میهراسی، تسلیم خواهم کرد؛ آری، تو را به دست نبوکدنصر پادشاه بابِل و به دست کَلدانیان خواهم سپرد. 26من تو را و مادری را که تو را بزاد به سرزمینی دیگر خواهم افکند که در آن زاده نشدهاید، و هر دو در آنجا خواهید مرد. 27شما هرگز به سرزمینی که مشتاق بازگشت به آنید، باز نخواهید گشت.» 28آیا این مرد، یِهویاکین، کوزهای حقیر و شکسته است؟
ظرفی که هیچکس طالب آن نیست؟
چرا او و نسلش بیرون افکنده شده،
و به سرزمینی که نمیشناسند پرتاب گردیدهاند؟
29ای زمین، ای زمین، ای زمین،
کلام خداوند را بشنو!
30خداوند چنین میفرماید:
«این مرد را بیفرزند بنگار،
مردی که در ایام خویش کامیاب نخواهد شد،
زیرا از نسل او هیچکس توفیق نخواهد یافت
که بر تخت داوود بنشیند و دیگر بار در یهودا حکم براند.»
23
شاخۀ عادل
1خداوند چنین میفرماید: «وای بر شبانانی که گلۀ چراگاه مرا نابود و پراکنده میسازند!» 2پس یهوه خدای اسرائیل دربارۀ شبانانی که قوم مرا میچرانند چنین میفرماید: «شما گلۀ مرا پراکنده ساخته و راندهاید و از آنها مراقبت نکردهاید. پس، خداوند میفرماید، اینک من سزای اعمال بدتان را به شما خواهم داد. 3باقیماندگانِ گلۀ خویش را از تمامی سرزمینهایی که ایشان را بدان راندهام جمع خواهم کرد، و آنها را بار دیگر به آغُلشان باز خواهم آورد، و بارور و کثیر خواهند شد. 4و بر ایشان شبانانی خواهم گماشت که آنان را شبانی خواهند کرد، و دیگر ترسان و هراسان نخواهند شد؛ و از آنها یکی هم گُم نخواهد گشت.» این است فرمودۀ خداوند.
5خداوند میفرماید:
«هان، روزهایی میآید
که ’شاخهای‘ عادل برای داوود بر پا میکنم؛
پادشاهی که به خردمندی سلطنت خواهد کرد،
و عدل و انصاف را در این سرزمین به اجرا در خواهد آورد.
6در ایام او یهودا نجات خواهد یافت،
و اسرائیل در امنیت به سر خواهد برد؛
و نامی که بدان نامیده خواهد شد این است:
’یهوه عدالت ما.‘»
7پس خداوند میفرماید: «هان ایامی میآید که دیگر نخواهند گفت، ”سوگند به حیات یهوه که بنیاسرائیل را از سرزمین مصر بیرون آورد“، 8بلکه ”سوگند به حیات یهوه که نسل خاندان اسرائیل را از سرزمین شمال و از تمامی سرزمینهایی که آنان را بدانجا رانده بود، بیرون آورده است.“ آنگاه آنان در سرزمین خویش ساکن خواهند شد.»
انبیای دروغگو
9دربارۀ انبیا:
دلم در اندرونم شکسته،
استخوانهایم همه لرزان است؛
همچون مردی مستم،
مانند شخص مدهوش از شراب،
به سبب خداوند
و به سبب کلام مقدس او.
10زیرا که این سرزمین از زناکاران آکنده است؛
زمین به سبب لعنت به ماتم نشسته،
و چراگاههای صحرا خشکیده است.
راه ایشان بد است،
و قدرتشان را به ناحق به کار میبرند.
11خداوند میفرماید:
«نبی و کاهن هر دو نجسند،
و شرارتِ ایشان را حتی در خانۀ خویش نیز دیدهام.
12از این رو طریق ایشان برایشان
مانند جایهای لغزنده در تاریکی خواهد بود
که بدان رانده شده، در آن خواهند افتاد؛
زیرا که در سالِ مکافاتِ ایشان
بلا بر ایشان نازل خواهم کرد؛»
این است فرمودۀ خداوند.
13«در میان انبیای سامِرِه قباحتی دیدم:
آنان به نام بَعَل نبوّت کرده،
قوم من اسرائیل را گمراه میکردند.
14و در میان انبیای اورشلیم چیزی هولناک دیدهام:
آنان مرتکب زنا میشوند و در دروغ گام برمیدارند؛
ایشان دستهای بدکاران را تقویت میبخشند،
به گونهای که هیچکس از شرارت خویش بازگشت نمیکند؛
آنان جملگی برای من همچون سُدوم گشتهاند،
و ساکنان آن همچون عَمورَه.»
15بنابراین، خداوندِ لشکرها دربارۀ انبیا چنین میفرماید:
«اینک من بدیشان خوراکِ تلخ خواهم خورانید،
و آبِ مسموم خواهم نوشانید،
زیرا که از انبیای اورشلیم
نجاستی در سرتاسر این سرزمین منتشر شده است.»
16خداوندِ لشکرها چنین میفرماید: «به سخنان انبیایی که برای شما نبوّت میکنند گوش مسپارید؛ زیرا شما را امیدِ واهی میبخشند. آنان رؤیای دل خود را بیان میکنند نه سخنان دهان خداوند را. 17آنان همواره به کسانی که کلام خداوند را خوار میشمارند، میگویند: ”شما را سلامتی خواهد بود!“ و به کسانی که از سرکشیِ دلِ خود پیروی میکنند، میگویند: ”هیچ بلایی به شما نخواهد رسید!“» 18اما کدام یک از ایشان در جمعِ مَحرمانِ اسرار خداوند ایستاده است تا کلامش را ببیند و بشنود؟ و کیست که به کلامش توجه کرده و بدان گوش سپرده باشد؟
19هان، توفانِ خداوند برخاسته است،
خشم او چون گردبادی سهمگین پیش میرود
تا بر سر شریران فرود آید.
20غضب خداوند بر نخواهد گشت
تا آنگاه که تدبیرهای دلش را
به کمال تحقق بخشد؛
در روزهای آخر،
این را در خواهید یافت.
21«من این انبیا را نفرستادم،
اما ایشان دویدند؛
سخنی بدیشان نگفتم،
اما ایشان نبوّت کردند!
22اگر در جمعِ مَحرمانِ اَسرارِ من ایستاده بودند،
کلام مرا به قوم من بیان میکردند،
و آنان را از راه بدشان،
و از کردار شرارتبارشان بازمیگرداندند.»
23خداوند میفرماید: «آیا من فقط خدای جاهای نزدیکم و نه خدای دوردستها؟» 24خداوند میفرماید: «آیا کسی میتواند خود را چنان پنهان کند که من او را نبینم؟ آیا من آسمان و زمین را پر نمیسازم؟» این است فرمودۀ خداوند.
25«سخن انبیایی را که به نام من به دروغ نبوّت میکنند، شنیدهام. ایشان میگویند: ”خواب دیدهام! خواب دیدهام!“ 26تا به کی این در دل انبیایی که به دروغ نبوّت میکنند خواهد بود، انبیایی که به فریبِ دل خود نبوّت میکنند؟ 27ایشان سودای این در سر دارند که با خوابهایی که به یکدیگر بازمیگویند، نامِ مرا از یاد قوم من بزدایند، همانگونه که پدرانشان نام مرا به سبب بَعَل فراموش کردند. 28آن نبی که خوابی دیده، خواب خویش بازگوید، اما آن که کلام مرا دارد، آن را با امانت بیان کند.» زیرا خداوند میگوید، «کاه را با گندم چه کار است؟» 29خداوند میفرماید: «آیا کلام من همچون آتش نیست، و مانند پُتکی که صخره را خرد میکند؟» 30از این رو خداوند میفرماید: «اینک من بر ضد انبیایی هستم که کلام مرا از یکدیگر میربایند.» 31آری، خداوند میفرماید: «اینک من بر ضد انبیایی هستم که زبان خود را به کار گرفته، پیامهای نبوّتی از خود میبافند.» 32خداوند میگوید: «اینک من بر ضد آنانی هستم که به خوابهای دروغین نبوّت میکنند و آنها را بیان کرده، قوم مرا با دروغها و تَوهمات خویش به گمراهی میکشند، حال آنکه من ایشان را نفرستاده و مأمور نکردهام. پس هیچ نفعی به این قوم نمیرسانند؛» این است فرمودۀ خداوند.
33«و چون کسی از این قوم، یا نبیای یا کاهنی از تو بپرسد، ”بارِ*23:33 یا ”وحی“. واژۀ عبری هم به معنی ”بار“ است هم به معنی ”وحی“. به نظر میرسد که قوم وحی خداوند را از طریق اِرمیا، بار سنگین به شمار میآوردند؛ همچنین در آیات بعد. خداوند چیست؟“ بدیشان بگو، ”بارْ شمایید،*23:33 نسخۀ ترجمۀ یونانی هفتادتَنان. در عبری: ”کدام بار (وحی)؟“. و من شما را طرد خواهم کرد“.» این است فرمودۀ خداوند. 34«و اگر نبی یا کاهن یا کسی از قوم بگوید: ”این است بار خداوند!“، من آن شخص را با تمام اهل خانهاش مجازات خواهم کرد. 35هر یک از شما باید به همسایه یا برادر خود بگوید: ”خداوند چه پاسخ داده است؟“، یا ”خداوند چه گفته است؟“ 36اما ”بارِ خداوند“ را دیگر ذکر نکنید، زیرا بار، سخن هر یک از شماست، چراکه کلام خدای زنده، خداوند لشکرها، خدای ما را مخدوش ساختهاید. 37به نبی بگویید: ”خداوند تو را چه پاسخ داده است؟“ یا ”خداوند چه گفته است؟“ 38اما اگر بگویید، ”بارِ خداوند،“ خداوند چنین میفرماید، ”از آنجا که این سخن یعنی ’بارِ خداوند‘ را بر زبان راندید، با اینکه نزد شما فرستاده، فرمودم نگویید ’بارِ خداوند‘، 39پس بهیقین من شما را فراموش خواهم کرد*23:39 در نسخۀ ترجمۀ یونانی هفتادتَنان: «بلند خواهم کرد». و از حضور خود طرد خواهم نمود،*23:39 یا: «و از حضور خود به دور خواهم افکند». شما و شهری را که به شما و به پدرانتان بخشیدم. 40و عارِ ابدی و رسواییِ جاودانی را که هرگز فراموش نشود، بر شما نازل خواهم کرد.“» 24
انجیر خوب و انجیر بد
1پس از آن که نبوکدنصر پادشاه بابِل، یِهویاکین*24:1 در عبری ”یکُنیا“ که شکل دیگری است از ”یِهویاکین“. پسر یِهویاقیم پادشاه یهودا را به همراه صاحبمنصبان و صنعتگران و آهنگرانِ یهودا از اورشلیم به بابِل به تبعید برد، خداوند در رؤیا دو سبد انجیر به من نشان داد که در برابر معبد خداوند قرار داشت. 2درون یکی از سبدها انجیرهای بسیار خوب بود که به انجیرهای نوبر میمانست؛ اما انجیرهای سبد دیگر بسیار بد بود، چندان که نمیشد خورد. 3آنگاه خداوند مرا گفت: «ای اِرمیا، چه میبینی؟» گفتم: «انجیر؛ انجیرهای نیکو که بسیار نیکویند، و انجیرهای بد که بسیار بدند، چندان که نمیتوان خورد.»
4سپس کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 5«یهوه خدای اسرائیل چنین میفرماید: ”همچون این انجیرهای نیکو، من تبعیدیان یهودا را که ایشان را از این سرزمین به سرزمین کَلدانیان فرستادهام، نیکو خواهم شمرد. 6چشمان من برای خیریت بر ایشان خواهد بود، و آنان را بدین سرزمین باز خواهم گردانید. ایشان را بنا خواهم کرد و نه خراب؛ و غَرْس خواهم کرد، نه ریشهکَن. 7دلی به ایشان خواهم بخشید که بدانند من یهوه هستم. ایشان قوم من خواهند بود و من خدای ایشان خواهم بود، زیرا به تمامی دل نزد من بازگشت خواهند کرد.“
8«اما خداوند میگوید: ”همچون انجیرهای بد که چنان بدند که نتوان خورد، من نیز با صِدِقیا پادشاه یهودا و صاحبمنصبانش و باقیماندگانِ اورشلیم، چه آنان که در این سرزمین به سر میبرند و چه آنان که در مصرند، بدینگونه رفتار خواهم کرد: 9ایشان را اسباب رُعب و وحشتِ تمامی ممالک روی زمین خواهم ساخت و مایۀ رسوایی و تمسخر و ضربالمثل و لعنت، در هر کجا که ایشان را بدان رانده باشم. 10شمشیر و قحطی و طاعون بر ایشان نازل خواهم ساخت، تا از سرزمینی که به ایشان و به پدرانشان بخشیدم، به تمامی نابود گردند.“»
25
هفتاد سال تبعید
1این است کلامی که در چهارمین سالِ یِهویاقیم پسر یوشیا پادشاه یهودا، که سال اوّلِ نبوکدنصر پادشاه بابِل بود، دربارۀ تمامی مردم یهودا بر اِرمیا نازل شد. 2اِرمیای نبی آن کلام را برای تمامی مردم یهودا و همۀ ساکنان اورشلیم بیان کرده، گفت: 3«از سالِ سیزدهمِ یوشیا پادشاه یهودا پسر آمون تا به امروز، به مدت بیست و سه سال کلام خداوند بر من نازل گشته و من بارها با شما سخن گفتهام، اما شما بدان گوش نسپردهاید؛ 4و اگرچه خداوند همۀ خادمان خود، انبیا را بارها نزد شما فرستاده است، به آنها نیز گوش نگرفته و به سخنانشان اعتنا نکردهاید. 5آنها گفتند: ”هر یک از شما از رفتار زشت و کردار شرارتبار خویش بازگشت کنید و در سرزمینی که خداوند از ازل تا به ابد به شما و به پدرانتان بخشیده است، ساکن باشید. 6از پی خدایانِ غیر مروید، آنها را عبادت و سَجده مکنید، و خشم مرا با ساختههای دست خود برمیانگیزید، تا بلایی بر شما نازل نکنم.“ 7اما، خداوند میفرماید، ”شما به من گوش نگرفتید، بلکه خشم مرا با ساختههای دست خود برانگیختید و خود را به بلا گرفتار کردید.“
8«پس خداوند لشکرها چنین میفرماید: ”حال که به کلام من گوش فرا ندادید، 9خداوند میفرماید، اینک من فرستاده، تمامی قبایل شمال و نیز خادم خود نبوکدنصر پادشاه بابِل را فرا خواهم خواند و ایشان را بر ضد این سرزمین و بر ضد ساکنانش و بر ضد تمامی قومهای اطراف خواهم آورد. و ایشان را به نابودی کامل سپرده،*25:9 اصطلاح عبری اشاره به تقدیم بازگشتناپذیر اشیاء یا اشخاص به خداوند دارد که اغلب با از بین بردن کامل آنان همراه بود. مایۀ حیرت و انگشت به دهان ماندنِ مردمان، و ویرانۀ ابدی خواهم ساخت. 10و از میان ایشان فریاد هلهله و شادمانی و آواز عروس و داماد و صدای آسیاب و روشنایی چراغ را نابود خواهم کرد. 11این سرزمین سراسر خراب و ویران خواهد شد، و این قومها هفتاد سال پادشاه بابِل را بندگی خواهند کرد.“ 12«اما خداوند میگوید: ”پس از پایان هفتاد سال، من پادشاه بابِل و آن قوم و سرزمین کَلدانیان را به سبب تقصیرشان مجازات خواهم کرد، و آن را ویرانۀ ابدی خواهم ساخت. 13و بر آن سرزمین تمامی سخنان خود را که بر ضد آن گفتهام، نازل خواهم کرد، یعنی هر چه را در این کتاب مکتوب است و اِرمیا آن را دربارۀ همۀ قومها نبوّت کرده است. 14زیرا قومهای بسیار و پادشاهانِ بزرگْ ایشان را بندۀ خود خواهند ساخت، و من ایشان را بر حسب کردارشان و اعمالِ دستهایشان جزا خواهم داد.“»
پیالۀ خشم خدا
15یهوه خدای اسرائیل به من چنین فرمود: «پیالۀ شرابِ خشم را از دست من بگیر و آن را به تمامِ قومهایی که تو را نزدشان میفرستم، بنوشان. 16آنان خواهند نوشید و به سبب شمشیری که میانشان میفرستم، گیج خواهند خورد و دیوانه خواهند شد.»
17پس پیاله را از دست خداوند گرفتم و به تمامیِ قومهایی که خداوند مرا نزد آنها فرستاد، نوشانیدم؛ 18یعنی به اورشلیم و شهرهای یهودا، و به پادشاهان و صاحبمنصبانش، تا آنها را به ویرانهای بَدَل کرده، مایۀ حیرت و انگشت به دهان ماندن و لعنت سازم، چنانکه امروز شده است؛ 19و نیز به فرعون پادشاه مصر و خادمان و صاحبمنصبان و تمامی قومش 20و به تمامیِ قبایل مختلط آن سرزمین؛ و به تمامیِ پادشاهان سرزمین عوص و پادشاهان سرزمین فلسطینیان، یعنی پادشاهانِ اَشقِلون و غزه و عِقرون، و نیز به باقیماندگانِ اَشدود، 21و به اَدوم و موآب و بنیعَمّون؛ 22و به تمامی پادشاهان صور و همۀ پادشاهان صیدون و پادشاهان سرزمینهای ساحلی که آنسوی دریا هستند؛ 23همچنین به دِدان و تیما و بُوز و به تمامی کسانی که گوشههای موی خود را میتراشند، 24و به تمامی پادشاهان عرب و همۀ پادشاهانِ قبایل مختلطِ بادیهنشین؛ 25به تمامی پادشاهان زِمری و همۀ پادشاهان عیلام و همۀ پادشاهان ماد؛ 26و به تمامی پادشاهان شمال خواه نزدیک و خواه دور، یکی از پس دیگری، و تمامی ممالک جهان که روی زمینند. و پس از ایشان، پادشاه بابِل*25:26 در عبری: ”شِیشَک“ که اشاره به بابِل است. خواهد نوشید. 27«آنگاه به ایشان بگو، ”خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: بنوشید و مست شده، قِی کنید و به سبب شمشیری که میانتان میفرستم، بیفتید و دیگر برنخیزید.“ 28اگر نخواستند پیاله را از دستت گرفته بنوشند، آنگاه بدیشان بگو، ”خداوند لشکرها چنین میفرماید: باید بنوشید! 29زیرا اینک من به رسانیدن بلا بر شهری که نام مرا بر خود دارد، آغاز خواهم کرد. پس آیا شما بهواقع بیسزا خواهید ماند؟ نه، بیسزا نخواهید ماند، زیرا من شمشیری بر تمامی ساکنان جهان مأمور میدارم.“ این است فرمودۀ خداوند لشکرها.
30«پس تو تمامی این سخنان را بر ضد ایشان نبوّت کرده، بگو:
«”خداوند از اعلا خواهد غرّید،
و از جایگاه مقدس خویش ندا خواهد داد؛
او بهشدّت بر ضد آغل خویش خواهد غرّید،
و بسان آنان که انگور میفشرند،
بر تمام ساکنان زمین بانگ خواهد زد.
31صدای غوغا تا به کَرانهای زمین خواهد رسید،
زیرا خداوند علیه قومها اقامۀ دعوی خواهد کرد؛
او آدمیان را جملگی به محاکمه خواهد کشید،
و شریران را از دم شمشیر خواهد گذرانید؛“
این است فرمودۀ خداوند.
32«خداوند لشکرها چنین میفرماید:
اینک بلا از قومی به قوم دیگر سرایت میکند؛
و توفانی عظیم از اقصای زمین به پا میخیزد.
33«و آنان که در آن روز به دست خداوند کشته میشوند، از این کَران زمین تا کَران دیگرش خواهند بود. برای ایشان ماتم نخواهند گرفت و اجسادشان را جمع نخواهند کرد و به خاک نخواهند سپرد، بلکه روی زمین سِرگین خواهند بود.
34«ای شبانان، شیون کنید و بانگ برآورید؛
ای رؤسای گله، در خاکستر بغلتید.
زیرا موعد کشتار و پراکندگیتان فرا رسیده است،
و شما همچون ظرفی مرغوب، خواهید افتاد و خُرد خواهید شد.
35نه شبانان را پناهی خواهد بود،
و نه رؤسای گله را گریزی.
36هان، بانگ شبانان و شیون صاحبان گله شنیده میشود!
زیرا خداوند چراگاههایشان را ویران میکند.
37به سبب خشم آتشین خداوند
آغلهای امن و آرام نابود گشته است.
38او همچون شیری کُنام خویش را ترک گفته است؛
به سبب شمشیرِ ستمگر و خشمِ آتشینِ او،
سرزمین ایشان ویرانه گشته است.»
26
تهدید اِرمیا به مرگ
1در آغاز سلطنت یِهویاقیم، پسر یوشیا پادشاه یهودا، این کلام از جانب خداوند نازل شد: 2«خداوند چنین میفرماید: در صحن خانۀ خداوند بایست و بر ضد تمامی شهرهای یهودا که برای پرستش به خانۀ خداوند میآیند، همۀ سخنانی را که تو را امر میفرمایم بگو، و سخنی کم مکن. 3شاید گوش فرا دهند، و هر یک از ایشان از راههای شریرانۀ خود بازگردند، تا از رساندنِ بلایی که به سبب کردار پلیدشان قصد آن نمودهام، منصرف شوم. 4ایشان را بگو، ”خداوند چنین میفرماید: اگر به من گوش نسپارید و در شریعت من که پیش روی شما نهادهام سلوک نکنید، 5و به کلام خدمتگزاران من انبیا گوش نسپارید که ایشان را بارها نزد شما فرستادم، هرچند گوش فرا ندادید، 6آنگاه من این خانه را مانند شیلوه خواهم ساخت، و این شهر را برای جمیع قومهای زمین لعنت خواهم گردانید.“»
7کاهنان و انبیا و تمامی قوم، این سخنان را که اِرمیا در خانۀ خداوند بیان کرد، شنیدند. 8و چون اِرمیا از گفتن هرآنچه خداوند او را به گفتن آنها به تمامیِ قوم امر فرموده بود فارغ شد، آنگاه کاهنان و انبیا و همۀ قوم بر او شوریده، گفتند: «تو باید بمیری! 9چرا به نام خداوند نبوّت کرده، گفتی، ”این خانه همچون شیلوه خواهد شد و این شهر به ویرانهای متروک بَدَل خواهد گشت“؟» پس قوم جملگی در خانۀ خداوند گِرد اِرمیا حلقه زدند.
10چون این خبر به گوش صاحبمنصبان یهودا رسید، از خانۀ پادشاه به خانۀ خداوند برآمدند و در مدخلِ ’دروازۀ جدیدِ‘ خانۀ خداوند نشستند. 11آنگاه کاهنان و انبیا خطاب به صاحبمنصبان و همۀ قوم چنین گفتند: «این مرد مستوجب اعدام است، زیرا چنانکه شما نیز بهگوش خود شنیدهاید، بر ضد این شهر نبوّت کرده است.»
