چت دانلود

www.enjil.me

دوم تواریخ 1
عهد جدید
عهد عتیق
1
سلیمان و درخواست او
1 سلیمان پسر داوود خویشتن را بر مملکت خویش استوار گردانید، و یهوه خدایش با وی بود و او را به‌غایت بزرگ ساخت.
2 آنگاه سلیمان با تمامی اسرائیل، یعنی با سرداران هزارها و صد‌ها، با داوران، و با تمامی رهبرانِ سراسر اسرائیل که سران خاندانها بودند، سخن گفت. 3 سلیمان و تمامی آن جماعت به مکانِ بلندِ واقع در جِبعون رفتند، زیرا خیمۀ ملاقاتِ خدا که موسی خادم خداوند آن را در بیابان ساخته بود، آنجا بود. 4 داوود صندوق خدا را از قَریه‌یِعاریم به مکانی که برای آن مهیا کرده بود برآورده بود، زیرا خیمه‌ای در اورشلیم به جهت آن بر پا کرده بود. 5 به‌علاوه، مذبح برنجینی که بِصَلئیل پسر اوری پسر حور ساخته بود، آنجا در برابر مسکن خداوند بود؛ پس سلیمان و آن جماعت، در آن مکان او را جُستند. 6 سلیمان آنجا نزد مذبح برنجینی که به حضور خداوند در خیمۀ ملاقات بود برآمده، هزار قربانی تمام‌سوز بر روی آن تقدیم کرد.
7 آن شب، خدا به سلیمان ظاهر شد و گفت: «آنچه می‌خواهی به تو بدهم درخواست کن.» 8 سلیمان به خدا گفت: «تو به پدرم داوود محبتی عظیم نشان دادی، و مرا به جای او پادشاه ساختی. 9 حال ای یهوه خدا، وعده‌ای که به پدرم داوود دادی تحقق یابد، زیرا مرا بر قومی پادشاه ساخته‌ای که چون غبارِ زمین بی‌شمارند. 10 حال مرا حکمت و معرفت عطا فرما، تا پیش روی این قوم خروج و دخول کنم. زیرا کیست که این قومِ عظیم تو را حکمرانی تواند کرد؟»
11 خدا به سلیمان گفت: «از آنجا که این در دل تو بود، و مال و ثروت و شوکت یا جانِ دشمنانت را نطلبیدی، و نه حتی عمر دراز، بلکه حکمت و معرفت برای خود طلبیدی تا بر قوم من که تو را به پادشاهی بر ایشان نصب کرده‌ام حکمرانی کنی، 12 پس حکمت و معرفت به تو بخشیده خواهد شد. و مال و ثروت و شوکت نیز به تو خواهم بخشید، آن سان که هیچ‌یک از پادشاهان پیش از تو نداشته‌اند و آنان که پس از تو خواهند آمد نیز مانندِ آن را نخواهند داشت.» 13 آنگاه سلیمان از مکان بلندِ واقع در جِبعون، از حضور خیمۀ ملاقات به اورشلیم بازگشت، و بر اسرائیل سلطنت کرد.
14 سلیمان ارابه‌ها و سواران گِرد آورد. او هزار و چهارصد ارابه و دوازده هزار اسب‌سوار داشت، که آنها را در شهرهای ارابه‌ها و نزد پادشاه در اورشلیم مستقر ساخت. 15 پادشاه نقره و طلا را در اورشلیم به اندازۀ سنگ، و چوب سرو را به اندازۀ چوب چنار که در صحراست، فراوان ساخت. 16 اسبهای سلیمان از مصر و از قوئِه وارد می‌شد. بازرگانان پادشاه آنها را به بهای معین از قوئِه می‌خریدند. 17 ارابه را به بهای ششصد مثقال * ‏1‏:17 در عبری: ”شِکِل“. یک شِکِل تقریباً معادل ‏۵‏/۱۱ گرم است؛ همچنین در بقیۀ آیه. نقره، و یک رأس اسب را به بهای یکصد و پنجاه مثقال نقره، از مصر وارد می‌کردند. و از طریق آنان، اینها به تمامی ممالک پادشاهان حیتّی و اَرامی صادر می‌شد.
2
در تدارک بنای خانۀ خدا
1 سلیمان قصد کرد معبدی برای نام خداوند، و کاخی سلطنتی برای خود بنا کند. 2 او هفتاد هزار تن را برای حمل بار و هشتاد هزار را به جهت سنگتراشی در تپه‌ها به خدمت گرفت، و سه هزار و ششصد تن را نیز به نظارت بر ایشان گماشت.
3 سلیمان برای حیرام * ‏2‏:3 در عبری ”حورام“، که شکل دیگری از ”حیرام“ است؛ همچنین در آیات 11 و 12. پادشاه صور پیغام فرستاده، گفت:
«همان‌گونه که با پدرم داوود رفتار کردی و برایش چوب سرو آزاد فرستادی تا خانه‌ای به جهت سکونت خویش بنا کند، برای من نیز چنین کن. 4 اینک بر آنم تا خانه‌ای برای نام یهوه خدایم بنا کنم و آن را وقفِ او نمایم، به جهت سوزانیدن بخور خوشبو درحضورش، به جهت قرار دادن دائمیِ نانِ حضور، و به جهت تقدیم قربانیهای تمام‌سوزِ، هر صبح و شام، و در روزهای شَبّات و ماهِ نو، و در اعیاد یهوه خدایمان. بر اسرائیل است که این را تا به ابد به جای آورَد. * ‏2‏:4 در عبری: «این تا به ابد به جهت اسرائیل است». 5 معبدی که بنا می‌کنم عظیم خواهد بود، زیرا که خدای ما از تمامی خدایان بزرگتر است. 6 اما کیست که برای وی خانه‌ای توانَد ساخت؟ زیرا که آسمانها، حتی رفیع‌ترین آسمانها، گنجایش او را ندارد! من که باشم که خانه‌‌ای برایش بسازم، جز آنکه به عنوان مکانی برای تقدیم قربانی به حضور وی. 7 پس حال، کسی را نزد من بفرست که در کار کردن با زر و سیم و برنج و آهن، و پارچه‌های ارغوانی و سرخ و آبی چیره‌دست باشد، و نیز حکاکی بداند، تا با صنعتگران چیره‌دستی که در یهودا و اورشلیم نزد مَنَند و پدرم داوود مهیا کرده است، همکاری کند. 8 الوارهای سرو آزاد، صنوبر و چوب صندل نیز از لبنان برایم بفرست، زیرا می‌دانم خادمان تو در بریدن چوب درختان لبنان چیره‌دستند. خادمان من نیز همراه خدمتگزاران تو خواهند بود، 9 تا به فراوانی برایم الوار فراهم کنند، زیرا خانه‌ای که خواهم ساخت عظیم و شکوهمند خواهد بود. 10 من به خادمانت که چوبها را می‌بُرند، بیست هزار کُر * ‏2‏:10 یک ”کُر“ تقریباً معادل ۲۲۰ لیتر است؛ همچنین در بقیۀ آیه. گندم کوبیده، بیست هزار کُر جو، بیست هزار بَت * ‏2‏:10 یک ”بَت“ تقریباً معادل ۲۲ لیتر است؛ همچنین در بقیۀ آیه. شراب و بیست هزار بَت روغن خواهم پرداخت.»
11 آنگاه حیرام پادشاه صور طی نامه‌ای به سلیمان پاسخ داده، گفت:
«خداوند چون قوم خویش را دوست می‌دارد، تو را بر ایشان پادشاه کرده است.»
12 و حیرام چنین افزود:
«متبارک باد یهوه، خدای اسرائیل که آسمان و زمین را بساخت! او به داوودِ پادشاه پسری حکیم بخشیده، که خردمند است و فرزانه، و معبدی برای خداوند و کاخ سلطنتی برای خویشتن می‌سازد.
13 «اکنون حورام‌اَبی را که مردی چیره‌دست و صاحب فهم است نزدت می‌فرستم. 14 مادر او از قبیلۀ دان بود و پدرش از مردمان صور. او برای کار با زر و سیم، و برنج و آهن، و سنگ و چوب، و پارچه‌های ارغوانی و آبی و سرخ و کتانِ لطیف مهارت کسب کرده است. در همه گونه کنده‌کاری آزموده است، و قادر به اجرای هر طرحی است که به او داده شود. او با صنعتگران تو و صنعتگران سرورم، پدرت داوود، کار خواهد کرد. 15 اکنون سرورم گندم و جو و روغن زیتون و شرابی را که به خدمتگزارانش وعده داده است، بفرستد؛ 16 و ما تمامی الوارِ مورد نیاز تو را از لبنان می‌بُریم و آنها را به هم بسته، شناور بر دریا به یافا می‌فرستیم تا تو آنها را به اورشلیم ببری.»
17 سلیمان تمامی غریبانِ ساکن اسرائیل را سرشماری کرد، مانند آن سرشماری که پدرش داوود کرده بود؛ شمار آنها یکصد و پنجاه و سه هزار و ششصد تن بود. 18 او هفتاد هزار تن از ایشان را برای حمل بار، هشتاد هزار تن را به سنگتراشی در تپه‌ها، و سه هزار و ششصد تن را نیز به جهت نظارت بر ایشان به خدمت گرفت، تا ایشان را به کار وادارند.
3
آغاز بنای خانۀ خداوند
1 آنگاه سلیمان بنای خانۀ خداوند را بر کوه موریا در اورشلیم آغاز کرد، آنجا که خداوند بر پدرش داوود ظاهر شده بود، یعنی مکانی که داوود در خرمنگاه اُرنانِ یِبوسی تعیین کرده بود. 2 او کار بنا را در روز دوّمِ ماه دوّم از چهارمین سال سلطنت خویش آغاز کرد. 3 این است زیربنایی که سلیمان برای بنای خانۀ خدا تعیین کرد: درازای آن بر حسب ذِراع قدیم، شصت ذِراع، * ‏3‏:3 در عبری: ”اِمّا“. یک اِمّا تقریباً معادل ۴۵ سانتی‌متر است؛ همچنین در بقیۀ کتاب. و پهنای آن بیست ذِراع بود. 4 درازای ایوان مقابل خانه، برابر با پهنای خانه، بیست ذِراع بود، و بلندای آن یکصد و بیست ذِراع. * ‏3‏:4 در برخی از نسخه‌های ترجمۀ یونانی هفتادتَنان و سریانی بیست ذِراع آمده که در حدود 9 متر است، اما در نسخۀ عبری یکصد و بیست ذِراع آمده که معادل 54 متر است. سلیمان آن را از درون با طلای ناب پوشانید. 5 او تالار اصلی را با چوب صنوبر پوشانید و آن را به طلای ناب زراندود کرده، درختان نخل و حلقه‌های زنجیر بر آن نقش نمود. 6 سلیمان خانه را به سنگهای گرانبها بیاراست، و طلای آن طلای فَرْوایِم بود. 7 تیرهای خانه، آستانه‌ها، دیوارها و درهای خانه را نیز به طلا پوشانید، و نقش کروبیان را بر دیوارها حک کرد.
8 سلیمان قُدس‌الاقداس را بساخت، که درازای آن همچون پهنای خانه بیست ذِراع بود، و پهنای آن نیز بیست ذِراع. او آن را با ششصد وزنه * ‏3‏:8 یا ”قَنطار“. یک وزنه تقریباً معادل ۳۴ کیلوگرم است. طلای ناب زراندود کرد. 9 وزن طلای میخهای آن، پنجاه مثقال * ‏3‏:9 در عبری: ”شِکِل“. یک شِکِل تقریباً معادل ‏۵‏/۱۱ گرم است. بود. سلیمان بالاخانه‌‌ها را نیز به طلا پوشانید.
10 او در قُدس‌الاقداس، دو تندیس تراشیدۀ کروبیان بساخت و آنها را به طلا پوشانید. 11 طول بالهای دو کروبی بر روی هم بیست ذِراع بود. یک بال کروبیِ اوّل پنج ذِراع درازا داشت و به دیوار خانه می‌رسید، و بال دیگرش که طول آن نیز پنج ذِراع بود به بال کروبی دیگر برمی‌خورد. 12 به همین ترتیب، یک بال کروبی دیگر نیز پنج ذِراع درازا داشت و به دیوار دیگرِ خانه می‌رسید، و بال دیگرش که آن هم پنج ذِراع بود به بال کروبی اوّل برمی‌خورد. 13 طول بالهای دو کروبی بر روی هم بیست ذِراع بود، و آنها رو به سوی تالار اصلی، بر پاهای خود ایستاده بودند. 14 سلیمان حجاب را از پارچه‌های آبی و ارغوانی و سرخ، و از کتان نازک دوخت، و کروبیان را بر آن نقش زد.
15 مقابل خانه دو ستون ساخت به بلندای سی و پنج ذِراع، * ‏3‏:15 احتمالاً درازای هر دو ستون بر روی هم 35 ذِراع بوده است اما درازای هر کدام از ستونها به تنهایی حدود ‏۵‏/۱۷ ذِراع بوده است؛ نگاه کنید به ۱ پادشاهان ‏7‏:15و ۲ پادشاهان ‏25‏:17 و اِرمیا ‏52‏:21. و بالای هر یک تاجی به طول پنج ذِراع قرار داد. 16 همچنین حلقه‌هایی از زنجیر * ‏3‏:16 یا: «او زنجیرهایی را در محراب درونی ساخت». معنی این عبارت عبری مبهم است. ساخت و آنها را بر ستونها نهاد، و یکصد انار نیز ساخته، آنها را به زنجیرها متصل کرد. 17 او این ستونها را جلوی معبد، یکی را در طرف راست و دیگری را در طرف چپ بر پا داشت. ستون طرف راست را یاکین، * ‏3‏:17 ”یاکین“ احتمالاً به معنی «او برقرار/مستحکم می‌سازد» است. و ستون طرف چپ را بوعَز * ‏3‏:17 ”بوعَز“ احتمالاً به معنی «در او قوّت است» می‌باشد. نامید.
4
اسباب خانۀ خدا
1 سلیمان مذبحی برنجین بنا کرد به درازای بیست ذِراع، * ‏4‏:1 یک ذِراع تقریباً معادل ۴۵ سانتی‌متر است؛ همچنین در بقیۀ باب. پهنای بیست ذِراع، و بلندی ده ذِراع. 2 و حوضی گِرد از برنجِ ریخته شده ساخت که قطر آن از لبه تا لبه، ده ذِراع و عمق آن پنج ذِراع بود. و ریسمانی به طول سی ذِراع دور آن را می‌توانست بگیرد. 3 گرداگردِ زیر حوض، نقش‌هایی از کدو * ‏4‏:3 در عبری، ”گاو نر“، که به واژۀ عبری برای ”کدو“ که در ۱ پادشاهان ‏۷‏:۲۴ به کار رفته شباهت آوایی بسیار زیاد دارد. در دو ردیف قرار داشت، ده کدو در هر ذِراع، که با خود حوضْ از برنج ریخته شده بود. * ‏4‏:3 معنی این آیه در زبان عبری نامشخص است. 4 حوض بر دوازده مجسمۀ گاو قائم بود، که از آنها روی سه گاو به سوی شمال، روی سه گاو به سوی مغرب، روی سه گاو به سوی جنوب و روی سه گاو به سوی مشرق بود. حوض بر این گاوها قرار داشت، و پشت گاوها به طرف مرکز حوض بود. 5 ضخامت دیوارۀ حوض به پهنای کف دست * ‏4‏:5 یک ”کف دست“ تقریباً معادل ۸ سانتی‌متر است. بود. لبۀ آن مانند لبۀ جام به شکل گُل سوسن ساخته شده بود. گنجایش آن سه هزار بَت * ‏4‏:5 یک ”بَت“ تقریباً معادل ۲۲ لیتر است. بود. 6 همچنین ده تشت به جهت شستشو ساخته، پنج تشت را در جانب راست و پنج تشت را در جانب چپ نهاد. آنچه را که به قربانیهای تمام‌سوز مربوط می‌شد در این تشت‌ها می‌شستند، اما کاهنان برای شستشو از حوض استفاده می‌کردند.
7 سلیمان ده چراغدان طلا مطابق دستورالعمل داده شده ساخت، و پنج چراغدان را در جانب راست و پنج را در جانب چپ معبد قرار داد. 8 ده میز نیز ساخت، و پنج میز را در جانب راست و پنج را در جانب چپ معبد قرار داد. همچنین یکصد کاسۀ زرین ساخت. 9 او صحن کاهنان و صحن بزرگ و درهای صحن را ساخت، و درها را با برنج پوشانید. 10 و حوض را به جانب راست، در ضلع جنوب شرقیِ معبد نهاد.
11 حورام همچنین تشت‌ها و خاک‌اندازها و پیاله‌ها ساخت.
پس حورام کارِ خانۀ خدا را که برای سلیمان پادشاه انجام می‌داد، به پایان رسانید: 12 دو ستون؛ دو تاج به شکل پیاله بر سرِ ستونها؛ دو شبکه برای پوشانیدن دو تاجِ پیاله‌شکلِ واقع بر سرِ ستونها؛ 13 چهارصد انار برای آن دو شبکه، یعنی دو ردیف انار برای هر شبکه، جهت پوشانیدن تاجهای پیاله‌شکلِ سرِ ستونها؛ 14 پایه‌ها و تشت‌های روی آنها؛ 15 حوض و دوازده گاو زیر آن. 16 دیگها و خاک‌اندازها و چنگالها و تمامی لوازم مربوط به آنها را حورام‌اَبی برای سلیمان پادشاه به جهت خانۀ خداوند از برنج صیقل‌یافته ساخت. 17 پادشاه در دشت اردن مابین سُکّوت و صِرِداه، * ‏4‏:17 یا: ”صِرِتان“. تمامی این اسباب را در گِلِ رُس به قالب ریخت. 18 همۀ این اسباب که سلیمان بساخت چندان زیاد بود که وزن برنج آن را نتوانستند تعیین کنند.
19 پس سلیمان همۀ اسباب خانۀ خدا را ساخت: مذبح طلا؛ میزها که نان حضور بر آنها بود؛ 20 چراغدانها و چراغهایشان که از طلای ناب بود، تا مطابق دستورالعمل داده شده، مقابل محراب درونی افروخته شوند؛ 21 گُلها و چراغها و اَنبُرها، همگی از طلای ناب؛ 22 گُلگیرها و کاسه‌ها و ملاقه‌ها و مَجمرها، همه از طلای ناب؛ همچنین لولاهای معبد برای درهای درونی قُدس‌الاقداس، و نیز برای درهای تالار اصلی معبد، همگی از طلا.
5
1 پس تمامی کارهایی که سلیمان پادشاه برای خانۀ خداوند انجام داد به پایان رسید. و سلیمان همۀ چیزهایی را که پدرش داوود وقف کرده بود آورد، و نقره و طلا و تمامی دیگر اسباب را در خزانۀ خانۀ خدا گذاشت.
آوردن صندوق عهد به معبد
2 آنگاه سلیمان، مشایخ اسرائیل و همۀ سران قبایل و رهبران خاندانهای بنی‌اسرائیل را در اورشلیم گرد آورد تا صندوق عهد خداوند را از شهر داوود، که صَهیون باشد، برآورند. 3 تمامی مردان اسرائیل در عید ماه هفتم، نزد پادشاه گرد آمدند. 4 و همۀ مشایخ اسرائیل آمدند، و لاویان صندوق را برگرفتند. 5 لاویانِ کاهن صندوق و خیمۀ ملاقات و تمامی ظروف مقدس را که در خیمه بود، برآوردند. 6 سلیمان پادشاه و تمامی جماعت اسرائیل که نزد او گرد آمده بودند، در مقابل صندوق ایستادند و آنقدر گوسفند و گاو ذبح کردند که به شمار و حساب نمی‌آمد.
7 آنگاه کاهنان، صندوق عهد خداوند را به جایگاه آن در محراب درونی معبد، یعنی زیر بالهای کروبیان در قُدس‌الاقداس درآوردند. 8 بالهای کروبیان بر فراز جایگاه صندوق گسترده بود، به گونه‌ای که کروبیان صندوق و تیرکهای حمل آن را از بالا می‌پوشانیدند. 9 تیرکها چنان دراز بود که سر آنها از قُدسِ جلوی محراب دیده می‌شد، اما از بیرون دیده نمی‌شد. آنها تا به امروز همان جا است. 10 در صندوق چیزی نبود جز دو لوح سنگی که موسی در حوریب در آن گذاشته بود، همان جا که خداوند پس از خروج بنی‌اسرائیل از مصر، با آنها عهد بست.
11 سپس کاهنان از قُدس بیرون آمدند. کاهنانی که در آنجا حضور داشتند، همگی، صرف نظر از نوبت خدمتشان، خود را تقدیس کرده بودند. 12 همۀ لاویانِ سراینده، یعنی آساف، هیمان، یِدوتون و پسران و بستگانشان، با جامه‌هایی از کتان لطیف در جانب شرقی مذبح ایستاده بودند و سنج و چنگ و عود می‌نواختند. همراه ایشان، یکصد و بیست کاهن بودند که کَرِنا می‌نواختند. 13 کَرِنانوازان و سرایندگان، همچون یک تن در ستایش و سپاس خداوند یکصدا می‌سراییدند. و چون ایشان با کَرِناها و سنجها و دیگر آلات موسیقی، به آواز بلند در ستایش خداوند سراییدند که:
«او نیکوست،
زیرا که محبتش جاودانه است،»
آنگاه خانه، یعنی خانۀ خداوند از ابر پر شد، 14 به گونه‌ای که کاهنان به سبب ابر نتوانستند به خدمت بایستند، زیرا جلال خداوند خانۀ خدا را پر کرده بود.