12پس اِرمیا خطاب به تمامی صاحبمنصبان و همۀ قوم چنین گفت: «خداوند مرا فرستاده است تا همۀ سخنانی را که شنیدید، بر ضد این خانه و بر ضد این شهر نبوّت کنم. 13پس حال راهها و کردار خود را اصلاح کنید و به آواز یهوه خدایتان گوش فرا دهید، تا خداوند از بلایی که بر شما فرموده است، منصرف شود. 14و اما من، اینک در دست شما هستم. هرآنچه در نظرتان نیکو و درست است، بر من روا دارید. 15اما یقین بدانید که با کشتن من، خون فرد بیگناهی را بر خویشتن و بر این شهر و ساکنانش وارد خواهید آورد، زیرا که براستی خداوند مرا نزد شما فرستاده تا تمامی این سخنان را به گوش شما برسانم.»
رهایی اِرمیا
16آنگاه صاحبمنصبان و تمامی قوم به کاهنان و انبیا گفتند: «این مرد مستوجب اعدام نیست، زیرا به نام یهوه خدایمان با ما سخن گفته است.» 17سپس برخی از مشایخِ ولایت برخاستند و خطاب به تمامی جماعتِ قوم چنین گفتند: 18«در ایام حِزِقیا پادشاه یهودا، میکاهِ مورِشِتی نبوّت کرده، به تمامی مردم یهودا گفت: ”خداوند لشکرها چنین میفرماید:
«”صَهیون همچون کشتزاری شخم زده خواهد شد؛
اورشلیم به تَلی از خاک بَدَل خواهد گشت،
و کوهِ این خانه به بلندیهای جنگل“.
19آیا حِزِقیا پادشاه یهودا و تمامی یهودا او را کشتند؟ مگر نه اینکه او از خداوند ترسید و به خداوند التماس کرد و خداوند نیز از بلایی که بر ایشان اعلام داشته بود، منصرف شد؟ اما ما نزدیک است بلایی عظیم بر جان خود وارد آوریم.»
20مرد دیگری نیز بود، اوریا نام، پسر شِمَعیا از قَریهیِعاریم، که به نام خداوند نبوّت میکرد. او نیز به سخنانی مانند سخنان اِرمیا بر ضد این شهر و این سرزمین نبوّت کرد. 21و چون یِهویاقیمِ پادشاه و تمامی جنگاوران و صاحبمنصبانش سخنان او را شنیدند، پادشاه قصد جان او نمود. اوریا چون این را شنید، هراسان شده، بگریخت و به مصر رفت. 22پس یِهویاقیمِ پادشاه کسان به مصر گسیل داشت: اِلناتان پسر عَکبور و چند تن دیگر را همراه وی. 23آنها اوریا را از مصر بیرون آورده، او را نزد یِهویاقیمِ پادشاه بازگرداندند، که او را به شمشیر کشت و جسدش را در گورستانِ عوام افکند.
24اما دست اَخیقام پسر شافان با اِرمیا بود، به گونهای که او به دست قوم سپرده نشد تا کشته شود.
27
یوغ نبوکدنصر
1در آغاز سلطنت صِدِقیا*27:1 در برخی نسخهها: ”یِهویاقیم“. پسر یوشیا پادشاه یهودا، این کلام از جانب خداوند بر اِرمیا نازل شد: 2خداوند به من چنین فرمود، «برای خود یوغی از بندها و چوبها بساز و آن را بر گردنت بگذار. 3آنگاه به دست فرستادگانی که به اورشلیم نزد صِدِقیا پادشاه یهودا آمدهاند، پیامی*27:3 در عبری: ”آنها“. برای پادشاهان اَدوم و موآب و بنیعَمّون و صور و صیدون بفرست. 4این فرمان را بدیشان بده تا به سروران خود بازگویند: ”خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: این است آنچه باید به سروران خود بگویید: 5’مَنَم که به نیروی عظیم و بازوی افراشتۀ خود زمین را با مردمان و حیواناتی که بر آنند آفریدم، و آن را به هر که در نظرم پسند آید، میبخشم. 6حال تمامی این ممالک را به دست خدمتگزار خود نبوکدنصر پادشاه بابِل سپردهام؛ حتی وحوش صحرا را نیز به خدمت او گماردهام. 7همۀ قومها او و پسرش و پسرِ پسرش را بندگی خواهند کرد، تا اینکه موعد سرزمین خود او فرا رسد. آنگاه قومهای بسیار و پادشاهان نیرومند او را بندۀ خود خواهند ساخت. 8«”اما هر قوم و مملکتی که به خدمت نبوکدنصر پادشاه بابِل درنیاید و یوغ پادشاه بابِل را گردن ننهد، آن قوم را به شمشیر و قحطی و طاعون مجازات خواهم کرد تا اینکه ایشان را به دست او به تمامی نابود سازم؛ این است فرمودۀ خداوند. 9پس به انبیا و فالگیران و خواببینندگان و احضارکنندگان ارواح و جادوگرانِ خود گوش مسپارید که به شما میگویند: «پادشاه بابِل را خدمت نخواهید کرد.» 10زیرا آنان برای شما به دروغ نبوّت میکنند، و این نتیجهای نخواهد داشت جز این که از موطن خویش دور شوید و من شما را بیرون برانم تا نابود گردید. 11اما هر قومی که یوغ پادشاه بابِل را گردن نهد و او را بندگی کند، آن قوم را در سرزمینش باقی خواهم گذاشت تا آن را کِشت کند و در آنجا ساکن باشد؛ این است فرمودۀ خداوند.“‘»
12نیز همین سخنان را به صِدِقیا پادشاه یهودا بیان کرده، گفتم: «یوغ پادشاه بابِل را گردن نهید و او و قومش را خدمت کنید تا زنده بمانید. 13چرا باید تو و قومت به شمشیر و قحطی و طاعون بمیرید، آنگونه که خداوند در خصوص هر قومی که از خدمت پادشاه بابِل سر باز زند، گفته است؟ 14به سخن انبیایی که به شما میگویند: ”پادشاه بابِل را خدمت نخواهید کرد،“ گوش مگیرید، زیرا ایشان به دروغ برای شما نبوّت میکنند. 15خداوند چنین میفرماید: من آنان را نفرستادهام، بلکه آنان به نام من به دروغ نبوّت میکنند، که نتیجهای جز این نخواهد داشت که من شما را بیرون برانم و شما با انبیایی که برایتان نبوّت میکنند، هلاک شوید.»
16آنگاه خطاب به کاهنان و تمامی این قوم گفتم: «خداوند چنین میفرماید: به سخنان انبیای خود گوش مسپارید که برای شما نبوّت کرده، میگویند: ”اینک اسباب خانۀ خداوند بهزودی از بابِل بازآورده میشود“، زیرا که به دروغ برایتان نبوّت میکنند. 17بدیشان گوش مسپارید، بلکه پادشاه بابِل را خدمت کنید تا زنده بمانید. چرا باید این شهر ویران شود؟ 18اگر آنها نبی هستند و کلام خداوند با ایشان است، پس اکنون به درگاه خداوندِ لشکرها استدعا کنند تا اسبابی که در خانۀ خداوند و خانۀ پادشاه یهودا و در اورشلیم باقی است، به بابِل برده نشود. 19زیرا خداوندِ لشکرها دربارۀ ستونها و ’دریاچه‘ و پایهها و دیگر اسبابی که در این شهر بر جای مانده، چنین میگوید، 20یعنی دربارۀ آنچه نبوکدنصر پادشاه بابِل، آنگاه که یِهویاکین*27:20 در عبری ”یِکُنیا“ که همان ”یهِویاکین“ باشد. پسر یِهویاقیم پادشاه یهودا و تمامی بزرگان یهودا و اورشلیم را از اورشلیم به بابِل به تبعید میبُرد، آنها را با خود نبُرد، 21آری، خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، درخصوص اسبابی که هنوز در خانۀ خداوند و خانۀ پادشاه یهودا و اورشلیم بر جای مانده است، چنین میفرماید: 22آنها به بابِل برده خواهد شد و در آنجا خواهد ماند تا روزی که به یاری ایشان بیایم. آنگاه آنها را بیرون آورده به این مکان باز خواهم گردانید؛ این است فرمودۀ خداوند.» 28
حَنَنیا، نبی کاذب
1در همان سال، در آغاز سلطنت صِدِقیا پادشاه یهودا، در ماه پنجم از سال چهارم، حَنَنیا پسر عَزّور، نبیای از جِبعون، در خانۀ خداوند در حضور کاهنان و تمامی قوم خطاب به من چنین گفت: 2«خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: من یوغ پادشاه بابِل را شکستهام. 3ظرف دو سال، همۀ اسباب خانۀ خداوند را که نبوکدنصر پادشاه بابِل از این مکان برگرفت و به بابِل بُرد، به اینجا باز خواهم آورد. 4همچنین یِهویاکین*28:4 در عبری ”یِکُنیا“ که همان ”یِهویاکین“ است. پسر یِهویاقیم پادشاه یهودا و تمامی تبعیدیانِ یهودا را که به بابِل رفتهاند، بدین مکان باز خواهم آورد، زیرا که یوغ پادشاه بابِل را خواهم شکست. این است فرمودۀ خداوند.» 5آنگاه اِرمیای نبی در حضور کاهنان و تمام مردمی که در خانۀ خداوند ایستاده بودند، با حَنَنیای نبی سخن گفت. 6اِرمیای نبی چنین گفت: «آمین! خداوند چنین کند! خداوند آنچه نبوّت کردهای به تحقّق رسانَد و همۀ اسباب خانۀ خداوند و جمیع تبعیدیان را از بابِل بدین مکان بازآوَرَد. 7با این همه، اکنون کلامی را که به گوش تو و به گوش تمامی قوم میرسانم، بشنو: 8انبیایی که از روزگاران کهن، پیش از من و تو بودهاند، بر ضد سرزمینهای بسیار و ممالکِ عظیم به جنگ و قحطی و طاعون نبوّت کردهاند. 9اما آن نبی که به صلح و سلامت نبوّت کند، اگر سخن او واقع شود، آنگاه معلوم خواهد شد که براستی خداوند او را فرستاده است.»
10آنگاه حَنَنیای نبی یوغ را از گردن اِرمیای نبی برگرفت و آن را شکست. 11و حَنَنیا در حضور تمام مردم به اِرمیا گفت، «خداوند چنین میفرماید: به همین گونه ظرف دو سال یوغ نبوکدنصر پادشاه بابِل را از گردن همۀ قومها خواهم شکست.» پس اِرمیای نبی به راه خود رفت.
12چندی پس از آنکه حَنَنیای نبی یوغ را از گردن اِرمیای نبی شکسته بود، کلام خداوند بر اِرمیا نازل شده، گفت: 13«برو و به حَنَنیا بگو، ”خداوند چنین میفرماید: یوغهای چوبین را شکستی، اما به جای آنها یوغهای آهنین خواهی ساخت. 14زیرا خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: اکنون یوغی آهنین بر گردن جمیع این قومها نهادهام تا به بندگی نبوکدنصر پادشاه بابِل درآیند، و آنان او را بندگی خواهند کرد؛ آری، حتی وحوش صحرا را به او دادهام.“»
15پس اِرمیای نبی به حَنَنیای نبی گفت: «ای حَنَنیا، گوش فرا ده! خداوند تو را نفرستاده است، و تو این قوم را بر آن میداری که به آنچه دروغ است اعتماد کنند. 16از این رو خداوند چنین میفرماید: ”اینک تو را از روی این زمین محو میسازم. همین امسال خواهی مرد، زیرا بر ضد خداوند سخنان فتنهانگیز بر زبان راندهای.“»
17و حَنَنیای نبی در ماه هفتم همان سال مرد.
29
نامۀ اِرمیا به تبعیدیان بابِل
1این است مضمون نامهای که اِرمیای نبی از اورشلیم برای مشایخ بازمانده در تبعید و انبیا و کاهنان و همۀ آنان که نبوکدنصر از اورشلیم به بابِل به تبعید برده بود، فرستاد، 2پس از آنکه یِهویاکینِ*29:2 در عبری ”یِکنیا“ که شکل دیگری از ”یِهویاکین“ است. پادشاه و ملکۀ مادر و خواجهسرایان و صاحبمنصبان یهودا و اورشلیم و صنعتگران و فلزکاران، اورشلیم را ترک گفته بودند. 3این نامه به دست اِلِعاسَه پسر شافان و جِمَریا پسر حِلقیا فرستاده شد، که صِدِقیا پادشاه یهودا ایشان را به بابِل نزد نبوکدنصر پادشاه بابِل گسیل داشت. مضمون نامه چنین بود: 4«خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، به تمامی تبعیدیانی که من ایشان را از اورشلیم به بابِل به تبعید فرستادم، چنین میفرماید: 5خانهها بنا کنید و در آنها مسکن گزینید؛ باغها احداث کنید و از ثمرۀ آنها بخورید؛ 6زنان بگیرید و صاحب پسران و دختران شوید؛ برای پسرانتان زن بگیرید و دخترانتان را شوهر دهید تا آنان نیز صاحب پسران و دختران گردند؛ در آنجا زیاد شوید و کم نگردید. 7جویای سعادت شهری باشید که شما را بدانجا به تبعید فرستادهام، و برای آن به درگاه خداوند دعا کنید، چراکه سعادت شما در گرو سعادت آن شهر است. 8زیرا خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: فریب انبیا و فالگیرانتان را که در میان شمایند نخورید، و به خوابهایی که ایشان را به دیدن آنها برمیانگیزید، گوش مگیرید. 9زیرا که به دروغ به نام من برای شما نبوّت میکنند، حال آنکه من ایشان را نفرستادهام؛ این است فرمودۀ خداوند.
10«و حال خداوند میفرماید: چون هفتاد سالِ بابِل به سر آید، من به یاری شما خواهم آمد و با بازگردانیدن شما بدین مکان، وعدۀ خود را برای شما تحقق خواهم بخشید. 11زیرا فکرهایی را که برای شما دارم میدانم، که فکرهای سعادتمندی است و نه تیرهبختی، تا به شما امید بخشم و آیندهای عطا کنم؛ این است فرمودۀ خداوند. 12آنگاه که مرا بخوانید و آمده، نزد من دعا کنید، شما را اجابت خواهم کرد. 13آنگاه که مرا بجویید، مرا خواهید یافت؛ اگر مرا به تمامی دلِ خود بجویید، 14از سوی شما یافت خواهم شد، و خداوند میفرماید که من سعادت را به شما باز خواهم گردانید، و شما را از میان تمامی قومها و سرزمینهایی که شما را بدانجا راندهام، گرد خواهم آورد، و شما را به مکانی که از آنجا به تبعیدتان فرستادم، باز خواهم گردانید. این است فرمودۀ خداوند.
15«از آنجا که گفتهاید: ”خداوند در بابِل انبیایی برای ما برانگیخته است“، 16پس خداوند دربارۀ پادشاهی که بر تخت داوود نشسته، و دربارۀ تمامی ساکنان این شهر یعنی آن برادران شما که با شما به تبعید نرفتهاند، چنین میفرماید: 17آری، خداوند لشکرها چنین میگوید: ”اینک من شمشیر و قحطی و طاعون بر ایشان خواهم فرستاد و آنان را مانند انجیرهای بد خواهم ساخت که آنها را از بدی نتوان خورد. 18آنان را به شمشیر و قحطی و طاعون تعقیب خواهم کرد، و ایشان را منفورِ تمامی ممالک جهان خواهم ساخت تا برای همۀ قومهایی که ایشان را به میانشان راندهام، مایۀ لعنت و حیرت و انگشت به دهان ماندن و رسوایی باشند؛ 19زیرا خداوند میفرماید: به کلام من که بهواسطۀ خادمان خود، انبیا نزد ایشان فرستادم گوش نسپردند. هرچند پی در پی آن را فرستادم، اما شما گوش فرا ندادید؛ این است فرمودۀ خداوند.“ 20پس شما، ای همۀ تبعیدیانی که از اورشلیم به بابِل فرستادم، کلام خداوند را بشنوید: 21”خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، دربارۀ اَخاب پسر قُلایا و صِدِقیا پسر مَعَسیا که به دروغ به نام من برای شما نبوّت میکنند چنین میفرماید: اینک من آنان را به دست نبوکدنصر پادشاه بابِل تسلیم میکنم، و او آنها را در برابر دیدگان شما خواهد کشت. 22و به سبب ایشان تمامی تبعیدیان یهودا که در بابِلاند این نفرین را به کار برده، خواهند گفت، ’خداوند تو را مانند صِدِقیا و اَخاب سازد که پادشاه بابِل آنها را در آتش سوزانید‘، 23زیرا در اسرائیل مرتکب عمل هولناکی شدند و با زنان همسایگان خود زنا کردند و به نام من دروغها گفتند که ایشان را بدان فرمان نداده بودم. من خود واقف و شاهد هستم؛ این است فرمودۀ خداوند.“»
نبوّت دروغین شِمَعیا
24و به شِمَعیایِ نَحَلامی بگو: 25«خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میگوید: تو به نام خود نامهها برای همۀ مردمی که در اورشلیماند و برای صَفَنیای کاهن پسر مَعَسیا و تمامِ دیگر کاهنان فرستاده و گفتهای، 26”خداوند تو را به جای یِهویاداعِ کاهن به کهانت گماشته تا متصدّی خانۀ خداوند باشی و هر دیوانهای را که خود را نبی مینماید، به کُندهها و زنجیرها ببندی. 27پس اکنون چرا اِرمیای عَناتوتی را که خود را برای شما نبی مینماید، توبیخ نمیکنی؟ 28زیرا او نزد ما به بابِل فرستاده و گفته است ’دوران تبعیدتان به درازا خواهد کشید، پس خانهها بنا کنید و در آنها مسکن گزینید؛ و باغها احداث نمایید و از میوۀ آنها بخورید.“‘»
29صَفَنیای کاهن این نامه را به گوش اِرمیای نبی خواند. 30آنگاه کلام خداوند بر اِرمیا نازل شده، گفت: 31«نزد تمامی تبعیدیان فرستاده، بگو، ”خداوند در بارۀ شِمَعیایِ نَحَلامی چنین میفرماید: از آنجا که شِمَعیا برای شما نبوّت کرده است، با اینکه من او را نفرستادهام، و شما را بر آن داشته که به آنچه دروغ است اعتماد کنید، 32پس خداوند چنین میفرماید: اینک من شِمَعیایِ نَحَلامی و نسل او را مجازات خواهم کرد. از او کسی در میان این قوم باقی نخواهد ماند و او آن احسانی را که در حق قوم خود میکنم، نخواهد دید؛ زیرا بر ضد خداوند سخنان فتنهانگیز گفته است؛ این است فرمودۀ خداوند.“»
30
آمدن خدا به یاری اسرائیل
1کلامی که از جانب خداوند بر اِرمیا نازل شد: 2«یهوه خدای اسرائیل چنین میفرماید: تمامی سخنانی را که به تو گفتهام، در طوماری بنویس. 3زیرا خداوند میفرماید اینک ایامی میآید که سعادت را به قوم خود اسرائیل و یهودا باز خواهم گردانید و ایشان را به سرزمینی که به پدرانشان بخشیدم، باز خواهم آورد تا آن را به تصرف آورند؛» این است فرمودۀ خداوند.
4این است کلامی که خداوند دربارۀ اسرائیل و یهودا فرمود: 5«خداوند چنین میگوید:
«فریاد وحشت به گوش میرسد؛
هراس است و آرامش نی.
6حال بپرسید و ببینید:
آیا مرد میتواند بزاید؟
پس چرا هر مردی که میبینم،
همچون زنی در حالِ زا، دست بر شکم دارد؟
چرا رنگ از همۀ رخسارها رفته است؟
7وای بر ما، زیرا که آن روز، روزِ عظیمی است!
روزی که مانند آن نیست.
زمان تنگیِ یعقوب؛
اما از آن نجات خواهد یافت.
8«خداوند لشکرها میفرماید: در آن روز یوغِ او را از گردنشان خواهم شکست و بندهایشان را خواهم گسست؛ و بیگانگان دیگر ایشان را بندۀ خود نخواهند ساخت. 9بلکه ایشان یهوه خدای خود و داوودْ پادشاه خویش را که برای ایشان برمیانگیزم، خدمت خواهند کرد.
10«خداوند میفرماید:
«پس ای خادم من یعقوب، مترس!
و ای اسرائیل، هراسان مباش!
زیرا هان تو را از آن مکان دوردست نجات خواهم داد
و نسل تو را از سرزمین اسارتشان خواهم رهانید.
یعقوب باز خواهد گشت و از آرامش و آسایش برخوردار خواهد بود،
و دیگر کسی او را ترسان نخواهد ساخت.
11زیرا من با تو هستم تا تو را نجات بخشم؛
خداوند چنین میفرماید؛
قومهایی را که تو را در میانشان پراکنده ساختم،
به تمامی نابود خواهم کرد؛
اما تو را به تمامی نابود نخواهم ساخت.
تو را بیسزا نخواهم گذاشت،
اما تأدیب تو به اندازه خواهد بود.
12«آری، خداوند چنین میفرماید:
«جراحت تو بیعلاج است
و زخمت مهلک.
13کسی نیست که به دفاع از حق تو برخیزد؛
زخمهایت را مرهمی نیست،
و نه پیکرت را شفایی.
14همۀ یارانت تو را از یاد بردهاند،
و کسی در اندیشۀ تو نیست؛
زیرا که تو را به ضرب دشمن مبتلا ساختم،
و به تأدیبِ خصمِ بیرحم سپردم؛
از آن رو که تقصیر تو عظیم است،
و گناهانت بیشمار.
15چرا به سبب جراحت خود فریاد سر میدهی؟
دردِ تو را علاجی نیست!
با تو چنین کردم،
از آن رو که تقصیر تو عظیم است،
و گناهانت بیشمار.
16«اما آنان که تو را فرو میبلعند همگی بلعیده خواهند شد،
و دشمنانت جملگی به اسارت خواهند رفت؛
آنان که تو را چپاول میکنند چپاول خواهند شد،
و تاراج کنندگانت را به تاراج خواهم سپرد.
17زیرا خداوند میفرماید:
از آنجا که تو را مطرود خوانده، میگویند:
”این است صَهیون، که کسی در اندیشهاش نیست،“
من سلامت را بر تو بازگردانده،
زخمهایت را شفا خواهم بخشید.
18«خداوند چنین میفرماید:
«هان من سعادت را به خیمههای یعقوب باز خواهم گردانید،
و بر مسکنهایش ترحم خواهم کرد؛
شهر بر تَلِ آن بنا خواهد شد،
و قصرش بر جایی که بود خواهد ایستاد.
19سرود شکرگزاری از آن بر خواهد خاست
و آوازِ جشنگیرندگان بلند خواهد شد.
ایشان را کثیر خواهم ساخت
و دیگر قلیل نخواهند بود؛
سرافرازشان خواهم کرد،
و دیگر حقیر نخواهند بود.
20فرزندانشان همچون ایام پیشین خواهند بود،
و جماعتشان در حضور من استوار خواهند گشت؛
و من همۀ آنان را که بر ایشان ستم میکنند، جزا خواهم داد.
21حاکم ایشان از خودشان خواهد بود،
و رهبرشان از میان خود ایشان بر خواهد خاست؛
او را نزدیک خواهم آورد
و او نزدیک من خواهد آمد؛
زیرا کیست که خود جرأت کند
نزدیک من آید؟»
این است فرمودۀ خداوند.
22«پس شما قوم من خواهید بود،
و من خدای شما خواهم بود.»
23هان، توفانِ خداوند برخاسته است!
خشم او چون گردبادی سهمگین پیش میرود،
تا بر سر شریران فرود آید.
24غضب خداوند بر نخواهد گشت
تا آنگاه که تدبیرهای دلش را
به کمال تحقق بخشد.
در روزهای آخر،
این را در خواهید یافت.
31
شادمانی به جای سوگ
1خداوند میفرماید: «در آن هنگام من خدای تمامی طوایف اسرائیل خواهم بود و ایشان قوم من خواهند بود.»
2خداوند چنین میفرماید:
«قومی که از دم شمشیر رستند،
در بیابان فیض یافتند،
آنگاه که من رفتم تا به اسرائیل استراحت ببخشم.
3خداوند در ایام قدیم بر آنها ظاهر شده، فرمود:
با مهری ازلی به تو مهر ورزیدهام؛
از این رو تو را به محبت جذب کردهام.*31:3 یا: «از این رو به محبت کردن تو ادامه دادهام». 4ای اسرائیلِ باکره،
تو را دیگر بار بنا خواهم کرد،
و تو از نو بنا خواهی شد!
دیگر بار خویشتن را به دَفهایت خواهی آراست،*31:4 یا: «خود را به دفهایت آراسته». و به رقصِ جشنگیرندگان بیرون خواهی آمد.
5دیگر بار بر کوهسارانِ سامِرِه،
تاکستانها غرس خواهی کرد؛
باغبانان غرس خواهند کرد،
و از میوۀ آنها بهرهمند خواهند شد.
6زیرا روزی خواهد آمد که دیدبانان بر کوهستانِ اِفرایِم بانگ زنند:
”برخیزید تا نزد یهوه خدایمان به صَهیون برآییم!“»
7خداوند چنین میفرماید:
«به جهت یعقوب بانگ شادی سر دهید؛
برای سرآمدِ قومها فریاد برآورید؛
ندا در دهید و بستایید و بگویید:
”ای خداوند، قوم خود را نجات ده،
باقیماندگان اسرائیل را!“
8اینک آنان را از سرزمین شمال خواهم آورد،
و از کَرانهای زمین جمع خواهم کرد.
همراهشان کوران و لنگان، آبستنان و زنانِ زائو خواهند بود؛
آری، جماعتی عظیم بدین مکان باز خواهند گشت.
9گریان خواهند آمد،
و من آنان را در حالی که التماس میکنند، باز خواهم آورد.
ایشان را نزد نهرهای آب رهبری خواهم کرد،
از راه همواری که در آن نلغزند.
زیرا من پدر اسرائیل هستم،
و اِفرایِم نخستزادۀ من است.
10ای قومها، کلام خداوند را بشنوید،
و آن را در سرزمینهای دوردستِ ساحلی اعلام کنید؛
بگویید: ”آن که اسرائیل را پراکنده ساخت،
ایشان را گرد میآوَرَد،
و چنانکه شبان گلۀ خویش را میپایَد،
او نیز از ایشان مراقبت خواهد کرد.“
11زیرا خداوند یعقوب را فدیه داده،
و او را از دست کسانی که از او نیرومندتر بودند، رهانیده است.
12ایشان آمده، بر بلندای صَهیون فریاد شادمانی سر خواهند داد،
و از احسان خداوند شاد و خرم خواهند شد،
از غَله و شراب و روغن، و از گله و رمه.
جانشان چون باغی سیراب خواهد شد،
و دیگر پژمرده نخواهند بود.
13آنگاه دوشیزگان شادیکنان خواهند رقصید،
و مردانِ جوان و پیران شادی خواهند کرد.
من ماتمشان را به خوشی بَدَل خواهم کرد؛
تسلیشان خواهم داد،
و به جای اندوه بدیشان شادمانی خواهم بخشید.
14جان کاهنان را به خوراکِ فراوان سیر خواهم ساخت،
و قوم من از احسان من مملو خواهند شد؛»
این است فرمودۀ خداوند.
15خداوند چنین میفرماید:
«صدایی در رامَه شنیده میشود،
ماتم و گریۀ بسیار تلخ؛
راحیل برای فرزندانش میگریَد،
و از تسلی پذیرفتن اِبا میکند،
زیرا که نیستند.»
16خداوند چنین میفرماید:
«صدای خود را از شیون بازدار،
و چشمان خویش از اشک.»
زیرا خداوند میگوید:
«برای کارهای خویش پاداش خواهی یافت،
و ایشان از سرزمین دشمن باز خواهند گشت.
17پس برای آیندۀ تو امید هست،
و فرزندانت به سرزمین خویش باز خواهند گشت؛»
این است فرمودۀ خداوند.
18«بهیقین سوگواری اِفرایِم را شنیدهام که میگوید:
”تأدیبم کردی و تأدیب شدم،
همچون گوسالهای که تربیت نیافته.
مرا بازگردان تا بازگردم،
زیرا که تو یهوه خدای من هستی.
19پس از برگشتن از راه، پشیمان شدم،
و چون تعلیم یافتم، بر سینۀ*31:19 در عبری: ”بر ران خود“ که نشانِ پشیمانی بود. خویش کوفتم؛ شرمسار بودم و رسوایی کشیدم،
چونکه ننگ ایام جوانیام را متحمل گشتم.“
20«آیا اِفرایِم پسر عزیز من نیست؟
آیا او فرزند دلبند من نیست؟
هرچند بارها بر ضد او سخن میگویم،
او را همچنان به یاد میآورم.
از این رو دل من به شدّت مشتاق اوست،
و بهیقین بر او رحم خواهم کرد؛»
این است فرمودۀ خداوند.
21«نشانهها برای خویشتن بگذار؛
علامتها برای خود بر پا کن!
شاهراه را نیکو ملاحظه کن،
راهی را که از آن رفتی.
ای اسرائیلِ باکره، بازگرد،
به شهرهای خویش بازگشت نما.
22ای دختر بیوفا،
تا به کی سرگردان خواهی بود؟
زیرا خداوند چیزی نو بر زمین آفریده است:
زن، مرد را در بر میگیرد.»
23خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: «آنگاه که سعادت را به ایشان بازگردانم، این کلمات را بار دیگر در سرزمین یهودا و شهرهایش بر زبان خواهند راند:
«”ای مسکن عدالت، ای کوه مقدّس،
خداوند تو را برکت دهد!“
24مردم با هم در یهودا و تمامی شهرهایش ساکن خواهند شد، یعنی کشاورزان و کسانی که با گلههایشان گردش میکنند. 25زیرا من جانِ خستگان را تازه خواهم ساخت و همۀ پژمردگان را طراوت خواهم بخشید.»
26در این هنگام بیدار شدم و نگریستم، و خوابم برایم شیرین بود.
27خداوند چنین میفرماید: «اینک روزهایی میآید که خاندان اسرائیل و خاندان یهودا را به بذر انسان و بذر حیوان خواهم کاشت. 28و چنانکه زمانی مراقب بودم تا ایشان را برکَنَم و ویران کنم و منهدم سازم و هلاک نمایم و بلا رسانم، حال مراقب خواهم بود تا ایشان را بنا کنم و غرس نمایم؛» این است فرمودۀ خداوند. 29«در آن روزها دیگر نخواهند گفت:
«”پدران انگورِ ترش خوردند،
و دندان فرزندان کند شد!“
30بلکه هر کس برای گناه خودش خواهد مرد. هر که انگور ترش خورَد، هم او دندانش کند خواهد شد.»
عهد تازه
31خداوند میفرماید: «اینک روزهایی فرا میرسد که من با خاندان اسرائیل و خاندان یهودا عهدی تازه خواهم بست، 32نه مانند عهدی که با پدرانشان بستم آن روز که دست ایشان را گرفتم تا از سرزمین مصر به در آورم،» زیرا خداوند میفرماید، «آنان عهد مرا شکستند، با آنکه من شوهرشان بودم.» 33اما خداوند میگوید: «این است عهدی که پس از آن ایام با خاندان اسرائیل خواهم بست: شریعت خود را در باطن ایشان خواهم نهاد و بر دلشان خواهم نگاشت، و من خدای ایشان خواهم بود و ایشان قوم من خواهند بود. 34دیگر کسی به همسایه یا به برادرش تعلیم نخواهد داد و نخواهد گفت ”خداوند را بشناسید!“،» زیرا خداوند میگوید، «همه از خُرد و بزرگ مرا خواهند شناخت، از آن رو که تقصیر ایشان را خواهم آمرزید و گناهشان را دیگر به یاد نخواهم آورد.»
35خداوندی که آفتاب را به جهت روشنایی روز قرار داده،
و نظامِ ثابتِ ماه و ستارگان را برای روشنایی شب؛
که دریا را به تلاطم میآورد
تا امواجش به خروش آیند؛
آن که نامش خداوند لشکرهاست،
چنین میفرماید:
36«تنها اگر این نظامِ ثابت از حضور من برداشته شود،
ذریت اسرائیل نیز از اینکه قومی در حضور من باشند ساقط خواهند شد!»
37خداوند چنین میگوید:
«اگر آسمانها را در بالا پیمایش توان کرد،
و بنیان زمین را در پایین توان کاوید،
من نیز ذریت اسرائیل را
به سبب آنچه کردهاند طرد خواهم کرد؛»
این است فرمودۀ خداوند.
38خداوند میفرماید: «اینک روزهایی میرسد که این شهر از ’برجِ حَنَنئیل‘ تا ’دروازۀ گوشه‘ برای من تجدید بنا خواهد شد. 39ریسمانِ اندازهگیری تا ’تَلّ جارِب‘ مستقیم پیش خواهد رفت و از آنجا به سوی ’جوعَه‘ دور خواهد زد. 40و تمامی وادیِ لاشهها و خاکستر، و تمامی دشتها تا وادی قِدرون، و تا گوشۀ ’دروازۀ اسبان‘ به سمت شرق، برای خداوند مقدس خواهد بود. این شهر دیگر هرگز برکنده و سرنگون نخواهد شد.»
32
اِرمیا و خرید زمین عَناتوت
1این است کلامی که در سال دهمِ صِدِقیا پادشاه یهودا، که سال هجدهمِ نبوکدنصر بود، از جانب خداوند بر اِرمیا نازل شد. 2در آن هنگام، لشکر پادشاه بابِل اورشلیم را در محاصره داشت، و اِرمیای نبی در حیاط قراولان در کاخ پادشاه یهودا، در بند بود. 3زیرا صِدِقیا پادشاه یهودا او را به زندان افکنده و گفته بود: «چرا نبوّت میکنی و میگویی، ”خداوند چنین میفرماید: اینک من این شهر را به دست پادشاه بابِل تسلیم میکنم، و او آن را تسخیر خواهد کرد؛ 4صِدِقیا پادشاه یهودا از چنگ کَلدانیان نخواهد رَست، بلکه بهیقین به دست پادشاه بابِل تسلیم شده، با او رو در رو سخن خواهد گفت و او را به چشم خود خواهد دید. 5و خداوند میگوید که او صِدِقیا را به بابِل خواهد بُرد و او در آنجا خواهد ماند، تا آنگاه که من به یاری او بیایم. اگر با کَلدانیان به نبرد برخیزید، پیروز نخواهید شد“؟»
6اِرمیا گفت: «کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 7”اینک حَنَمئیل، پسرِ عموی تو شَلّوم، نزد تو میآید و میگوید: مزرعۀ مرا که در عَناتوت است بخر، زیرا حق بازخرید بر مبنای خویشاوندی با توست.“ 8پس همانگونه که خداوند فرموده بود، پسرعمویم حَنَمئیل در حیاط قراولان نزد من آمد و گفت، ”مزرعۀ مرا که در عَناتوت در قلمرو بنیامین است بخر، زیرا که حق مالکیت و بازخریدِ آن از آن توست؛ پس آن را برای خود بخر.“ آنگاه دانستم که این کلام از جانب خداوند است.
9«پس مزرعهای را که در عَناتوت بود از پسرعمویم حَنَمئیل خریدم و بهای آن را که هفده مثقال*32:9 در عبری: ”شِکِل“. یک شِکِل تقریباً معادل ۵/۱۱ گرم است. نقره بود برایش وزن کردم. 10آنگاه قباله را امضا و مُهر کرده، شاهدان گرفتم و بهای آن را به نقره بر ترازو وزن کردم. 11سپس قبالۀ خرید را برداشتم، هم نسخۀ مَمهور را که حاوی مُفاد و شرایط بود، و هم نسخۀ باز را. 12و قبالۀ خرید را در حضور پسرعمویم حَنَمئیل و تمام شاهدانی که قبالۀ خرید را امضا کرده بودند، و نیز در برابر تمام یهودیانی که در حیاط قراولان نشسته بودند، به باروک پسر نیریا نوادۀ مَحسِیا دادم. 13و در حضور ایشان به باروک چنین سفارش کردم: 14”خداوند لشکرها، خدای اسرائیل چنین میفرماید: این قبالهها، یعنی نسخۀ مَمهور و نیز نسخۀ باز را بگیر و در ظرفی سفالین بگذار تا مدتی طولانی محفوظ بماند. 15زیرا خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: بار دیگر در این سرزمین خانهها و مزرعهها و تاکستانها خریداری خواهد شد.“ دعای اِرمیا
16«پس از آنکه قبالۀ خرید را به باروک پسر نیریا دادم، نزد خداوند دعا کرده، گفتم: 17”آه ای خداوندگارْ یهوه! تویی که آسمانها و زمین را به نیروی عظیم و بازوی افراشتۀ خود آفریدی! هیچ چیز برای تو دشوار نیست. 18محبت خود را بر هزاران ارزانی میداری، اما مکافات گناه پدران را پس از ایشان، دامنگیر فرزندانشان میکنی. ای خدای عظیم و قادر، که نامت خداوند لشکرهاست، 19که مشورتهایت عظیم و اعمالت نیرومند است؛ ای که چشمانت بر تمامی راههای بنیآدم باز است، و به هر کس بر حسب راههایش و بر وفق ثمرۀ اعمالش پاداش میدهی! 20ای که در سرزمین مصر آیات و عجایب به ظهور آوردی، و تا به امروز نیز در اسرائیل و در میان آدمیان چنین میکنی، و از بهر خود، مانند امروز، نامی فراهم آوردهای. 21ای که قوم خود اسرائیل را به آیات و عجایب، و دستِ قوی و بازوی افراشته، و هیبت عظیم از سرزمین مصر بیرون آوردی؛ 22و این سرزمین را که برای پدرانشان سوگند خوردی که بدیشان بدهی، بدیشان بخشیدی - سرزمینی که شیر و شهد در آن جاری است. 23و ایشان بدانجا داخل شده، آن را به تصرّف آوردند، اما به ندای تو گوش فرا ندادند و به شریعت تو سلوک نکردند و آنچه را بدیشان امر فرموده بودی انجام ندادند. از این رو تو نیز تمامی این بلا را بر ایشان نازل کردی. 24اینک سنگرها به جهت تسخیر شهر بر آن بر پا شده است، و شهر به سبب شمشیر و قحطی و طاعون به دست کَلدانیانی که با آن میجنگند، تسلیم میشود. آنچه گفته بودی، واقع شده است، و اینک تو آن را میبینی. 25اما ای خداوندگارْ یهوه، تو خود به من فرمودی: ’مزرعه را در حضور شاهدان به نقد بخر‘ - با اینکه شهر به دست کَلدانیان تسلیم شده است.“»
پاسخ خداوند به اِرمیا
26آنگاه کلام خداوند بر اِرمیا نازل شده، گفت: 27«هان، من یهوه خدای جمیع آدمیان هستم. آیا چیزی هست که برای من دشوار باشد؟ 28پس خداوند چنین میفرماید: اینک من این شهر را به دست کَلدانیان و به دست نبوکدنصر، پادشاه بابِل تسلیم میکنم، و او آن را تسخیر خواهد کرد. 29کَلدانیانی که با این شهر میجنگند، به شهر درآمده، آن را به آتش خواهند کشید و آن را با خانههایش خواهند سوزانید، همان خانههایی که بر بامهای آنها برای بَعَل بخور میسوزاندند و هدایای ریختنی برای خدایانِ غیر میریختند و بدینگونه خشم مرا برمیانگیختند. 30زیرا بنیاسرائیل و بنییهودا، از روزگار جوانی کاری جز انجام آنچه در نظر من بد است، نکردهاند. آری، خداوند میفرماید که بنیاسرائیل کاری جز برانگیختن خشم من با عمل دستان خود نکردهاند. 31این شهر از روز بنایش تا به امروز، چنان خشم و غضب مرا برافروخته است که باید آن را از حضور خود به دور افکنم. 32بنیاسرائیل و بنییهودا با همۀ شرارتی که مرتکب شدند خشم مرا برانگیختند، ایشان با پادشاهان و صاحبمنصبانشان، کاهنان و انبیایشان، و مردان یهودا و ساکنان اورشلیم. 33آنان به جای آنکه به من رو کنند، پشت کردند. و هرچند ایشان را بارها و بارها تعلیم دادم، گوش نسپردند و تأدیب نپذیرفتند. 34آنها بتهای نفرتانگیز خود را در خانهای که به نام من نامیده شده است، بر پا کردند تا آن را نجس سازند. 35و مکانهای بَعَل را در وادی بِنهِنّوم بنا کردند تا پسران و دخترانشان را برای مولِک در آتش قربانی کنند، گرچه ایشان را بدان امر نکرده و حتی به خاطرم خطور نکرده بود که از ایشان بخواهم با چنین عمل کراهتآوری یهودا را به گناه بکشانند.
وعدۀ سعادت مجدد
36«و حال یهوه خدای اسرائیل دربارۀ این شهر که شما میگویید، ”به قحطی و شمشیر و طاعون گرفتار آمده و به دست پادشاه بابِل تسلیم شده است“، چنین میفرماید: 37بهیقین من ایشان را از تمام ممالکی که ایشان را در خشم شدید و غضب عظیم خود بدانها راندهام، گرد آورده، بدین مکان باز خواهم آورد تا در امنیت زندگی کنند. 38ایشان قوم من خواهند بود و من خدای ایشان. 39و ایشان را یک دل و یک طریق خواهم داد تا به جهت خیریّت خویش و خیریّت فرزندانشان که پس از ایشان خواهند بود، همیشه از من بترسند. 40و عهد جاودانی با ایشان خواهم بست که هرگز از نیکویی کردن به ایشان بازنایستم. و ترس خود را در دل ایشان خواهم نهاد تا از من روی برنتابند. 41از نیکویی کردن به ایشان شادمان خواهم شد و ایشان را به امانت خویش و به تمامی دل و جان خود در این سرزمین غرس خواهم کرد.
42«زیرا خداوند چنین میفرماید: چنانکه بر این قوم تمامی این بلای عظیم را نازل کردم، همچنان تمامی آن نیکویی را که بدیشان وعده دادهام، بر ایشان نازل خواهم کرد. 43و در این سرزمین که دربارهاش میگویید، ”ویرانهای است خالی از انسان و حیوان، و به دست کَلدانیان تسلیم شده است!“ مزرعهها خریداری خواهد شد. 44آری، مزرعهها به نقد خریداری خواهد شد و در حضور شاهدان قبالهها نوشته و مُهر خواهد شد، در زمین بنیامین و حوالی اورشلیم و در شهرهای یهودا و شهرهای کوهستان و شهرهای نواحی کمارتفاع و شهرهای نِگِب؛ زیرا، خداوند میفرماید، من سعادت گذشته را بدیشان باز خواهم گردانید.»
33
وعدۀ صلح و آرامش
1در همان حال که اِرمیا هنوز در حیاط قراولان محبوس بود، کلام خداوند بار دیگر بر او نازل شده، گفت: 2«خداوندی که زمین را آفرید، خداوندی که آن را شکل داده، مستحکم فرمود، و نامش یهوه است، چنین میگوید: 3مرا بخوان که تو را اجابت خواهم کرد و تو را از چیزهای عظیم و مخفی که ندانستهای، آگاه خواهم ساخت. 4زیرا یهوه خدای اسرائیل دربارۀ خانههای این شهر و خانههای پادشاهان یهودا که ویران شده تا از آنها سنگرها در برابر خاکریزهای محاصره و در برابر شمشیر ساخته شود، چنین میفرماید: 5آنها میآیند تا با کَلدانیان بجنگند و آن خانهها را از اجساد کسانی که من در خشم و غضب خود خواهم کُشت پر کنند، زیرا من به سبب تمامی شرارت آنها، روی خود را از این شهر پوشانیدهام.
6«با این همه، سلامتی و شفا را به این شهر باز خواهم گردانید و آنان را شفا بخشیده، سلامتی و امنیت را به فراوانی بدیشان خواهم رسانید. 7و سعادت را به یهودا و اسرائیل بازآورده، آنان را همچون گذشته بنا خواهم کرد. 8من ایشان را از تمامی گناهانی که به من ورزیدهاند پاک خواهم ساخت، و تمامی تقصیرهای ایشان را که بدانها بر من گناه ورزیده و از من سر پیچیدهاند، خواهم آمرزید. 9آنگاه این شهر برای من در حضور تمامی قومهای زمین که دربارۀ جملۀ احسانهای من در حق ایشان خواهند شنید، مایۀ شهرت و شادی و ستایش و حرمت خواهد بود. و آنها به سبب فراوانی سعادت و سلامتی که برای آن فراهم خواهم آورد، حیران و لرزان خواهند بود.
10«خداوند چنین میفرماید: در این مکان که دربارهاش میگویید: ”ویرانهای است خالی از انسان و حیوان“، یعنی در شهرهای یهودا و کوچههای اورشلیم که متروک و خالی از انسان و سَکَنه و حیوانات است، 11بار دیگر بانگ شور و شعف شنیده خواهد شد و آواز عروس و داماد و آواز کسانی که هدایای تشکر به خانۀ خداوند آورده، میخوانند:
«”خداوند لشکرها را سپاس گویید،
زیرا خداوند نیکوست
و محبتش جاودانه است!“
زیرا خداوند میفرماید: من سعادت را همچون گذشته به این سرزمین باز خواهم گردانید.
12«خداوند لشکرها چنین میفرماید: در اینجا که ویرانه و از انسان و حیوان خالی است، و در تمامی شهرهایش، بار دیگر مکانهایی خواهد بود که شبانان در آن گلهها را بخوابانند. 13و خداوند میگوید که در شهرهای کوهستان و شهرهای نواحی کمارتفاع و شهرهای نِگِب، و در سرزمین بنیامین و حوالی اورشلیم و شهرهای یهودا، گوسفندان بار دیگر از زیرِ دست شمارندگان خواهند گذشت.
عهد جاودانی خداوند با داوود
14«خداوند میفرماید: هان روزهایی میآید که به آن وعدۀ نیکو که به خاندان اسرائیل و خاندان یهودا دادم، وفا خواهم کرد. 15در آن ایام و در آن زمان برای داوود شاخهای عادل خواهم رویانید که عدل و انصاف را در این سرزمین به اجرا در خواهد آورد. 16در آن ایام یهودا نجات خواهد یافت، و اورشلیم در امنیت به سر خواهد بُرد. و نامی که بدان نامیده خواهد شد این است: ”یهوه، عدالت ماست!“
17«زیرا خداوند چنین میفرماید: داوود کسی را که بر تخت پادشاهی خاندان اسرائیل بنشیند، هرگز کم نخواهد داشت؛ 18و لاویانِ کاهن نیز کسی را که به حضور من قربانیهای تمامسوز تقدیم دارد و هدایای آردی بسوزاند و پیوسته قربانیها ذبح کند، هرگز کم نخواهند داشت.»