6
1 آنگاه سلیمان گفت: «خداوند فرموده است که در تاریکی غلیظ ساکن می‌شود؛ 2 اما من خانه‌ای رفیع برای تو بنا کرده‌ام، مکانی که تا ابد در آن ساکن شوی.»
3 آنگاه پادشاه روی به سوی تمامی جماعت اسرائیل گردانید، و در حالی که تمامی جماعت اسرائیل ایستاده بودند برکتشان داد 4 و گفت: «متبارک باد یهوه خدای اسرائیل، که به دست خود آنچه را که به دهان خویش به پدرم داوود وعده داده بود به انجام رسانید، آنگاه که فرمود: 5 ”از روزی که قوم خود را از سرزمین مصر بیرون آوردم تا کنون از هیچ‌یک از قبایل اسرائیل شهری برنگزیده‌ام تا در آن خانه‌ای بنا شود که نام من در آن باشد، و کسی را برنگزیده‌ام تا بر قوم من اسرائیل پیشوا باشد؛ 6 اما اورشلیم را برگزیده‌ام تا نام من در آن باشد، و داوود را برگزیده‌ام تا بر قوم من اسرائیل فرمان براند.“ 7 در دل پدرم داوود بود که برای نام یهوه خدای اسرائیل خانه‌ای بنا کند، 8 ولی خداوند به پدرم داوود فرمود: ”از اینکه در دل تو بود که خانه‌ای برای نام من بنا کنی، نیکو کردی که این را در دل خویش نهادی، 9 لیکن تو خانه را نخواهی ساخت، بلکه پسرت که برایت زاده خواهد شد، اوست که خانه را برای نام من بنا خواهد کرد.“ 10 اکنون خداوند به وعده‌ای که داده بود وفا کرده است، زیرا من مطابق وعدۀ خداوند به جانشینی پدرم داوود برخاسته و بر تخت پادشاهی اسرائیل نشسته‌ام، و آن خانه را برای نام یهوه خدای اسرائیل بنا کرده‌ام. 11 و در آنجا صندوقِ حاوی عهدِ خداوند را نهاده‌ام، عهدی که خداوند با بنی‌اسرائیل بست.»
دعای سلیمان برای وقف خانۀ خدا
12 آنگاه سلیمان در حضور تمامی جماعت اسرائیل، مقابل مذبح خداوند ایستاد و دستهای خود را برافراشت. 13 سلیمان سکویی برنجین به درازای پنج ذِراع، * ‏6‏:13 یک ذِراع تقریباً معادل ۴۵ سانتی‌متر است؛ همچنین در بقیۀ باب. پهنای پنج ذِراع و بلندی سه ذِراع ساخته و در میانۀ صحن نهاده بود. او بر آن ایستاد، و سپس در حضور تمامی جماعت اسرائیل زانو زده، دستهای خود را به سوی آسمان برافراشت 14 و گفت: «ای یهوه خدای اسرائیل، خدایی چون تو نیست، نه در آسمان و نه بر زمین. تو خدایی هستی که عهد و محبت خود را با خادمانت که با تمامی دل در حضور تو سلوک می‌کنند، نگاه می‌داری. 15 تو آن وعده را که به خدمتگزارت، پدرم داوود دادی وفا کردی؛ تو آنچه را که به دهان خود وعده دادی، به دست خویش به انجام رسانیدی، چنانکه امروز شده است. 16 پس حال ای یهوه خدای اسرائیل، آن وعده را که به خدمتگزار خود، پدرم داوود دادی وفا کن، که فرمودی: ”تو هرگز کسی را که در حضور من بر تخت پادشاهی اسرائیل بنشیند کم نخواهی داشت، تنها به شرطی که پسرانت مراقب راههای خود باشند و در شریعت من گام بردارند، همان‌گونه که تو در حضور من سلوک کرده‌ای.“ 17 پس اکنون ای یهوه خدای اسرائیل، تمنا اینکه کلامی که به خدمتگزار خود داوود فرمودی به ثبوت برسد.
18 «ولی آیا خدا براستی بر زمین با آدمیان ساکن خواهد شد؟ اینک آسمانها، حتی رفیع‌ترین آسمانها، گنجایش تو را ندارد، چه رسد به این خانه که من بنا کرده‌ام! 19 با این همه، ای یهوه خدای من، به دعا و التماس خدمتگزارت توجه فرما و به فریاد بنده‌ات و دعایی که به حضور تو می‌کند، گوش فرا ده: 20 چشمان تو روز و شب بر این خانه گشوده باشد، بر مکانی که درباره‌اش وعده دادی اسم خود را در آن خواهی نهاد، تا دعای خدمتگزارت را که به سوی این مکان می‌کند، بشنوی. 21 تمناهای خدمتگزارت و قوم خویش اسرائیل را که به سوی این مکان دعا می‌کنند، بشنو؛ از سکونتگاه خویش آسمان بشنو، و چون شنیدی، بیامرز.
22 «اگر کسی به همسایۀ خود گناه ورزد و از او سوگند بخواهند، و او آمده پیش مذبح تو در این خانه سوگند خورَد، 23 آنگاه از آسمان بشنو و عمل کرده، خادمانت را داوری کن: مجرم را جزا داده، عمل او را بر سر خودش آور و پارسا را مطابق پارسایی‌اش پاداش داده، تبرئه کن.
24 «و چون قوم تو اسرائیل به سبب گناهی که به تو ورزیده باشند از دشمن شکست خورَند، ولی بازگشت کرده، نام تو را اقرار کنند و نزد تو در این خانه دعا و التماس نمایند، 25 آنگاه از آسمان بشنو و گناه قوم خود اسرائیل را بیامرز و ایشان را به سرزمینی که بدیشان و به پدرانشان بخشیدی، بازآور.
26 «هرگاه آسمان بسته شود و به سبب گناهی که آنان به تو ورزیده باشند باران نبارد، چنانچه ایشان به سوی این مکان دعا کرده، نام تو را اقرار کنند، و به سبب مکافاتی که به ایشان رسانده باشی از گناه خود بازگردند، 27 از آسمان بشنو و گناه خدمتگزارانت، قوم خود اسرائیل را بیامرز، و راه نیکو را که باید در آن گام بردارند بدیشان بیاموز، و بر سرزمینی که به قومت به میراث بخشیده‌ای، باران بفرست.
28 «و اگر قحطی در این سرزمین باشد، یا طاعون یا باد سوزان یا کپک یا ملخ یا کرمِ حشره، و یا اگر دشمنانشان ایشان را در هر یک از شهرهایشان در این سرزمین محاصره کنند، هر گونه بلا و هر گونه بیماری که باشد، 29 و هر دعا یا تمنایی که از سوی هر کسی یا از سوی تمامی قومت اسرائیل کرده شود، به گونه‌ای که هر یک آگاه از مصیبت و غمِ خویش، دستهای خود را به سوی این خانه دراز کنند، 30 آنگاه از سکونتگاه خود، آسمان، بشنو و بیامرز، و به هر کس که از دل او آگاهی، مطابق تمامی راههایش جزا ده، چراکه تو تنها عارفِ قلوب بنی آدمی، 31 تا آنکه ایشان در تمامی روزهای زندگی خود در این سرزمین که به پدران ما بخشیده‌ای، از تو بترسند و در راههای تو گام بردارند.
32 «نیز هرگاه غریبی که از قوم تو اسرائیل نباشد و به خاطر نام عظیم تو و دست توانا و بازوی درازت از سرزمینی دوردست آمده باشد، هرگاه چنین کسی آمده، به سوی این خانه دعا کند، 33 آنگاه از سکونتگاه خود، آسمان، بشنو و بر حسب هرآنچه آن غریب از تو استدعا کند، عمل کن تا همۀ قومهای جهان نام تو را بشناسند و همچون قوم تو اسرائیل از تو بترسند و بدانند که این خانه که من بنا کرده‌ام، نام تو را بر خود دارد.
34 «اگر قوم تو برای جنگ با دشمنان خود به راهی که ایشان را می‌فرستی بیرون روند، و به سوی این شهر که تو برگزیده‌ای و خانه‌ای که من برای نام تو بنا کرده‌ام، نزد تو دعا کنند، 35 آنگاه از آسمان دعا و تمنای ایشان را بشنو و ایشان را دادرسی فرما.
36 «و اگر بر تو گناه ورزند، زیرا انسانی نیست که گناه نکند، و تو از آنان خشمگین شده، ایشان را به دست دشمن تسلیم کنی و ایشان به سرزمینی دور یا نزدیک به اسارت برده شوند، 37 چنانچه ایشان در سرزمینی که بدان به اسیری برده شده‌اند به خود آمده، توبه کنند و در سرزمین اسارتِ خویش التماس‌کنان به تو بگویند: ”گناه و انحراف ورزیده‌ایم و شریرانه رفتار کرده‌ایم“، 38 و اگر در سرزمین اسارتِ خویش که بدان به اسیری برده شده‌اند، به تمامی دل و تمامی جان خود نزد تو بازگردند و به سوی سرزمینی که به پدرانشان بخشیده‌ای و شهری که برگزیده‌ای و خانه‌ای که من برای نام تو بنا کرده‌ام دعا کنند، 39 آنگاه دعا و تمناهای ایشان را از سکونتگاه خود، آسمان بشنو و ایشان را دادرسی فرما، و قوم خود را که بر تو گناه ورزیده‌اند، بیامرز.
40 «حال، ای خدای من، چشمان تو بر دعایی که در این مکان کرده می‌شود گشوده باشد و گوشهایت آن را بشنود.
41 «اکنون ای یهوه خدا، برخیز و به استراحتگاه خود بیا،
تو و هم صندوقِ قوّت تو.
ای یهوه خدا، باشد که کاهنانت به نجات ملبّس گردند،
و سرسپردگانت در نیکویی تو شادی کنند.
42 ای یهوه خدا، روی مسیح خود را برمگردان!
محبت خود را به خدمتگزارت داوود، به یاد آور.»
7
وقف خانۀ خدا
1 چون سلیمان دعای خود را به پایان رسانید، آتش از آسمان فرود آمده، قربانی تمام‌سوز و قربانیهای دیگر را فرو بلعید، و جلال خداوند خانه را پر ساخت. 2 کاهنان نتوانستند به خانۀ خداوند داخل شوند، زیرا جلال یهوه خانۀ خداوند را پر ساخته بود. 3 چون تمامی بنی‌اسرائیل آتش را که نازل می‌شد و جلال خداوند را که بر فراز خانه بود دیدند، رویْ بر سنگفرش زمین نهاده، خداوند را پرستش کردند و شکر نموده، گفتند:
«او نیکوست،
زیرا محبتش جاودانه است.»
4 آنگاه پادشاه و تمامی قوم به حضور خداوند قربانی گذراندند. 5 سلیمان پادشاه بیست و دو هزار گاو و یکصد و بیست هزار گوسفند قربانی کرد. بدین‌سان، پادشاه و تمامی قوم خانۀ خدا را وقف کردند. 6 کاهنان در جایگاه خدمت خود ایستاده بودند، و نیز لاویان، با آلات موسیقیِ خداوند که داوود پادشاه ساخته بود تا ایشان خداوند را سپاس گفته، بسرایند: «زیرا که محبت او جاودانه است». هرگاه داوود به واسطۀ آنها خداوند را ستایش می‌کرد، ایشان چنین می‌کردند. کاهنان روبه‌روی لاویان کَرِنا می‌نواختند، و تمامی اسرائیل می‌ایستادند.
7 سلیمان بخش میانی صحن را که جلوی خانۀ خداوند بود تقدیس کرد، و در آنجا قربانیهای تمام‌سوز و چربی قربانیهای رفاقت را تقدیم نمود، چراکه مذبح برنجینی که سلیمان ساخته بود گنجایش قربانی تمام‌سوز، هدیۀ آردی و چربی را نداشت.
8 پس در آن هنگام سلیمان همراه با تمامی اسرائیل، که جماعت بسیار عظیمی از لِبوحَمات * ‏7‏:8 یا: ”مدخلِ حَمات“. تا وادی مصر بودند، عید را به مدت هفت روز جشن گرفتند. 9 در روز هشتم، گردهم‌آییِ مخصوص بر پا داشتند، زیرا برای وقف مذبح هفت روز و برای عید نیز هفت روز نگاه داشته بودند. 10 سلیمان در روز بیست و سوّم از ماه هفتم قوم را به خانه‌هایشان روانه کرد، و آنان به سبب احسانی که خداوند به داوود و سلیمان و قوم خود اسرائیل کرده بود، خوشحال و دلشاد بودند.
ظاهر شدن دوبارۀ خداوند بر سلیمان
11 و سلیمان بنای خانۀ خداوند و کاخ شاهی را به پایان برد، و هرآنچه را قصد داشت در خانۀ خداوند و در کاخ خود بسازد، با موفقیت به انجام رسانید.
12 آنگاه خداوند شب‌هنگام بر سلیمان ظاهر شد و گفت: «دعای تو را شنیدم و این مکان را برای خود برگزیدم تا خانۀ قربانیها باشد. 13 هرگاه آسمانها را ببندم تا باران نبارد، یا ملخ را فرمان دهم که زمین را فرو بلعد، یا طاعون در میان قومم بفرستم، 14 چنانچه قوم من که به نام من خوانده می‌شوند خود را فروتن سازند و دعا کرده، روی مرا بجویند و از راههای بد خویش بازگشت کنند، آنگاه من از آسمان خواهم شنید و گناهشان را آمرزیده، سرزمینشان را شفا خواهم بخشید. 15 حال، چشمان من بر دعایی که در این مکان کرده می‌شود گشوده خواهد بود و گوشهایم آن را خواهد شنید. 16 زیرا اکنون این خانه را برگزیده و تقدیس کرده‌ام، تا نام من تا به ابد در آن باشد، و چشم و دلم همواره بر آن خواهد بود. 17 و اما دربارۀ تو، اگر تو در حضور من گام برداری، چنانکه پدرت داوود گام برمی‌داشت، و هرآنچه به تو فرمان داده‌ام به جا آوری و فرایض و قوانین مرا نگاه داری، 18 آنگاه تخت سلطنت تو را استوار خواهم ساخت، چنانکه با پدرت داوود عهد بستم و گفتم: ”تو هرگز کسی را که بر اسرائیل حکم برانَد کم نخواهی داشت.“
19 «‌اما اگر شما روی گردانیده، فرایض و فرامین مرا که برای شما مقرر کرده‌ام ترک کنید، و رفته خدایانِ غیر را عبادت و سَجده نمایید، 20 آنگاه من شما را از سرزمینِ خود که به شما بخشیده‌ام بر خواهم کَند، و این خانه را که برای نام خود تقدیس کردم، از حضور خویش به دور خواهم افکند و آن را در میان تمامی قومها ضرب‌المثل و مضحکه خواهم گردانید. 21 و دربارۀ این خانه که چنین رفیع بود، هر که از کنار آن بگذرد حیرت‌کنان خواهد گفت: ”از چه سبب خداوند به این سرزمین و این خانه چنین کرده است؟“ 22 و خواهند گفت: ”از آن رو که یهوه خدای پدرانشان را که ایشان را از سرزمین مصر به در آورده بود، ترک گفتند و به خدایانِ غیر تمسّک جسته، آنها را سَجده و عبادت کردند. از این روست که او همۀ این بلایا را بر سر ایشان آورده است.“»
8
کارهای دیگر سلیمان
1 سلیمان در پایان بیست سالی که خانۀ خداوند و کاخ خودش را می‌ساخت، 2 شهرهایی را که حیرام * ‏8‏:2 در عبری: ”حورام“ که شکل دیگری است از ”حیرام“؛ همچنین در آیۀ ۱۸. به او داده بود، بازسازی کرد و بنی‌اسرائیل را در آنها ساکن گردانید. 3 آنگاه سلیمان به حَمات‌صوبَه رفت و آن را تسخیر کرد. 4 او شهر تَدمور را در بیابان، و تمامی شهرهای انبار را در حَمات بنا کرد، 5 و نیز بِیت‌حورونِ بالا و بِیت‌حورونِ پایین را ساخت که شهرهایی حصاردار بودند با دیوارها و دروازه‌ها و پشت‌بندها. 6 او همچنین بَعَلَت، تمامی شهرهای انبار، و شهرهای ارابه‌ها و سوارانش را ساخت، و نیز هرآنچه را که آرزوی ساختنش را در اورشلیم و لبنان و سراسر قلمرو حکومتش داشت.
7 سلیمان همۀ باقیماندگانِ حیتّیان، اَموریان، فِرِزّیان، حِویان و یِبوسیان را که از بنی‌اسرائیل نبودند، 8 یعنی نسل ایشان را که در آن سرزمین باقی مانده بودند و بنی‌اسرائیل آنها را هلاک نکرده بودند، جملگی به کار اجباری برگماشت، که تا به امروز نیز چنین است. 9 ولی سلیمان از بنی‌اسرائیل کسی را برای کارهای خود به بندگی نگرفت، بلکه آنان جنگاوران و فرماندهان و سردارانِ ارابه‌ها و سواره‌نظامان او بودند. 10 اینان صاحبمنصبانِ عالی‌رتبۀ سلیمان پادشاه بودند، یعنی دویست و پنجاه تن، که قوم را تحت اختیار خود داشتند.
11 سلیمان دختر فرعون را از شهر داوود به خانه‌ای که برای وی ساخته بود برآورد، زیرا گفت: «جایز نیست زن من در کاخ داوود پادشاه اسرائیل ساکن شود، زیرا مکانهایی که صندوق خداوند بدان داخل شده است، مقدسند.»
12 آنگاه سلیمان بر مذبح خداوند، که آن را مقابل ایوان ساخته بود، قربانیهای تمام‌سوز به خداوند تقدیم کرد، 13 آن سان که وظیفۀ هر روز ایجاب می‌کرد، مطابق فرمان موسی برای روزهای شَبّات، ماههای نو، و سه عید سالیانه یعنی عید نانِ بی‌خمیرمایه، عید هفته‌ها و عید خیمه‌ها. 14 او مطابق دستور پدرش داوود، دسته‌های کاهنان را بر سر خدمتشان گماشت، و لاویان را نیز تعیین کرد تا ستایش کنند و در حضور کاهنان بر حسب وظایف روزانه‌شان خدمت نمایند. او همچنین محافظان دروازه‌ها را بر حسب گروههایشان بر هر دروازه قرار داد، زیرا که داوود مرد خدا چنین فرمان داده بود. 15 و ایشان از آنچه پادشاه در خصوص هر امری و نیز در خصوص خزانه‌ها فرمان داده بود، تخطی ننمودند.
16 باری، تمامی کارهای سلیمان از روزی که پی خانۀ خداوند نهاده شد تا هنگام تکمیل آن، به انجام رسید. بدین‌ترتیب خانۀ خداوند تکمیل گردید.
17 آنگاه سلیمان به عِصیون‌جِبِر و به ایلوت رفت که بر ساحل دریا در سرزمین اَدوم واقع است. 18 و حیرام به دستِ خدمتگزاران خود، کشتی‌ها و خادمانی را که در دریانوردی باتجربه بودند، نزد سلیمان گسیل داشت. و آنان با خادمان سلیمان به اوفیر رفتند، و از آنجا چهارصد و پنجاه وزنه * ‏8‏:18 یا ”قَنطار“. یک وزنه تقریباً معادل ۳۴ کیلوگرم است. طلا برگرفته، برای سلیمان پادشاه آوردند.
9
دیدار ملکۀ صَبا
1 چون ملکۀ صَبا آوازۀ سلیمان را شنید، به اورشلیم آمد تا او را با پرسشهای دشوار بیازماید. او با خَدَم و حَشَم بسیار عظیم و شتران حاملِ ادویه و طلای بسیار و سنگهای گرانبها نزد سلیمان رفت، و هرآنچه در دل داشت به او گفت. 2 سلیمان به تمامی پرسشهای وی پاسخ داد، و مسئله‌ای بر او پوشیده نبود که از شرح آن برای ملکه عاجز باشد. 3 چون ملکۀ صَبا حکمت سلیمان را دید و خانه‌ای را که بنا کرده بود، 4 و طعام سفره‌اش و جایگاه نشستن صاحبمنصبانش را و طرز خدمت و جامۀ پیش‌خدمتانش، ساقیانش و جامه‌هایشان را، و قربانیهای تمام‌سوزی را که در خانۀ خداوند تقدیم می‌کرد، هوش دیگر در او نماند! 5 پس به پادشاه گفت: «آنچه در سرزمین خود از کلام و حکمت تو شنیده بودم، راست بود. 6 اما آنچه را که می‌گفتند باور نمی‌کردم تا اینکه آمدم و به چشمان خود دیدم، و اینک حتی نیمی از عظمت حکمت تو به من گفته نشده بود! تو بس برتر از آنی که شنیده بودم. 7 خوشا به حال مردان تو و خوشا به حال این خدمتگزارانت که همواره در حضور تو می‌ایستند و حکمت تو را می‌شنوند! 8 متبارک باد یهوه خدایت که از تو خشنود بوده و تو را بر تخت خود نشانیده است تا برای یهوه خدایت پادشاه باشی! از آنجا که خدایت اسرائیل را دوست داشته و می‌خواهد آنان را جاودانه استوار دارد، تو را بر ایشان پادشاه ساخته است تا عدل و انصاف را به جا آوری.» 9 آنگاه به پادشاه یکصد و بیست وزنه * ‏9‏:9 یا ”قَنطار“. یک وزنه تقریباً معادل ۳۴ کیلوگرم است؛ همچنین در آیۀ ۱۳. طلا و ادویۀ بسیار زیاد و سنگهای گرانبها داد. ادویه‌ای نظیر آنچه ملکۀ صَبا به سلیمان پادشاه داد، هرگز نبوده است.