19کلام خداوند بر اِرمیا نازل شده، گفت: 20«خداوند چنین میفرماید: اگر عهد مرا با روز و عهد مرا با شب باطل توانید کرد به گونهای که روز و شب در وقت خود نشود، 21آنگاه عهد من با خادم من داوود نیز باطل خواهد شد، به گونهای که او را پسری نخواهد بود که بر تخت او سلطنت کند، و نیز با خدمتگزارانم، لاویانِ کاهن. 22چنانکه لشکر آسمان را نتوان شمرد و ریگ دریا را اندازه نتوان گرفت، به همین سان من نیز نسل خادم خود داوود و لاویان را که مرا خدمت میکنند، بیشمار خواهم گردانید.»
23و کلام خداوند بر اِرمیا نازل شده، گفت: 24«آیا به سخن این مردمان توجه نکردهای که میگویند: ”خداوند آن دو طایفه را که برگزیده بود، ترک کرده است“؟ پس قومِ مرا خوار میشمارند و دیگر ایشان را قومی نمیانگارند. 25اما خداوند چنین میفرماید: اگر من با روز و شب عهد نبسته و قانونهای آسمان و زمین را برقرار نکرده باشم، 26در آن صورت نسل یعقوب و خادم خود داوود را نیز ترک خواهم کرد، و از نسل او کسی را به حکمرانی بر نسل ابراهیم و اسحاق و یعقوب بر نخواهم گزید. زیرا بهیقین سعادت گذشته را به این سرزمین باز خواهم گردانید، و دیگر بار بر ایشان رحم خواهم کرد.»
34
سرانجامِ صِدِقیا
1آنگاه که نبوکدنصر پادشاه بابِل و تمامی لشکرش با تمامی ممالک جهان که زیر سلطۀ او بودند و تمامی قومها، با اورشلیم و همۀ شهرهایش میجنگیدند، این کلام از جانب خداوند بر اِرمیا نازل شد: 2«یهوه خدای اسرائیل چنین میگوید: برو و صِدِقیا پادشاه یهودا را خطاب کرده، بگو: ”خداوند چنین میفرماید: اینک من این شهر را به دست پادشاه بابِل تسلیم میکنم، و او آن را به آتش خواهد سوزانید. 3و تو از دستش نخواهی رَست، بلکه بهیقین گرفتار شده، به دست وی تسلیم خواهی گشت. پادشاه بابِل را به چشم خود خواهی دید و با او رو در رو سخن خواهی گفت، و به بابِل خواهی رفت.“ 4حال ای صِدِقیا، پادشاه یهودا، کلام خداوند را بشنو! خداوند دربارۀ تو چنین میگوید: ”تو به شمشیر کشته نخواهی شد، 5بلکه در آرامش خواهی مرد. و همانگونه که برای پدرانت، یعنی پادشاهان پیشین که قبل از تو بودند، بخور*34:5 در اصل عبری واژۀ ”بخور“ نیامده است. سوزاندند، برای تو نیز چنین خواهند کرد و برایت سوگواری کرده، خواهند گفت: ’آه، ای سرور ما!“‘ زیرا خداوند میفرماید: من این سخن را گفتم.» 6پس اِرمیای نبی تمامی این سخنان را در اورشلیم به صِدِقیا پادشاه یهودا گفت، 7آن هنگام که لشکر پادشاه بابِل با اورشلیم و با همۀ شهرهای یهودا که هنوز باقی بودند، یعنی با لاکیش و عَزیقَه، میجنگیدند؛ زیرا از شهرهای حصاردار یهودا تنها این دو شهر باقی مانده بود.
آزادی برای بردگان
8این کلام از جانب خداوند بر اِرمیا نازل شد، پس از آنکه صِدِقیای پادشاه با تمامی مردم اورشلیم عهد بست که ایشان را به آزادی ندا کند، 9تا هر کس غلام و کنیز عبرانی خود را آزاد کند، و دیگر هیچکس برادر یهودی خود را غلام خویش نسازد. 10پس تمامی صاحبمنصبان و همۀ کسانی که بدین عهد داخل شدند، پذیرفتند که هر یک غلام و کنیز خویش را آزاد کنند و دیگر آنان را در بندگی نگاه ندارند. پس اطاعت کردند و آنها را آزاد ساختند. 11اما بعد، از تصمیم خود برگشته، غلامان و کنیزانی را که رها کرده بودند، باز آوردند و ایشان را دوباره به بندگی گرفتند.
12پس کلام خداوند از جانب خداوند بر اِرمیا نازل شده، گفت: 13«یهوه خدای اسرائیل چنین میگوید: آنگاه که پدرانتان را از سرزمین مصر و از خانۀ بندگی بیرون آوردم، من خود با ایشان عهد بسته، گفتم: 14”در پایانِ هر هفت سال، هر یک از شما باید برادر عبرانی خود را که خویشتن را به شما فروخته و شش سال شما را خدمتکرده است، رها سازید. باید او را از خدمت معاف کنید.“ اما پدران شما از من اطاعت نکردند و به من گوش فرا ندادند. 15شما در این زمان توبه کردید و آنچه را در نظر من درست است، به جا آوردید و هر یک برای همسایۀ خویش به آزادی ندا کرده، در خانهای که نام من بر آن است، در حضور من عهد بستید. 16اما بعد، از آن برگشته و نام مرا بیحرمت ساختهاید و هر یک از شما غلام و کنیز خود را که ایشان را بنا به میلشان رها کرده بودید، بازآورده و به زور به بندگی خویش گماشتهاید.
17«پس خداوند چنین میفرماید: حال که شما از من اطاعت نکردید و هر یک برای برادر و همسایۀ خویش به آزادی ندا ننمودید، من برای شما به آزادی ندا میکنم تا به شمشیر و طاعون و قحطی از پا درآیید! و خداوند میگوید که شما را مایۀ دهشت تمامی ممالک جهان خواهم گردانید. 18من با کسانی که از عهد من تجاوز کردند و مفاد عهدی را که در حضور من بستند به جا نیاوردند، همچون گوسالهای عمل خواهم کرد که آن را به دو نیم کرده، از میانش عبور نمودند. 19من صاحبمنصبان یهودا و صاحبمنصبان اورشلیم و خواجهسرایان و کاهنان و همۀ مردمان این سرزمین را که از میان پارههای گوساله عبور کردهاند، 20به دست دشمنانشان و به دست آنان که قصد جانشان دارند تسلیم خواهم کرد، و اجسادشان طعمۀ پرندگان هوا و وحوش صحرا خواهد شد. 21و صِدِقیا پادشاه یهودا و صاحبمنصبانش را به دست دشمنانشان و به دست آنان که قصد جانشان دارند، یعنی به دست لشکر پادشاه بابِل که از نزد شما عقب نشستهاند، تسلیم خواهم کرد. 22و هان، خداوند میفرماید، من فرمان میدهم و آنان را بدین شهر بازمیگردانم تا با آن بجنگند و آن را تسخیر کرده، به آتش بسوزانند. من شهرهای یهودا را به ویرانهای غیرمسکون بدل خواهم ساخت.»
35
اطاعت رِکابیان
1این است کلامی که در ایام یِهویاقیم، پسر یوشیا پادشاه یهودا، از جانب خداوند بر اِرمیا نازل شد: 2«به خانۀ رِکابیان برو و با ایشان سخن گفته، آنان را به یکی از حجرههای خانۀ خداوند بیاور و به آنها شراب بنوشان.» 3پس، یَاَزَنیا پسر اِرمیا پسر خَبَصِنیا را با تمام برادران و پسرانش و تمامی خاندان رِکابیان برگرفتم، 4و آنان را به خانۀ خداوند به حجرۀ پسران حانان پسر مرد خدایی یِجدَلیا نام بردم که در کنار حجرۀ صاحبمنصبان و بالای حجرۀ مَعَسیا پسر شَلّوم، نگاهبان آستانه، قرار داشت. 5سپس تُنگهای پر از شراب و جامها جلوی خاندان رِکابیان نهادم و بدیشان گفتم: «شراب بنوشید.»
6ایشان پاسخ دادند: «شراب نمینوشیم، زیرا جدّ ما یوناداب پسر رِکاب به ما فرمان داده و گفته است: ”نه شما و نه فرزندانتان، هیچگاه لب به شراب مزنید. 7همچنین خانهها مسازید و کِشت مکنید؛ تاکستانها غرس منمایید و مالک آنها مشوید؛ بلکه تمامی ایام خود را در خیمه به سر برید. آنگاه در دیاری که در آن غریبید، روزهای بسیار زیست خواهید کرد.“ 8ما نیز به سخن جَدّمان یوناداب پسر رِکاب و آنچه به ما امر فرموده بود، گردن نهادهایم و در تمامی روزهای عمرمان شراب ننوشیدهایم، نه ما و نه زنانمان، و نه پسران و دخترانمان، 9و خانهای به جهت سکونت نساختهایم و تاکستان و مزرعه و بذر برای خود نگرفتهایم. 10بلکه در خیمهها مسکن گزیدهایم و از جَدّمان یوناداب اطاعت کرده و آنچه او امر فرموده است، به جای آوردهایم. 11اما چون نبوکدنصر پادشاه بابِل به این سرزمین برآمد، گفتیم: ”بیایید از ترس سپاه کَلدانیان و سپاه اَرامیان به اورشلیم برویم.“ پس در اورشلیم ساکن شدهایم.»
12سپس کلام خداوند بر اِرمیا نازل شده گفت: 13«خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میگوید: برو و به مردمان یهودا و ساکنان اورشلیم بگو: خداوند میفرماید، آیا عبرت نمیگیرید و به کلام من گوش فرا نمیدهید؟ 14فرمانی که یوناداب پسر رِکاب به پسرانش داد که شراب ننوشند، نگاه داشته میشود و ایشان تا به امروز شراب نمینوشند زیرا به فرمان جَدّ خویش گردن مینهند؛ اما من بارها با شما سخن گفتهام، ولی به من گوش نگرفتید. 15من خادمان خود،، انبیا را جملگی نزدتان فرستادم؛ ایشان را بارها گسیل داشته، گفتم: ”هر یک از شما از راه بد خویش بازگشت کنید و کردارتان را اصلاح کرده، خدایانِ غیر را پیروی و عبادت منمایید، تا در سرزمینی که به شما و به پدرانتان دادهام، ساکن شوید.“ اما شما گوش فرا ندادید و مرا اطاعت نکردید. 16پسران یوناداب پسر رِکاب به فرمان جدّشان گردن مینهند، اما این قوم از من فرمان نمیبرند. 17پس خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: اینک من بر یهودا و بر جمیع ساکنان اورشلیم تمامی آن بلا را که دربارۀ ایشان گفتهام، نازل میکنم، زیرا که بدیشان سخن گفتم، اما نشنیدند، و ایشان را خواندم، اما پاسخ ندادند.»
18اما اِرمیا خطاب به خاندان رِکابیان گفت: «خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: از آنجا که شما از فرمان جدّتان یوناداب اطاعت کردهاید و همۀ اوامر او را نگاه داشته، آنچه را به شما حکم کرده بود، به جا آوردهاید، 19پس خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میگوید: نسل یوناداب پسر رِکاب کسی را که در حضور من به خدمت بایستد، هرگز کم نخواهد داشت.»
36
سوزاندن طومار
1در چهارمین سالِ یِهویاقیم پسر یوشیا پادشاه یهودا، این کلام از جانب خداوند بر اِرمیا نازل شد: 2«طوماری برگیر و تمامی سخنانی را که از ایام یوشیا تا به امروز دربارۀ اسرائیل و یهودا و همۀ قومها به تو گفتهام، بر آن بنویس. 3شاید چون خاندان یهودا تمامی بلایایی را که قصد دارم بر ایشان نازل کنم بشنوند، از راه بد خود بازگردند، و من تقصیر و گناهشان را بیامرزم.»
4پس اِرمیا، باروک پسر نیریا را فرا خواند، و باروک از دهان اِرمیا تمامی سخنان خداوند را که به او گفته بود، بر طومار نوشت. 5و اِرمیا به باروک چنین فرمان داد: «من از ورود به خانۀ خداوند منع شدهام، 6پس تو در روزِ روزه به خانۀ خداوند برو و سخنان خداوند را از طوماری که از دهان من نوشتی، در گوش تمامی قوم بخوان، و نیز در گوش مردم یهودا که از شهرهایشان میآیند. 7شاید که به درگاه خداوند التماس کنند و هر کدام از ایشان از راه بد خود بازگردند؛ زیرا خشم و غضبی که خداوند بر ضد این قوم اعلام کرده، عظیم است.» 8پس باروک پسر نیریا تمام آنچه را که اِرمیای نبی بدو فرمان داده بود، به جای آورد و کلام خداوند را در خانۀ خداوند از آن طومار خواند.
9در ماه نهم از پنجمین سال یِهویاقیم پسر یوشیا پادشاه یهودا، برای تمامی مردمانِ اورشلیم و برای همۀ کسانی که از شهرهای یهودا به اورشلیم میآمدند، به روزه در حضور خداوند اعلام شد. 10آنگاه باروک سخنان اِرمیا را از آن طومار در خانۀ خداوند، در حجرۀ جِمَریا پسر شافانِ کاتب، واقع در صحن فوقانی، در مدخل ’دروازۀ جدید‘ خانۀ خداوند به گوش تمامی مردم خواند.
11چون میکایا پسر جِمَریا، پسر شافان، تمامی سخنان خداوند را از آن طومار شنید، 12به حجرۀ کاتب واقع در خانۀ پادشاه رفت. تمام صاحبمنصبان در آنجا نشسته بودند: اِلیشَمَعِ کاتب، دِلایا پسر شِمَعیا، اِلناتان پسر عَکبور، جِمَریا پسر شافان، صِدِقیا پسر حَنَنیا و همۀ دیگر صاحبمنصبان. 13میکایا تمامی سخنانی را که از باروک شنیده بود برای ایشان بازگفت، همان سخنان را که باروک به گوش مردم از طومار خوانده بود. 14آنگاه صاحبمنصبان جملگی ’یِهودی‘ پسر نِتَنیا پسر شِلِمیا پسر کوشی را نزد باروک فرستادند تا به او بگوید: «طوماری را که در حضور مردم خواندی، به دست گرفته، بیا.» پس باروک پسر نیریا طومار را به دست گرفته، نزد ایشان رفت. 15آنان به وی گفتند: «بنشین و آن را برای ما بخوان.» پس باروک آن را برای ایشان خواند. 16چون تمامی آن سخنان را شنیدند، هراسان به یکدیگر نگریستند و به باروک گفتند: «باید تمامی این سخنان را به عرض پادشاه برسانیم.» 17سپس از باروک پرسیدند: «به ما بگو این سخنان را چگونه نوشتی؟ آیا آنها را از دهان اِرمیا شنیدی؟» 18باروک پاسخ داد: «آری، تمامی این سخنان را او به من بیان کرد و من آنها را به مُرَکب بر طوماری نوشتم.» 19آنگاه صاحبمنصبان به باروک گفتند: «تو و اِرمیا رفته، خویشتن را پنهان کنید تا کسی نداند کجایید.»
20پس طومار را در حجرۀ اِلیشَمَعِ کاتب نهادند و به صحن، نزد پادشاه رفتند، و تمامی آن سخنان را به عرض پادشاه رساندند. 21آنگاه پادشاه ’یِهودی‘ را فرستاد تا طومار را بیاورد، و او آن را از حجرۀ اِلیشَمَعِ کاتب آورده، برای پادشاه و تمامی صاحبمنصبانی که نزد پادشاه ایستاده بودند، خواند. 22ماه نهم بود، و پادشاه در سرای زمستانی خود نشسته بود و آتش پیش رویش در آتشدان افروخته بود. 23هر بار که ’یِهودی‘ سه یا چهار ستون از طومار را میخواند، پادشاه آن را به کاردی میبُرید و در آتشی که در آتشدان بود میافکند، تا سرانجام تمام طومار در آتشی که در آتشدان بود، بسوخت. 24نه پادشاه و نه هیچیک از خادمانش که این سخنان را بهتمامی شنیدند، نه پروا کردند و نه جامههای خویش بر تن دریدند؛ 25و گرچه اِلناتان و دِلایا و جِمَریا به پادشاه التماس کردند که طومار را نسوزاند، بدیشان اعتنا نکرد. 26بلکه به شاهزاده یِرَخمِئیل و سِرایا پسر عَزریئیل و شِلِمیا پسر عَبدِئیل فرمان داد تا باروکِ کاتب و اِرمیای نبی را بگیرند. اما خداوند ایشان را پنهان کرده بود.
27و اما پس از آنکه پادشاه طومار و سخنانی را که باروک از دهان اِرمیا نوشته بود، سوزانید، کلام خداوند بر اِرمیا نازل شده، گفت: 28«طوماری دیگر برگیر و همۀ سخنانی را که بر طومار نخست بود و یِهویاقیم پادشاه یهودا آن را سوزانید، بر آن بنویس. 29و به یِهویاقیم پادشاه یهودا بگو: ”خداوند چنین میفرماید: تو آن طومار را سوزاندی و گفتی، ’چرا در آن نوشتی که پادشاه بابِل بهیقین خواهد آمد و این سرزمین را ویران کرده، انسان و حیوان را از آن نابود خواهد ساخت؟‘ 30پس خداوند دربارۀ یِهویاقیم پادشاه یهودا چنین میگوید: برای او کسی نخواهد بود که بر تخت داوود بنشیند، و جسدش در گرمای روز و سرمای شب بیرون افکنده خواهد شد. 31من او و نسلش و خدمتگزارانش را به سبب تقصیرشان مکافات خواهم رسانید و بر آنها و ساکنان اورشلیم و مردم یهودا همۀ آن بلایا را که بر ضد ایشان اعلام کردم، نازل خواهم کرد، زیرا که مرا نشنیدند.“»
32پس اِرمیا طوماری دیگر برگرفت و آن را به باروکِ کاتب پسر نیریا داد، و او تمامی سخنان طوماری را که یِهویاقیم پادشاه یهودا در آتش سوزانده بود، از دهان اِرمیا بر آن نوشت، و سخنان بسیاری مانند آنها نیز بر آن افزوده شد.
37
هشدار به صِدِقیا
1صِدِقیا پسر یوشیا، که نبوکدنصر پادشاه بابِل او را بر سرزمین یهودا به پادشاهی نصب کرده بود، به جای یِهویاکین*37:1 در عبری ”کُنیاهو“ که همان ”یِهویاکین“ باشد. پسر یِهویاقیم، پادشاه شد. 2اما نه او و نه خدمتگزارانش و نه مردمان آن سرزمین، هیچیک به کلام خداوند که به واسطۀ اِرمیای نبی بیان شده بود، گوش فرا ندادند. 3صِدِقیای پادشاه، یِهوکَل پسر شِلِمیا و صَفَنیای کاهن پسر مَعَسیا را نزد اِرمیای نبی فرستاد تا بگویند: «تمنا اینکه نزد یهوه خدایمان برای ما دعا کنی.» 4اِرمیا در این هنگام در میان مردم آمد و رفت میکرد، زیرا هنوز به زندان نیفتاده بود. 5و لشکر فرعون از مصر عزیمت کرد، و کَلدانیان که اورشلیم را در محاصره داشتند، چون این خبر را شنیدند، از اورشلیم عقب نشستند.
6آنگاه کلام خداوند بر اِرمیای نبی نازل شده، گفت: 7«یهوه خدای اسرائیل چنین میفرماید: به پادشاه یهودا که شما را نزد من فرستاده است تا از من مسئلت کند، چنین بگویید: ”اینک لشکر فرعون که به یاری شما آمدهاند، به سرزمین خود مصر بازمیگردند. 8و کَلدانیان بازگشته، با این شهر خواهند جنگید و آن را تسخیر کرده، به آتش خواهند کشید. 9خداوند چنین میفرماید: خود را با این سخن فریب مدهید که، ’کَلدانیان بهیقین از نزد ما خواهند رفت،‘ زیرا که نخواهند رفت. 10حتی اگر لشکر کَلدانیان را که با شما میجنگند، یکسره شکست میدادید به گونهای که از ایشان بهجز مجروحان کسی در خیمههایشان باقی نمیماند، باز هم هر یک از آنان به پا خاسته، این شهر را به آتش میکشیدند.“»
در بند نهادن اِرمیا
11و اما پس از آنکه لشکر کَلدانیان به سبب سپاه فرعون از اورشلیم عقب نشست، 12اِرمیا از اورشلیم عازم سرزمین بنیامین شد تا از میان قوم، سهم خویش را از مِلک طلب کند. 13اما چون به دروازۀ بنیامین رسید، رئیس قراولان به نام یِرئیا پسر شِلِمیا پسر حَنَنیا، اِرمیای نبی را گرفتار کرد و گفت: «تو میروی تا به کَلدانیان بپیوندی!» 14اِرمیا پاسخ داد: «دروغ است؛ به کَلدانیان نمیپیوندم!» اما یِرئیا به وی گوش نگرفت و اِرمیا را گرفته، او را نزد صاحبمنصبان بُرد. 15و صاحبمنصبان بر اِرمیا خشمناک گشته، وی را زدند و در خانۀ یوناتانِ کاتب زندانی کردند، زیرا آن را زندان ساخته بودند.
16اِرمیا به یکی از اتاقکهای سیاهچال افتاده، روزهای بسیار در آنجا ماند، 17تا اینکه صِدِقیای پادشاه از پی او فرستاد و او را به خانۀ خویش آورده، در خلوت از او چنین پرسید: «آیا کلامی از جانب خداوند هست؟» اِرمیا پاسخ داد: «آری، هست.» و افزود: «به دست پادشاه بابِل تسلیم خواهی شد!» 18همچنین به صِدِقیای پادشاه گفت: «به تو و خدمتگزارانت و این مردم چه خطایی ورزیدهام که مرا به زندان افکندهاید؟ 19کجایند آن انبیای شما که برای شما نبوّت کرده، میگفتند: ”پادشاه بابِل بر ضد شما و بر ضد این سرزمین نخواهد آمد“؟ 20حال ای سرورم پادشاه، تمنا اینکه عرایضم را بشنوی. رخصت دِه تا استدعای خود را عرض کنم: مرا به خانۀ یوناتانِ کاتب بازمگردان مبادا در آنجا بمیرم.» 21پس صِدِقیای پادشاه دستور داد اِرمیا را به حیاط قراولان منتقل کنند، و تا زمانی که در شهر نانی باقی بود، هر روز قرصی نان از کوچۀ نانوایان به او میدادند. پس اِرمیا در حیاط قراولان بماند.
38
اِرمیا در آبانبار
1و اما شِفَطیا پسر مَتّان، جِدَلیا پسر فَشحور، یُوکَل پسر شِلِمیا و فَشحور پسر مَلکیا سخنان اِرمیا را شنیدند که به همۀ مردم میگفت: 2«خداوند چنین میفرماید: هر که در این شهر بماند به شمشیر و قحطی و طاعون خواهد مرد، اما آن که نزد کَلدانیان بیرون رود، زنده خواهد ماند؛ آری، او جان خویش به غنیمت خواهد برد و زنده خواهد ماند. 3خداوند چنین میگوید: این شهر بیگمان به دست لشکر پادشاه بابِل تسلیم شده، به تصرّف در خواهد آمد.» 4پس صاحبمنصبان به پادشاه گفتند: «این مرد باید کشته شود، زیرا با سخنانی که میگوید، دستان سربازانی را که در این شهر باقی ماندهاند، و دستان تمامی مردم را سست میکند. او نه سعادت این قوم، بلکه سیهروزیشان را خواهان است.» 5آنگاه صِدِقیای پادشاه پاسخ داد: «اینک او در دست شماست، زیرا پادشاه کاری به خلاف شما نمیتواند کرد.» 6پس ایشان اِرمیا را گرفتند و در آبانبارِ مَلکیا پسر شاه، که در حیاط قراولان بود، افکندند. آنها اِرمیا را با طناب پایین فرستادند، و در آبانبار هیچ آب نبود بلکه گِل بود، و اِرمیا در گل فرو رفت.