10 علاوه بر این، خادمان حیرام * ‏9‏:10 در عبری: ”حورام“؛ همچنین در آیۀ ۲۱. و خادمان سلیمان، که طلا از اوفیر حمل می‌کردند، چوب صندل و سنگهای گرانبها آوردند. 11 و پادشاه از این چوب صندل، ستونها برای خانۀ خداوند و خانۀ پادشاه و چنگ و بربط برای نوازندگان ساخت، آن سان که نظیرشان هرگز در سرزمین یهودا دیده نشده بود.
12 سلیمان پادشاه هرآنچه را که ملکۀ صَبا آرزو داشت و درخواست کرد به وی بخشید، بیش از آنچه او برای پادشاه آورده بود. پس ملکۀ صَبا با خدمتگزاران خویش روی بگردانده، به سرزمین خود بازگشت.
شوکت سلیمان
13 وزن طلایی که سلیمان هر سال دریافت می‌کرد ششصد و شصت و شش وزنه بود، 14 سوای آنچه تاجران سیّار و بازرگانان می‌آوردند. تمامی پادشاهان عرب و فرمانداران مملکت نیز برای سلیمان طلا و نقره می‌آوردند. 15 سلیمان پادشاه دویست سپر زرکوب بزرگ ساخت که در هر یک ششصد مثقال * ‏9‏:15 در عبری فقط عدد ششصد آمده و مقیاسی ذکر نشده است اما احتمالاً به معنی ششصد ”شِکِل“ است. یک ”شِکِل“ تقریباً معادل ‏۵‏/۱۱ گرم است؛ همچنین در آیۀ ۱۶. طلای کوبیده به کار رفته بود. 16 و سیصد سپر زرکوب کوچک نیز ساخت که در هر یک سیصد مثقال طلا به کار رفته بود، و این سپرها را در ’کاخ جنگل لبنان‘ گذاشت. 17 سپس تخت شاهی بزرگی از عاج ساخت و آن را به طلای ناب بیندود. 18 این تخت شش پله داشت، و کُرسی زیر‌پایی از طلا به تخت متصل بود. در دو سوی کرسیِ تخت، دسته‌ها قرار داشت و کنار هر دسته، شیری ایستاده بود. 19 دوازده شیر در دو سوی این شش پله ایستاده بودند. چیزی مانند این برای هیچ مملکتی ساخته نشده بود. 20 جامهای سلیمان پادشاه همه زرین، و ظروف ’کاخ جنگل لبنان‘ نیز همه از طلای ناب بود، زیرا نقره در روزگار سلیمان ارزشی نداشت. * ‏9‏:20 در عبری: «... هیچ‌یک از نقره نبود، زیرا نقره در روزگار سلیمان ارزشی نداشت». 21 پادشاه کشتیهایی داشت که با خادمان حیرام به تَرشیش می‌رفتند. کشتیهای تَرشیشی هر سه سال یکبار می‌آمدند و طلا و نقره و عاج و میمون و طاووس * ‏9‏:21 معنی این واژه در زبان عبری نامشخص است. ممکن است به معنی نوعی میمون باشد. می‌آوردند.
22 باری، سلیمان پادشاه در دولت و حکمت از همۀ پادشاهان جهان برتر بود، 23 و تمامی پادشاهان دنیا طالب دیدار او بودند، تا به حکمتی که خدا در دل او نهاده بود، گوش بسپارند. 24 هر یک از آنها هر ساله هدیۀ خود را از آلات نقره و طلا، و جامه و اسلحه و ادویه و اسب و قاطر می‌آوردند. 25 سلیمان چهار هزار اصطبل برای اسبان و ارابه‌هایش داشت؛ نیز دوازده هزار اسب‌سوار داشت، که آنها را در شهرهای ارابه‌ها و نزد پادشاه در اورشلیم مستقر ساخته بود. 26 او بر همۀ پادشاهان فرمان می‌راند، از رود فُرات تا سرزمین فلسطینیان، و تا مرز مصر. 27 پادشاه نقره را در اورشلیم به اندازۀ سنگ، و چوب سرو را به اندازۀ چوب چنار که در صحراست، فراوان ساخت. 28 اسبهای سلیمان از مصر و از تمامی دیگر ممالک وارد می‌شد.
درگذشت سلیمان
29 و اما دیگر امور مربوط به سلیمان، از آغاز تا پایان، آیا در کتاب تاریخ ناتان نبی، در نبوت اَخیّای شیلونی و در رؤیاهای یِعدّوی نبی دربارۀ یِرُبعام پسر نِباط، نوشته نشده است؟ 30 سلیمان چهل سال در اورشلیم بر تمامی اسرائیل سلطنت کرد. 31 پس سلیمان با پدران خود آرَمید و او را در شهر پدرش داوود به خاک سپردند. و پسرش رِحُبعام در جای وی پادشاه شد.
10
شورش اسرائیل بر رِحُبعام
1 و اما رِحُبعام به شِکیم رفت، زیرا همۀ اسرائیل به شِکیم رفته بودند تا او را پادشاه سازند. 2 چون یِرُبعام پسر نِباط این خبر را شنید، از مصر بازگشت. او از حضور سلیمان پادشاه به مصر گریخته بود و در آنجا به سر می‌برد. 3 پس ایشان در پی یِرُبعام فرستاده، او را فرا خواندند، و یِرُبعام با تمامی اسرائیل آمده، به رِحُبعام گفتند: 4 «پدرت یوغ ما را سنگین ساخت. اما تو اکنون این خدمت سخت و یوغ سنگین را که پدرت بر ما نهاد، سبک ساز، و ما تو را خدمت خواهیم کرد.» 5 رِحُبعام پاسخ داد: «سه روز دیگر نزد من بازآیید.» پس قوم برفتند.
6 آنگاه رِحُبعامِ پادشاه با مشایخی که در ایام حیات پدرش سلیمان در حضور او به خدمت می‌ایستادند، مشورت کرد و گفت: «شما چه صلاح می‌دانید که در پاسخ به این قوم بگویم؟» 7 گفتند: «اگر تو با این قوم مهربان باشی و ایشان را خشنود ساخته، سخنان نیکو به ایشان بگویی، همانا همیشه خدمتگزارت خواهند بود.» 8 اما رِحُبعام مشورت مشایخ را نادیده گرفت و با جوانانی که با او بزرگ شده بودند و در حضورش به خدمت می‌ایستادند، مشورت کرد. 9 و از ایشان پرسید: «شما چه صلاح می‌بینید که به این قوم پاسخ دهیم؟ اینان به من می‌گویند: ”یوغی را که پدرت بر ما نهاده، سبک ساز“.» 10 جوانانی که با او بزرگ شده بودند در پاسخ گفتند: «قومی را که می‌گویند: ”پدرت یوغ ما را سنگین ساخته است اما تو آن را برای ما سبک ساز،“ چنین بگو: ”انگشت کوچک من از کمر پدرم قطور‌تر است. 11 پدرم یوغی سنگین بر شما نهاد، لیکن من بر یوغ شما خواهم افزود. پدرم به تازیانه‌ها شما را تأدیب می‌کرد، اما من به عقربها * ‏10‏:11 در اینجا ”عقرب“ احتمالاً به معنای مجازی به کار رفته و منظور شلاقی است که گوشت بدن را همچون نیش عقرب می‌سوزاند. تأدیبتان خواهم کرد!“»
12 سه روز بعد، یِرُبعام و تمامی قوم نزد رِحُبعام بازآمدند، زیرا پادشاه گفته بود: «پس از سه روز نزد من بازآیید». 13 پادشاه با ایشان به تندی پاسخ داد، و مشورت مشایخ را نادیده گرفت. 14 او مطابق مشورت جوانان، به مردم گفت: «پدرم یوغ شما را سنگین ساخت، اما من بر یوغ شما خواهم افزود. پدرم شما را به تازیانه‌ها تأدیب می‌کرد، اما من به عقربها تأدیبتان خواهم کرد.» 15 پس پادشاه به قوم گوش فرا نداد، زیرا این امر از جانب خدا شده بود تا خداوند آن کلام را که توسط اَخیّای شیلونی به یِرُبعام پسر نِباط فرموده بود، محقق گردانَد.
16 و چون تمامی اسرائیل دیدند که پادشاه بدیشان گوش نمی‌سپارد، پس قوم در پاسخ، پادشاه را گفتند:
«ما را در داوود چه سهمی است؟
ما را در پسر یَسا چه میراثی است!
ای اسرائیل، هر یک به خیمه‌هایتان بازگردید!
ای داوود، دل به خانۀ خویشتن مشغول دار!»
پس تمامی‌اسرائیل به خیمه‌هایشان رفتند.
17 اما در خصوص اسرائیلیانِ ساکن در شهرهای یهودا، رِحُبعام همچنان بر آنها سلطنت می‌کرد. 18 سپس رِحُبعامِ پادشاه، هَدورام * ‏10‏:18 ”هَدورام“ در عبری، شکل دیگری از ”اَدورام“ است. را که مسئول کار اجباری بود نزد اسرائیلیان فرستاد، ولی بنی‌اسرائیل او را سنگسار کردند، که بمُرد. و رِحُبعامِ پادشاه به‌شتاب بر ارابۀ خود نشست تا به اورشلیم بگریزد. 19 پس اسرائیل تا به امروز بر خاندان داوود شوریده‌اند.
11
1 چون رِحُبعام به اورشلیم رسید، خاندان یهودا و بِنیامین را گرد آورد، یعنی یکصد و هشتاد هزار جنگاور برگزیده را، تا با اسرائیل بجنگند و پادشاهی را به رِحُبعام برگردانند. 2 اما کلام خداوند بر شِمَعیا، مرد خدا، نازل شده، گفت: 3 «به رِحُبعام پسر سلیمان، پادشاه یهودا، و به تمامی اسرائیلیانِ ساکن یهودا و بِنیامین بگو: 4 ”خداوند چنین می‌فرماید: ’مروید و با برادران خود جنگ مکنید. هر یک از شما به خانۀ خود بازگردد زیرا که این امر از جانب من شده است.“‘» پس ایشان به کلام خداوند گوش سپردند، و بازگشته، به جنگ یِرُبعام نرفتند.
پادشاهی رِحُبعام
5 رِحُبعام در اورشلیم سکونت گزید و این شهرها را به جهت دفاع از یهودا ساخت: 6 بِیت‌لِحِم، عیطام، تِقوعَ، 7 بِیت‌صور، سوکو، عَدُلّام، 8 جَت، مَریشَه، زیف، 9 اَدواریم، لاکیش، عَزیقَه، 10 صُرعَه، اَیَلون و حِبرون. اینها شهرهای حصاردار در یهودا و بِنیامین بودند. 11 او دژها را مستحکم کرد، و سرداران را با ذخایر غذایی، روغن و شراب در آنجا مستقر ساخت. 12 نیز در تمامی شهرها، سپرها و نیزه‌ها گذاشته، آنها را بسیار مستحکم گردانید. بدین‌ترتیب یهودا و بِنیامین از آنِ او باقی ماندند.
13 کاهنان و لاویان از سرتاسر اسرائیل، از تمامی حوزه‌های خویش نزد رِحُبعام گرد آمدند. 14 لاویان چراگاه‌ها و املاکشان را ترک کرده، به یهودا و اورشلیم آمدند، زیرا یِرُبعام و پسرانش ایشان را از خدمتِ کهانتِ خداوند برکنار کرده بودند. 15 یِرُبعام کاهنانی برای خود به جهت مکانهای بلند و نیز به جهت بتهایی که به شکل بز و گوساله ساخته بود، برگماشت. 16 باری، از همۀ قبیله‌های اسرائیل، کسانی که با دل و جان در طلب یهوه خدای اسرائیل بودند، در پی لاویان به اورشلیم رفتند تا به یهوه خدای پدرانشان قربانی تقدیم کنند. 17 آنان پادشاهی یهودا را مستحکم ساخته، سه سال از رِحُبعام پسر سلیمان حمایت کردند، زیرا به مدت سه سال در طریق داوود و سلیمان سلوک نمودند.
خاندان رِحُبعام
18 رِحُبعام مَحَلَت را به زنی گرفت. مَحَلَت دخترِ یِریموت پسر داوود و اَبیحایِل دختر اِلیاب پسر یَسا بود. 19 مَحَلَت برای وی این پسران را زایید: یِعوش، شِمَریا و زَهَم. 20 رِحُبعام پس از او، مَعَکاه دختر اَبشالوم را به زنی گرفت، که برایش اَبیّا، عَتّای، زیزا و شِلومیت را بزاد. 21 رِحُبعام، مَعَکاه دختر اَبشالوم را از تمام زنان و مُتَعِه‌هایش بیشتر دوست می‌داشت. او بر روی هم هجده زن و شصت مُتَعِه داشت، و صاحب بیست و هشت پسر و شصت دختر شد.
22 رِحُبعام، اَبیّا پسر مَعَکاه را از میان برادرانش به عنوان سرور و رئیس ایشان برگماشت، زیرا بر آن بود که وی را پادشاه سازد. 23 او عاقلانه عمل کرده، برخی از پسرانش را در تمامی مناطق یهودا، بِنیامین و همۀ شهرهای حصاردار پراکنده ساخت، و بدیشان آذوقۀ بسیار بخشیده، زنان بسیار برایشان طلبید.
12
حملۀ شیشَق به اورشلیم
1 چون پادشاهی رِحُبعام استوار شد و خودش نیرومند گردید، او و تمامی اسرائیل * ‏12‏:1 منظور ”یهودا“ است. در کتاب 2 تواریخ اغلب منظور از اسرائیل، یهوداست. شریعت خداوند را ترک کردند. 2 و واقع شد که در پنجمین سال رِحُبعام پادشاه، شیشَق پادشاه مصر به اورشلیم حمله کرد، زیرا آنان به خداوند خیانت ورزیده بودند. 3 شیشَق با یکهزار و دویست ارابه، شصت هزار سواره‌نظام و لشکری بی‌شمار از لوبیان، سُکّیان و حبشیان * ‏12‏:3 منظور مردمان منطقۀ بالایی رود نیل است. در عبری ”کوشیان“. که همگی از مصر همراه او آمده بودند، 4 شهرهای حصاردارِ یهودا را به تصرف درآورد و تا اورشلیم پیش رفت. 5 آنگاه شِمَعیای نبی نزد رِحُبعام و رهبران یهودا که به سبب شیشَق در اورشلیم گرد آمده بودند، رفت و بدیشان گفت: «خداوند چنین می‌فرماید: ”شما مرا ترک کرده‌اید، پس من نیز شما را ترک کرده، به دست شیشَق خواهم سپرد.“» 6 پس رهبران اسرائیل و پادشاه خود را فروتن ساخته، گفتند: «خداوند عادل است.» 7 چون خداوند دید که ایشان فروتن شده‌اند، کلام خداوند بر شِمَعیا نازل شده، گفت: «حال که خود را فروتن ساخته‌اند، ایشان را از بین نخواهم برد، بلکه تا مدتی * ‏12‏:7 یا ”تا اندازه‌ای“. واژۀ عبری می‌تواند به معنای ”به‌زودی“ نیز باشد. نجاتشان خواهم داد. خشم من به دست شیشَق بر اورشلیم فرو نخواهد ریخت. 8 با این حال ایشان بندگان وی خواهند شد، تا فرق بین بندگیِ من و بندگیِ ممالک جهان را دریابند.»
9 پس شیشَق پادشاه مصر به اورشلیم حمله کرده، خزانه‌های خانۀ خداوند و خزانه‌های کاخ پادشاه را به یغما برد. او همه چیز را به تاراج برد، از جمله سپرهایی را که سلیمان از طلا ساخته بود. 10 پس رِحُبعام پادشاه به جای آن سپرها، سپرهای برنجین ساخت و آنها را به دست رؤسای نگهبانانی که نزد دَرِ ورودی کاخ شاهی کشیک می‌دادند، سپرد. 11 هرگاه پادشاه به خانۀ خداوند می‌رفت، نگهبانان سپرها را به دست می‌گرفتند و دوباره آنها را به اتاق نگهبانان برمی‌گرداندند. 12 و چون رِحُبعام خود را فروتن ساخت، خشم خداوند از او برگشت و او را به تمامی هلاک نکرد. به علاوه، در یهودا وضعیت خوب بود.
13 رِحُبعام پادشاه خود را در اورشلیم نیرومند ساخت و سلطنت کرد. او چهل و یک ساله بود که پادشاه شد، و هفده سال در اورشلیم سلطنت کرد، شهری که خداوند از میان تمامی قبایل اسرائیل برگزیده بود تا نام خود را در آن قرار دهد. نام مادرش، نَعَمَۀ عَمّونی بود. 14 و رِحُبعام شرارت ورزید، زیرا دل خود را به طلبیدنِ خداوند معطوف نساخت.
15 و اما در خصوص اعمال رِحُبعام، از آغاز تا پایان، آیا در تاریخ شِمَعیای نبی و عِدّوی نبی، که شامل شجره‌نامه‌هاست، نوشته نشده است؟ میان رِحُبعام و یِرُبعام پیوسته جنگ بود. 16 و رِحُبعام با پدران خود آرَمید و در شهر داوود به خاک سپرده شد، و پسرش اَبیّا به جای وی پادشاه شد.
13
اَبیّا، پادشاه یهودا
1 در هجدهمین سال پادشاهی یِرُبعام، اَبیّا پادشاه یهودا شد، 2 و سه سال در اورشلیم پادشاهی کرد. مادرش مَعَکَه * ‏13‏:2 اغلب نسخه‌های ترجمۀ یونانی هفتادتَنان و سریانی (همچنین رجوع کنید به 2 تواریخ ‏11‏:20 و 1 پاد ‏15‏:2)؛ در متن عبری: ”میکایا“. نام داشت و دختر * ‏13‏:2 یا ”نوه“. اوریئیل از جِبعَه بود. و اما میان اَبیّا و یِرُبعام جنگ بود. 3 اَبیّا با لشکری از دلاورمردانِ جنگ‌آزموده، یعنی چهارصد هزار مردِ برگزیده، به نبرد بیرون رفت. یِرُبعام نیز با هشتصد هزار جنگاورِ دلاور و برگزیده، مقابل وی صف آراست. 4 اَبیّا بر کوه صِمارایِم واقع در کوهستان اِفرایِم ایستاد و گفت: «ای یِرُبعام و ای تمامی اسرائیل، به من گوش فرا دهید! 5 آیا نمی‌دانید که یهوه خدای اسرائیل پادشاهی اسرائیل را با عهد نمکین * ‏13‏:5 منظور از ”عهد نمکین“، ”عهدی جاودانی“ است. تا ابد به داوود و پسرانش بخشیده است؟ 6 با این حال یِرُبعام پسر نِباط که از بندگان سلیمان پسر داوود بود، در برابر سرور خود قد عَلَم کرده، بر او شورید. 7 برخی اراذلِ فرومایه نیز نزد یِرُبعام گرد آمدند و آنگاه که رِحُبعام پسر سلیمان جوان و نازُکدل بود و توان ایستادگی در برابر ایشان نداشت، خود را بر ضد او نیرومند ساختند.
8 «و اکنون شما گمان می‌برید می‌توانید در برابر پادشاهی خداوند که در دست نوادگان داوود است بایستید، از آن رو که انبوهی عظیم هستید و گوساله‌های طلایی را که یِرُبعام به عنوان خدایان برایتان ساخت، با خود دارید؟! 9 آیا نه این است که شما کاهنان خداوند، یعنی پسران هارون، و نیز لاویان را، بیرون راندید و همچون اقوام دیگر سرزمینها، کاهنان برای خود برگماشتید؟ هر که بیاید و خود را با یک گوساله و هفت قوچ تقدیس کند، برای آنهایی که خدا نیستند کاهن می‌شود! 10 اما در مورد ما، یهوه خدای ماست و او را ترک نکرده‌ایم. کاهنانی که خداوند را خدمت می‌کنند پسران هارونند، و لاویان به خدمت خود می‌پردازند. 11 آنان هر صبحگاه و شامگاه قربانیهای تمام‌سوز و بخور خوشبو به خداوند تقدیم می‌کنند و نان حضور بر میز تطهیر شده می‌نهند و مراقبند که چراغهای چراغدان طلا هر شامگاه افروخته باشد؛ زیرا ما وظایفی را که یهوه خدایمان به ما سپرده است انجام می‌دهیم، اما شما او را ترک کرده‌اید. 12 اینک خدا با ما و رهبرِ ماست، و کاهنان او آماده‌اند تا با کَرِناهایشان نفیر جنگ را بر ضد شما بلند کنند. پس ای بنی‌اسرائیل، با یهوه خدای پدران خود جنگ مکنید، زیرا کامیاب نخواهید شد.»