رهایی اِرمیا از آبانبار
7و اما عِبِدمِلِکِ حَبَشی که یکی از خواجهسرایان کاخ سلطنتی بود، شنید که اِرمیا را به آبانبار افکندهاند. پس چون پادشاه نزد دروازۀ بنیامین به قضاوت نشسته بود، 8عِبِدمِلِک از کاخ سلطنتی بیرون آمده، به پادشاه گفت: 9«ای سرور من پادشاه! این مردان در آنچه به اِرمیای نبی کردهاند، مرتکب عملی شریرانه شدهاند. آنان او را به آبانبار افکندهاند، و او در آنجا از گرسنگی خواهد مرد، زیرا در شهر نانی باقی نمانده است.» 10پس پادشاه به عِبِدمِلِکِ حَبَشی دستور داد: «سی مرد از اینجا با خود برگیر و اِرمیای نبی را پیش از آنکه بمیرد، از آبانبار بیرون آور.» 11پس عِبِدمِلِک آن کسان را همراه خود برگرفت و به کاخ سلطنتی رفته، به حجرهای داخل شد که زیر خزانه بود و از آنجا پارچههای کهنه و جامههای مندرس برگرفته، آنها را با طنابها به آبانبار نزد اِرمیا پایین فرستاد. 12عِبِدمِلِکِ حَبَشی به اِرمیا گفت: «این پارچههای کهنه و جامههای مندرس را میان طنابها و زیر بغل خود بگذار.» و اِرمیا چنین کرد. 13پس اِرمیا را با طنابها بالا کشیده، او را از آبانبار بیرون آوردند. و اِرمیا در حیاط قراولان ماند.
هشدار مجدد اِرمیا به صِدِقیا
14صِدِقیای پادشاه در پی اِرمیای نبی فرستاده، او را در مدخلِ سوّمِ خانۀ خداوند بار داد. پادشاه به اِرمیا گفت: «از تو مطلبی میپرسم؛ از من چیزی پنهان مدار.» 15اِرمیا به صِدِقیا گفت: «اگر به تو بگویم، آیا مرا بهیقین نخواهی کشت؟ و اگر تو را مشورت دهم، مرا نخواهی شنید.» 16آنگاه صِدِقیای پادشاه در نهان نزد اِرمیا قسم خورده، گفت: «به حیات خداوندِ جانآفرین قسم که تو را نخواهم کشت و به دست این کسان نیز که قصد جانت دارند، تسلیم نخواهم کرد.»
17پس اِرمیا به صِدِقیا گفت: «یهوه خدای لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: اگر خود را به صاحبمنصبان پادشاه بابِل تسلیم کنی، جانت را حفظ خواهی کرد و این شهر به آتش نخواهد سوخت، و تو و اهل خانهات زنده خواهید ماند. 18اما اگر خود را تسلیم صاحبمنصبان پادشاه بابِل نکنی، این شهر به دست کَلدانیان سپرده خواهد شد، و ایشان آن را به آتش خواهند سوزانید، و تو نیز از چنگشان نخواهی رَست.» 19صِدِقیای پادشاه به اِرمیا گفت: «من از آن دسته از اهالی یهودیه که به کَلدانیان پیوستهاند، بیم دارم، مبادا کَلدانیان مرا به دست آنان تسلیم کنند و آنان با من بیرحمانه رفتار نمایند.» 20اِرمیا گفت: «تو را تسلیم آنان نخواهند کرد؛ تمنا اینکه از کلام خداوند که به تو میگویم اطاعت کنی، تا تو را خیریّت باشد و زنده بمانی. 21اما اگر از تسلیم شدن اِبا کنی، این است آنچه خداوند بر من آشکار فرموده است: 22اینک تمام زنانی که در کاخ پادشاه یهودا باقی ماندهاند، نزد صاحبمنصبان پادشاه بابِل بیرون برده خواهند شد. این زنان خواهند گفت:
«”یارانت تو را فریب داده، بر تو چیره گشتهاند؛
اکنون که پای تو در گِل فرو رفته، از تو روی برتافتهاند.“
23آری، زنان و فرزندانت را جملگی نزد کَلدانیان بیرون خواهند برد و تو از چنگ آنان نخواهی رَست، بلکه به دست پادشاه بابِل گرفتار خواهی آمد و این شهر به آتش سوزانیده خواهد شد.»
24آنگاه صِدِقیا به اِرمیا گفت: «احدی از این سخنان آگاه نشود، وگرنه خواهی مرد. 25اگر صاحبمنصبان بشنوند که با تو سخن گفتهام، و نزدت آمده، تو را بگویند: ”ما را از آنچه به پادشاه گفتی و آنچه پادشاه به تو گفت، آگاه ساز و چیزی از ما پنهان مدار تا تو را نکشیم،“ 26آنگاه به ایشان بگو، ”از پادشاه التماس کردم مرا به خانۀ یوناتان بازنگرداند، مبادا در آنجا بمیرم.“» 27از قضا صاحبمنصبان جملگی نزد اِرمیا آمده، از او سئوال کردند، و او نیز مطابق هرآنچه پادشاه فرموده بود، بدیشان پاسخ گفت. پس ایشان از سخن گفتن با او دست کشیدند، زیرا هیچکس گفتگوی او و پادشاه را نشنیده بود. 28باری، اِرمیا تا روز تسخیر اورشلیم، در حیاط قراولان بماند.
39
سقوط اورشلیم
1در دهمین ماه از نهمین سالِ صِدِقیا پادشاه یهودا، نبوکدنصر پادشاه بابِل با تمامی لشکر خویش بر اورشلیم برآمده، آن را محاصره کرد. 2آنها در نهمین روزِ ماه چهارم از یازدهمین سالِ صِدِقیا، به شهر رخنه کردند. 3آنگاه صاحبمنصبانِ پادشاه بابِل جملگی آمده، نزد دروازۀ میانی بر مسند نشستند: نِرجَلشَراِصِر و سَمجَرنِبو، و سَرسِکیم رئیس خواجهسرایان، و نِرجَلشَراِصِر رئیس مجوسیان، و سایر صاحبمنصبان پادشاه بابِل. 4چون صِدِقیا پادشاه یهودا و تمامی سربازان این را دیدند، گریختند و در تاریکی شب از راه باغستان شاه، از دروازهای که میان دو حصار بود، از شهر خارج شدند و به سوی عَرَبَه رفتند.
5اما سپاه کَلدانیان ایشان را تعقیب کردند و در دشتهای اَریحا به صِدِقیا رسیدند و او را گرفته، به رِبلَه در سرزمین حَمات نزد نبوکدنصر پادشاه بابِل آوردند، و او بر محکومیت وی حکم بداد. 6آنگاه پادشاه بابِل پسران صِدِقیا را در برابر دیدگانش در رِبلَه سلاخی کرد و همۀ نجیبزادگان یهودا را نیز از دم تیغ گذرانید. 7او چشمان صِدِقیا را از حدقه بیرون آورد، و او را به زنجیرها بسته، به بابِل برد.
8کَلدانیان کاخ سلطنتی و خانههای مردم را به آتش کشیدند و دیوارهای اورشلیم را ویران کردند. 9آنگاه نبوزَرَدان، رئیس گارد سلطنتی، بقیۀ قوم را که در شهر باقی مانده بودند و آنان را که برای پیوستن به او بیرون رفته بودند، با بقیۀ مردم به بابِل به تبعید برد. 10اما نبوزَرَدان، رئیس گارد سلطنتی، برخی مردمان بینوا را که چیزی نداشتند در سرزمین یهودا باقی گذاشت و در آن روز تاکستانها و مزارع به ایشان داد.
رهایی اِرمیا
11و اما نبوکدنصر پادشاه بابِل دربارۀ اِرمیا به نبوزَرَدان، رئیس گارد سلطنتی چنین فرمان داد: 12«او را برگیر و به خوبی از وی مراقبت کن. هیچ آزاری به او مرسان، بلکه هر چه بگوید، برایش انجام ده.» 13پس نبوزَرَدان رئیس گارد سلطنتی به اتفاق نِبوشَزْبان رئیس خواجهسرایان و نِرجَلشَراِصِر رئیس مجوسیان و همۀ دیگر بزرگان پادشاه بابِل 14کسان فرستادند و اِرمیا را از حیاط قراولان برگرفتند. و او را به جِدَلیا پسر اَخیقام پسر شافان سپردند تا او را به خانۀ خود بَرَد. پس او در میان مردم سکنی گزید.
15اما زمانی که اِرمیا در حیاط قراولان محبوس بود، کلام خداوند بر او نازل شده، گفت: 16«برو و به عِبِدمِلِکِ حَبَشی بگو، ”خداوند لشکرها، خدای اسرائیل چنین میفرماید: اینک آنچه دربارۀ این شهر گفتهام، با آوردن مصیبت و نه سعادت عملی میکنم، و آنها در برابر دیدگان تو در آن روز رخ خواهد داد. 17اما خداوند میگوید: من تو را در آن روز خواهم رهانید و تو به دست کسانی که از ایشان میهراسی، تسلیم نخواهی شد. 18آری، خداوند میگوید: یقین دار که تو را رهایی خواهم داد، و تو به شمشیر از پا در نخواهی آمد، بلکه از آن رو که بر من توکل داشتهای، جان خویش به غنیمت خواهی برد.“»
40
ماندن اِرمیا در یهودا
1این است کلامی که از جانب خداوند به اِرمیا رسید، پس از آنکه نبوزَرَدان رئیس گارد سلطنتی او را در رامَه رها کرد. نبوزَرَدان او را در غُل و زنجیر همراه با تمامی اسیران اورشلیم و یهودا که به بابِل تبعید میشدند، به آنجا برده بود. 2رئیس گارد سلطنتی اِرمیا را برگرفته، او را گفت: «یهوه خدایت این بلا را دربارۀ این مکان اعلام فرموده بود. 3حال خداوند آن را عملی کرده و آنچه را که گفته بود، به انجام رسانده است. از آنجا که به خداوند گناه ورزیده و به کلام او گوش فرا ندادهاید، این همه بر شما گذشته است. 4اینک من امروز تو را از زنجیرهایی که بر دستان توست، میرهانم. اگر مایلی با من به بابِل بیایی، بیا، و من از تو به نیکویی مراقبت خواهم کرد؛ ولی اگر مایل نیستی با من به بابِل بیایی، نیا. ببین، تمامی این سرزمین پیش روی توست؛ به هر کجا که تو را خوش و پسند آید، برو. 5اما اگر میمانی،*40:5 نسخۀ سریانی؛ معنی عبارت عبری مشخص نیست. نزد جِدَلیا پسر اَخیقام پسر شافان بازگرد که پادشاه بابِل وی را بر شهرهای یهودا نصب کرده است، و نزد او در میان مردم ساکن شو. یا به هر کجای دیگر که دلخواه توست، برو.» پس رئیس گارد سلطنتی به او توشۀ راه و هدیه داد، و رهایش کرد. 6اِرمیا نیز به مِصفَه نزد جِدَلیا پسر اَخیقام رفت و با او در میان مردمانی که در زمین باقی مانده بودند، سکونت گزید. کشته شدن جِدَلیا
7چون تمامی سرداران سپاه که در صحرا بودند و مردانشان شنیدند که پادشاهِ بابِل جِدَلیا پسر اَخیقام را بر آن سرزمین نصب کرده و مردان و زنان و کودکان، از فقیرترین مردمان آن دیار را که به تبعید بابِل برده نشده بودند، به دست او سپرده است، 8به مِصفَه نزد جِدَلیا آمدند: اسماعیل پسر نِتَنیا، یوحانان و یوناتان پسران قاریَح، سِرایا پسر تَنحومِت، پسران عِفای نِطوفاتی و یِزَنیا پسر مَعَکایی، و مردانشان. 9جِدَلیا پسر اَخیقام پسر شافان برای ایشان و افرادشان سوگند خورده، گفت: «از خدمت کردن به کَلدانیان مهراسید؛ در این سرزمین ساکن شوید و پادشاه بابِل را خدمت کنید، که سعادتمند خواهید بود. 10و اما من در مِصفَه خواهم ماند تا به نمایندگی از جانب شما به حضور کَلدانیانی که نزد ما میآیند، بایستم. پس شما شراب و میوههای تابستانی و روغن گرد آورید و در ظروف خود ذخیره کنید و در شهرهایی که گرفتهاید، ساکن شوید.»
11چون تمامی یهودیانی که در موآب و در میان عَمّونیان و در اَدوم و دیگر ولایات بودند، شنیدند که پادشاه بابِل شماری را در یهودا باقی گذاشته و جِدَلیا پسر اَخیقام پسر شافان را بر ایشان نصب کرده است، 12همگی از هر مکانی که در آن پراکنده شده بودند، به سرزمین یهودا و نزد جِدَلیا در مِصفَه بازگشتند و شراب و میوههای تابستانی بسیار زیاد گرد آوردند.
13و اما یوحانان پسر قاریَح و تمامی سرداران سپاه که در صحرا بودند، به مِصفَه نزد جِدَلیا آمدند 14و او را گفتند: «آیا میدانی که بَعَلیس پادشاه بنیعَمّون، اسماعیل پسر نِتَنیا را فرستاده تا تو را بکشد؟» اما جِدَلیا پسر اَخیقام سخن ایشان را باور نکرد. 15آنگاه یوحانان پسر قاریَح، پنهانی در مِصفَه به جِدَلیا گفت: «تمنا اینکه اجازه دهی تا بروم و اسماعیل پسر نِتَنیا را بکُشم، و کسی آگاه نخواهد شد. چرا او جان تو را بستاند و مردمان یهودا که جملگی نزد تو گرد آمدهاند، پراکنده شوند و باقیماندگانِ یهودا نابود گردند؟» 16اما جِدَلیا پسر اَخیقام به یوحانان پسر قاریَح پاسخ داده، گفت: «این کار را مکن، زیرا سخنت دربارۀ اسماعیل دروغ است.»
41
1در ماه هفتم، اسماعیل پسر نِتَنیا پسر اِلیشَمَع که از خاندان سلطنتی و یکی از سرداران پادشاه بود، به همراه ده مرد دیگر به مِصفَه نزد جِدَلیا پسر اَخیقام آمد. همچنان که آنان با یکدیگر به نان خوردن مشغول بودند، 2اسماعیل پسر نِتَنیا و آن ده که همراهش بودند، برخاستند و جِدَلیا پسر اَخیقام پسر شافان را که پادشاه بابِل به فرمانداری آن دیار برگماشته بود، به ضرب شمشیر به قتل رساندند. 3اسماعیل همچنین تمامی یهودیانی را که با جِدَلیا در مِصفَه بودند و نیز سربازان کَلدانی را که از قضا در آنجا حضور داشتند، کشت.
4روز بعد از کشته شدن جِدَلیا، پیش از آنکه کسی از این امر آگاه شود، 5هشتاد تن با ریشِ تراشیده و جامۀ دریده و تنِ خراشیده از شِکیم، شیلوه و سامِرِه رسیدند، در حالی که هدایایی از غَله و بخور به همراه داشتند تا در خانۀ خداوند تقدیم کنند. 6اسماعیل پسر نِتَنیا از مِصفَه به استقبال ایشان بیرون رفت و در راه میگریست. چون بدیشان رسید، گفت: «نزد جِدَلیا پسر اَخیقام بیایید.» 7چون به شهر درآمدند، اسماعیل پسر نِتَنیا و مردانش ایشان را کشتند و اجسادشان را به گودالی افکندند. 8اما در میان ایشان ده تن یافت شدند که به اسماعیل گفتند: «ما را نکش، زیرا ذخیرهای از گندم و جو و روغن و عسل در صحرا پنهان داشتهایم.» پس آنها را واگذاشت و با همراهانشان نکشت.
9و اما آبانباری که اسماعیل اجساد همۀ کسانی را که با جِدَلیا کشته بود بدان افکند، همان آبانبار بزرگی بود که آسای پادشاه برای مقابله با بَعَشا پادشاه اسرائیل ساخته بود. بدینسان، اسماعیل پسر نِتَنیا آن آبانبار را از اجساد کشتگان پر ساخت. 10اسماعیل سپس مابقی مردم را که در مِصفَه بودند با دخترانِ پادشاه و همۀ کسانی که نبوزَرَدان رئیس گارد سلطنتی به جِدَلیا پسر اَخیقام سپرده بود و در نتیجه در مِصفَه مانده بودند، به اسیری گرفت. پس اسماعیل پسر نِتَنیا ایشان را اسیر ساخته، روانه شد تا به نزد عَمّونیان عبور کند.
11وقتی یوحانان پسر قاریَح و تمامی سرداران سپاه که همراه وی بودند، دربارۀ تمامی جنایاتی که اسماعیل پسر نِتَنیا مرتکب شده بود شنیدند، 12تمامی مردان خود را گرد آورده، به جنگ با اسماعیل پسر نِتَنیا رفتند، و در نزدیکی دریاچهای بزرگ واقع در جِبعون به او رسیدند. 13چون کسانی که با اسماعیل بودند یوحانان پسر قاریَح و سرداران سپاه را همراه وی دیدند، جملگی شادمان شدند. 14و همۀ کسانی که اسماعیل از مِصفَه به اسیری گرفته بود، بازگشته، نزد یوحانان پسر قاریَح آمدند. 15اما اسماعیل پسر نِتَنیا به اتفاق هشت تن از مردانش از چنگ یوحانان گریختند و نزد عَمّونیان رفتند. 16آنگاه یوحانان پسر قاریَح و تمامی سرداران سپاه که همراه او بودند، باقیماندگان مِصفَه را که او از اسماعیل پسر نِتَنیا بازپس گرفته بود با خود بردند، یعنی همان کسان را که اسماعیل پس از کشتن جِدَلیا پسر اَخیقام به اسیری گرفته بود. پس یوحانان مردان جنگاور و زنان و کودکان و مقامات درباری را از جِبعون بازآورد، 17و آنها رفته، در جیروتکِمهام واقع در نزدیکی بِیتلِحِم ماندند تا از آنجا راهی مصر شوند، 18زیرا که از کَلدانیان در هراس بودند، از آن رو که اسماعیل پسر نِتَنیا، جِدَلیا پسر اَخیقام را که پادشاه بابِل او را به فرمانداری آن دیار برگماشته بود، به قتل رسانیده بود.
42
هشدار علیه رفتن به مصر
1آنگاه تمامی سرداران سپاه همراه با یوحانان پسر قاریَح و یِزَنیا پسر هوشَعیا، و تمامی مردم از کوچک و بزرگ پیش آمدند 2و به اِرمیای نبی گفتند: «تمنا اینکه التماس ما را بشنوی و نزد یهوه خدایت برای همۀ ما باقیماندگان قوم دعا کنی، زیرا چنانکه میبینی، از آن قوم بزرگ تنها این شمار اندک باقی ماندهایم. 3باشد که یهوه خدایت راهی را که باید برویم و کاری را که باید بکنیم، به ما بنمایاند.» 4اِرمیای نبی پاسخ داده، گفت: «شنیدم. اینک طبق درخواستتان به حضور یهوه خدایتان دعا خواهم کرد، و هرآنچه یهوه در پاسخ شما بگوید، به شما خواهم گفت و چیزی از شما باز نخواهم داشت.» 5ایشان نیز به اِرمیا گفتند: «خداوند بر ضد ما شاهدِ راست و امین باشد اگر مطابق تمامی کلامی که یهوه خدایت به واسطۀ تو نزد ما بفرستد، عمل نکنیم. 6چه نیک باشد چه بد، کلام یهوه خدای خود را که تو را نزد او میفرستیم اطاعت خواهیم کرد، تا با اطاعت از کلام یهوه خدای خود، روی سعادت ببینیم.»
7پس از گذشت ده روز، کلام خداوند بر اِرمیا نازل شد. 8پس ارمیا، یوحانان پسر قاریَح و همۀ سرداران سپاه را که همراهش بودند و نیز تمامی مردم را از کوچک و بزرگ به حضور فرا خوانده، 9بدیشان گفت: «یهوه خدای اسرائیل، همان که مرا نزد او فرستادید تا مسئلت شما را به حضورش برسانم، چنین میفرماید: 10اگر در این سرزمین بمانید، شما را بنا کرده، ویران نخواهم ساخت، و غَرْسکرده، ریشهکن نخواهم نمود، زیرا از مصیبتی که به شما رسانیدم، برگشتهام. 11از پادشاه بابِل که از او بیم دارید، مهراسید؛ از او ترسان مباشید، زیرا خداوند میگوید من با شما هستم تا شما را از چنگ او رهانیده، نجات بخشم. 12بر شما رحمت خواهم کرد تا او نیز بر شما رحمت کند و شما را به سرزمینتان بازگرداند. 13اما اگر بگویید: ”در این سرزمین نمیمانیم،“ و بدینگونه از کلام یهوه خدایتان سرپیچی کنید 14و بگویید: ”نه، به سرزمین مصر خواهیم رفت، جایی که جنگ نخواهیم دید و صدای کَرِنا نخواهیم شنید و گرسنۀ نان نخواهیم بود، و در آنجا مسکن خواهیم گزید،“ 15پس ای باقیماندگان یهودا، به کلام خداوند گوش فرا دهید. خداوند لشکرها، خدای اسرائیل چنین میفرماید: اگر بر رفتن به مصر پا فشارید و بدانجا رفته، در آن سرزمین مسکن گزینید، 16آنگاه شمشیری که از آن میترسید، آنجا در سرزمین مصر به شما خواهد رسید و قحطیای که از آن بیم دارید تا آنجا از پی شما خواهد آمد، و در آنجا خواهید مرد. 17آری، تمامی آنان که عزمِ رفتن به مصر و سکونت در آنجا دارند، به شمشیر و قحطی و طاعون خواهند مرد. حتی یکی از ایشان نیز از بلایی که بر ایشان نازل میکنم، باقی نخواهد ماند و جان به در نخواهد برد. 18زیرا خداوند لشکرها، خدای اسرائیل چنین میفرماید: همانگونه که خشم و غضب من بر ساکنان اورشلیم فرو ریخت، بر شما نیز چون به مصر درآیید، غضب من فرو خواهد ریخت. شما به نفرین و وحشت و لعنت و تمسخر دچار خواهید شد، و این مکان را دیگر نخواهید دید. 19ای باقیماندگان یهودا، خداوند به شما گفته است: ”به مصر نروید!“ این را یقین دانید: من امروز به شما هشدار میدهم 20که اشتباه مهلکی مرتکب شدید که مرا نزد یهوه خدایتان فرستاده، گفتید: ”نزد یهوه خدایمان برای ما دعا کن، و ما را از هرآنچه یهوه خدایمان فرماید آگاه ساز، که آن را به عمل خواهیم آورد.“ 21من امروز شما را آگاه ساختم، اما شما سخن یهوه خدایتان را در مورد هیچیک از چیزهایی که مرا نزد شما فرستاد تا به شما بگویم، نشنیدید. 22پس حال، یقین بدانید که شما در مکانی که میخواهید بروید و در آن زندگی کنید، به شمشیر و قحطی و طاعون خواهید مرد.»
43
رفتن اِرمیا به مصر
1چون اِرمیا از گفتن هرآنچه یهوه خدای ایشان فرموده بود تا او به مردم بازگوید، فارغ شد، یعنی از گفتن تمامی آن کلام که یهوه خدای ایشان اِرمیا را برای بیان آنها نزد مردم فرستاده بود، 2آنگاه عَزَریا پسر هوشَعیا و یوحانان پسر قاریَح و تمامی مردان متکبر به اِرمیا گفتند: «تو دروغ میگویی! یهوه خدای ما تو را نفرستاده تا بگویی: ”به مصر نروید و در آنجا زندگی نکنید.“ 3بلکه باروک پسر نیریا تو را بر ضد ما برانگیخته است تا ما را به دست کَلدانیان تسلیم کنی، و آنان ما را بکُشند و یا به بابِل به تبعید برند.»
4پس یوحانان پسر قاریَح و همۀ سرداران سپاه و تمامی قوم، از اطاعت کلام خداوند مبنی بر ماندن در سرزمین یهودا، سر باز زدند. 5یوحانان پسر قاریَح و تمامی سرداران سپاه، باقیماندگان یهودا را با خود بردند، یعنی آنان را که از همۀ ممالکی که بدان رانده شده بودند بازگشته بودند تا در سرزمین یهودا ساکن شوند: 6مردان و زنان و کودکان و دختران پادشاه را، و هر آن کس را که نبوزَرَدان رئیس گارد سلطنتی به جِدَلیا پسر اَخیقام پسر شافان سپرده بود، و نیز اِرمیای نبی و باروک پسر نیریا را. 7باری، آنان به سرزمین مصر درآمدند، زیرا از کلام خداوند اطاعت نکردند، و به تَحفَنحیس رسیدند.
8اما کلام خداوند در تَحفَنحیس بر اِرمیا نازل شده، گفت: 9«سنگهایی بزرگ به دست خود برگیر و آنها را در برابر دیدگان مردمان یهودا در گِل سنگفرشی که جلوی دروازۀ کاخ فرعون در تَحفَنحیس است، پنهان کن، 10و به ایشان بگو: ”خداوند لشکرها، خدای اسرائیل چنین میفرماید: اینک من فرستاده، خادم خود نبوکدنصر پادشاه بابِل را خواهم گرفت و تخت او را بر این سنگها که پنهان کردم، خواهم نهاد و او سایبان خویش را بر آنها خواهد گسترد. 11او خواهد آمد و سرزمین مصر را خواهد زد، و آنان را که برای طاعون مقدرند، به طاعون خواهد سپرد، آنان را که برای اسارت مقدرند، به اسارت، و آنان را که برای شمشیر مقدرند، به شمشیر. 12او*43:12 در عبری: ”من“. آتشی در خانههای خدایان مصر خواهد افروخت، و آنها را خواهد سوزانید و به اسیری خواهد برد. او سرزمین مصر را پاک خواهد کرد، آن سان که شبانی جامهاش را از شپش پاک کند، و به سلامت از آنجا خواهد رفت. 13او ستونهای سنگی بِیتشمس را که در سرزمین مصر است در هم خواهد شکست، و خانههای خدایان مصر را به آتش خواهد سوزانید.“» 44
مجازات بتپرستی
1این کلام دربارۀ تمامی یهودیانی که در سرزمین مصر ساکن بودند و در مِجدُل و تَحفَنحیس و مِمفیس*44:1 در عبری: ”نوف“. و دیار فَتروس به سر میبردند، بر اِرمیا نازل شد: 2«خداوند لشکرها، خدای اسرائیل چنین میفرماید: شما خود تمامی بلایی را که بر اورشلیم و همۀ شهرهای یهودا وارد آوردم، دیدید. اینک امروز ویرانهای بیش نیستند و کسی در آنها سکونت ندارد، 3زیرا با شرارتی که مرتکب شدند، خشم مرا برافروختند، از آن رو که رفته، بخور سوزانیدند و خدایانِ غیر را که نه خود میشناختند، نه شما و نه پدران شما، عبادت کردند. 4با این حال، من پی در پی خادمان خود، انبیا را جملگی فرستادم و گفتم: ”این عمل قبیح را که من از آن کراهت دارم، به جا نیاورید.“ 5اما گوش نگرفتند و اعتنا نکردند تا از شرارت خود بازگشت کنند و برای خدایانِ غیر بخور نسوزانند. 6از این رو خشم و غضب من فرو ریخت، و همچون آتش شهرهای یهودا و کوچههای اورشلیم را در کام کشید، و امروز آنها به ویرانهای متروک بدل گشتهاند. 7و حال خداوند لشکرها، خدای اسرائیل چنین میفرماید: چرا چنین مصیبتی عظیم بر خود وارد میآورید تا مردان و زنان و کودکان و شیرخوارگان را از میان یهودا منقطع ساخته، باقیماندهای برای خود بر جا نگذارید؟ 8چرا با اعمال دستهایتان خشم مرا برمیانگیزید و در سرزمین مصر که به جهت سکونت به آنجا رفتهاید، برای خدایانِ غیر بخور میسوزانید تا خویشتن را منقطع ساخته، در میان جمیع ممالک روی زمین به لعن و تمسخر دچار گردانید؟ 9آیا شرارت پدران خود و شرارت پادشاهان یهودا و شرارت زنان ایشان و شرارت خودتان و شرارت زنانتان را که در سرزمین یهودا و کوچههای اورشلیم مرتکب شدید، از یاد بردهاید؟ 10آنان تا به امروز نه خویشتن را فروتن ساختهاند، نه مرا حرمت نهادهاند، و نه به شریعت و فرایض من که پیش شما و پیش پدرانتان نهادم، سلوک کردهاند. 11«از این رو خداوند لشکرها، خدای اسرائیل چنین میفرماید: اینک من به آوردن بلا بر شما جزم خواهم کرد، تا یهودا را یکسره نابود سازم. 12من دست خود را بر باقیماندگان یهودا خواهم نهاد که برای رفتن به مصر و سکونت در آنجا جازم بودند، و آنان همگی در مصر تلف خواهند شد. به شمشیر از پای در خواهند آمد و از قحطی خواهند مرد. آری، از کوچک و بزرگ به شمشیر و قحطی خواهند مرد و به نفرین و وحشت و لعنت و تمسخر دچار خواهند گردید. 13من آنان را که در سرزمین مصر مسکن گزیدهاند، به شمشیر و قحطی و طاعون مجازات خواهم کرد، همانگونه که اورشلیم را مجازات کردم، 14چندان که از باقیماندگان یهودا که برای اقامت به سرزمین مصر درآمدند، احدی جان به در نخواهد برد و باقی نخواهد ماند تا به سرزمین یهودا بازگردد، به سرزمینی که آرزوی بازگشتن و زیستن در آن را در سر میپرورانند. زیرا از ایشان، بهجز شماری اندک که جان به در خواهند برد، هیچکس باز نخواهد گشت.»
15آنگاه تمامی مردانی که میدانستند زنانشان برای خدایانِ غیر بخور میسوزانند، و نیز جمیع زنانی که در آنجا حضور داشتند، با گروهی عظیم از مردم، و تمامی آنان که در فَتروس در سرزمین مصر سکونت داشتند، جملگی در پاسخ اِرمیا گفتند: 16«ما کلامی را که به نام خداوند به ما گفتی، گوش نخواهیم گرفت. 17بلکه هرآنچه را که نذر کردهایم، بهیقین به جا خواهیم آورد: برای ملکۀ آسمان بخور خواهیم سوزانید و به جهت او هدایای ریختنی خواهیم ریخت، چنانکه خود و پدران و پادشاهان و صاحبمنصبان ما در شهرهای یهودا و کوچههای اورشلیم میکردیم. زیرا در آن زمان خوراک کافی داشتیم و سعادتمند بودیم، و بلا نمیدیدیم. 18اما از زمانی که سوزاندن بخور برای ملکۀ آسمان و ریختن هدایای ریختنی برای او را ترک گفتیم، محتاج همه چیز شدهایم و به شمشیر و قحطی تباه گشتهایم.» 19زنان نیز گفتند: «آنگاه که برای ملکۀ آسمان بخور میسوزاندیم و برایش هدایای ریختنی میریختیم، مگر شوهرانمان نمیدانستند که برایش قرصهای نان میپزیم که نقش او را بر خود دارند، و هدایای ریختنی برایش میریزیم؟»
20سپس اِرمیا خطاب به تمامی قوم، از مردان و زنان، که اینگونه به او پاسخ داده بودند، گفت: 21«آیا خداوند بخوری را که شما و پدران و پادشاهان و صاحبمنصبان شما و مردم این سرزمین در شهرهای یهودا و کوچههای اورشلیم سوزاندهاید، به یاد ندارد و بدان نیندیشیده است؟ 22خداوند دیگر نمیتوانست شرارت شما و اعمال کراهتآوری را که به جا آورده بودید، تاب آورد. از این روست که سرزمینتان، چنانکه امروز میبینید، ویران گشته و دچار وحشت و لعنت گردیده و خالی از سکنه شده است. 23از آنجا که بخور سوزانده و بر خداوند گناه ورزیده و از کلام او اطاعت نکردهاید، و مطابق شریعت و فرایض و شهادات او سلوک ننمودهاید، به این بلا که امروز میبینید گرفتار آمدهاید.»
24اِرمیا به تمامی مردم و جمیع زنان گفت: «ای تمامی مردمان یهودا که در سرزمین مصر هستید، به کلام خداوند گوش فرا دهید! 25خداوند لشکرها، خدای اسرائیل چنین میفرماید: شما و زنانتان آنچه را به زبان آوردید، به دستان خویش به انجام رساندید، آنگاه که گفتید: ”نذرهایی را که کردهایم، بهیقین به جای خواهیم آورد و بخور برای ملکۀ آسمان خواهیم سوزانید و هدایای ریختنی برای او خواهیم ریخت.“ پس رفته، آنچه را که گفتهاید، به جای آرید! نذرهای خود را ادا کنید! 26بنابراین، ای تمامی مردم یهودا که ساکن سرزمین مصرید، به کلام خداوند گوش فرا دهید: هان، خداوند میفرماید، به نام عظیم خود سوگند که نام من دیگر هرگز بر زبان هیچیک از مردم یهودا که در سراسر سرزمین مصرند آورده نخواهد شد، و دیگر نخواهند گفت: ”به حیات خداوندگارْ یهوه سوگند!“ 27زیرا که چشمان من مراقب ایشان است، اما نه برای نیکویی، بلکه برای بدی. جمیع مردان یهودا که در سرزمین مصرند، به شمشیر و قحطی هلاک خواهند شد، تا آنجا که بهکلی از میان بروند. 28با این حال شماری اندک از شمشیر جان به در خواهند برد و از سرزمین مصر به سرزمین یهودا باز خواهند گشت. آنگاه تمامی باقیماندگان یهودا که به جهت سکونت به مصر عزیمت کردهاند، خواهند دانست که کلام چه کسی عملی خواهد شد، کلام من یا کلام ایشان! 29خداوند چنین میفرماید: این است علامت برای شما از اینکه من شما را در اینجا مجازات خواهم کرد تا بدانید که کلام من دربارۀ شما بهیقین برای بدی عملی خواهد شد: 30خداوند چنین میفرماید، اینک من فرعون حُفرَع، پادشاه مصر را به دست دشمنانش که قصد جان او دارند، تسلیم خواهم کرد، همانگونه که صِدِقیا پادشاه یهودا را به دست دشمنش نبوکدنصر پادشاه بابِل که قصد جان او داشت، تسلیم کردم.»
45
پیام به باروک
1این است کلامی که اِرمیای نبی در چهارمین سال سلطنت یِهویاقیم پسر یوشیا پادشاه یهودا به باروک پسر نیریا گفت، پس از آنکه باروک سخنان اِرمیا را که به او گفته بود، بر طوماری نوشت: 2«ای باروک، یهوه خدای اسرائیل به تو چنین میفرماید: 3تو گفتهای: ”وای بر من! زیرا خداوند بر درد من غم افزوده است. از نالیدن خسته شدهام و راحت نمییابم.“ 4او را بگو، خداوند چنین میفرماید: اینک در سرتاسر این سرزمین، هرآنچه بنا کردهام، ویران خواهم ساخت و هرآنچه کاشتهام، از ریشه بر خواهم کَند. 5آیا تو چیزهای بزرگ برای خود میطلبی؟ خداوند میگوید آنها را طلب مکن، زیرا هان بر تمامی بشر بلا خواهم رسانید. اما تو به هر جا بروی، جانت را به تو به غنیمت خواهم بخشید.»
46
داوری بر مصر
1کلام خداوند که دربارۀ ملتها بر اِرمیای نبی نازل شد:
2دربارۀ مصر، و سپاهیان فرعون نِکو که کنار رودخانۀ فُرات در کَرکِمیش بودند و نبوکدنصر، پادشاه بابِل، ایشان را در سال چهارمِ یِهویاقیم پسر یوشیا، پادشاه یهودا، شکست داد:
3«سپرهای بزرگ و کوچک را آماده کنید،
برای رزم به پیش تازید!
4اسبان را بیارایید؛
ای سواران، بر آنها سوار شوید!
کلاهخود بر سر، در جای خود مستقر گردید،
نیزههایتان را صیقل دهید،
و زره بر تن کنید.
5خداوند میفرماید:
چه میبینم؟
ایشان هراسان گشته،
عقبنشینی میکنند.
پهلوانانشان مغلوب شده،
بهشتاب میگریزند؛
به پشت سر نمینگرند؛
زیرا وحشت از هر سو حکمفرماست!
6«چابکان را گریزی نیست،
و نه پهلوانان را رهایی!
در شمال، کنارِ رود فُرات،
میلغزند و میافتند.
7«این کیست که همچون رود نیل طغیان میکند،
چون نهرهایی که آبهایشان در سیلان است؟
8مصر همچون رود نیل طغیان میکند،
چون نهرهایی که آبهایشان در سیلان است.
میگوید: ”من طغیان کرده، زمین را خواهم پوشانید،
و شهرها را با ساکنانش نابود خواهم کرد!“
9ای اسبان بتازید!
ای ارابهها، تند برانید!
پهلوانان بیرون روند:
مردان کوش و فوط که سپردارند،
مردان لود که کمانگیرند!
10آن روز، روز خداوندگار خداوند لشکرهاست،
روز انتقام،
روز انتقام از دشمنانش.
شمشیر فرو خواهد بلعید و سیر خواهد شد،
و از خونشان سرمست خواهد گردید.
زیرا خداوندگار خداوند لشکرها،
در سرزمین شمال، در کنار رود فُرات،
قربانی تدارک دیده است.
11«ای دختر باکرۀ مصر،
به جِلعاد برآی و بَلَسان*46:11 درختچهای است که دانههایش مصرف پزشکی دارد. برگیر! تو بیهوده مرهمهای زیاد به کار میبری،
زیرا تو را علاجی نیست.
12آوازۀ رسواییات به گوش ملتها رسیده،
و نالههایت جهان را پر ساخته است؛
از آن رو که پهلوان بر پهلوان میلغزد،
و هر دو با هم میافتند.»
13کلامی که خداوند دربارۀ آمدن نبوکدنصر پادشاه بابِل به قصد حمله بر مصر به اِرمیای نبی فرمود:
14«در مصر ندا کنید، در مِجدُل بانگ بر زنید،
در مِمفیس*46:14 یا: ”نوف“؛ همچنین در آیۀ ۱۹. و تَحفَنحیس اعلان نمایید؛ بگویید: ”در جاهای خود قرار گیرید و خویشتن را مهیا سازید،
زیرا شمشیر، اطرافیانتان را هلاک میکند!“
15چرا زورآورانت مغلوب شدهاند؟
آنان را یارای ایستادن نیست،
زیرا خداوند ایشان را به زیر افکنده است!
16او بسیاری را لغزانیده، و آنها افتادهاند،
و به یکدیگر میگویند:
”برخیزید تا نزد قوم خویش و به زادگاهمان بازگردیم،
تا از شمشیر آن ستمکیش در امان مانیم!“
17آنجا فرعون پادشاه مصر را چنین توصیف خواهند کرد:
”رَجَزخوانی که فرصت از کف داده است!“
18«پادشاه که نامش خداوند لشکرهاست، چنین میفرماید:
«به حیات خودم قسم، کسی خواهد آمد،
که در میان کوهها همچون کوهِ تابور است،
و همچون کَرمِل بر کنار دریا.
19ای شما که در مصر ساکنید،
اثاثیۀ تبعید برای خویشتن آماده کنید!
زیرا مِمفیس ویران خواهد شد
و متروک و نامسکون خواهد گشت.
20«مصر، گوسالهای زیباست،
اما حشرهای گزنده از شمال بر آن خواهد آمد.
21حتی سپاهیان مزدورش،
در میانش بسان گوسالههایی فربهاند؛
آنان نیز روی گردانیده با هم میگریزند،
و ایستادگی نمیکنند؛
زیرا که روز مصیبت بر ایشان میآید
و زمان مجازاتشان فرا رسیده است.
22«مصر بسان ماری در حال فرار ’هیس‘ میکند،
زیرا دشمنانش نیرومندانه به پیش میتازند،
و همچون کسانی که درختان را قطع میکنند،
با تبرها بر او میآیند.
23خداوند میفرماید:
جنگلِ او را خواهند برید،
هرچند که انبوه باشد.
زیرا از ملخها کثیرترند،
و در شمار نمیآیند.
24دختر مصر سرافکنده شده،
به دست قوم شمالی تسلیم خواهد شد.»
25خداوند لشکرها، خدای اسرائیل میفرماید: «اینک من آمون خدای تِبِس*46:25 در عبری: ”آمون تِبِس“ معادل ”تِبِس“ در زبان عبری ”نو“ است. و فرعون و مصر و خدایان و پادشاهانش را مکافات خواهم رسانید، یعنی فرعون و هر آن کس را که بر فرعون توکل دارد. 26من آنان را به دست کسانی خواهم سپرد که قصد جانشان دارند، یعنی به دست نبوکدنصر پادشاه بابِل و سردارانش. با این حال، خداوند میفرماید، بعدها مصر دیگر بار همچون ایام پیشین مسکون خواهد شد. 27«اما تو ای خادم من یعقوب،
ترسان مباش،
و تو ای اسرائیل،
هراسان مشو،
زیرا بهیقین تو را از دوردستها نجات خواهم داد،
و نسل تو را از سرزمین تبعیدشان خواهم رهانید.
یعقوب باز خواهد گشت،
و از آسایش و راحتی برخوردار خواهد شد،
و کسی او را هراسان نخواهد ساخت.
28خداوند میفرماید:
ای خادم من یعقوب، ترسان مباش،
زیرا من با تو هستم.
من ملتهایی را که تو را به میان آنها راندم،
به تمامی نابود خواهم کرد،
اما تو را بهتمامی نابود نخواهم کرد.
بلکه به انصاف تأدیبت خواهم نمود،
و بهیقین تو را بیسزا نخواهم گذاشت.»
47
داوری بر فلسطین
1کلام خداوند دربارۀ فلسطینیان که پیش از غلبۀ فرعون بر غزه بر اِرمیا نازل شد:
2«خداوند چنین میفرماید:
ببین چگونه آبها از شمال برمیآیند؛
آنها به رودی در سَیَلان بدل خواهند شد؛
این سرزمین را با هرآنچه در آن است خواهند گرفت،
شهرها را با ساکنان آنها.
مردمان فریاد بر خواهند آورد،
و ساکنان زمین جملگی شیون سر خواهند داد،
3از صدای سُم اسبان جنگیاش،
از غرّش ارابهها و صدای چرخهایشان.
پدران به سبب سست شدن دستانشان،
به جهت یاری فرزندان خویش برنمیگردند.
4به سبب آن روز که میآید
تا فلسطینیان را جملگی نابود کند،
و هر امدادگری را که باقی مانده باشد
از صور و صیدون منقطع سازد.
زیرا خداوند فلسطینیان را هلاک میکند،
باقیماندگانِ سواحل کَفتور*47:4 همان ”کْریت“ است. را. 5غزه موی خویش میتراشد؛
اَشقِلون نابود شده است.
ای باقیماندگانِ دشتهای فلسطینیان،
خویشتن را تا به کی به خَراشها مجروح میسازید؟
6«آه، ای شمشیرِ خداوند!
تا به کی آرام نخواهی گرفت؟
به نیام خود فرو شو
و آرام و قرار گیر!
7اما چگونه آرام توانی یافت
حال آنکه خداوند تو را مأمور کرده،
و به ضد اَشقِلون و سواحل دریا برگماشته است؟»
48
داوری بر موآب
1دربارۀ موآب:
خداوند لشکرها، خدای اسرائیل چنین میفرماید:
«وای بر نِبو، زیرا که ویران خواهد شد؛
قَریهتایِم سرافکنده شده، تسخیر خواهد گشت؛
ملجای بلند*48:1 در عبری: ”مِسگاب“. شرمسار و منهدم خواهد شد. 2از آوازۀ موآب چیزی باقی نخواهد ماند!
در حِشبون برای آن تدبیرهای بد کرده، خواهند گفت:
”بیایید این قوم را محو و نابود سازیم!“
تو نیز ای مَدمین، خاموش خواهی شد،
و شمشیر از پیات خواهد بود.
3«از حورونایِم فریادی به گوش میرسد:
”خرابی! ویرانی عظیم!“
4موآب در هم شکسته خواهد شد
و کودکانش فریاد سر خواهند داد.
5زیرا به فراز لوحیت
با گریۀ تلخ برمیآیند؛
زیرا از سرازیری حورونایِم
فریاد جانگدازِ شکست شنیدهاند.
6بگریزید! جان خویش برهانید!
اما همچون درخت عَرعَر در بیابان خواهید بود!
7آری، از آنجا که به دسترنج و گنجهای خویش توکل داری،
تو نیز گرفتار خواهی آمد؛
و کِموش با کاهنان و صاحبمنصبانش
جملگی به تبعید خواهند رفت.
8ویرانکننده به هر شهری بر خواهد آمد
و هیچ شهری رهایی نخواهد یافت.
ساکنان فلات نابود خواهند شد،
و مردمان همواری از میان خواهند رفت،
چنانکه خداوند فرموده است.
9«موآب را بالها دهید
زیرا پرواز کرده، خواهد گریخت؛
شهرهایش ویران خواهد شد،
و کسی در آنها مسکن نخواهد گزید.
10«ملعون باد آن که کار خداوند را با اِهمال انجام دهد!
ملعون باد آن که شمشیر خویش از خون بازدارد!
11«موآب از روزگار جوانی در استراحت بوده،
و مانند شرابی بر دُردهای خود نشسته است؛
از ظرفی به ظرف دیگر ریخته نشده،
و به تبعید نرفته است؛
از این رو طعمش در او مانده،
و رایحهاش تغییر نکرده است.
12پس خداوند میفرماید:
اینک روزهایی میآید
که من ریزندگان خواهم فرستاد؛
آنها او را خواهند ریخت
و ظرفهایش را خالی کرده،
سبوهایش را خواهند شکست.
13آنگاه موآب از کِموش سرافکنده خواهند شد،
چنانکه خاندان اسرائیل از بِیتئیل که تکیهگاهشان بود.
14«چگونه میگویید: ”ما پهلوانان
و جنگاورانی نیرومندیم“؟»
15پادشاه که نامش خداوند لشکرهاست میفرماید:
«موآب ویران شده، به شهرهایش حمله خواهد شد،
و جوانان برگزیدهاش در کشتار از پا در خواهند آمد.