13 و اما یِرُبعام سربازانی را به کمین فرستاده بود تا از پشت به ایشان حمله کنند؛ پس نیروهای خودش مقابل یهودا بودند و سربازانی که کمین کرده بودند، پشت سر آنها. 14 و چون یهودا نگریستند، اینک جنگ هم مقابل ایشان بود و هم پشت سرشان. پس نزد خداوند فریاد برآوردند، و کاهنان در کَرِناها دمیدند. 15 آنگاه مردان یهودا فریاد سر دادند، و چون مردان یهودا فریاد سر دادند، خدا یِرُبعام و تمامی اسرائیل را در برابر اَبیّا و یهودا شکست داد. 16 بنی‌اسرائیل از برابر یهودا گریختند، و خدا آنها را به دست ایشان تسلیم کرد. 17 اَبیّا و مردانش ایشان را شکستی سخت دادند، آن سان که پانصد هزار تن از مردان برگزیدۀ اسرائیل هلاک شدند. 18 پس در آن هنگام، بنی‌اسرائیل مغلوب گشتند، و مردان یهودا غالب آمدند، زیرا بر یهوه خدای پدرانشان توکل کردند. 19 اَبیّا، یِرُبعام را تعقیب کرده، شهرهای بِیت‌ئیل، یِشانَه و اِفرون را با توابعشان از او گرفت. 20 یِرُبعام در روزگار اَبیّا دیگر قدرت خود را بازنیافت. و خداوند او را زد، و او بمرد. 21 اما اَبیّا نیرومند می‌شد. او چهارده زن گرفت و صاحب بیست و دو پسر و شانزده دختر شد. 22 دیگر امور مربوط به اَبیّا، یعنی کردار و گفتارش، در رسالۀ عِدّوی نبی نوشته شده است.
14
آسا، پادشاه یهودا
1 اَبیّا با پدران خود آرَمید و در شهر داوود به خاک سپرده شد، و پسرش آسا به جای او پادشاه شد. در روزگار وی، سرزمین یهودا به مدت ده سال روی آرامش دید. 2 آسا آنچه را که در نظر یهوه خدایش نیکو و درست بود، به جا می‌آورد. 3 او مذبحهای بیگانه و مکانهای بلند را از میان برداشت، ستونها را در هم شکست و اَشیرَه * ‏14‏:3 ”اَشیرَه“ الهۀ باروری که پرستش آن با اعمال منافی عفت همراه بود؛ همچنین در بقیۀ کتاب. را قطع کرد. 4 او به یهودا فرمان داد تا یهوه خدای پدرانشان را بجویند، و شریعت و فرامین او را نگاه دارند. 5 مکانهای بلند و مذبحهای بخور را از همۀ شهرهای یهودا برگرفت، و مملکت تحت حکومت او آسایش یافت. 6 او شهرهای حصاردار در یهودا بنا کرد، زیرا که سرزمین در آسایش بود. کسی در آن سالها با او نمی‌جنگید، از آن رو که خداوند وی را آرامی بخشیده بود. 7 آسا به یهودا گفت: «بیایید این شهرها را بنا کنیم و گِردشان حصارها و برجها با دروازه‌ها و پشت‌بندها بسازیم. این سرزمین همچنان از آن ماست، زیرا که یهوه خدایمان را طلبیدیم. ما او را طلبیدیم، و او نیز ما را از هر سو آرامی بخشیده است.» پس بنا کردند و کامیاب شدند.
8 آسا لشکر سیصد هزار نفره از یهودا در اختیار داشت، که به سپرهای بزرگ و نیزه‌ها مجهز بودند، و دویست و هشتاد هزار سرباز از بِنیامین، که سپردار و تیرانداز بودند. آنان جملگی جنگاورانی دلاور بودند. 9 و زِراحِ حبشی با هزاران هزار سپاه و سیصد ارابه به جنگ ایشان بیرون آمد، و تا مَریشَه رسید. 10 آسا به مصاف وی رفت، و ایشان در درّۀ صِفاتَه در نزدیکی مَریشَه برای نبرد صف‌آرایی کردند. 11 آنگاه آسا یهوه خدای خود را خوانده، گفت: «ای خداوند، هیچ‌کس چون تو نیست که به ناتوانان در برابر زورمندان یاری رساند. پس ای یهوه خدای ما، یاری‌مان ده زیرا که بر تو توکل داریم و در نام تو به مصافِ این گروه عظیم آمده‌ایم. خداوندا، تو خدای ما هستی، پس مگذار انسان بر تو چیره شود.» 12 پس خداوند حَبَشیان را در برابر آسا و یهودا شکست داد، و حَبَشیان گریختند. 13 آسا و مردانِ همراهش ایشان را تا جِرار تعقیب کردند، و از حَبَشیان آنقدر از پای افتادند که دیگر نتوانستند سر برافرازند، زیرا که در برابر خداوند و لشکر او شکست خورده بودند. و مردان یهودا غنیمت بس عظیم با خود بردند. 14 آنان همۀ شهرهای اطراف جِرار را مغلوب ساختند، زیرا ترس خداوند بر ایشان مستولی شده بود. آنان تمامی آن شهرها را تاراج کردند، زیرا غنایم فراوان در آنها بود. 15 آنان همچنین به خیمه‌های دامداران حمله برده، گوسفندان بی‌شمار و شتران برگرفتند و سپس به اورشلیم بازگشتند.
15
اصلاحات آسا
1 روح خدا بر عَزَریا پسر عودید نازل شد، 2 و او به دیدار آسا بیرون رفته، وی را گفت: «ای آسا، و ای تمامی یهودا و بِنیامین، به من گوش فرا دهید. خداوند با شما خواهد بود هرگاه شما با او باشید؛ اگر او را بجویید، او را خواهید یافت. اما اگر او را ترک کنید، او نیز شما را ترک خواهد کرد. 3 مدتهای مدید اسرائیل بدون خدای حقیقی بودند، و بدون کاهنی که ایشان را تعلیم دهد، و بدون شریعت. 4 اما چون در تنگی خویش به سوی یهوه خدای اسرائیل بازگشته او را جُستند، او را یافتند. 5 در آن روزگار برای آنان که آمد و شد می‌کردند امنیتی نبود، بلکه جمیع ساکنان ممالک در پریشانی عظیم به سر می‌بردند. 6 قومی به دست قوم دیگر و شهری به دست شهر دیگر هلاک می‌شد، از آن رو که خدا ایشان را به همه نوع بلا پریشان می‌ساخت. 7 و اما شما نیرومند باشید و دستهایتان سست نشود، زیرا پاداش عمل خود را خواهید یافت.»
8 چون آسا این سخنان و نبوت عَزَریا پسرِ * ‏15‏:8 متن والگیت و سریانی (همچنین رجوع کنید به متن ترجمۀ یونانی هفتادتَنان و آیۀ 1). متن عبری فاقد عبارت ”عَزَریا پسرِ“ می‌باشد. عودید نبی را شنید، خویشتن را تقویت داده، بتهای کراهت‌آور را از سرتاسر سرزمین یهودا و بِنیامین و از شهرهایی که در کوهستان اِفرایِم تسخیر کرده بود، دور ساخت، و مذبح خداوند را که جلوی ایوان خانۀ خداوند بود مرمت کرد. 9 سپس تمامی یهودا و بِنیامین و غریبانی را که از اِفرایِم و مَنَسی و شمعون در میان ایشان ساکن بودند گرد آورد، زیرا گروه عظیمی از اسرائیل چون دیدند یهوه خدای او با اوست، به وی پیوستند. 10 آنان در ماه سوّم از پانزدهمین سال سلطنت آسا در اورشلیم گرد آمدند. 11 ایشان در آن روز، از غنایمی که آورده بودند، هفتصد گاو و هفت هزار گوسفند برای خداوند قربانی کردند. 12 نیز عهد بستند که یهوه خدای پدرانشان را به تمامی دل و تمامی جان خود بجویند، 13 و هر کس که یهوه خدای اسرائیل را نجوید، از کوچک و بزرگ و مرد و زن، کشته شود. 14 آنان به آواز بلند، و با فریادها و کَرِناها و بوقها، برای خداوند سوگند یاد کردند. 15 تمامی یهودا از این سوگند شادمان بودند، زیرا که به تمامی دل سوگند یاد کرده بودند، و با کمال میل خدا را جُسته و او را یافته بودند. پس خداوند ایشان را از هر سو آسایش بخشید.
16 آسای پادشاه حتی مادرِ * ‏15‏:16 در عبری، ”مادر“، اما منظور ”مادر بزرگ“ آسای پادشاه است. خود مَعَکاه را از مقام ملکه عزل کرد، زیرا تمثالی کراهت‌آور برای اَشیرَه ساخته بود. آسا تمثال او را قطع کرده، آن را خُرد کرد و در وادی قِدرون سوزانید. 17 اما مکانهای بلند از اسرائیل برداشته نشد؛ با وجود این، دل آسا در تمامی روزهای زندگی‌اش کامل بود. 18 او هدایای وقف‌شدۀ پدرش و هدایای وقف‌شدۀ خود را از سیم و زر و ظروف، به خانۀ خدا درآورد. 19 و تا سی و پنجمین سال پادشاهی آسا، دیگر جنگی درنگرفت.
16
واپسین سالهای آسا
1 در سی و ششمین سال پادشاهی آسا، بَعَشا پادشاه اسرائیل به جنگ یهودا برآمد و رامَه را بنا کرد تا نگذارد کسی نزد آسا، پادشاه یهودا، رفت و آمد کند. 2 آسا نیز سیم و زر از خزانه‌های خانۀ خداوند و از کاخ شاهی‌گرفت، و آنها را نزد بِن‌هَدَد پادشاه اَرام فرستاد که در دمشق زندگی می‌کرد، با این پیام که: 3 «میان من و تو پیمانی باشد، چنانکه میان پدر من و پدر تو بود. اینک برایت سیم و زر فرستاده‌ام. پس پیمان خود را با بَعَشا، پادشاه اسرائیل، بشکن، تا از نزد من عقب‌نشینی کند.» 4 بِن‌هَدَد درخواست آسای پادشاه را پذیرفته، سرداران لشکر خود را برای جنگ با شهرهای اسرائیل گسیل داشت. و ایشان عیون، دان، آبِل‌مایِم * ‏16‏:4 که با نام ”آبِل‌بِیت‌مَعَکاه“ نیز شناخته می‌شود. و همۀ شهرْانبارهای نَفتالی را فتح کردند. 5 چون بَعَشا این را شنید، بنای رامَه را متوقف ساخت و دست از کار کشید. 6 آنگاه آسای پادشاه تمامی یهودا را گرد آورد، و ایشان سنگها و الوارهایی را که بَعَشا در بنای رامَه به کار برده بود از آنجا نقل کردند، و او با آنها جِبَع و مِصفَه را بنا کرد.
7 در آن زمان، حَنانیِ نبی نزد آسا پادشاه یهودا رفت و به وی گفت: «از آنجا که تو بر پادشاه اَرام توکل کردی و نه بر یهوه خدایت، لشکر پادشاه اَرام از دست تو خلاصی یافته است. 8 آیا حَبَشیان و لوبیان لشکری عظیم با ارابه‌ها و سوارانِ بسیار نبودند؟ و با این حال چون بر خداوند توکل کردی، او ایشان را به دست تو تسلیم کرد. 9 زیرا چشمان خداوند در تمام جهان گردش می‌کند تا قوّت خود را بر کسانی که دلشان به تمامی وقف اوست، نمایان سازد. * ‏16‏:9 یا: «... تا دل کسانی را که به تمامی وقف اوست، تقویت بخشد». تو در این کار ابلهانه عمل کردی، و از این پس به جنگها گرفتار خواهی آمد.» 10 اما آسا بر آن نبی خشم گرفته، او را به زندان افکند، زیرا به سبب این امر خشم او بر وی افروخته شده بود. آسا در همان زمان بر برخی از مردم نیز ستم روا داشت.
11 اینک اعمالِ آسا، از آغاز تا پایان، در کتاب پادشاهان یهودا و اسرائیل نوشته شده است. 12 آسا در سی و نهمین سال سلطنتش به مرضی در پاهایش دچار شد، و بیماری‌اش بسیار وخیم گردید. با این حال حتی در بیماریِ خویش خداوند را نطلبید، بلکه از طبیبان مدد جست. 13 آسا در چهل و یکمین سال سلطنتش درگذشت و با پدران خود آرَمید. 14 و او را در مقبره‌ای که برای خود در شهر داوود کنده بود، به خاک سپردند. وی را بر تخت روانی نهادند، پر از ادویه‌جات و عطرهای گوناگون که توسط هنر عطاران درآمیخته شده بود، و برایش آتشی به‌غایت عظیم برافروختند.
17
یِهوشافاط، پادشاه یهودا
1 یِهوشافاط پسر آسا به جای آسا پادشاه شد، و خود را بر ضد اسرائیل نیرومند ساخت. 2 او در همۀ شهرهای حصاردارِ یهودا سپاهیانی مستقر کرد، و در سرزمین یهودا و شهرهای اِفرایِم که پدرش آسا تسخیر کرده بود، قراولخانه‌هایی بر پا داشت. 3 خداوند با یِهوشافاط بود، زیرا او در راههای نخستینِ پدرش داوود سلوک می‌کرد و در طلب بَعَلها نبود، 4 بلکه خدای پدرش را می‌طلبید و در فرامین او سلوک می‌کرد، و نه بر وفق اعمالِ اسرائیل. 5 پس خداوند پادشاهی را در دست یِهوشافاط استوار کرد، و تمامی یهودا برای او هدایا می‌آوردند. و او ثروت و حرمت بسیار یافت. 6 دل یِهوشافاط در راههای خداوند غیور بود؛ به‌علاوه، او مکانهای بلند و اَشیرَه را از یهودا دور کرد.
7 یِهوشافاط در سوّمین سال پادشاهی‌خود، صاحبمنصبان خویش یعنی بِن‌حایِل، عوبَدیا، زکریا، نِتَنئیل و میکایا را گسیل داشت تا در شهرهای یهودا تعلیم دهند. 8 همراه ایشان، لاویان، یعنی شِمَعیا، نِتَنیا، زِبَدیا، عَسائیل، شِمیراموت، یِهوناتان، اَدُنیا، طوبیّا و طوب‌اَدُنیا نیز بودند، و همچنین اِلیشَمَع و یِهورام که کاهن بودند. 9 آنان کتاب شریعت خداوند را با خود داشتند و در یهودا تعلیم می‌دادند. ایشان در همۀ شهرهای یهودا می‌گشتند و به مردم تعلیم می‌دادند.
10 ترس خداوند بر تمامی ممالکِ سرزمینهایی که در اطراف یهودا بودند مستولی شد، آن سان که با یِهوشافاط جنگ نمی‌کردند. 11 برخی از فلسطینیان به عنوان خَراج هدایا و نقره برای یِهوشافاط آوردند؛ عربها نیز برایش گله و رمه آوردند، هفت هزار و هفتصد قوچ و هفت هزار و هفتصد بز نر. 12 پس یِهوشافاط ترقی کرده، بزرگتر و بزرگتر می‌شد. او دژ‌ها و شهرهای انبار در یهودا بنا کرد، 13 و کارهای بسیار در شهرهای یهودا انجام داد؛ او همچنین لشکری از جنگاوران دلاور در اورشلیم داشت. 14 شمار ایشان بر حسب خاندانهایشان چنین است: از یهودا، سردارانِ هزارها: عَدناه، فرمانده‌ای با سیصدهزار جنگاور دلاور؛ 15 پس از او یِهوحانان، فرمانده‌ای با دویست و هشتاد هزار تن؛ 16 سپس عَمَسیا پسر زِکْری که خود را برای خدمت خداوند داوطلب ساخت، و به همراهِ او دویست هزار جنگاور دلاور. 17 از بِنیامین: اِلیاداع، جنگاوری دلاور با دویست هزار مردِ مسلح به کمان و سپر؛ 18 پس از او یِهوزاباد، با صد و هشتاد هزار مرد مسلح به جهت نبرد. 19 این افراد نیز علاوه بر کسانی که پادشاه در شهرهای حصاردارِ سرتاسر یهودا قرار داده بود، پادشاه را خدمت می‌کردند.
18
نبوّت میکایا بر ضد اَخاب
1 باری، یِهوشافاط دولت و حشمت عظیمی داشت، و به واسطۀ وصلتی، با اَخاب پیمان دوستی بست. 2 او پس از سالی چند، نزد اَخاب به سامِرِه رفت. اَخاب برای او و مردمی که همراهش بودند، گوسفندان و گاوان بسیار ذبح کرد و او را به حمله بر راموت‌جِلعاد برانگیخت. 3 اَخاب پادشاه اسرائیل از یِهوشافاط پادشاه یهودا پرسید: «آیا با من به راموت‌جِلعاد بر خواهی آمد؟» یِهوشافاط پاسخ داد: «من چون تو و قوم من چون قوم تواَند، پس در جنگ با تو همراه خواهیم شد.»
4 و یِهوشافاط به پادشاه اسرائیل گفت: «تمنا اینکه امروز در این باره از کلام خداوند مشورت بجویی.» 5 پس پادشاه اسرائیل انبیا را که چهار صد تن بودند، گرد آورد و از آنان پرسید: «آیا به جنگ با راموت‌جِلعاد برآییم، یا اینکه بازایستم؟» گفتند: «برآی، زیرا خدا آن را به دست پادشاه تسلیم خواهد کرد.» 6 اما یِهوشافاط پرسید: «آیا در اینجا نبی دیگری از جانب خداوند نیست که از او سؤال کنیم؟» 7 پادشاه اسرائیل به یِهوشافاط گفت: «مردی دیگر هست، میکایا نام، پسر ایملَه، که به واسطۀ او می‌توان از خداوند مسئلت کرد. اما من از او بیزارم، زیرا همیشه دربارۀ من به بدی نبوت می‌کند نه به نیکویی.» یِهوشافاط گفت: «پادشاه چنین نگوید.» 8 پس پادشاه اسرائیل یکی از صاحبمنصبان خود را فرا خواند و گفت: «بی‌درنگ میکایا پسر ایملَه را بدین‌جا بیاور.» 9 پادشاه اسرائیل و یِهوشافاط پادشاه یهودا هر یک ردای شاهی بر تن، در خرمنگاه نزد دروازۀ ورودی سامِرِه بر تخت خود نشسته بودند، و همۀ انبیا در حضورشان نبوت می‌کردند. 10 صِدِقیا پسر کِنعَنَه شاخهایی آهنین برای خود ساخته بود و می‌گفت: «خداوند چنین می‌گوید: ”با اینها اَرامیان را خواهی زد تا به تمامی نابود شوند.“» 11 انبیا جملگی همین نبوت را می‌کردند و می‌گفتند: «به راموت‌جِلعاد برآی و پیروز شو، زیرا خداوند آن را به دست پادشاه تسلیم خواهد کرد.»
12 پیکی که در پی میکایا رفته بود، به او گفت: «اینک انبیا یکصدا دربارۀ پادشاه نیکو می‌گویند. تمنا اینکه سخن تو نیز همچون سخن ایشان باشد، و کلامی نیکو بگویی.» 13 اما میکایا گفت: «به حیات خداوند سوگند که هرآنچه خدای من گوید، همان را خواهم گفت.»
14 پس چون نزد پادشاه آمد، پادشاه وی را گفت: «ای میکایا، آیا به جنگ با راموت‌جِلعاد برآییم، یا اینکه بازایستم؟» پاسخ داد: «برآیید و پیروز شوید، زیرا که ایشان به دست شما تسلیم خواهند شد.» 15 پادشاه به او گفت: «چند بار تو را سوگند دهم که جز حقیقت چیزی به نام خداوند به من مگویی؟» 16 آنگاه میکایا گفت: «اسرائیل را جملگی همچون گوسفندان بی‌شبان بر کوهها پراکنده دیدم، و خداوند فرمود: ”اینها صاحبی ندارند، پس هر یک به سلامت به خانۀ خود بازگردند.“» 17 پادشاه اسرائیل به یِهوشافاط گفت: «آیا تو را نگفتم که او هرگز دربارۀ من به نیکویی نبوت نمی‌کند، بلکه به بدی؟»
18 میکایا ادامه داد: «پس کلام خداوند را بشنوید: خداوند را دیدم که بر تخت خود نشسته بود و تمامی لشکر آسمان به طرف راست و چپ او ایستاده بودند. 19 و خداوند فرمود: ”کیست که اَخاب پادشاه اسرائیل را اغوا نماید تا به راموت‌جِلعاد برآمده، در آنجا بیفتد؟“ یکی چنین می‌گفت و دیگری چنان. 20 سپس روحی پیش آمد و در حضور خداوند ایستاده، گفت: ”من او را اغوا خواهم کرد.“ خداوند از او پرسید: ”به چه وسیله؟“ 21 گفت: ”بیرون خواهم رفت و روحی دروغگو در دهان تمامی انبیایش خواهم بود.“ خداوند فرمود: ”او را اغوا خواهی کرد، و خواهی توانست. حال برو و چنین کن.“ 22 پس اکنون بنگر که خداوند روحی دروغگو در دهان این انبیای تو نهاده است. خداوند بر ضد تو به مصیبت ندا کرده است.»