16مصیبت موآب نزدیک است،
و بلایش بهسرعت میآید.
17ای همۀ اطرافیانش
و ای جمله کسانی که نام او را میدانید،
بر او ماتم گیرید و بگویید:
”آن عصای نیرومند،
آن چوبدستی شکوهمند،
چگونه شکسته است!“
18«ای ساکنان دیبون،
از جلال خویش به زیر آیید،
و بر زمین خشک بنشینید،
زیرا ویرانکنندۀ موآب
به ضد تو برآمده است
و دژهایت را منهدم خواهد کرد.
19بر کنارۀ راه بایست و نظاره کن،
ای تو که در عَروعیر ساکنی.
از مردی که میگریزد
و زنی که فرار میکند، بپرس:
”چه شده است؟“
20موآب رسوا شده،
زیرا که در هم شکسته است؛
شیون کنید و فریاد برآورید!
در کنار اَرنون اعلام کنید
که موآب ویران گشته است.
21داوری بر فلاتِ هموار نازل شده است،
بر حولون و یَهْصَه و میفَعَت،
22بر دیبون و نِبو و بِیتدِبلَتایِم،
23بر قَریهتایِم و بِیتجامول و بِیتمِعون،
24و بر قِریوت و بُصرَه،
بر تمامی شهرهای موآب، دور و نزدیک.
25شاخِ موآب بریده شده،
و بازوانش شکسته است؛»
این است فرمودۀ خداوند.
26«او را مست سازید، زیرا خود را بر ضد خداوند برافراشته است؛ بگذارید موآب در قیِ خود بغلتد، و اسباب تمسخر گردد. 27آیا اسرائیل اسباب تمسخر تو نبود؟ مگر او در میان دزدان یافت شده بود که هرگاه از او سخن میگفتی، سر بر او میجنبانیدی؟
28«ای ساکنان موآب، شهرها را ترک گویید،
و میان صخرهها مسکن گزینید؛
همچون کبوتری باشید
که بر دیوارۀ تنگۀ باریک آشیان میگیرد.
29دربارۀ غرور موآب شنیدهایم؛
او بسیار مغرور و بلندپرواز و متکبر و گستاخ است،
و نِخوَتی عظیم در دل دارد.»
30خداوند میفرماید:
«از خودبینی او نیک آگاهم؛
فخرهای او هیچ است و کارهایش پوچ!
31از این رو برای موآب شیون میکنم؛
به جهت تمامی موآب فریاد برمیآورم،
و از برای مردان قیرحارِس ماتم میگیرم.
32ای تاک سِبمَه،
بیش از آنکه بر یَعزیر گریستم،*48:32 یا: «همانگونه که یَعزیر گریست». بر تو خواهم گریست.
شاخههایت از دریا گذشت
و تا به دریاچۀ یَعزیر*48:32 احتمالاً همان دریای مرده است. رسید؛ اما بر میوهها و انگورهای رسیدهات
ویرانکننده فرود آمده است.
33از بستانها و مزرعههای موآب
شادی و سرور رخت بربسته است؛
شراب را از چَرخُشتها زایل ساختهام،
دیگر کسی آنها را با فریاد شادمانی به پایها نخواهد اَفشرد؛
صدای فریاد شنیده میشود،
اما فریاد شادمانی نیست.
34«فریاد آنها بلند میشود
از حِشبون تا اِلِعالِه و یاهَص،
از صوعَر تا حورونایِم و عِجلَتشِلیشیا.
زیرا نهرهای نِمریم نیز خشکیده است.»
35خداوند میفرماید:
«آنان را که در مکانهای بلند قربانی تقدیم میکنند
و برای خدایان خود بخور میسوزانند،
در موآب نابود خواهم ساخت.
36از این رو دلم چون نِی به جهت موآب نالان است،
و برای مردم قیرحارِس مانند نِی مینالد.
زیرا ثروتی که به دست آوردند، تباه شده است.
37سرها همه تراشیده است،
و ریشها همه زده؛
دستها همه خراشیده است،
و گِرد هر کمری پلاسی پیچیده.
38بر همۀ بامهای موآب
و در تمامی کوچههایش
چیزی جز سوگواری نیست؛
زیرا موآب را خُرد کردهام،
همچون ظرفی که کسی خواهان آن نباشد؛»
این است فرمودۀ خداوند.
39«ببین چگونه در هم شکسته است! ببین چگونه شیون میکنند! ببین چگونه موآب روی خویش از شرم برگردانیده است! موآب برای تمامی اطرافیانش اسباب تمسخر و مایۀ دِهشَت شده است.»
40زیرا خداوند چنین میفرماید:
«ببینید چگونه یکی همچون عقاب بهسرعت پرواز میکند
و بالهای خود را بر موآب میگستراند.
41شهرهایش تسخیر خواهد شد،
و دژهایش به تصرف در خواهد آمد.
در آن روز، دلِ پهلوانان موآب
همچون دلِ زنی خواهد بود که دردِ زا دارد.
42موآب نابود شده، دیگر قومی نخواهد بود،
زیرا خویشتن را بر ضد خداوند برافراشته است.»
43خداوند میفرماید:
«ای ساکن موآب،
وحشت و گودال و دام پیش روی توست؛
44آن که از وحشت بگریزد
به گودال خواهد افتاد،
و آن که از گودال بگریزد
به دام گرفتار خواهد آمد.
زیرا در سال مکافات ایشان
اینها را بر موآب نازل خواهم کرد؛»
این است فرمودۀ خداوند.
45«فراریان تاب از کف داده،
در سایۀ حِشبون ایستادهاند؛
زیرا آتشی از حِشبون برخاسته،
و شعلهای از خانۀ سیحون بلند شده است
که پیشانی موآب
و فرقِ سرِ فتنهجویان را خواهد سوزانید.
46وای بر تو ای موآب!
زیرا قوم کِموش هلاک گشتهاند؛
پسرانت به اسارت رفتهاند،
و دخترانت به تبعید.
47اما، خداوند میفرماید، در ایام آینده
سعادت را به موآب باز خواهم گردانید.»
حکم دربارۀ موآب تا اینجاست.
49
داوری بر عَمّون
1دربارۀ عَمّونیان:
خداوند چنین میفرماید:
«آیا اسرائیل پسران ندارد؟
آیا او را وارثی نیست؟
پس چرا مِلکوم*49:1 همان مولِک است که از خدایان بود. جاد را تسخیر کرده و قوم او در شهرهای آن ساکنند؟
2پس خداوند میفرماید:
اینک ایامی میآید که نعرۀ جنگ را
در رَبَّۀ بنیعَمّون بشنوانم؛
آن به تَلی از خاک بدل خواهد شد،
و روستاهایش در آتش خواهد سوخت.
آنگاه اسرائیل آنان را که او را بیرون رانده بودند،
بیرون خواهد راند؛»
این است فرمودۀ خداوند.
3«ای حِشبون، شیون کن، زیرا عای ویران شده است!
ای روستاهای رَبَّه، فریاد برآورید!
پلاس بپوشید و ماتم گیرید،
و در میان حصارها به این سو و آن سو بدوید.
زیرا مِلکوم به تبعید خواهد رفت،
همراه با کاهنان و صاحبمنصبانش.
4ای دختر بیوفا،
چرا به وادیهای حاصلخیزت میبالی؟
ای تو که بر خزاین خویش توکل داشته، میگویی:
”کیست که به ضد من بر آید؟“»
5خداوند لشکرها میفرماید:
«اینک از تمامی اطرافیانت
تو را به وحشت خواهم انداخت؛
هر یک از شما بیرون رانده خواهید شد،
و کسی نخواهد بود که فراریان را گرد آورد.»
6اما خداوند میفرماید: «بعدها سعادت را به عَمّونیان باز خواهم گردانید.»
پیامی دربارۀ اَدوم
7دربارۀ اَدوم:
خداوند لشکرها چنین میفرماید:
«آیا دیگر حکمتی در تیمان یافت نمیشود؟
آیا مشورت از خردمندان زایل شده است؟
آیا حکمتشان فاسد گشته است؟
8ای ساکنان دِدان، روی برتافته، بگریزید!
به گودیها فرو شوید،
زیرا که عیسو را در روز مکافاتش،
به مصیبت گرفتار خواهم کرد.
9اگر انگورچینان نزد تو میآمدند،
آیا خوشهای چند باقی نمیگذاشتند؟
و اگر سارقان شبانگاه میآمدند،
آیا به قدر کفایت خویش نمیبُردند؟
10اما من عیسو را عریان خواهم ساخت،
و مخفیگاههایش را عیان خواهم کرد،
تا دیگر نتواند خود را پنهان سازد.
فرزندان و خویشان و همسایگانش نابود خواهند شد،
و او دیگر نخواهد بود.
11یتیمانت را رها کن، زیرا من ایشان را زنده نگاه خواهم داشت؛
بگذار بیوههایت نیز بر من توکل کنند.»
12زیرا خداوند چنین میفرماید: «اگر آنان که سزاوار نوشیدن از این جام نیستند، باید از آن بنوشند، چگونه ممکن است تو بیسزا بمانی؟ بیگمان بیسزا نخواهی ماند، بلکه خواهی نوشید. 13خداوند میفرماید: به ذات خودم قسم که بُصرَه به وحشت و تمسخر و ویرانی و لعنت دچار خواهد شد و شهرهایش جملگی ویرانۀ ابدی خواهد بود.»
14پیامی از سوی خداوند شنیدهام،
و رسولی به میان قومها فرستاده شده تا بگوید:
«گرد هم آمده، به ضد او برآیید؛
برای جنگ به پا خیزید!
15زیرا اینک من تو را در میان قومها کوچک خواهم ساخت
و آدمیان بر تو به دیدۀ حقارت خواهند نگریست.
16ای تو که در شکافهای صخرهها ساکنی،
و فرازِ بلندیها را اشغال کردهای،
وحشتی که برمیانگیزی
و غرور دلت تو را فریفته است.
اگرچه همچون عقاب بر بلندیها آشیان کنی،
تو را از آنجا به زیر خواهم کشید؛»
این است فرمودۀ خداوند.
17«اَدوم مایۀ حیرت خواهد بود و هر که از آن عبور کند متحیر شده، از دیدن همۀ صدماتش انگشت به دهان خواهد ماند. 18و خداوند میفرماید: همانگونه که سُدوم و عَمورَه و شهرهای مجاورشان واژگون شد، در آنجا نیز کسی نخواهد زیست و هیچ انسانی در آن مسکن نخواهد گزید.
19«اینک من همچون شیری که از بیشههای اردن به مرتع خرم برآید، به لحظهای اَدوم را از آنجا خواهم راند و کسی را که برگزیدهام، بر آنجا خواهم گماشت. کیست مانند من؟ کیست که مرا به محاکمه بیاورد؟ و کیست آن شبان که در برابرم بایستد؟ 20پس بشنوید تدبیری را که خداوند بر ضد اَدوم اندیشیده است، و تقدیری را که بر ضد ساکنان تیمان کرده است: حتی کوچکانِ گله را کِشان کِشان خواهند برد، و بهیقین مسکنشان به سبب ایشان یکسره متروک خواهد شد. 21زمین از صدای افتادن ایشان به لرزه در خواهد آمد، و فریاد ایشان تا دریای سرخ به گوش خواهد رسید. 22ببینید چگونه یکی همچون عقاب بهسرعت پرواز میکند و بالهای خویش را بر بُصرَه میگسترد. در آن روز، دل پهلوانان اَدوم همچون دل زنی خواهد بود که دردِ زا دارد.»
داوری بر دمشق
23دربارۀ دمشق:
«حَمات و اَرفاد پریشان گشتهاند،
زیرا خبر بد شنیدهاند؛
و چون دریای متلاطم،
آشفتهاند و قرار ندارند.
24دمشق ناتوان گشته،
پا به فرار نهاده،
و لرزه او را درگرفته است؛
همچون زنی در حالِ زا،
به درد و اَلَم گرفتار آمده است.
25چگونه شهر پُرآوازه،
آن شهر که مایۀ شادی من بود،
چنین متروک گشته است؟»
26خداوند لشکرها میفرماید:
«بهیقین جوانانش در کوچهها خواهند افتاد،
و جنگاورانش جملگی در آن روز هلاک خواهند شد.
27بر دیوارهای دمشق آتشی بر خواهم افروخت،
که دژهای بِنهَدَد را فرو بَلعَد.»
داوری بر قیدار و حاصور
28دربارۀ قیدار و ممالک حاصور که نبوکدنصر پادشاه بابِل آنها را مغلوب ساخت:
خداوند چنین میفرماید:
«به پا خیزید! بر قیدار حمله آورید،
و مردم مشرقزمین را نابود کنید!
29خیمهها و گلههایشان به تاراج خواهد رفت،
نیز پردهها و تمامی اثاثیۀ آنها؛
شترانشان را از ایشان خواهند گرفت،
و مردم بر ایشان بانگ بر خواهند کشید که:
”وحشت از هر سو!“»
30خداوند میفرماید:
«ای ساکنان حاصور بگریزید،
در دوردستها پراکنده شوید،
و در جاهای عمیق خود را پنهان کنید!
زیرا نبوکدنصر پادشاه بابِل
بر ضد شما تدبیری اندیشیده
و علیه شما نقشهای کشیده است.»
31خداوند میفرماید:
«به پا خیزید، و بر قوم آسودهخیال حمله برید،
بر او که در امنیت ساکن است،
و او را دروازه و پشتبندی نیست
و به تنهایی میزیَد!
32شتران ایشان به یغما خواهد رفت،
و رمههای پُرشمارشان به غنیمت گرفته خواهد شد.»
خداوند میفرماید:
«من آنان را که گوشههای موی خود را میتراشند،
به هر سو*49:32 در عبری: ”به سوی هر باد“، که مقصود ”به هر سو“ است. خواهم پراکَند، و از هر سو بر ایشان مصیبت خواهم آورد.
33حاصور لانۀ شغالان خواهد شد،
و به ویرانۀ ابدی بدل خواهد گشت؛
دیگر کسی در آن نخواهد زیست،
و هیچ انسانی در آن مسکن نخواهد گزید.»
داوری بر عیلام
34کلام خداوند دربارۀ عیلام که در آغاز سلطنت صِدِقیا پادشاه یهودا بر اِرمیای نبی نازل شد:
35خداوند لشکرها چنین میفرماید: «هان من کمان عیلام را که مایۀ قوّت ایشان است، خواهم شکست. 36چهار باد از چهار گوشۀ آسمان بر عیلام خواهم وزانید، و ایشان را به سوی هر یک از این بادها خواهم پراکند، چندان که هیچ قومی نباشد که پراکندگانِ عیلام نزد آنها نرفته باشند. 37من مردمان عیلام را در برابر دشمنانشان و به حضور آنان که قصد جان ایشان دارند، به وحشت خواهم افکند. و خداوند میگوید که من بلا، یعنی خشم آتشین خود را بر ایشان خواهم آورد، و شمشیر را از پی ایشان خواهم فرستاد، تا ایشان را بهتمامی هلاک کنم. 38و خداوند میفرماید: من تخت خود را در عیلام بر پا خواهم کرد، و پادشاهان و صاحبمنصبان را از آنجا نابود خواهم ساخت.
39«اما در ایام آخر، سعادت را به عیلام باز خواهم گردانید؛» این است فرمودۀ خداوند.
50
داوری بر بابِل
1کلامی که خداوند دربارۀ بابِل و سرزمین کَلدانیان به واسطۀ اِرمیای نبی فرمود:
2«در میان قومها ندا در دهید و اعلام کنید،
پرچم را برافرازید و اعلام کنید،
آن را پنهان مدارید، بلکه گویید:
”بابِل تسخیر شده،
’بِل‘ سرافکنده گردیده،
و مردوک هراسان گشته است.*50:2 ”بِل“ و ”مردوک“ از خدایان بابِل بودند. بتهایش سرافکنده شدهاند،
بتهای بیارزش آن هراسان گشتهاند.“
3«زیرا که قومی از جانب شمال بر او میآید که سرزمینش را ویران خواهد ساخت، چندان که کسی در آن ساکن نشود؛ انسان و حیوان از آنجا خواهند گریخت.»
4خداوند میفرماید: «در آن روزها و در آن زمان بنیاسرائیل و بنییهودا با هم خواهند آمد؛ آری، اشکریزان خواهند آمد و یهوه خدای خویش را خواهند جُست. 5آنان راه صَهیون را خواهند پرسید، و روی به سوی آن نهاده، خواهند گفت: ”بیایید تا با عهدی جاودانی که هرگز از یاد نرود به خداوند بپیوندیم!“
6«قوم من گوسفندانی گمگشته بودهاند. شبانانشان آنها را گمراه کرده، بر کوهها آواره ساختند. آنان بر کوهها و تَلها سرگردان شدند و استراحتگاه خویش را فراموش کردند. 7هر که ایشان را یافت، ایشان را فرو بلعید و دشمنانشان گفتند: ”مقصر ما نیستیم، زیرا اینان به یهوه که چراگاه حقیقی ایشان است گناه ورزیدند، به یهوه که امید پدرانشان بود.“
8«از میان بابِل بگریزید، و از سرزمین کَلدانیان بیرون آیید. همچون بزهای نر، پیشاپیش گله راه بروید. 9زیرا اینک من جماعتی از قومهایی بزرگ را از سرزمین شمال برمیانگیزم و ایشان را بر بابِل میآورم. آنان در برابرش صفآرایی خواهند کرد، و او در آنجا گرفتار خواهد شد. تیرهای ایشان همچون پهلوانانِ رزمآزموده است که یکی از آنها خالی برنمیگردد.» 10خداوند میفرماید: «کَلدِه غارت خواهد شد، و هر که او را تاراج کند، سیر خواهد گشت.
11«ای غارتگرانِ میراث من!
اگرچه شاد و سرخوشید،
اگرچه همچون گوساله بر مراتع جست و خیز میکنید،
و مانند اسب شیهه میکشید،
12مادرتان بس شرمسار خواهد شد،
و آن که شما را بزاد، رسوا خواهد گردید.
او در میان قومها آخرین خواهد بود
و به بیابان و زمین خشک و بَرَهوت بدل خواهد شد.
13به سبب خشم خداوند مسکون نخواهد گردید،
بلکه یکسره ویران خواهد گشت؛
و هر که از بابِل عبور کند متحیر شده،
از دیدن صدماتش انگشت به دهان خواهد ماند.
14«ای همۀ کمانگیران،
از هر سو در برابر بابِل صفآرایی کنید؛
او را هدف قرار دهید و از تیرها دریغ مکنید؛
زیرا به خداوند گناه ورزیده است.
15از هر سو بر او نعره زنید؛
زیرا که خود را تسلیم کرده است.
حصارهایش فرو افتاده،
و دیوارهایش فرو ریخته است.
از آنجا که این انتقام خداوند است،
از او انتقام گیرید؛
بر او همان روا دارید
که او بر دیگران روا داشت.
16برزگران را جملگی از بابِل منقطع سازید،
و هم آنان را که به هنگام درو داس خویش به کار میبرند.
از بیم شمشیر آن ستمگر،
هر کس نزد قوم خود بازگردد،
و به سرزمین خویش بگریزد.
17«اسرائیل برهای را مانَد که شیران او را فراری دادهاند. ابتدا پادشاه آشور او را خورد و در آخر نبوکدنصر پادشاه بابِل، استخوانهایش را جَوید.» 18از این رو خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: «اینک من بر پادشاه بابِل و بر سرزمین او مکافات خواهم رسانید، همانگونه که بر پادشاه آشور مکافات رساندم. 19من اسرائیل را به چراگاهش باز خواهم آورد، و او در کَرمِل و باشان خواهد چَرید و جان او بر بلندیهای اِفرایِم و جِلعاد سیر خواهد شد.» 20خداوند میفرماید: «در آن روزها و در آن زمان، سراغ از تقصیر اسرائیل خواهند گرفت و اثری از آن نخواهد بود، و گناه یهودا را خواهند جُست و یافت نخواهد شد، زیرا آنانی را که باقی گذارم، خواهم آمرزید.
21«بر سرزمین مِراتایِم*50:21 ”مِراتایِم“ به معنی ”عِصیانگری مضاعف“ است. برآی، و بر ساکنان فِقُود*50:21 ”فِقود“ به معنی ”مجازات“ است. بتاز؛ آنان را بِکُش و به نابودی کامل بسپار،
و هرآنچه را به تو فرمان دادهام، به جای آور»؛
این است فرمودۀ خداوند.
22«صدای جنگ و هلاکت عظیم
در این سرزمین شنیده میشود!
23چگونه پُتکی که تمامی جهان را کوبیده،
در هم شکسته و خُرد شده است!
چگونه بابِل در میان قومها
مایۀ وحشت گشته است!
24ای بابِل، برای تو دام گستردم
و تو ندانسته، بدان گرفتار آمدی؛
تو را یافتند و تسخیرت کردند،
زیرا با خداوند به مخالفت برخاستی.
25خداوند اسلحهخانۀ خویش را گشوده
و اسلحۀ خشمش را بیرون آورده است؛
زیرا خداوندگار خداوند لشکرها را
با سرزمین کَلدانیان کاری است.
26از هر سو بر او برآیید،
و انبارهای غَلهاش را بگشایید؛
او را بسان تودۀ غله بر هم انباشته کنید،
و به نابودی کامل بسپارید،
تا باقیماندهای برایش بر جای نماند.
27همۀ گاوانش*50:27 احتمالاً اشاره به سربازان بابِلی است. را بکُشید؛ بگذارید به سلاخخانه فرود آیند.
وای بر ایشان! زیرا که روز ایشان آمده،
و زمان مکافاتشان فرا رسیده است.
28«آواز فراریان و پناهجویان سرزمین بابِل به گوش میرسد. آنان در صَهیون اعلام میکنند که یهوه خدای ما انتقام گرفته است، انتقام معبدش را.
29«کمانداران را بر ضد بابِل فرا خوانید، همۀ آنان را که زِه بر کمان میکِشند. او را از هر سو احاطه کنید؛ به هیچکس مجال گریختن ندهید. او را موافق اعمالش جزا دهید و مطابق آنچه کرده است، با او عمل کنید. زیرا خویشتن را بر ضد خداوند، قدوس اسرائیل، برافراشته است.» 30پس خداوند میفرماید که، «در آن روز، جوانانش در کوچههایش خواهند افتاد و جنگاورانش جملگی هلاک خواهند شد.»
31اینک خداوند لشکرها میفرماید:
«ای متکبر، من بر ضد توام!
زیرا روز تو فرا رسیده است،
زمانی که تو را مکافات رسانم.
32آن متکبر لغزیده، خواهد افتاد،
و کسی او را بر پا نخواهد داشت؛
در شهرهایش آتشی خواهم افروخت
که تمامی پیرامون آن را در کام خواهد کشید.»
33خداوند لشکرها چنین میفرماید: «بر بنیاسرائیل ظلم شده، و نیز بر بنییهودا. اسیرکنندگانشان آنان را محکم نگاه میدارند و از رها کردنشان ابا میکنند. 34اما ولیّ ایشان نیرومند است؛ نام او خداوند لشکرهاست! او بیگمان دادِ ایشان را خواهد ستاند، تا زمین را آرامی بخشد اما ساکنان بابِل را ناآرام سازد.»
35خداوند میفرماید:
«شمشیری بر ضد کَلدانیان،
بر ضد ساکنان بابِل
و بر ضد صاحبمنصبان و حکیمانش!