23 آنگاه صِدِقیا پسر کِنعَنَه نزدیک آمده، بر گونۀ میکایا سیلی زد و گفت: «روح خداوند از کدامین راه از نزد من به سخن گفتن با تو آمد؟» 24 میکایا پاسخ داد: «اینک روزی که به حجرۀ اندرونی درآیی تا خود را پنهان کنی، خواهی دید.» 25 آنگاه پادشاه اسرائیل گفت: «میکایا را بگیرید و نزد آمون حاکم شهر و یوآش پسر پادشاه بازگردانیده، 26 بگویید: ”پادشاه چنین می‌فرماید: ’این شخص را به زندان افکنید و او را به نانِ اندک و آبِ اندک نگاه بدارید تا من باز‌گردم.“‘» 27 میکایا گفت: «اگر به‌واقع به سلامت بازگردی، خداوند به واسطۀ من سخن نگفته است.» نیز افزود: «ای تمامی مردمان، بشنوید.»
کشته شدن اَخاب
28 پس پادشاه اسرائیل و یِهوشافاط پادشاه یهودا به راموت‌جِلعاد برآمدند. 29 پادشاه اسرائیل به یِهوشافاط گفت: «من با جامۀ مُبَدَّل به میدان جنگ می‌روم، اما تو جامۀ خود را بر تن داشته باش.» پس پادشاه اسرائیل جامۀ مبدل پوشید، و به میدان جنگ درآمدند. 30 و اما پادشاه اَرام به سرداران ارابه‌هایش فرمان داده و گفته بود: «نه با کوچک و نه با بزرگ، بلکه تنها با پادشاه اسرائیل بجنگید.» 31 چون سرداران ارابه‌ها یِهوشافاط را دیدند، گفتند: «پادشاه اسرائیل همین است.» پس احاطه‌اش کردند تا با او بجنگند. اما یِهوشافاط فریاد برآورد، و خداوند وی را یاری نمود؛ و خدا ایشان را از او دور ساخت. 32 زیرا سرداران ارابه‌ها چون دیدند که او پادشاه اسرائیل نیست، از تعقیب وی بازگشتند. 33 اما در این میان، کسی کمان خود را بی‌هدف برکشید و پادشاه اسرائیل را از میان درزی که در جامۀ رزمش بود، زد. پس پادشاه به ارابه‌ران خود گفت: «بازگرد و مرا از میدان جنگ بیرون ببر، زیرا زخمی شده‌ام.» 34 در آن روز، جنگ شدت یافت، و پادشاه اسرائیل تا شامگاه خود را در ارابه‌اش در برابر اَرامیان بر پا نگاه داشت، اما هنگام غروب آفتاب درگذشت.
19
1 یِهوشافاط پادشاه یهودا به سلامت به خانۀ خود در اورشلیم بازگشت. 2 و اما یِیهوی نبی پسر حَنانی به دیدار او بیرون رفت و به یِهوشافاط پادشاه گفت: «آیا شایسته است که شریران را یاری دهی و کسانی را که از خداوند بیزارند، دوست بداری؟ از این رو، غضب از جانب خداوند بر تو آمده است. 3 با این حال، چیزهای نیکویی نیز در تو هست، زیرا این سرزمین را از اَشیرَه زدودی و دل خود را به طلبیدن خدا مصمم ساختی.»
داوران یِهوشافاط
4 یِهوشافاط در اورشلیم می‌زیست. او دیگر بار، از بِئِرشِبَع تا کوهستان اِفرایِم، به میان مردم رفت و ایشان را به سوی یهوه خدای پدرانشان بازگردانید. 5 او داورانی در مملکت قرار داد، یعنی در تمامی شهرهای حصاردارِ یهودا، شهر به شهر، 6 و بدیشان گفت: «مراقب باشید چه می‌کنید، زیرا نه برای انسان، بلکه برای خداوند داوری می‌کنید، که در انجام کار داوری همراه شماست. 7 پس اکنون ترس خداوند بر شما باشد. به‌دقّت رفتار کنید، زیرا نزد یهوه خدای ما هیچ بی‌عدالتی نیست، و نه طرفداری یا رشوه‌خواری.»
8 یِهوشافاط همچنین برخی از لاویان و کاهنان و سران خاندانهای اسرائیل را در اورشلیم برگماشت تا از جانب خداوند داوری کنند و مرافعه‌ها را حل و فصل نمایند. و ایشان در اورشلیم می‌زیستند. * ‏19‏:8 در عبری: «به اورشلیم بازگشتند». 9 و ایشان را امر فرموده، گفت: «در ترس خداوند، با امانت و با دلی کامل چنین عمل کنید: 10 در هر دعوایی که از جانب برادرانتان که در شهرهایشان ساکنند به شما ارجاع می‌شود، از دعاوی خونی تا دعاوی مربوط به شریعت یا فرمان یا فرایض یا قوانین، ایشان را هشدار دهید که نزد خداوند تقصیرکار نشوند، وگرنه غضب بر شما و بر برادرانتان نازل خواهد شد. اگر چنین کنید، تقصیرکار نخواهید شد. 11 اینک اَمَریا، کاهن اعظم، در همۀ امورِ مربوط به خداوند سرپرست شماست، و زِبَدیا پسر اسماعیل رئیس خاندان یهودا نیز در تمامی امورِ مربوط به پادشاه سرپرست شما خواهد بود. لاویان نیز به عنوان صاحبان مناصب نزد شما خدمت خواهند کرد. پس شجاعانه عمل کنید، و خداوند با نیکان باشد.»
20
پیروزی یِهوشافاط بر موآب و عَمّون
1 پس از این، موآبیان و عَمّونیان همراه با برخی از مِعونیان * ‏20‏:1 در برخی از نسخه‌های ترجمۀ یونانی هفتادتَنان. در متن عبری: ”عَمّونیان“ آمده است. به جنگ یِهوشافاط رفتند. 2 برخی کسان آمدند و به یِهوشافاط خبر داده، گفتند: «سپاهی عظیم از اَدوم، * ‏20‏:2 در یکی از نسخه‌های عبری چنین است. در اغلب نسخه‌های عبری، ترجمۀ یونانی هفتادتَنان و والگیت ”اَرام“ آمده است. از آن سوی دریا، * ‏20‏:2 منظور ”دریای مرده“ است. بر ضد تو می‌آیند، و اینک در حَصَصون‌تامار که همان عِین‌جِدی باشد هستند.» 3 یِهوشافاط ترسان گشته، به طلبیدنِ خداوند عزم نمود، و در تمامی یهودا به روزه اعلام کرد. 4 مردمان یهودا گرد آمدند تا از خداوند یاری بطلبند؛ * ‏20‏:4 در عبری: «تا از خداوند مسئلت جویند». پس، از تمامی شهرهای یهودا برای طلبیدن خداوند آمدند.
5 آنگاه یِهوشافاط در میان جماعت یهودا و اورشلیم، در خانۀ خداوند، مقابل صحن جدید، ایستاد 6 و گفت: «ای یهوه، خدای پدران ما، آیا تو در آسمان خدا نیستی؟ تو بر تمامی ممالکِ قومها فرمان می‌رانی. قدرت و توانایی در دست توست و کسی را یارای ایستادگی در برابر تو نیست. 7 ای خدای ما، آیا تو ساکنان این سرزمین را از حضور قومت اسرائیل بیرون نراندی و آن را تا ابد به نسل دوست خود ابراهیم نبخشیدی؟ 8 آنان در اینجا ساکن شده، قُدسی برای نام تو در آن بنا کردند و گفتند: 9 ”اگر مصیبتی بر ما نازل شود، یعنی شمشیر یا مجازات یا طاعون یا قحطی، در برابر این خانه و در برابر تو، زیرا که نام تو در این خانه است، خواهیم ایستاد و در تنگی خود نزد تو فریاد بر خواهیم آورد، و تو ما را شنیده، نجاتمان خواهی بخشید.“ 10 اما اکنون، بنگر که مردمانی از عَمّون و موآب و کوه سِعیر، که به اسرائیل هنگام خروجشان از مصر اجازه ندادی بدانها حمله کنند و از این رو از ایشان اجتناب کردند و نابودشان نساختند، اینجایند. 11 ببین اکنون چگونه به ما پاداش می‌دهند و می‌آیند تا ما را از ملکِ تو که به ما به میراث بخشیده‌ای، برانند! 12 ای خدای ما، آیا بر ایشان حکم نخواهی کرد؟ زیرا که ما را در برابر این خیلِ عظیم که بر ضد ما می‌آیند هیچ قوّتی نیست، و ما نمی‌دانیم چه باید بکنیم، اما چشمان ما بر توست.»
13 تمامی یهودا با نوزادان و زنان و فرزندانشان به حضور خداوند ایستاده بودند. 14 آنگاه روح خداوند در میان آن جماعت بر یَحَزیئیل پسر زکریا پسر بِنایا پسر یِعیئیل پسر مَتّنیای لاوی از نوادگان آساف، نازل شد 15 و او گفت: «ای تمامی یهودا و ساکنان اورشلیم، و ای یِهوشافاط پادشاه، گوش فرا دهید! خداوند چنین می‌فرماید: ”از این گروه عظیم ترسان و هراسان مباشید، زیرا جنگ نه از آن شما، بلکه از آنِ خداست. 16 فردا به مقابلۀ ایشان فرود آیید. اینک ایشان از سربالاییِ صیص بر خواهند آمد، و شما آنها را در انتهای وادی، مقابل بیابان یِروئیل خواهید یافت. 17 بر شما نخواهد بود که در این جنگ نبرد کنید، بلکه موضع خود را نگاه داشته، استوار بایستید و نجاتِ خداوند را که با شما خواهد بود، مشاهده کنید. ای یهودا و ای اورشلیم، ترسان و هراسان مباشید. فردا به مقابله با ایشان بیرون روید، و خداوند همراه شما خواهد بود.»
18 آنگاه یِهوشافاط خم شده، روی بر زمین نهاد، و تمامی یهودا و ساکنان اورشلیم به حضور خداوند افتاده، خداوند را پرستش کردند. 19 و لاویان نیز که از قُهاتیان و قورَحیان بودند، به پا خاستند و یهوه خدای اسرائیل را به آواز بسیار بلند ستایش کردند.
20 آنان بامدادان برخاسته، به سوی بیابان تِقوعَ بیرون رفتند. چون بیرون می‌رفتند، یِهوشافاط ایستاد و گفت: «ای یهودا و ای ساکنان اورشلیم، به من گوش فرا دهید! به یهوه خدایتان ایمان داشته باشید و استوار خواهید شد. به انبیای او ایمان داشته باشید و کامیاب خواهید گردید.» 21 یِهوشافاط پس از مشورت با قوم، کسانی را تعیین کرد تا پیش روی سپاه حرکت کرده، برای خداوند سرود بخوانند و فرّ قدوسیتش را بستایند، و بگویند:
«خداوند را سپاس گویید،
زیرا که محبتش جاودانه است.»
22 و چون ایشان شروع به سراییدن و ستایش کردند، خداوند برای مردانِ عَمّون و موآب و کوه سِعیر که بر یهودا حمله آورده بودند کمینها نهاد، و ایشان منهزم شدند. 23 مردان عَمّون و موآب بر ضد ساکنین کوه سِعیر به پا خاستند و ایشان را به نابودی کامل سپردند، و چون از کشتار ساکنین سِعیر فارغ شدند، هر یک دیگری را احاطه کرده، یکدیگر را نابود ساختند.
24 چون یهودا به دیدبانگاهِ بیابان رسیدند، به سوی آن گروه نگریستند، و اینک جز اجساد مردگان بر زمین ندیدند. هیچ‌کس جان به در نبرده بود. 25 چون یِهوشافاط و مردانش رفتند تا غنایم خویش برگیرند، در میان آنها اموال، جامه‌ها * ‏20‏:25 برخی از نسخه‌های عبری و والگیت. در اغلب نسخه‌های عبری: ”اجساد“. و اشیاء گرانبهای بسیار یافتند و آنها را برای خود برگرفتند، آن اندازه که نتوانستند حمل کنند. غنیمت به حدی زیاد بود که جمع‌آوری آن سه روز به طول انجامید. 26 در روز چهارم، ایشان در وادی برکت گرد آمدند، زیرا در آنجا خداوند را متبارک خواندند. از همین رو است که آن مکان را تا به امروز وادی برکت می‌خوانند. 27 آنگاه تمامی مردان یهودا و اورشلیم به رهبری یِهوشافاط با شادی به اورشلیم بازگشتند، زیرا خداوند ایشان را بر دشمنانشان شادمان ساخته بود. 28 آنان با چنگها و بربطها و کَرِناها به اورشلیم به خانۀ خداوند رفتند. 29 و ترس خدا بر تمامیِ ممالکِ کشورها مستولی شد، زیرا شنیدند که خداوند با دشمنان اسرائیل جنگیده است. 30 و اما مملکت یِهوشافاط در آرامش بود، زیرا که خدایش او را از هر سو آرامی بخشیده بود.
پایان سلطنت یِهوشافاط
31 پس یِهوشافاط بر یهودا سلطنت کرد. او سی و پنج ساله بود که به پادشاهی رسید، و بیست و پنج سال در اورشلیم سلطنت کرد. نام مادرش عَزوبَه بود، دختر شِلحی. 32 یِهوشافاط در راههای پدرش آسا گام برمی‌داشت و از آنها انحراف نمی‌ورزید، و آنچه را که در نظر خداوند درست بود به جا می‌آورد. 33 با این حال مکانهای بلند از میان برداشته نشد، زیرا که قوم هنوز دلهای خود را به خدای پدرانشان معطوف نساخته بودند.
34 و اما دیگر امور مربوط به یِهوشافاط، از آغاز تا پایان، اینک در تواریخ یِیهو پسر حَنانی که در کتاب پادشاهان اسرائیل ثبت گردیده، نوشته شده است.
35 بعدها، یِهوشافاط پادشاه یهودا با اَخَزیا پادشاه اسرائیل که شرارت‌پیشه بود، هم‌پیمان شد. 36 او در ساختن کشتیها جهت رفتن به تَرشیش با اَخَزیا همراه شد، و آنها کشتیها در عِصیون‌جِبِر ساختند. 37 آنگاه اِلعازر پسر دوداواهویِ مَریشاتی بر ضد یِهوشافاط نبوت کرده، گفت: «از آنجا که با اَخَزیا هم‌پیمان شدی، خداوند آنچه را ساختی نابود کرده است.» پس آن کشتیها در هم شکستند، و نتوانستند به تَرشیش بروند.
21
1 آنگاه یِهوشافاط با پدران خود آرَمید، و او را در شهر داوود در کنار پدرانش به خاک سپردند. و پسرش یِهورام به جای او پادشاه شد. 2 برادران یِهورام، یعنی پسران یِهوشافاط، از این قرار بودند: عَزَریا، یِحیئیل، زکریا، عَزَریاهو، میکائیل و شِفَطیا. اینان جملگی پسران یِهوشافاط پادشاه اسرائیل * ‏21‏:2 منظور همان ”یهودا“ است. بودند. 3 پدرشان هدایای بسیار از نقره و طلا و اشیاء نفیس، و نیز شهرهای حصاردار در یهودا بدیشان بخشید، اما سلطنت را به یِهورام سپرد، زیرا که نخست‌زاده بود.
یِهورام، پادشاه یهودا
4 یِهورام چون حاکمیت خویش را بر مملکتِ پدرش استوار ساخت، تمامی برادرانش و نیز برخی از صاحبمنصبان اسرائیل را از دمِ شمشیر گذرانید. 5 یِهورام سی و دو ساله بود که پادشاه شد، و هشت سال در اورشلیم سلطنت کرد. 6 او نیز همچون خاندان اَخاب در طریق پادشاهان اسرائیل گام می‌زد، زیرا که دخترِ اَخاب زن او بود. و یِهورام آنچه را که در نظر خداوند بد بود به جا آورد. 7 با این حال، خداوند به سبب عهدی که با داوود بسته بود، و از آنجا که وعده داده بود به او و خاندانش تا به ابد چراغی عطا فرماید، نخواست خاندان داوود را نابود کند.
8 در روزگار یِهورام، اَدومیان بر سلطۀ یهودا شوریده، پادشاهی از برای خود برگماشتند. 9 پس یِهورام با سرداران و همۀ ارابه‌هایش رهسپار گشته، شبانگاهان برخاست و بر اَدومیان که او و سردارانِ ارابه‌هایش را در محاصره داشتند، یورش برد. 10 پس اَدوم تا به امروز بر سلطۀ یهودا شوریده است. در همان زمان، اهالی لِبنَه نیز بر سلطۀ یِهورام شوریدند، زیرا او یهوه خدای پدرانش را ترک کرده بود.
11 یِهورام همچنین بر کوههای یهودا مکانهای بلند بر پا کرد و ساکنین اورشلیم را به زناکاری سوق داده، یهودا را گمراه ساخت. 12 و نامه‌ای از ایلیای نبی به او رسید، بدین مضمون: «یهوه خدای پدرت داوود چنین می‌گوید: ”از آنجا که تو در راههای پدرت یِهوشافاط یا آسا پادشاه یهودا گام ننهادی، 13 بلکه طریق پادشاهان اسرائیل را در پیش گرفتی و یهودا و ساکنین اورشلیم را به زناکاری کشاندی، به همان سان که خاندان اَخاب اسرائیل را به زناکاری کشاندند، و نیز برادران خود را که از خاندان پدرت و بهتر از تو بودند به قتل رساندی، 14 پس اینک خداوند قوم تو، زنان و فرزندانت، و تمامی اموالت را به بلایی عظیم دچار خواهد ساخت. 15 خودت نیز به مرض وخیم روده مبتلا خواهی شد، تا آنکه روده‌هایت به سبب آن مرض روز به روز بیرون آید.“»
16 و خداوند روحِ فلسطینیان و اَعرابی را که در نزدیکی حَبَشیان بودند بر ضد یِهورام برانگیخت، 17 و آنان بر ضد یهودا برآمده، بر آن یورش بردند و تمام اموالی را که در خانۀ پادشاه یافت می‌شد، و نیز پسران و زنان او را، به یغما بردند، آن سان که جز اَخَزیا * ‏21‏:17 در عبری ”یِهوآخاز“ که شکل دیگری از ”اَخَزیا“ است. کوچکترین پسرش، پسری برای وی باقی نماند.
18 و بعد از این همه، خداوند روده‌های او را به مرضی علاج‌ناپذیر مبتلا کرد. 19 به مرور ایام، بعد از دو سال، روده‌هایش به سبب آن بیماری بیرون زد، و او با رنج بسیار بمُرد. مردمِ او هیچ آتشی به افتخارش نیافروختند، چنانکه به افتخار پدرش افروخته بودند. 20 یِهورام سی و دو ساله بود که پادشاه شد، و هشت سال در اورشلیم سلطنت کرد. او بی‌آنکه کسی برایش افسوس خورَد، درگذشت. یِهورام را در شهر داوود به خاک سپردند، اما نه در مقبرۀ پادشاهان.
22
اَخَزیا، پادشاه یهودا
1 ساکنان اورشلیم، اَخَزیا کوچکترین پسرِ یِهورام را به جایش پادشاه ساختند، زیرا گروهی که با عَرَبها به اردوگاه حمله کرده بودند، همۀ پسران بزرگتر را کشتند. پس اَخَزیا پسر یِهورام پادشاه یهودا، به پادشاهی رسید. 2 او بیست و دو * ‏22‏:2 در متن عبری: ”چهل و دو“. اما در برخی از نسخه‌های ترجمۀ یونانی هفتادتَنان و سریانی و همچنین در 2پاد ‏8‏:26 ”بیست و دو“ آمده است. ساله بود که پادشاه شد، و یک سال در اورشلیم سلطنت کرد. نام مادرش عَتَلیا بود، نوۀ عُمری. 3 اَخَزیا نیز طریق خاندان اَخاب را در پیش گرفت، زیرا مادرش او را به شرارت‌پیشگی ترغیب می‌کرد. 4 او نیز مانند خاندان اَخاب آنچه را که در نظر خداوند بد بود به جا آورد، از آن سبب که پس از مرگ پدرش ایشان به او مشورت می‌دادند، که او را به نابودی سوق می‌داد. 5 او حتی به پیروی از مشورت ایشان، همراه یورام * ‏22‏:5 در عبری: ”یِهورام“ که شکل دیگری از ”یورام“ است؛ همچنین در آیات 6 و 7. پسر اَخاب، پادشاه اسرائیل، برای جنگ با حَزائیل پادشاه اَرام به راموت‌جِلعاد رفت. اَرامیان یورام را زخمی کردند، 6 پس او به یِزرِعیل بازگشت تا از جراحاتی که در رامَه به هنگام جنگ با حَزائیل پادشاه اَرام بر او وارد شده بود، شفا یابد. آنگاه اَخَزیا * ‏22‏:6 در برخی از نسخه‌های عبری، ترجمۀ یونانی هفتادتَنان، والگیت و سریانی (همچنین رجوع کنید به 2پاد ‏8‏:29). در اغلب نسخه‌های عبری: ”عَزَریا“. پسر یِهورام پادشاه یهودا برای عیادت یورام پسر اَخاب به یِزرِعیل فرود آمد، زیرا که یورام زخمی شده بود.
7 و اما خدا چنین مقرر داشت که عیادتِ اَخَزیا از یورام اسبابِ سرنگونی اَخَزیا شود. زیرا چون او از راه رسید، با یورام به مقابله با یِیهو پسر نِمشی بیرون شد، که خداوند او را به جهت هلاک ساختن خاندان اَخاب مسح کرده بود. 8 در آن هنگام که یِیهو در حال اجرای حکم داوری بر خاندان اَخاب بود، رهبران یهودا و پسرانِ خویشانِ اَخَزیا را که در خدمت اَخَزیا بودند یافته، ایشان را کشت. 9 سپس به جستجوی اَخَزیا پرداخت. پس اَخَزیا را که در سامِرِه پنهان شده بود گرفتار کردند و نزد یِیهو آورده، کشتند. آنان وی را به خاک سپردند، زیرا گفتند: «او نوۀ یِهوشافاط است که خداوند را به تمامی دلِ خویش می‌طلبید.» پس، از خاندان اَخَزیا کسی که قادر به سلطنت باشد باقی نماند.
عَتَلیا و یوآش
10 چون عَتَلیا مادر اَخَزیا دریافت که پسرش مرده است، برخاست و تمامی اولاد پادشاهان از خاندان یهودا را نابود کرد. 11 اما یِهوشِبَع دختر پادشاه، یوآش پسر اَخَزیا را برگرفته، او را از میان پسران پادشاه که کشته می‌شدند، در ربود و او و دایه‌اش را در خوابگاهی نهاد. بدین‌گونه یِهوشَبِعَت، دخترِ یِهورامِ پادشاه و همسرِ یِهویاداعِ کاهن، از آنجا که خواهرِ اَخَزیا بود، یوآش را از عَتَلیا پنهان کرد، و عَتَلیا نتوانست او را بکشد. 12 یوآش شش سال نزد ایشان در خانۀ خدا پنهان ماند، و عَتَلیا بر آن سرزمین سلطنت می‌کرد.
23
1 در سال هفتم، یِهویاداع دل قوی ساخته، سردارانِ صد‌ها، یعنی عَزَریا پسر یِروحام، اسماعیل پسر یِهوحانان، عَزَریا پسر عوبید، مَعَسیا پسر عَدایا و اِلیشافاط پسر زِکْری را با خود هم‌پیمان ساخت. 2 آنان به سراسر یهودا رفته، لاویان و سران خاندانهای اسرائیل را از تمامی شهرهای یهودا گرد آوردند، و به اورشلیم آمدند. 3 آنگاه تمامی جماعت در خانۀ خدا با پادشاه پیمان بستند. یِهویاداع به ایشان گفت: «اینک پسر پادشاه! بگذارید او سلطنت کند، همان‌گونه که خداوند دربارۀ فرزندان داوود فرموده است. 4 کاری که باید بکنید این است: یک سوّم از شما کاهنان و لاویان که در روز شَبّات انجام وظیفه می‌کنید، * ‏23‏:4 در عبری: «در روز شَبّات داخل می‌شوید». کنار آستانۀ درها نگهبانی دهند، 5 یک سوّم دیگر در خانۀ پادشاه باشند، و یک سوّم نیز نزد دروازۀ بنیاد؛ تمامی قوم نیز در صحنهای خانۀ خداوند حاضر باشند. 6 کسی جز کاهنان و آن دسته از لاویان که به خدمت مشغولند، نباید به خانۀ خداوند داخل شود. ایشان می‌توانند داخل شوند زیرا مقدسند، اما قوم جملگی باید در بیرون خداوند را خدمت کنند. * ‏23‏:6 عبری: «قوم جملگی باید خداوند را مراقبت نمایند». 7 بر لاویان است که هر یک سلاح به دست، پادشاه را احاطه کنند. هر که به معبد درآید، باید کشته شود. به هنگام دخول و خروجِ پادشاه، همراه او باشید.»
8 پس لاویان و تمامی یهودا مطابقِ هرآنچه یِهویاداعِ کاهن دستور داده بود عمل کردند و هر یک، مردان خویش را برگرفتند، چه آنان را که در شَبّات انجام وظیفه می‌کردند و چه آنان را که در شَبّات مرخص می‌شدند؛ زیرا یِهویاداعِ کاهن هیچ گروهی را مرخص نکرده بود. 9 یِهویاداع نیزه‌ها و سپرهای کوچک و بزرگ را که از آنِ داوود پادشاه بود و در خانۀ خدا قرار داشت، به سردارانِ صد‌ها سپرد. 10 سپس تمامی قوم را، هر یک سلاح به دست، از ضلع جنوبی خانۀ خداوند تا ضلع شمالی خانه، در امتداد مذبح و معبد، گرداگرد پادشاه مستقر ساخت. 11 آنگاه پسر پادشاه را بیرون آورده، تاج بر سرش بنهادند، و نسخه‌ای از شهادت را به او دادند. بدین‌گونه وی را پادشاه ساختند، * ‏23‏:11 در عبری: «شهادت را به او داده، او را پادشاه ساختند». و یِهویاداع و پسرانش او را مسح کرده، گفتند: «زنده باد پادشاه!»
12 چون عَتَلیا صدای مردم را شنید که می‌دویدند و پادشاه را می‌ستودند، نزد مردم به خانۀ خداوند رفت. 13 چون نگریست، پادشاه را دید که کنار ستونِ خود نزد مدخل ایستاده بود، و سرداران و شیپورچیان در کنار پادشاه بودند، و تمامی مردم مملکت شادی می‌کر‌دند و شیپور می‌نواختند. سرایندگان نیز با آلات موسیقی، سرودها را رهبری می‌کردند. پس عَتَلیا جامه بر تن درید و فریاد زد: «خیانت! خیانت!» 14 آنگاه یِهویاداعِ کاهن، سردارانِ صد‌ها را که به فرماندهی لشکر گماشته شده بودند بیرون آورده، بدیشان گفت: «این زن را از میان صفوف بیرون برید، و هر که از پی او رَوَد به شمشیر کشته شود.» زیرا یِهویاداع گفته بود: «او را در خانۀ خداوند نکشید.» 15 پس عَتَلیا را گرفتار کردند و چون او به دهنۀ دروازۀ اسبان نزد کاخ پادشاه داخل شد، او را در آنجا کشتند.
16 آنگاه یِهویاداع میان خود و تمامی قوم و پادشاه عهد بست تا قوم خداوند باشند. 17 سپس تمامی قوم به معبد بَعَل رفته، آن را ویران کردند و مذبحها و تمثالهایش را در هم شکستند، و مَتّان را که کاهن بَعَل بود در برابر مذبحها کشتند. 18 آنگاه یِهویاداع ناظران برای خانۀ خداوند برگماشت و آنان را زیر نظر لاویانِ کاهن قرار داد که داوود ایشان را در گروههای مختلف بر خانۀ خداوند نصب کرده بود تا مطابق آنچه در شریعت موسی نوشته شده است، شادمان و سرودخوانان بر حسب فرمان داوود قربانیهای تمام‌سوز به خداوند تقدیم کنند. 19 نیز محافظانِ دروازه‌ها را بر دروازه‌های خانۀ خداوند گماشت، تا کسی که به هر جهتی نجس است نتواند داخل شود. 20 و سردارانِ صد‌ها و بزرگان و حاکمان قوم و تمامی مردم مملکت را برگرفته، پادشاه را از خانۀ خداوند فرود آوردند. ایشان از دروازۀ بالا به خانۀ پادشاه درآمدند و پادشاه را بر تخت سلطنت نشاندند. 21 آنگاه تمامی مردم مملکت شادی کردند و شهر آرامی یافت، زیرا عَتَلیا به شمشیر کشته شده بود.
24
مرمت خانۀ خدا
1 یوآش هفت ساله بود که پادشاه شد، و چهل سال در اورشلیم سلطنت کرد. نام مادرش ظِبیَه بود، اهل بِئِرشِبَع. 2 یوآش در تمامی دوران حیات یِهویاداعِ کاهن، آنچه را که در نظر خداوند درست بود به جا می‌آورد. 3 یِهویاداع دو زن برایش گرفت، و او صاحب پسران و دختران شد.
4 پس از چندی، یوآش بر آن شد که خانۀ خداوند را مرمت کند. 5 او کاهنان و لاویان را گرد آورده، بدیشان گفت: «به شهرهای یهودا بروید و برای مرمتِ سالانۀ خانۀ خداوند از تمامی اسرائیل پول جمع‌آوری کنید. در این کار شتاب نمایید.» اما لاویان شتاب نکردند. 6 پس پادشاه، یِهویاداع رئیس کاهنان را فرا خواند و به او گفت: «چرا از لاویان نخواستی تا مالیاتی را که موسی خادم خداوند، و نیز جماعت اسرائیل، برای خیمۀ شهادت * ‏24‏:6 منظور از ”شهادت“، دو لوحِ ده فرمان است که در خیمه بود. تعیین کرده‌اند، از یهودا و اورشلیم گرد آورند؟» 7 زیرا پسران عَتَلیا، آن زن خبیث، خانۀ خدا را تاراج کرده و از تمامی اشیاء وقف‌شدۀ خانۀ خداوند نیز برای خدمت به بَعَلها استفاده کرده بودند.
8 پس به فرمان پادشاه، صندوقی ساختند و آن را بیرون دروازۀ خانۀ خداوند نهادند. 9 و در سراسر یهودا و اورشلیم ندا در دادند مبنی بر اینکه باید مالیاتی را که موسی خادم خدا در بیابان بر اسرائیل مقرر داشته بود، برای خداوند بیاورند. 10 پس تمامی رهبران و همۀ قوم با شادی سهم خود را آورده، در صندوق ریختند تا پر شد. 11 هر بار که صندوق به دست لاویان نزد صاحبمنصبان پادشاه آورده می‌شد و ایشان می‌دیدند که مبلغ زیادی پول در آن است، کاتبِ پادشاه و مأمورِ رئیس کاهنان می‌آمدند و صندوق را خالی می‌کردند، و دوباره آن را به مکان خود بازمی‌گرداندند. آنان هر روز چنین می‌کردند، و بدین ترتیب مقدار زیادی پول گرد آوردند. 12 پادشاه و یِهویاداع این پول را به افرادی سپردند که به کارِ خدمت خانۀ خداوند مشغول بودند، و ایشان سنگتراشان و نجّاران به جهت تعمیر خانۀ خداوند اجیر کردند، و نیز آهنگران و برنجکاران، تا خانۀ خداوند مرمت شود. 13 پس کارگران مشغول کار شدند، و کار به دست ایشان به خوبی پیش می‌رفت. آنان خانۀ خدا را به حالتِ اوّلش بازگردانده، آن را مستحکم ساختند. 14 و چون کار خود را به پایان رساندند، باقی پول را نزد پادشاه و یِهویاداع آوردند، و با آن لوازمی برای خانۀ خداوند ساخته شد، یعنی ظروفی برای خدمت و به جهت قربانیهای تمام‌سوز، و نیز کاسه‌ها * ‏24‏:14 واژۀ عبری می‌تواند به معنی ”قاشق“ نیز باشد. و اشیاء طلا و نقره. در تمامی دوران حیات یِهویاداع، پیوسته در خانۀ خداوند قربانیهای تمام‌سوز تقدیم می‌شد.
15 و اما یِهویاداع پیر و سالخورده شده، بمرد. او به هنگام وفات، یکصد و سی سال داشت. 16 او را در شهر داوود در کنار پادشاهان به خاک سپردند، زیرا در اسرائیل برای خدا و برای خانۀ او نیکویی کرده بود.
گناه یوآش
17 پس از درگذشت یِهویاداع، رهبران یهودا آمده، به پادشاه تعظیم کردند. آنگاه پادشاه بدیشان گوش سپرد. 18 ایشان خانۀ یهوه خدای پدرانشان را ترک کرده، اَشیرَه و بتها را عبادت نمودند. پس به سبب این تقصیر ایشان، غضب بر یهودا و اورشلیم نازل شد. 19 با این حال، انبیا نزد ایشان فرستاد تا آنان را به سوی خداوند بازگردانند. انبیا به ایشان هشدار دادند، * ‏24‏:19 در عبری: «بر ضد ایشان شهادت دادند». اما آنان گوش نسپردند.
20 آنگاه روحِ خدا زکریا پسر یِهویاداعِ کاهن را ملبس ساخت، و او بر فرازِ قوم ایستاده، گفت: «خدا چنین میفرماید: ”چرا از فرامین خداوند سرپیچی می‌کنید تا کامیاب نگردید؟ از آنجا که خداوند را ترک کرده‌اید، او نیز شما را ترک کرده است.“»
21 اما ایشان بر ضد او دسیسه چیدند، و به فرمان پادشاه او را در صحن خانۀ خداوند سنگسار کردند. 22 یوآش پادشاه، محبتی را که یِهویاداع پدر زکریا به وی کرده بود، به یاد نیاورد و پسر او را کشت. زکریا در حال مرگ گفت: «باشد که خداوند این را ببیند و بازخواست کند!»
23 به هنگام تحویل سال، * ‏24‏:23 احتمالاً در وقت بهار. سپاه اَرام بر ضد یوآش برآمدند. آنان به یهودا و اورشلیم رسیدند و تمامی رهبران قوم را از میان قوم نابود کرده، همۀ غنایم ایشان را نزد پادشاهِ دمشق فرستادند. 24 با اینکه لشکر اَرامیان با مردان اندک آمده بود، خداوند سپاه بسیار بزرگی را به دست ایشان تسلیم کرد زیرا که یهودا، یهوه خدای پدرانشان را ترک کرده بودند. بدین‌سان ایشان داوری را بر یوآش به اجرا درآوردند.
25 اَرامیان یوآش را در حالی که به‌شدّت زخمی بود، ترک کردند. پس خادمان یوآش به سبب خون پسر یِهویاداعِ کاهن بر ضد یوآش دسیسه چیده، او را در بسترش کشتند. بدین ترتیب یوآش مرد و او را در شهر داوود به خاک سپردند، اما نه در مقبرۀ پادشاهان. 26 کسانی که بر ضد او دسیسه چیدند از این قرار بودند: زاباد * ‏24‏:26 شکلی دیگر از ”یوزاباد“؛ رجوع کنید به ۲ پادشاهان 12‌: 21. پسر زنی عَمّونی به نام شیمعَه، و یِهوزاباد پسر زنی موآبی، شِمریت * ‏24‏:26 شکلی دیگر از ”شومِر“؛ رجوع کنید به ۲ پادشاهان 12‌: 21. نام. 27 شرحِ حال پسران یوآش، نبوتهای بسیاری که دربارۀ او شد، و شرح مرمت خانۀ خدا، در تفسیر کتاب پادشاهان نوشته شده است. و پسر یوآش اَمَصیا به جای او پادشاه شد.
25
اَمَصیا، پادشاه یهودا
1 اَمَصیا بیست و پنج ساله بود که پادشاه شد، و بیست و نه سال در اورشلیم سلطنت کرد. نام مادرش یِهوعَدّان بود، از مردمان اورشلیم. 2 اَمَصیا آنچه را که در نظر خداوند درست بود به جا می‌آورد، اما نه به تمامی دل. 3 چون سلطنت در دست اَمَصیا استوار گردید، آن خادمان خود را که پدرش پادشاه را به قتل رسانده بودند، کشت. 4 اما فرزندان ایشان را نکشت، بلکه مطابق آنچه در کتاب تورات موسی نوشته شده است عمل کرد، که در آن خداوند فرمان داده بود که: «پدران به سبب فرزندانشان نمیرند، و نه فرزندان به سبب پدرانشان، بلکه هر کس برای گناه خودش بمیرد.» * تثنیه ‏24‏:16 .
5 اَمَصیا مردم یهودا را گرد آورد و ایشان را در تمامی یهودا و بِنیامین بر حسب خاندانهایشان تحت سردارانِ هزارها وصد‌ها قرار داد. سپس مردان بیست ساله و بالاتر را به صف آراست و سیصد هزار جنگاورِ نُخبۀ قادر به حملِ نیزه و سپر یافت. 6 او از اسرائیل نیز یکصد هزار جنگاورِ دلاور در ازای یکصد وزنه * ‏25‏:6 یا ”قَنطار“. یک وزنه تقریباً معادل ۳۴ کیلوگرم است؛ همچنین در آیۀ ۹. نقره اجیر کرد. 7 اما مرد خدایی نزد او آمده، گفت: «ای پادشاه، این سربازان را که از اسرائیل آمده‌اند با خود مَبَر، زیرا خداوند با اسرائیل، یعنی با هیچیک از بنی‌اِفرایِم، نیست. 8 اما اگر می‌خواهی بروی، برو و برای نبرد قوی باش، لیکن خدا کاری خواهد کرد که در برابر دشمن فرو افتی، زیرا قدرت یاری دادن و فرو افکندن با خداست.» 9 اَمَصیا از مرد خدا پرسید: «پس یکصد وزنه نقره‌ای که به سربازان اسرائیلی پرداخته‌ام چه می‌شود؟» مرد خدا پاسخ داد: «خداوند قادر است بس فزونتر از آن به تو عطا کند.» 10 پس اَمَصیا سربازانی را که از اِفرایِم نزدش آمده بودند جدا کرده، ایشان را به خانه‌هایشان بازفرستاد. و اما خشم ایشان به‌شدّت نسبت به یهودا افروخته شد، و با خشم بسیار به خانه‌هایشان بازگشتند.
11 اما اَمَصیا دل قوی ساخته، سپاهیان خود را به سوی وادی نمک هدایت کرد و ده هزار تن از اهالی سِعیر را به هلاکت رساند. 12 بنی‌یهودا ده هزار تن را نیز زنده اسیر کردند و ایشان را به فرازِ پرتگاه برده، از فراز پرتگاه به زیر افکندند، آن سان که همگی قطعه قطعه شدند. 13 و اما مردانِ سپاهی که اَمَصیا بازپس فرستاده بود و نگذاشته بود با او به نبرد بروند، به شهرهای یهودا، از سامِرِه تا بِیت‌حورون، هجوم بردند و سه هزار تن از ایشان را کشته، غنایم بسیار برگرفتند.
14 و اما اَمَصیا پس از آنکه از کشتار اَدومیان باز‌گشت، خدایان مردمان سِعیر را آورده، آنها را همچون خدایان خود بر پا نمود و در برابرشان سَجده کرده، برایشان بخور سوزانید. 15 پس خشم خداوند بر اَمَصیا افروخته شد و نبی‌ای نزد او فرستاد، که به او گفت: «از چه رو خدایان آن قوم را طلبیدی که نتوانستند قوم خویش را از دست تو برهانند؟» 16 او هنوز سخن می‌گفت که پادشاه به وی گفت: «آیا ما تو را مشاور پادشاه ساخته‌ایم؟ لب فرو بند! از چه سبب خود را به کشتن می‌دهی؟» پس نبی لب فرو بست، اما گفت: «می‌دانم که خدا قصد نابود کردن تو دارد، زیرا چنین کردی و به مشورت من گوش نسپردی.»
17 آنگاه اَمَصیا پادشاه یهودا پس از مشورت با مشاورانش، برای یِهوآش * ‏25‏:17 در عبری: ”یوآش“ که شکل دیگری از ”یِهوآش“ است؛ همچنین در آیات 18، 21، 23 و 25. پسر یِهوآحاز پسر یِیهو پادشاه اسرائیل پیغام فرستاد که: «بیا تا با یکدیگر رو در رو شویم.» 18 اما یِهوآش پادشاه اسرائیل برای اَمَصیا پادشاه یهودا پیغام فرستاده، گفت: «خاربوته‌ای در لبنان نزد سرو آزادی در لبنان فرستاده، گفت: ”دخترت را به پسر من به زنی بده،“ اما جانوری وحشی که در لبنان بود از آنجا گذشته، خاربوته را پایمال کرد. 19 تو با خود می‌گویی: ”هان اَدوم را شکست داده‌ام“، و در دلت مغرور شده، به خود می‌بالی. حال در خانه‌ات بمان! چرا بلا بر خود می‌آوری و موجب سقوط خودت و یهودا می‌شوی؟»
20 اما اَمَصیا گوش نگرفت، زیرا این امر از جانب خدا بود تا ایشان را به دست دشمنان تسلیم کند، از آنجا که خدایانِ اَدوم را طلبیده بودند. 21 پس یِهوآش پادشاه اسرائیل برآمده، او و اَمَصیا پادشاه یهودا در بِیت‌شمس، واقع در یهودا، با یکدیگر رویارو شدند. 22 یهودا از اسرائیل شکست خورد، و هر کس به خانۀ خویش گریخت. 23 یِهوآش پادشاه اسرائیل، اَمَصیا پادشاه یهودا پسر یوآش پسر اَخَزیا * ‏25‏:23 در عبری ”یِهوآخاز“ که شکل دیگری از ”اَخَزیا“ است. را در بِیت‌شمس اسیر کرده، به اورشلیم برد، و چهارصد ذِراع * ‏25‏:23 یک ذِراع تقریباً معادل ۴۵ سانتی‌متر است. از دیوار اورشلیم را، از دروازۀ اِفرایِم تا دروازۀ زاویه، منهدم ساخت. 24 همچنین تمام طلا و نقره، و همۀ اسبابی را که در خانۀ خدا نزد عوبیداَدوم یافت می‌شد، همراه با خزانه‌های کاخ سلطنتی و گروگانها برگرفته، به سامِرِه بازگشت.
25 اَمَصیا پسر یوآش، پادشاه یهودا، پس از مرگ یِهوآش، پسر یِهوآحاز، پادشاه اسرائیل، پانزده سال دیگر نیز بزیست. 26 و اما دیگر امور مربوط به اَمَصیا، از آغاز تا پایان، اینک آیا در کتاب پادشاهان یهودا و اسرائیل نوشته نشده است؟ 27 پس از آنکه اَمَصیا از پیروی خداوند رویگردان شد، در اورشلیم بر ضد او دسیسه کردند. پس او به لاکیش گریخت، اما ایشان در پی او به لاکیش فرستاده، وی را در آنجا کشتند. 28 سپس او را بر اسبان بازآوردند، و نزد پدرانش در شهر یهودا * ‏25‏:28 منظور ”اورشلیم“ است. به خاک سپردند.