36شمشیری بر ضد فالگیران،
تا احمق گردند!
شمشیری بر ضد پهلوانان،
تا هلاک گردند!
37شمشیری بر ضد اسبان و ارابههایش،
و بر ضد همۀ سربازان اجنبی در میانش،
تا همچون زنان گردند!
شمشیری بر ضد همۀ خزاینش،
تا به یغما روند!
38خشکسالی بر آبهایش،
تا بخشکند!
زیرا آنجا سرزمین تمثالهای تراشیده است،
و مردمانش دیوانۀ بتهایند!
39«پس در بابِل، حیوانات بیابانگرد با کَفتارها قرار خواهند گزید، و شترمرغان در آن ساکن خواهند شد. دیگر هرگز کسی در آن نخواهد زیست، بلکه نسل اندر نسل نامسکون خواهد ماند.» 40خداوند میفرماید: «همانگونه که خدا سُدوم و عَمورَه و شهرهای مجاورشان را واژگون ساخت، در آنجا نیز کسی نخواهد زیست و هیچ انسانی در آن مسکن نخواهد گزید.
41«اینک قومی از جانب شمال میآید؛
قومی عظیم و پادشاهان بسیار،
از کرانهای زمین برانگیخته میشوند.
42آنان کمان و نیزه به دست میگیرند،
و ستمگر و بیرحمند.
صدایشان همچون خروش دریاست؛
سوار بر اسب، ای دختر بابِل،
همچون مردان جنگی در برابرت صفآرایی میکنند.
43پادشاه بابِل آوازۀ ایشان را شنیده،
و دستانش سست شده است؛
درد شدید او را درگرفته،
همچون درد زنی در حال زا.
44«اینک من همچون شیری که از بیشههای اردن به مرتع خرم برآید، به لحظهای بابِل را از سرزمینش خواهم راند. و کسی را که برگزیدهام بر آنجا خواهم گماشت. کیست مانند من؟ کیست که مرا به محاکمه بیاورد؟ و کیست آن شبان که در برابرم بایستد؟ 45پس بشنوید تدبیری را که خداوند بر ضد بابِل اندیشیده است، و تقدیری را که بر ضد ساکنان تیمان کرده است: حتی کوچکانِ گله را کِشان کِشان خواهند بُرد، و بهیقین مسکنشان به سبب ایشان یکسره متروک خواهد شد. 46زمین از صدای تسخیر بابِل به لرزه در خواهد آمد، و فریاد ایشان در میان ملتها بهگوش خواهد رسید.»
51
نابودی کامل بابِل
1خداوند چنین میفرماید:
«اینک بر بابِل و بر ساکنان لِبکامای،*51:1 احتمالاً نام رمزی است برای سرزمین کَلدانیان. منظور از ”ساکنان لِبکامای“ همان بابِلیان است. بادی ویرانگر*51:1 یا: ”روح ویرانگری“. بر خواهم انگیخت. 2من کسان به بابِل گسیل خواهم داشت،
تا آن را بر باد افشانند،
و زمینش را تهی سازند،
آنگاه که در روز بلا،
از هر سو به ضد وی برآیند.
3کمانگیر کمان خویش را زِه نکند،
و زرهپوش بر پای نایستد.
بر جوانانش رحم مکنید،
و سپاهش را به نابودی کامل بسپارید.
4آنان مقتول بر زمینِ کَلدانیان خواهند افتاد،
و مجروح، در کوچههایش.
5زیرا اسرائیل و یهودا
از سوی خدای خویش، خداوند لشکرها، وانهاده نشدهاند،
هرچند سرزمینشان آکنده از تقصیراتی است
که به قدوس اسرائیل ورزیدهاند.
6«از بابِل بگریزید!
هر یک جان خویش برهانید!
به سبب گناهان بابِل هلاک مشوید،
زیرا که موعد انتقام خداوند فرا رسیده
و او بابِل را سزا خواهد داد.
7بابِل در دست خداوند پیالهای زرین بود
که تمامی جهان را مست میساخت؛
قومها از بادهاش نوشیدند،
و از آن رو دیوانه گشتند.
8بابِل بهناگه سقوط کرد و در هم شکست؛
بر او شیون کنید!
برای زخمهایش بَلَسان آورید،
تا مگر شفا یابد.
9خواستیم بابِل را درمان کنیم،
اما شفا نمیپذیرفت.
پس ترکش کنید؛
بیایید هر یک به موطن خود بازگردیم،
زیرا که محکومیتش سر به فلک کشیده،
و تا به آسمانها رسیده است.
10خداوند حقانیت ما را آشکار ساخته است؛
پس بیایید تا کارهای یهوه خدایمان را
در صَهیون اعلام کنیم.
11«تیرها را تیز کنید!
سپرها را به دست گیرید!
خداوند روحِ پادشاهان ماد را برانگیخته است، زیرا قصد وی برای بابِل، نابودی آن است؛ این است انتقام خداوند، انتقام به جهت معبدش.
12«بر حصارهای بابِل بیرقها برافرازید؛
حِراست آن را تقویت کنید.
نگهبانان قرار دهید،
کمینگاهها را آماده سازید؛
زیرا خداوند آنچه را دربارۀ ساکنان بابِل گفته بود،
هم تدبیرکرده و هم به اجرا گذاشته است.
13ای که در کنار آبهای فراوان ساکنی
و خزائن بسیار داری،
پایانِ کار تو فرا رسیده،
و رشتۀ حیات تو گسسته است.
14خداوند لشکرها به ذات خود قسم خورده است که:
بهیقین تو را از مردان جنگی همچون انبوهِ ملخان پر خواهم ساخت،
و آنان بر تو بانگ پیروزی سر خواهند داد.
15«اوست که زمین را به نیروی خویش بساخت،
و جهان را به حکمت خویش استوار کرد،
و آسمانها را به عقل خویش گسترانید.
16چون ندا در میدهد، غوغای آبها در آسمان پدید میآید؛
او ابرها را از کرانهای زمین برمیآورد.
او برق آذرخش برای باران میسازد،
و باد از خزانههای خویش بیرون میآورَد.
17آدمیان جملگی ابلهند و نادان؛
هر زرگری از تمثالهای تراشیدۀ خویش سرافکنده خواهد شد،
زیرا بتهای ریختهشدهاش دروغین است،
و هیچ نَفَسی در آنها نیست.
18آنها بیارزشند و اسباب تمسخر،
و در روز محاکمه، نابود خواهند شد.
19اما آن که نصیب یعقوب است مانند آنها نیست،
زیرا اوست که همۀ موجودات را سرشته است؛
اسرائیل قبیلۀ میراث اوست؛
نام او خداوند لشکرهاست.
20«تو گُرز و اسلحۀ جنگ من هستی!
با تو قومها را در هم میشکنم،
با تو حکومتها را نابود میکنم.
21با تو اسب و سوارش را در هم میشکنم،
با تو ارابه و سوارش را خُرد میکنم.
22با تو مرد و زن را در هم میشکنم،
با تو پیر و جوان را خُرد میکنم.
با تو مرد و زنِ جوان را در هم میشکنم،
23با تو شبان و گلهاش را خُرد میکنم.»
با تو برزگر و گاوانش را در هم میشکنم،
با تو حاکمان و والیان را خُرد میکنم.
24خداوند میفرماید: «بابِل و همۀ ساکنانِ کَلدِه را به سبب تمامی بدی که به صَهیون کردهاند، در برابر دیدگان شما سزا خواهم داد.»
25خداوند چنین میگوید:
«ای کوه ویرانگر که تمامی جهان را ویران میکنی،
من بر ضد هستم.
من دست خود را بر تو دراز کرده،
از فراز صخرهها تو را به زیر خواهم غلتانید،
و تو را همچون کوهی سوخته خواهم ساخت.
26از تو هیچ سنگی برای سرِ زاویه نخواهند گرفت،
و نه هیچ سنگی برای پیِ بنا»؛
زیرا، خداوند میگوید،
«تو تا به ابد متروک خواهی ماند.
27«بیرقها بر زمین برافرازید؛
در میان قومها کَرِنا بنوازید.
قومها را برای جنگ با او آماده سازید؛
ممالک را علیه او بسیج کنید،
آرارات، مینّی و اَشکِناز را.
سرداری بر ضد وی برگمارید؛
اسبانِ بیشمار همچون انبوه ملخان برآورید!
28قومها را برای جنگ با او آماده سازید،
پادشاهان ماد را با والیانشان و معاونان آنها
و تمامی سرزمینهایی که بر آنها حکم میرانند.
29زمین به لرزه درآمده، از درد به خود میپیچد،
زیرا تدابیر خداوند بر ضد بابِل تغییر نمیپذیرد،
تا سرزمین بابِل را به ویرانهای بدَل سازد،
که کسی در آن مسکن نگزیند.
30جنگاوران بابِل از نبرد دست برکشیدهاند؛
آنان در دژهای خود میمانند.
نیرویشان تمامی گرفته،
و همچون زنان گشتهاند.
مسکنهایش در آتش میسوزد،
و پشتبندهایش شکسته است.
31پِیک از پی پِیک،
و قاصد از پی قاصد میدود،
تا پادشاه بابِل را خبر دهد
که شهرش از هر سو تسخیر شده است.
32معابر به تصرف درآمدهاند،
نیزارها در آتش سوختهاند،
و جنگاوران هراسانند.»
33زیرا خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، چنین میگوید:
«دختر بابِل همچون خرمنی است
به هنگام کوبیده شدن؛
اما پس از اندک زمانی
وقتِ دِروی آن خواهد رسید.»
34«نبوکدنصر پادشاه بابِل
مرا خورده و لِه کرده است.
او مرا ظرفی تهی ساخته،
و همچون اژدهایی مرا فرو بلعیده است؛
شکم خود را از لذایذ من انباشته،
و مرا چِلانده و به دور افکنده است.»
35ساکنان صَهیون بگویند:
«باشد خشونتی که بر من و بر خویشانم رفته
دامنگیر بابِل شود!»
اورشلیم بگوید:
«خون من بر گردن ساکنان کَلدِه باد!»
36از این رو خداوند چنین میگوید:
«اینک به دفاع از تو برمیخیزم
و انتقامت را میستانم.
دریای او را خواهم خشکانید،
و چشمهاش را کور خواهم کرد.
37بابِل به تَلی از خاک بدَل خواهد شد،
به مسکن شغالان و مایۀ حیرت و انگشت به دهان ماندن،
و احدی در آن ساکن نخواهد گشت.
38مردمانش جملگی همچون شیران خواهند غرّید،
و بهسان شیربچگان نعره خواهند زد.»
39و خداوند میفرماید:
«آنگاه که گرم شوند،
از بهرشان بزمی به پا خواهم کرد،
و مستشان خواهم ساخت،
تا به وجد آیند،
و آنگاه به خواب ابدی فرو روند،
و هرگز از آن برنخیزند.
40آنان را همچون برهها به کشتارگاه خواهم آورد،
همچون قوچها و بزهای نر.
41«ببینید بابِل*51:41 در عبری ”شِیشَک“ که به بابِل اشاره دارد. چگونه تسخیر شده، و آن که افتخار تمامی جهانیان بود چگونه به تصرف درآمده است!
چگونه بابِل در میان قومها
مایۀ دِهشَت گشته است!
42دریا بر بابِل برآمده،
و امواج پرتلاطمش آن را پوشانیده است.
43شهرهایش مایۀ دِهشَت گشته،
و به زمین خشک و بیابان بدَل شده است،
زمینی که هیچ انسانی در آن ساکن نشود،
و بنیآدم از آن عبور نکند.
44من ’بِل‘*51:44 نام خدای بابِل. را در بابِل جزا خواهم داد، و آنچه را فرو بلعیده، از دهانش بیرون خواهم کشید.
قومها دیگر به زیارت او نخواهند رفت،
و حصارهای بابِل فرو خواهد ریخت.
45«ای قوم من، از میانش بیرون آیید،
و هر یک جان خویش از خشم آتشین خداوند برهانید!
46دل شما ضعف نکند،
و از خبرهایی که در این دیار به گوشتان میرسد مهراسید؛
یک سال خبری پخش میشود
و سال دیگر، خبری دیگر؛
در این سرزمین، خشونت حکمفرماست،
و حاکمی بر ضد حاکم دیگر است.
47بنابراین، هان روزهایی میآید
که من بتهای بابِل را جزا خواهم داد؛
تمامی سرزمین بابِل شرمگین خواهد شد،
و کشتگانش جملگی در میانش خواهند افتاد.
48آنگاه آسمان و زمین و هر چه در آنهاست،
بر بابِل فریاد شادمانی سر خواهند داد»؛
زیرا خداوند میفرماید:
«ویرانگران از شمال به ضد او بر خواهند آمد.
49بابِل باید به سبب کشتگانِ اسرائیل بیفتد،
همانگونه که کشتگانِ تمامی جهان به سبب بابِل افتادند.
50ای شما که از شمشیر جان به در بردهاید،
بروید و درنگ مکنید!
از سرزمین دور خداوند را به یاد آورید،
و به اورشلیم بیندیشید.
51«”ما خجل گشتهایم،
زیرا که بر ما اهانت رفته،
و رسوایی روی ما را پوشانیده است،
زیرا بیگانگان به مکانهای مقدسِ
خانۀ خداوند داخل گشتهاند.“»
52بنابراین خداوند میگوید:
«اینک روزهایی میآید
که بتهای بابِل را جزا دهم،
و در سراسر سرزمینش
زخمیانْ ناله سر خواهند داد.
53اگرچه بابِل تا به فلک سر بَرکِشَد
و دژهای بلندش را مستحکم سازد»،
اما خداوند میفرماید،
«ویرانگران از جانب من به ضد او بر خواهند آمد.
54«صدای فریادی از بابِل میآید!
صدای شکستی عظیم از سرزمین کَلدانیان به گوش میرسد!
55زیرا خداوند بابِل را ویران میکند
و آواز عظیمش را خاموش میگرداند.
امواج ایشان همچون آبهای بسیار میخروشد،
و صدای آوازشان به گوش میرسد،
56زیرا ویرانگری بدان برمیآید،
یعنی به بابِل؛
پهلوانانش گرفتار شدهاند،
و کمانهایشان شکسته است؛
زیرا یهوه خدایی است جَزادهنده،
و بیگمان مکافات خواهد رسانید.»
57پادشاه که نامش خداوند لشکرهاست میگوید:
«من صاحبمنصبان و حکیمان بابِل را مست خواهم ساخت،
نیز والیان و سرداران و پهلوانانش را،
تا به خواب ابدی فرو روند
و دیگر برنخیزند.»
58خداوند لشکرها چنین میفرماید:
«دیوارهای ضخیم بابِل
با خاک یکسان خواهد شد،
و دروازههای بلندش
به آتش خواهد سوخت.
قومها بیهوده محنت میکشند،
و ملتها به جهت آتش خود را خسته میسازند.»
59این است کلامی که اِرمیای نبی به سِرایا پسر نیریا، پسر مَحسِیا، امر فرمود، آنگاه که سِرایا همراه صِدِقیا پادشاه یهودا، در چهارمین سال سلطنت وی، به بابِل میرفت. سِرایا مسئول تدارکات بود. 60اِرمیا شرح همۀ بلایایی را که میبایست بر بابِل بیاید بر طوماری بنوشت، یعنی تمامی کلامی را که دربارۀ بابِل مکتوب است. 61آنگاه اِرمیا به سِرایا گفت: «چون به بابِل رسیدی، حتماً همۀ این سخنان را قرائت کن، 62و بگو: ”خداوندا، تو دربارۀ این مکان فرمودهای که آن را نابود خواهی کرد، چندان که هیچ انسان یا حیوانی در آن ساکن نشود، و تا به ابد متروک مانَد.“ 63پس از قرائت طومار، سنگی بر آن ببند و آن را به میان فُرات بیفکن، 64و بگو، ”به همینگونه بابِل نیز به سبب بلایی که بر آن نازل خواهم کرد، غرق خواهد شد و دیگر بر نخواهد خاست.“»*51:64 متن عبری چنین ادامه پیدا میکند: «و خود را خسته میسازند»، که احتمالاً توسط نسخهبردار به اشتباه از آخر آیۀ ۵۸ رونویسی شده است. سخنان اِرمیا تا بدینجاست.
52
ویرانی اورشلیم و در بند نهادن صِدِقیا
1صِدِقیا بیست و یک ساله بود که پادشاه شد، و یازده سال در اورشلیم سلطنت کرد. نام مادرش حَموطَل بود، دختر اِرمیا، از مردان لِبنَه. 2صِدِقیا بر وفق تمامی آنچه یِهویاقیم کرده بود، آنچه را که در نظر خداوند بد بود به جا آورد. 3زیرا خشم خداوند بر اورشلیم و یهودا به حدی رسید که آنها را از حضور خویش به دور افکند.
و اما صِدِقیا بر پادشاه بابِل شورید. 4پس نبوکدنصر پادشاه بابِل در نهمین سالِ سلطنت صِدِقیا، در روز دهم از ماه دهم، با تمامی لشکر خویش بر اورشلیم برآمد و در برابر آن اردو زده، سنگری دور تا دورش بنا کرد. 5شهر تا یازدهمین سال سلطنت صِدِقیای پادشاه همچنان در محاصره بود. 6و اما در روز نهم از ماه چهارم، قحطی در شهر چنان سخت شد که مردم دیگر چیزی برای خوردن نداشتند. 7پس در حالی که شهر در محاصرۀ بابِلیان بود، به شهر رخنه شد، و همۀ مردان جنگی شبانه از راه دروازهای که در میان دو حصار شهر، نزدیک باغستان شاه بود، گریختند و از شهر خارج شده، به سوی عَرَبَه رفتند. 8اما سپاه کَلدانیان پادشاه را تعقیب کردند و در دشتهای اَریحا به صِدِقیا رسیدند، و در حالی که همۀ لشکریانش از نزد او پراکنده شده بودند، 9پادشاه را گرفتار کرده، به رِبلَه در سرزمین حَمات نزد پادشاه بابِل آوردند، و او بر محکومیت وی حکم بداد. 10آنگاه پادشاه بابِل پسران صِدِقیا را در برابر دیدگان او سلاخی کرد و همۀ صاحبمنصبان یهودا را نیز در رِبلَه از دم تیغ گذرانید. 11او چشمان صِدِقیا را از حدقه بیرون آورد، و او را به زنجیرها بسته، به بابِل برد و تا روز مرگش در زندان نگاه داشت.
به آتش کشیده شدنِ معبد
12و اما در روز دهمِ ماه پنجم از نوزدهمین سالِ سلطنت نبوکدنصر پادشاه، شاه بابِل، نبوزَرَدان فرماندۀ گارد سلطنتی، که به خدمت پادشاه بابِل میایستاد، به اورشلیم درآمد. 13او خانۀ خداوند، خانۀ پادشاه، و همۀ خانههای اورشلیم را به آتش کشید، و هر خانۀ بزرگ را سوزانید. 14همۀ لشکر کَلدانیان نیز که همراه فرماندۀ گارد سلطنتی بودند، دیوارهای دورِ اورشلیم را بهتمامی ویران کردند. 15آنگاه نبوزَرَدان فرماندۀ گارد سلطنتی، برخی از فقیرترینِ قوم را با بقیۀ مردمی که در شهر باقی مانده بودند به اسیری برد، همراه با کسانی که به پادشاه بابِل پیوسته بودند، و بقیۀ صنعتگران. 16اما نبوزَرَدان فرماندۀ گارد سلطنتی، برخی از فقیرترینِ مردم را باقی گذاشت تا در تاکستانها و مزارع کار کنند.
17بابِلیان ستونهای برنجین و پایهها و دریاچۀ برنجین را که در خانۀ خداوند بود خُرد کردند، و تمامی برنجِ آنها را به بابِل بردند. 18نیز لگنها و خاکاندازها و گُلگیرها و کاسهها و ظروف و تمامی اسباب برنجین را که بدانها خدمت میکردند، با خود بردند. 19همچنین، رئیس گارد سلطنتی پیالههای کوچک و آتشدانها و کاسهها و لگنها و چراغدانها و ظروف و کاسههایی را که برای هدیۀ ریختنی به کار میرفت، یعنی هر چه را از طلا یا نقره بود، با خود برد. 20برنجِ دو ستون و یک دریاچه و دوازده گاوِ برنجینِ زیرِ دریاچه و پایهها، که سلیمان پادشاه آنها را برای خانۀ خداوند ساخته بود، بیاندازه بود. 21در خصوص ستونها، بلندی هر یک هجده ذِراع،*52:21 در عبری: ”اِمّا“. یک اِمّا تقریباً معادل ۴۵ سانتیمتر است؛ همچنین در بقیۀ باب. پیرامون آن دوازده ذِراع، و ضخامتش چهار انگشت بود. ستونها میانتهی بود. 22بر هر ستون، سرستونی برنجین به بلندی پنج ذِراع قرار داشت که دور تا دورْ به شبکه و انارهایی برنجین مزین بود. ستون دوّم نیز با انارهایش، به همین شکل بود. 23دور تا دورِ آن نود و شش انار بود، و شمار تمامی انارهایی که بر شبکۀ دور تا دور قرار داشت، یکصد بود. تبعیدیانِ به بابِل
24رئیس گارد سلطنتی، سِرایا کاهن اعظم و صَفَنیا کاهن دوّم و سه دربانِ آستانه را گرفتار کرد. 25او همچنین از شهر، سرداری را که بر مردان جنگی گماشته شده بود و هفت تن از مشاوران پادشاه را که در شهر بودند و کاتبِ سردار لشکر را که مردم ولایت را بسیج میکرد، و شصت تن از اهالی ولایت را که در میان شهر یافت شدند، گرفتار کرد. 26نبوزَرَدان رئیس گارد سلطنتی، ایشان را گرفته، به رِبلَه نزد پادشاه بابِل برد. 27پادشاه بابِل نیز آنان را در رِبلَه واقع در سرزمین حَمات، زد و کشت. بدین ترتیب، مردمان یهودا از سرزمین خود به تبعید رفتند.
28شمار آنان که به دست نبوکدنصر به اسیری رفتند از این قرار است: در سال هفتم، سه هزار و بیست و سه تن از یهودا؛ 29در سال هجدهمِ نبوکدنصر، او هشتصد و سی و دو تن را از اورشلیم به اسیری برد؛ 30و در سال بیست و سوّمِ نبوکدنصر، نبوزَرَدان رئیس گارد سلطنتی هفتصد و چهل و پنج تن از مردم یهودا را به اسیری برد. بدین ترتیب شمار تمامی آنان، چهار هزار و ششصد بود.
رهایی یِهویاکین از زندان
31در بیست و پنجمین روزِ ماه دوازدهم از سی و هفتمین سالِ تبعیدِ یِهویاکین پادشاه یهودا، اِویلمردوک پادشاه بابِل در نخستین سال سلطنت خود، یِهویاکین پادشاه یهودا را سربلند ساخت و او را از زندان بیرون آورد، 32و با وی به نرمی سخن گفت و بدو جایگاهی رفیعتر از دیگر پادشاهانی بخشید که با وی در بابِل بودند. 33پس یِهویاکین جامۀ زندان از تن به در آورد، و در همۀ روزهای عمرش، همواره بر سفرۀ پادشاه غذا میخورد، 34و پادشاه بابِل در تمامی ایام زندگی یِهویاکین، تا روز وفات او، مقرری روزانه برای مایحتاجش به وی میپرداخت.
The Persian New Millennium Version © 2014, is a production of Elam Ministries. All rights reserved.