26
عُزّیا، پادشاه یهودا
1 سپس قوم یهودا جملگی عُزّیا * ‏26‏:1 که ”عَزَریا“ نیز خوانده می‌شود. را که شانزده ساله بود برگرفته، به جای پدرش اَمَصیا پادشاه ساختند. 2 عُزّیا پس از آنکه اَمَصیای پادشاه با پدران خود آرَمید، ایلوت را بازسازی کرد و آن را به یهودا بازگردانید. 3 عُزّیا شانزده ساله بود که پادشاه شد، و پنجاه و دو سال در اورشلیم سلطنت کرد. نام مادرش یِکُلیا بود، از مردمان اورشلیم. 4 عُزّیا آنچه را که در نظر خداوند درست بود به جا می‌آورد، درست به همان‌گونه که پدرش اَمَصیا کرده بود. 5 عُزّیا در روزگار زکریا، که ترس خدا را به او می‌آموخت، * ‏26‏:5 در بسیاری از نسخه‌های عبری، ترجمۀ یونانی هفتادتَنان و سریانی چنین آمده است. در دیگر نسخه‌های عبری: «در رؤیاهای خدا بَصیر بود». دلِ خویش به طلبیدنِ خدا معطوف ساخت، و مادام که خداوند را می‌طلبید، خدا او را کامیاب می‌ساخت.
6 او به جنگ با فلسطینیان بیرون رفت، و دیوارهای جَت، یَبنِه و اَشدود را منهدم ساخته، شهرهایی در خِطّۀ اَشدود در میان فلسطینیان بنا کرد. 7 و خدا وی را در برابر فلسطینیان، در برابر اَعرابِ ساکنِ جوربَعَل، و در برابر مِعونیان یاری رسانید. 8 عَمّونیان به عُزّیا خَراج می‌پرداختند، و شهرت وی تا به سرحداتِ مصر رسید زیرا که بسیار قدرتمند شده بود. 9 عُزّیا در اورشلیم، نزد دروازۀ گوشه، نزد دروازۀ وادی، و نزد زاویه، برجها بنا کرد و آنها را مستحکم گردانید. 10 نیز برجها در بیابان ساخت و چاههای بسیار حفر کرد زیرا در کوهپایه‌ها و دشتها گله و رمۀ فراوان داشت، و نیز کشاورزان و تاکبانان در کوهستانها و در زمینهای حاصلخیز، از آن سبب که کشاورزی را دوست می‌داشت. 11 عُزّیا سپاهیانی جنگ‌آزموده داشت، که در دسته‌های مختلف بر حسب شمار ثبت‌شان، به دست یِعیئیلِ کاتب و مَعَسیای صاحبمنصب، به رهبری حَنَنیا از سرداران پادشاه، برای جنگ بیرون می‌رفتند. 12 شمار تمامی سران خاندانها، که جنگاورانی دلاور بودند، دو هزار و ششصد تن بود. 13 سپاهی متشکل از سیصد و هفت هزار و پانصد دلاورِ جنگ‌آزموده زیر دستِ ایشان بود، تا در برابر دشمن به پادشاه یاری رسانند. 14 عُزّیا برای تمامی سپاه، سپرها، نیزه‌ها، کلاهخودها، زره‌ها، کمانها و سنگها برای فَلاخُنها فراهم کرد. 15 او در اورشلیم تجهیزاتی ساخت که توسط صنعتگرانی ماهر طراحی شده بود، تا آنها را بر برجها و بر گوشه‌های دیوار قرار داده، تیرها و سنگهای بزرگ با آنها پرتاب کنند. بدین ترتیب آوازۀ وی تا دوردستها رسید، زیرا که اعانتی عظیم می‌یافت تا اینکه بسیار نیرومند شد.
16 اما چون عُزّیا نیرومند گردید، دلش متکبر شده، او را به نابودی کشانید؛ زیرا به یهوه خدای خود خیانت ورزیده، به معبد خداوند داخل شد تا بر مذبح بخور، بخور بسوزانَد. 17 اما عَزَریای کاهن با هشتاد تن از کاهنان خداوند که مردانی دلیر بودند، از پی وی داخل شدند. 18 آنان در برابر عُزّیای پادشاه ایستاده، گفتند: «ای عُزّیا، سوزانیدن بخور برای خداوند کارِ تو نیست، بلکه کارِ کاهنان است که اولاد هارونند و به جهت سوزانیدن بخور تقدیس شده‌اند. پس از قُدس بیرون شو، زیرا خطا ورزیده‌‌ای و این هیچ عزتی از جانب یهوه خدا برای تو به ارمغان نخواهد آورد.» 19 و اما عُزّیا که بخورسوزی به جهت سوزاندن بخور در دست داشت، سخت به خشم آمد. و چون بر کاهنان خشم گرفت، به حضور کاهنان در خانۀ خداوند، نزد مذبح بخور، جذام بر پیشانی‌اش پدید آمد. 20 عَزَریا کاهن اعظم و تمامی دیگر کاهنان بر او نگریسته، دیدند که اینک جذام بر پیشانی‌اش ظاهر شده است؛ پس شتابان او را از آنجا بیرون بردند. خود او نیز شتابان بیرون رفت، از آن رو که خداوند او را مبتلا ساخته بود. 21 عُزّیای پادشاه تا روز مرگش جذامی بود و به سبب جذام در خانه‌ای مجزا می‌زیست و مجاز به رفتن به خانۀ خداوند نبود. پسر او یوتام، ریاست خانۀ پادشاه را بر عهده گرفت، و بر مردم آن دیار حکومت می‌کرد.
22 و اما دیگر امور مربوط به عُزّیا را، از آغاز تا پایان، اِشعیای نبی پسر آموص بنگاشت. 23 عُزّیا با پدران خود آرَمید و او را در کنار پدرانش در گورستانی که به پادشاهان تعلق داشت به خاک سپردند، زیرا گفتند: «جذامی است.» و پسرش یوتام به جای او پادشاه شد.
27
یوتام، پادشاه یهودا
1 یوتام بیست و پنج ساله بود که پادشاه شد، و شانزده سال در اورشلیم سلطنت کرد. نام مادرش یِروشا بود، دختر صادوق. 2 یوتام آنچه را که در نظر خداوند درست بود به جا می‌آورد، مطابق هرآنچه پدرش عُزّیا کرده بود، و لیکن به معبد خداوند داخل نشد. اما قوم همچنان فساد می‌کردند. 3 یوتام دروازۀ بالایی خانۀ خداوند را بازسازی کرد، و بر حصارِ عوفِل عمارتهای بسیار ساخت. 4 او همچنین شهرها در کوهستان یهودا، و قلعه‌ها و برجها در مناطق جنگلی بنا کرد. 5 یوتام به جنگ با پادشاه عَمّونیان رفت و بر ایشان پیروز شد، و عَمّونیان در آن سال یکصد وزنه * ‏27‏:5 یا ”قَنطار“. یک وزنه تقریباً معادل ۳۴ کیلوگرم است. نقره، ده هزار کُر * ‏27‏:5 یک ”کُر“ تقریباً معادل ۲۲۰ لیتر است؛ همچنین در بقیۀ آیه. گندم و ده هزار کُر جو به او دادند. در سال دوّم و سوّم نیز عَمّونیان به همین مقدار برایش آوردند. 6 بدین ترتیب یوتام نیرومند شد، زیرا که راههای خود را به حضور یهوه خدایش راست ساخت. 7 و اما دیگر امور مربوط به یوتام، و تمامی جنگها و همۀ کردارش، اینک در کتاب پادشاهان اسرائیل و یهودا نوشته شده است. 8 او بیست و پنج ساله بود که پادشاه شد، و شانزده سال در اورشلیم سلطنت کرد. 9 یوتام با پدران خویش آرَمید و او را در شهر داوود به خاک سپردند، و پسرش آحاز به جای او پادشاه شد.
28
آحاز، پادشاه یهودا
1 آحاز بیست ساله بود که پادشاه شد، و شانزده سال در اورشلیم سلطنت کرد. او برخلاف پدرش داوود، آنچه را که در نظر خداوند درست بود به جا نیاورد، 2 بلکه راههای پادشاهان اسرائیل را در پیش گرفت و حتی بتهای ریخته شده برای بَعَلها بساخت. 3 او در وادی بِن‌هِنّوم بخور می‌سوزانید، و به پیروی از اعمال کراهت‌آور قومهایی که خداوند آنها را از پیش روی بنی‌اسرائیل بیرون رانده بود، پسرانش را در آتش سوزانید؛ 4 او در مکانهای بلند و بر فراز تپه‌ها و زیر هر درخت سبز، قربانی تقدیم می‌کرد و بخور می‌سوزانید.
5 پس یهوه خدایش او را به دست پادشاه اَرام تسلیم کرد. اَرامیان او را شکست دادند و اسیران بسیار از او به اسیری گرفته، به دمشق بردند. و به دست پادشاه اسرائیل نیز تسلیم شد، که او را به کشتاری عظیم شکست داد. 6 فِقَح پسر رِمَلیا در یک روز یکصد و بیست هزار تن را که جملگی جنگاورانی دلاور بودند در یهودا کشت، از آن سبب که یهوه خدای پدرانشان را ترک کرده بودند. 7 همچنین زِکْری که از جنگاوران اِفرایِم بود، مَعَسیا پسر پادشاه، عَزریقام رئیس کاخ و اِلقانَه شخص دوّم پس از پادشاه را به قتل رسانید.
8 اسرائیلیان از خویشاوندان خود دویست هزار زن، پسر و دختر را به اسیری بردند. آنان غنایم فراوان از ایشان گرفته، به سامِرِه بردند.
9 اما یکی از انبیای خداوند به نام عودید در آنجا بود. چون آن لشکر به سامِرِه بازگشتند، عودید به پیشبازشان رفته، گفت: «اینک از آنجا که یهوه خدای پدرانتان از یهودا خشمگین بود، ایشان را به دست شما تسلیم کرد. اما شما آنان را با خشمی که سر به آسمان کشیده، کشتید. 10 و حال می‌خواهید فرزندانِ یهودا و اورشلیم را غلامان و کنیزان خود سازید. آیا خود شما نیز در برابر یهوه خدایتان تقصیرکار نیستید؟ 11 پس حال به من گوش فرا داده، اسیرانی را که از برادران خود به اسارت گرفته‌اید بازگردانید، زیرا شدت خشم خداوند بر شما افروخته شده است.»
12 آنگاه برخی از رؤسای قبیلۀ اِفرایِم، یعنی عَزَریا پسر یِهوحانان، بِرِکیا پسر مِشیلِموت، یِحِزقیا پسر شَلّوم و عَماسا پسر حَدلای بر ضد کسانی که از جنگ آمده بودند برخاسته، 13 گفتند: «اسیران را بدین‌جا میاورید، زیرا که می‌خواهید ما را در برابر خداوند تقصیرکار ساخته، بر گناهان و تقصیرهایمان بیافزایید. زیرا تقصیر ما هم‌اکنون نیز عظیم است، و شدّت غضب بر اسرائیل افروخته شده است.» 14 پس سربازان، اسیران و غنایم را به حضور رهبران و تمامی جماعت واگذاشتند. 15 افرادی که به نام تعیین شده بودند برخاسته، اسیران را برگرفتند و از ایشان، تمامی کسانی را که عریان بودند با غنایم پوشانیدند، و بر ایشان لباس و کفش پوشانیده، خوراک و آشامیدنی بدیشان دادند و تدهینشان کرده، همۀ ناتوانان را بر الاغان نشاندند، و ایشان را به اَریحا، شهر نخلها، نزد برادرانشان بازگرداندند. آنگاه خود به سامِرِه بازگشتند.
16 در آن زمان، آحازِ پادشاه کسانی را فرستاده، از پادشاه * ‏28‏:16 در یکی از نسخه‌های عبری، متون ترجمۀ یونانی هفتادتَنان و والگیت (رجوع کنید به ۲ پادشاهان ‏16‏:7). در اغلب نسخه‌های عبری: ”پادشاهان“. آشور کمک طلبید. 17 زیرا اَدومیان دیگر بار آمده، به یهودا حمله کرده بودند و جمعی را به اسارت برده بودند. 18 فلسطینیان نیز به شهرهایی در کوهپایه‌ها و در نِگِبِ یهودا هجوم برده بودند و بِیت‌شمس، اَیَلون، جِدیروت، سوکو و نیز تِمنَه و جِمزو را با توابعشان گرفته، در آنها ساکن شده بودند. 19 بدین ترتیب خداوند یهودا را به سبب آحاز پادشاه اسرائیل * ‏28‏:19 منظور ”یهودا“ است. در کتاب ۲ تواریخ اغلب منظور از اسرائیل، یهوداست. ذلیل کرد، زیرا او یهودا را به سرکشی واداشته، به خداوند خیانتِ بسیار ورزید. 20 تِغلَت‌فِلاِسِر پادشاه آشور بر ضد او برآمده، وی را به عوض یاری زحمت رسانید. 21 زیرا آحاز از خانۀ خداوند و از خانۀ پادشاه و شاهزادگان سهمی برگرفته، آن را به پادشاه آشور تقدیم کرد، اما این کار کمکی به او نکرد.
22 آحازِ پادشاه در ایام تنگی خود حتی بیش از پیش به خداوند خیانت ورزید. 23 او برای خدایان دمشق که وی را شکست داده بودند قربانیها کرد، زیرا با خود می‌اندیشید: «خدایان پادشاهان اَرام ایشان را مدد رسانده‌اند، پس به آنها قربانی تقدیم خواهم کرد تا مرا نیز یاری دهند.» اما آنها باعث نابودی او و تمامی اسرائیل شدند. 24 آحاز اسباب خانۀ خدا را گرد آورده، آنها را خُرد کرد و درهای خانۀ خداوند را بست، و در هر گوشه وکنار اورشلیم مذبحها برای خود بر پا نمود. 25 او در همۀ شهرهای یهودا مکانهای بلند بنا کرد تا برای خدایانِ غیر بخور بسوزاند، و بدین‌سان خشم یهوه خدای پدرانش را برانگیخت. 26 و اما دیگر کارهای او و تمامی راههایش، از آغاز تا پایان، در کتاب پادشاهان یهودا و اسرائیل نوشته شده است. 27 آحاز با پدران خود آرَمید و او را در شهر، یعنی در اورشلیم، به خاک سپردند، اما او را در مقبرۀ پادشاهان اسرائیل ننهادند. و پسرش حِزِقیا به جای او پادشاه شد.
29
حِزِقیای پادشاه و تقدیس خانۀ خدا
1 حِزِقیا بیست و پنج ساله بود که پادشاه شد، و بیست و نه سال در اورشلیم سلطنت کرد. نام مادرش اَبیّه بود، دختر زکریا. 2 حِزِقیا آنچه را که در نظر خداوند درست بود به جا می‌آورد، درست به همان‌گونه که پدرش داوود کرده بود.
3 او در نخستین ماه از سال اوّل سلطنت خود، درهای خانۀ خداوند را گشود و آنها را مرمّت کرد. 4 او کاهنان و لاویان را آورده، ایشان را در میدان شرقی گرد آورد 5 و گفت: «ای لاویان، به من گوش فرا دهید! اکنون خود را تقدیس کنید و خانۀ یهوه خدای پدرانتان را تقدیس کرده، آنچه را ناپاک است از قُدس بیرون برید. 6 پدران ما خیانت ورزیده، آنچه را که در نظر یهوه خدایمان بد بود به جا آوردند، و او را ترک گفتند. آنان از مسکن خداوند روی گردانیده، به او پشت کردند. 7 درهای ایوانش را بستند، چراغها را خاموش کردند، و در قُدسِ خدای اسرائیل بخور نسوزانیدند و قربانیهای تمام‌سوز تقدیم نکردند. 8 پس خشم خداوند بر یهودا و اورشلیم نازل شد و ایشان را مایۀ هراس، شگفتی و انگشت به دهان ماندن گردانید، چنانکه به چشمان خود می‌بینید. 9 اینک پدرانمان به دَمِ شمشیر افتاده‌اند، و پسران و دختران و زنانمان از این سبب در اسارتند. 10 حال در دل دارم با یهوه خدای اسرائیل عهدی ببندم، تا خشم شدید او از ما برگردد. 11 اکنون ای پسرانم، سهل‌انگاری مکنید، زیرا خداوند شما را برگزیده تا در پیشگاه او بایستید و او را خدمت کرده، خادمان او باشید و بخور بسوزانید.»
12 آنگاه این لاویان برخاستند: از قُهاتیان، مَخَت پسر عَماسای و یوئیل پسر عَزَریا؛ از مِراریان، قِیس پسر عَبدی و عَزَریا پسر یِهَلِلئیل؛ از جِرشونیان، یوآخ پسر زِمَّه و عِدِن پسر یوآخ؛ 13 از نسل اِلیصافان، شِمری و یِعیئیل؛ از نسل آساف، زکریا و مَتَّنیا؛ 14 از نسل هیمان، یِحیئیل و شِمعی؛ از نسل یِدوتون، شِمَعیا و عُزّیئیل. 15 ایشان برادران خود را گرد آورده، خویشتن را تقدیس کردند و مطابق فرمان پادشاه، بر حسب کلام خداوند به خانۀ خداوند درآمدند تا آن را تطهیر کنند. 16 باری، کاهنان به قسمت اندرونی خانۀ خداوند درآمدند تا آن را تطهیر کنند، و هر چیز ناپاکی را که در معبد خداوند یافتند، به صحن خانۀ خداوند بیرون بردند. آنگاه لاویان آنها را برگرفتند و بیرون، به وادی قِدرون بردند. 17 ایشان کارِ تقدیس را در روز نخست از ماه نخست آغاز کردند، و در روز هشتم ماه به ایوان خداوند رسیدند. آنگاه هشت روز دیگر نیز به تقدیس خانۀ خداوند پرداختند، و در روز شانزدهم از ماه نخست کار را به پایان رساندند. 18 سپس نزد حِزِقیای پادشاه درآمده، گفتند: «ما تمامی خانۀ خداوند، و مذبح قربانی تمام‌سوز را با همۀ اسبابش، و نیز میزِ نان حضور را با همۀ اسبابش تطهیر کردیم. 19 همۀ اسبابی را نیز که آحازِ پادشاه در ایام پادشاهی خود هنگامی که خیانت ورزید، به دور افکند، آماده کرده، تقدیس نمودیم. اینک پیش مذبح خداوند است.»
تجدید عبادت در معبد
20 آنگاه حِزِقیای پادشاه صبح زود برخاسته، صاحبمنصبان شهر را گرد آورد و به خانۀ خداوند برآمد. 21 آنان هفت گاو نر، هفت قوچ، هفت بره و هفت بز نر با خود آوردند تا به عنوان قربانیِ گناه برای مملکت، برای قُدس و برای یهودا، تقدیم کنند. پادشاه به کاهنان که از نسل هارون بودند دستور داد تا آنها را بر مذبح خداوند تقدیم کنند. 22 پس گاوان را ذبح کردند و کاهنان خون را برگرفته، بر مذبح پاشیدند. سپس قوچها را ذبح کردند و خونشان را بر مذبح پاشیدند، و نیز بره‌ها را ذبح کرده، خونشان را بر مذبح پاشیدند. 23 سپس بزهای قربانی گناه را به حضور پادشاه و آن جماعت آوردند، و ایشان دستهای خود را بر آنها نهادند. 24 آنگاه کاهنان بزها را ذبح کردند و خونشان را به عنوان قربانی گناه بر مذبح تقدیم نمودند، تا برای تمامی اسرائیل کفاره باشد. زیرا پادشاه دستور داده بود به جهت تمامی اسرائیل قربانی تمام‌سوز و قربانی گناه تقدیم شود.
25 حِزِقیا، لاویان را بنا به فرمان داوود و جاد که نبی پادشاه بود و ناتانِ نبی، با سنجها، بربطها و چنگها در خانۀ خداوند مستقر ساخت. زیرا این فرمان از جانب خداوند به واسطۀ انبیایش داده شده بود. 26 پس لاویان با سازهای داوود و کاهنان با کَرِناها ایستادند. 27 آنگاه حِزِقیا فرمان داد که قربانی تمام‌سوز بر مذبح تقدیم کنند. همزمان با آغاز قربانی تمام‌سوز، سرودِ خداوند نیز با همراهی کَرِناها و سازهای داوود پادشاه اسرائیل آغاز شد. 28 تمامی جماعت پرستش می‌کردند، و سرایندگان می‌سراییدند و کَرِنانوازان می‌نواختند. این همه تا پایان تقدیم قربانی تمام‌سوز ادامه یافت. 29 چون تقدیم قربانی به پایان رسید، پادشاه و همۀ کسانی که با او حاضر بودند زانوانِ خویش خم کرده، پرستش نمودند. 30 حِزِقیای پادشاه و صاحبمنصبان به لاویان دستور دادند که خداوند را با کلمات داوود و آسافِ نبی، بستایند. پس ایشان با شادمانی ستایش کردند، و خم شده، پرستش نمودند.
31 آنگاه حِزِقیا گفت: «شما اکنون خود را برای خداوند تقدیس کردید. پس نزدیک آیید و قربانیها و هدایای شکرگزاری به خانۀ خداوند بیاورید.» پس جماعت قربانیها و هدایای شکرگزاری آوردند، و تمام کسانی که از دل راغب بودند قربانیهای تمام‌سوز آوردند. 32 شمار قربانیهای تمام‌سوز که جماعت آوردند هفتاد گاو نر، یکصد قوچ و دویست بره بود، همگی به جهت قربانی تمام‌سوز برای خداوند. 33 قربانیهای تقدیس‌شده نیز ششصد گاو نر و سه هزار گوسفند بود. 34 اما چون کاهنان اندک بودند و نمی‌توانستند همۀ قربانیهای تمام‌سوز را پوست بکنند، برادرانشان لاویان ایشان را یاری دادند تا این کار به پایان رسید، یعنی تا هنگامی که سایر کاهنان خود را تقدیس کردند، زیرا لاویان بیش از کاهنان در خصوص تقدیس خویش وظیفه‌شناس بودند. 35 علاوه بر قربانیهای تمام‌سوز، چربیِ قربانیهای رفاقت و هدایای ریختنیِ مربوط به قربانیهای تمام‌سوز نیز فراوان بود. بدین‌سان خدمت خانۀ خداوند از نو برقرار شد. 36 حِزِقیا و تمامی قوم به سبب آنچه خدا برای قوم خود فراهم آورده بود شادی کردند، از آن رو که این امر به‌ناگاه واقع شده بود.
30
برگزاری عید پِسَخ
1 و حِزِقیا نزد تمامی اسرائیل و یهودا فرستاده، برای اِفرایِم و مَنَسی نیز نامه‌ها نوشت تا به خانۀ خداوند در اورشلیم بیایند و پِسَخ را برای یهوه خدای اسرائیل برگزار کنند. 2 زیرا پادشاه و صاحبمنصبانش و تمامی جماعت اورشلیم مشورت کرده بودند که پِسَخ را در ماه دوّم برگزار کنند، 3 از آن رو که نمی‌توانستند آن را در آن زمان نگاه دارند، زیرا کاهنان هنوز به شمارِ کافی خود را تقدیس نکرده بودند و قوم نیز هنوز در اورشلیم گرد نیامده بودند. 4 این امر، پادشاه و نیز تمامی جماعت را پسند آمد. 5 پس مقرر داشتند تا در سرتاسر اسرائیل، از بِئِرشِبَع تا دان، ندا کنند تا قوم بیایند و عید پِسَخ را برای یهوه خدای اسرائیل در اورشلیم نگاه دارند، زیرا مردم آن را در تعداد زیاد، چنانکه مکتوب است نگاه نداشته بودند.
6 پس به فرمان پادشاه، قاصدان با نامه‌هایی از جانب پادشاه و صاحبمنصبانش به سرتاسر اسرائیل و یهودا رفته، گفتند: «ای قوم اسرائیل، نزد یهوه خدای ابراهیم، اسحاق و اسرائیل بازگشت کنید تا او نیز به سوی باقیماندگانِ شما که از دست پادشاهان آشور رهایی یافته‌اند، بازگردد. 7 همچون پدران و برادرانتان نباشید که به یهوه خدای پدران خود خیانت ورزیدند، و او ایشان را چنانکه می‌بینید مایۀ وحشت ساخت. 8 پس اکنون همچون پدرانتان گردنکش مباشید، بلکه خود را تسلیم خداوند کنید و به قُدس او درآیید، که آن را تا به ابد تقدیس فرموده است. یهوه خدایتان را عبادت کنید، تا شدتِ خشم او از شما برگردد. 9 زیرا اگر نزد خداوند بازگشت کنید، برادران و فرزندانتان در نظر آنان که ایشان را به اسیری برده‌اند التفات خواهند یافت، و بدین سرزمین باز خواهند گشت. زیرا یهوه خدای شما فیاض و رحیم است، و اگر نزد او بازگشت کنید روی خود را از شما بر نخواهد گردانید.»
10 پس قاصدان در سرتاسر سرزمین اِفرایِم و مَنَسی و حتی تا به زِبولون، شهر به شهر رفتند، اما مردم بر ایشان خندیدند و ایشان را تمسخر کردند. 11 با این حال، برخی از مردان اَشیر، مَنَسی و زِبولون خویشتن را فروتن ساخته، به اورشلیم آمدند. 12 همچنین دست خدا بر یهودا بود و ایشان را یکدل ساخت تا آنچه را پادشاه و صاحبمنصبانش بر حسب کلام خداوند فرمان داده بودند، به انجام رسانند.
13 بدین ترتیب جمعی کثیر در اورشلیم گرد آمدند تا عید نانِ بی‌خمیرمایه را در ماه دوّم برگزار کنند، جماعتی بس عظیم. 14 آنان برخاسته، مذبحهایی را که در اورشلیم بود از میان برداشتند، و تمامی مذبحهای بخور را از جای برکَنده، به وادی قِدرون افکندند. 15 و برۀ پِسَخ * ‏30‏:15 در عبری: «پِسَخ را در چهاردهمین روز از ماه دوّم ذبح کردند». را در چهاردهمین روز از ماه دوّم ذبح کردند. آنگاه کاهنان و لاویان شرمسار گشته، خود را تقدیس کردند و قربانیهای تمام‌سوز به خانۀ خداوند آوردند. 16 آنان مطابق شریعت موسی مرد خدا، در جایهای معین خود ایستادند، و کاهنان خون را از دست لاویان گرفته، پاشیدند. 17 از آنجا که بسیاری در آن جماعت خود را تقدیس نکرده بودند، لاویان مأمور شدند بره‌های پِسَخ را برای همۀ کسانی که طاهر نبودند قربانی کرده، ایشان را برای خداوند تقدیس کنند. 18 زیرا جمع کثیری از آن قوم، یعنی بسیاری از اِفرایِم، مَنَسی، یِساکار و زِبولون، خویشتن را طاهر نساخته بودند، و با این‌حال پِسَخ را برخلاف آنچه مکتوب بود خوردند. اما حِزِقیا برای ایشان دعا کرده، گفت: «باشد که خداوندِ نیکو هر آن کس را 19 که دل خویش به طلبیدن خدا، یعنی یهوه خدای پدرانش معطوف ساخته است ببخشاید، ولو آنکه آن شخص مطابق قوانین مربوط به طهارتِ قُدس، طاهر نباشد.» 20 و خداوند حِزِقیا را اجابت فرموده، قوم را شفا بخشید. 21 اسرائیلیانی که در اورشلیم حاضر بودند، عید نانِ بی‌خمیرمایه را هفت روز با شادی عظیم برگزار کردند، در حالی که لاویان و کاهنان هر روز خداوند را با سازهای پرطنینی که برای خداوند نواخته می‌شد، می‌ستودند. 22 حِزِقیا به همۀ لاویانی که در خدمت خداوند خردمندی نشان دادند، * ‏30‏:22 عبری می‌تواند به این معنا نیز باشد: «که معرفتِ نیکوی خداوند را تعلیم می‌دادند». سخنان تشویق‌آمیز گفت. پس هفت روز خوراکِ عید را خوردند و قربانیهای رفاقت تقدیم کرده، یهوه خدای پدرانشان را سپاس گفتند.
23 آنگاه تمامی جماعت توافق کردند که جشن هفت روز دیگر ادامه یابد، پس با شادی هفت روز دیگر جشن گرفتند. 24 حِزِقیا پادشاه یهودا یکهزار گاو و هفت هزار گوسفند به جماعت داد، و صاحبمنصبان نیز یکهزار گاو و ده هزار گوسفند دادند. و شمار زیادی از کاهنان، خود را تقدیس کردند. 25 تمامی جماعت یهودا، همراه با کاهنان و لاویان و تمام جماعتی که از اسرائیل آمده بودند، و نیز غریبانی که از سرزمین اسرائیل آمده بودند، و آنان که در یهودا مسکن گزیده بودند، به شادی و سرور پرداختند. 26 بدین‌سان در اورشلیم شادی عظیمی بر پا بود، زیرا از زمان سلیمان پسر داوود پادشاه اسرائیل، هرگز نظیر چنین چیزی در اورشلیم واقع نشده بود. 27 لاویانِ کاهن برخاسته، قوم را برکت دادند، و آواز ایشان شنیده شد و دعایشان به مسکن قُدس خدا در آسمان رسید.
31
1 چون این همه به پایان رسید، اسرائیلیانی که حاضر بودند جملگی به شهرهای یهودا رفته، ستونها * ‏31‏:1 این ستونها نوعی بت بودند و مورد پرستش قرار می‌گرفتند. را خرد کردند و اَشیرَه‌ها را قطع نموده، مکانهای بلند و مذبحها را در سرتاسر یهودا، بِنیامین، اِفرایِم و مَنَسی در هم شکستند و همه را به تمامی نابود کردند. سپس تمامی بنی‌اسرائیل به شهرهای خود بازگشتند، هر کس به مِلکِ خویش.
شرکت در عبادت
2 حِزِقیا، کاهنان و لاویان را بر حسب وظایفشان به عنوان کاهن و لاوی به گروههایشان تقسیم کرد تا قربانیهای تمام‌سوز و قربانیهای رفاقت تقدیم کنند، و نزد دروازه‌های اردوی خداوند خدمت کرده، شکرگزاری و ستایش نمایند. 3 پادشاه همچنین سهم خود را از اموال خویش برای قربانیهای تمام‌سوز تقدیم کرد، یعنی برای قربانیهای تمام‌سوزِ صبحگاهی و شامگاهی، و قربانیهای تمام‌سوز روزهای شَبّات و ماه‌های نو و اعیادِ مقرر، آن سان که در شریعت خداوند نوشته شده است. 4 به ساکنین اورشلیم نیز فرمان داد تا سهم خاص کاهنان و لاویان را بپردازند، تا ایشان بتوانند خود را وقفِ * ‏31‏:4 در عبری: «تا ایشان در شریعت خداوند تقویت شوند». شریعت خداوند سازند. 5 در پی انتشار این فرمان، بنی‌اسرائیل نوبر گندم، شراب، روغن، عسل و تمامی محصول زمین را به فراوانی آوردند. آنان ده‌یکِ همه چیز را به فراوانی آوردند. 6 و بنی‌اسرائیل و یهودا که در شهرهای یهودا ساکن بودند نیز ده‌یکِ گاوان و گوسفندان و ده‌یک موقوفاتی را که به یهوه خدایشان وقف شده بود، آوردند و توده توده بر روی هم انباشتند. 7 آنان ساختن توده‌ها را در ماه سوّم آغاز کردند، و در ماه هفتم آنها را به پایان رساندند. 8 چون حِزِقیا و صاحبمنصبان آمدند و آن توده‌ها را دیدند، خداوند و قوم او اسرائیل را متبارک خواندند. 9 حِزِقیا از کاهنان و لاویان دربارۀ آن توده‌ها پرسید، 10 و عَزَریا کاهنِ اعظم از خاندان صادوق پاسخ داد: «از وقتی قوم آوردنِ هدایا به خانۀ خداوند را آغاز کرده‌اند، خورده‌ایم و سیر شده‌ایم و فراوان نیز باقی نهاده‌ایم، زیرا که خداوند قوم خود را برکت داده و این همه باقی مانده است.»
11 آنگاه حِزِقیا دستور داد انبارها در خانۀ خداوند مهیا سازند، و چنین کردند. 12 و هدایا، ده‌یکها و چیزهای وقف‌شده را با امانتداری آوردند. کونَنیای لاوی بر آنها رئیس بود و پس از او، برادرش شِمعی. 13 یِحیئیل، عَزَریا، نَخَت، عَسائیل، یِریموت، یوزاباد، اِلیئیل، یِسمَخیا، مَخَت و بِنایا نیز مطابق آنچه حِزِقیای پادشاه و عَزَریا سرپرست خانۀ خدا تعیین کرده بودند، به عنوان ناظران زیرِ دست کونَنیا و برادرش شِمعی انجام‌وظیفه می‌کردند.
14 قوری پسر یِمنَۀ لاوی، نگهبان دروازۀ شرقی، بر قربانیهای اختیاریِ خدا نظارت داشت، تا هدایای خداوند و هدایای بسیار مقدسِ تقدیمی را تقسیم نماید. 15 عِدِن، مینیامین، یِشوعَ، شِمَعیا، اَمَریا و شِکَنیا دستیاران امین او در شهرهای کاهنان بودند، تا هدایا را میان برادرانشان، خواه پیر و خواه جوان، بر حسب گروههایشان تقسیم کنند. 16 آنان همچنین هدایا را میان تمام افراد مذکرِ سه ساله و بالاتر که در نسب‌نامه‌ها ثبت شده بودند تقسیم کردند، یعنی میان تمامی کسانی که برای انجام خدمت روزانه‌شان بر حسب وظایف و گروههایشان به خانۀ خداوند داخل می‌شدند، 17 و نیز میان کاهنانی که بر حسب خاندانهایشان در نسب‌نامه‌ها ثبت شده بودند، و نیز میان لاویانِ بیست ساله و بالاتر بر حسب وظایف و گروههایشان. 18 ایشان با تمامیِ کودکان، زنان، پسران و دخترانشان، یعنی تمامی جماعت، در نسب‌نامه‌ها ثبت شدند، زیرا خود را با امانتداری تقدیس کرده بودند. 19 و اما در خصوص کاهنانِ نسلِ هارون که در کشتزارهای اطراف شهرهایشان ساکن بودند، مردانی در چند شهر به نام تعیین شدند تا سهم‌ها را میان تمام افراد مذکر از کاهنان، و تمام آنانی که از لاویان در نسب‌نامه‌ها ثبت شده بودند، تقسیم کنند.
20 باری، حِزِقیا در سرتاسر یهودا بدین منوال عمل کرد، و آنچه را نزد یهوه خدایش نیکو و درست و راست بود به جا آورد. 21 او در هر کاری که برای خدمت خانۀ خدا بر طبق شریعت و فرمانها به جهت طلبیدن خدا بدان اقدام می‌کرد، آن را به تمامی دل انجام می‌داد، و کامیاب گردید.
32
تهدید سِنحاریب
1 پس از این امور، و این امانتداری، سنحاریب پادشاه آشور آمده، یهودا را مورد تهاجم قرار داد و گرداگرد شهرهای حصاردار اردو زده، در صدد برآمد آنها را برای خود تسخیر کند. 2 چون حِزِقیا بدید که سنحاریب به قصد نبرد با اورشلیم آمده است، 3 با صاحبمنصبان و دلاورمردانش مشورت کرد که آبِ چشمه‌های بیرون شهر را مسدود نماید، و ایشان او را یاری رساندند. 4 پس گروهی عظیم از مردم گرد آمده، تمامی چشمه‌ها و نیز آبراهی را که از میان آن سرزمین می‌گذشت بستند، زیرا گفتند: «چرا باید پادشاهان آشور بیایند و آب فراوان بیابند؟» 5 آنگاه حِزِقیا خویشتن را تقویت کرده، تمامی دیوار شهر را که ویران شده بود مرمت نمود و بر آن برجها بساخت؛ * ‏32‏:5 عبری می‌تواند به این معنی نیز باشد: «و آن را تا سطح برجها بلند ساخت». همچنین دیواری دیگر در بیرون آن بنا کرد، و مِلّو را در شهرِ داوود مستحکم کرده، سلاح و سپر به شمار فراوان ساخت.
6 حِزِقیا سردارانِ جنگی بر مردم برگماشت و ایشان را نزد خود در میدانی که کنار دروازۀ شهر بود گرد آورده، با سخنان دلگرم‌کننده خطاب به آنان چنین گفت: 7 «قوی و دلیر باشید. از پادشاه آشور و تمامی آن جماعت که با اویند ترسان و هراسان مشوید، زیرا آن که با ماست بزرگتر است از آن که با ایشان است! 8 با او بازوی بشری است، اما با ما یهوه خدای ماست، تا یاری‌مان دهد و برای ما بجنگد!» پس قوم از سخنان حِزِقیا پادشاه یهودا قوّت قلب یافتند.
9 پس از آن، سنحاریب پادشاه آشور که با تمامی نیروهایش در برابر لاکیش اردو زده بود، خادمان خود را به اورشلیم نزد حِزِقیا پادشاه یهودا و نزد تمامی یهودا که در اورشلیم بودند فرستاده، گفت: 10 «سنحاریب پادشاه آشور چنین می‌فرماید: ”بر چه چیز توکّل بسته‌اید که همچنان در اورشلیم در محاصره مانده‌اید؟ 11 آیا نه این است که حِزِقیا با این سخن که: ’یهوه خدایمان ما را از دست پادشاه آشور رهایی خواهد داد‘، شما را اغوا می‌کند تا از گرسنگی و تشنگی تلف شوید؟ 12 آیا همین حِزِقیا نیست که مکانهای بلند و مذبحهای خدایتان * ‏32‏:12 در عبری: ”مکانهای بلند و مذبحهای او را“. را از میان برداشته و به یهودا و اورشلیم دستور داده و گفته است که: ’تنها در برابر یک مذبح پرستش کنید و بر آن بخور بسوزانید‘؟ 13 آیا نمی‌دانید که من و پدرانم با تمامی اقوام سرزمینهای دیگر چه کرده‌ایم؟ آیا خدایان اقوامِ آن سرزمینها به هیچ روی توانسته‌اند سرزمینهای آنها را از دست من برهانند؟ 14 از همۀ خدایان اقوامی که پدرانم به نابودی کامل سپردند، کدام‌یک توانسته‌اند قوم خود را از دست من برهانند، که حال خدای شما بتواند شما را از دست من رهایی بخشد؟ 15 پس اکنون مگذارید حِزِقیا شما را بفریبد یا بدین‌گونه اغوا کند. بر وی اعتماد مکنید، زیرا هیچ‌یک از خدایان قومها یا ممالک نتوانسته است قومِ خود را از دست من یا از دست پدرانم برهاند، چقدر بیشتر خدای شما نخواهد توانست شما را از دست من رهایی بخشد!“»
16 خادمان سِنحاریب سخنان دیگری نیز بر ضد یهوه خدا و خادمش حِزِقیا گفتند. 17 سِنحاریب نامه‌های اهانت‌آمیزی نیز دربارۀ یهوه خدای اسرائیل نوشت و اینچنین بر ضد او سخن گفت: «به همان‌سان که خدایان اقوام سرزمینهای دیگر قومشان را از دست من نرهانیدند، خدای حِزِقیا نیز قوم خویش را از دست من خلاصی نخواهد داد.» 18 آنگاه ایشان به زبان یهودیان، به آواز بلند خطاب به مردم اورشلیم که بر حصار بودند ندا در دادند، تا ایشان را به وحشت افکنده، بترسانند و شهر را تسخیر کنند. 19 آنان دربارۀ خدای اورشلیم همانند خدایان دیگر اقوام جهان که ساختۀ دست بشرند، سخن گفتند.
20 پس حِزِقیای پادشاه و اِشعیای نبی پسر آموص در این باره دعا کرده، به سوی آسمان فریاد برآوردند؛ 21 و خداوند فرشته‌ای فرستاده، همۀ جنگاوران، صاحبمنصبان و سرداران اردوی پادشاه آشور را هلاک ساخت. پس پادشاهِ آشور با روی شرمنده به سرزمین خویش بازگشت. و چون به خانۀ خدای خود داخل شد، آنان که از صُلب خودِ او بودند او را در آنجا به شمشیر کشتند. 22 بدین ترتیب خداوند، حِزِقیا و ساکنان اورشلیم را از دست سنحاریب پادشاه آشور و از دست همه نجات داده، از هر سو برای ایشان تدارک می‌دید. 23 بسیاری برای خداوند هدایا به اورشلیم آوردند، و برای حِزِقیا پادشاه یهودا اشیای نفیس، به گونه‌ای که او از آن پس در نظر تمامی امتها سربلند گردید.
غرور و مرگ حِزِقیا
24 در آن ایام، حِزِقیا بیمار و مُشرف به موت شد. پس نزد خداوند دعا کرد، و خداوند با وی سخن گفته، آیتی به او داد. 25 اما حِزِقیا در برابر احسانی که به وی شده بود رفتاری شایسته نشان نداد، زیرا دلش مغرور گردید. پس بر او و بر یهودا و اورشلیم، غضب افروخته شد. 26 اما حِزِقیا همراه با ساکنان اورشلیم، به جهت غرورِ دل خود خویشتن را فروتن ساخت، و از این رو خشم خداوند در ایام حِزِقیا بر ایشان نازل نگردید.
27 باری، حِزِقیا دولت و حشمت بس عظیمی داشت، و خزانه‌هایی برای نقره و طلا و سنگهای قیمتی، و نیز برای عطرها و سپرها و همه نوع اشیای گرانبها بساخت. 28 او انبارهایی به جهت محصول گندم و شراب و روغن بساخت، و نیز طویله‌ها برای همه نوع احشام و آغلها برای گله‌ها. 29 همچنین شهرها برای خود بنا کرد و گله‌ها و رمه‌های بسیار به دست آورد، زیرا خدا اموال فراوان به او بخشیده بود. 30 همین حِزِقیا بود که خروجیِ فوقانی آبهای جِیحون را مسدود کرد و آن را به جانب غربی شهر داوود هدایت نمود. حِزِقیا در تمامی کارهایش کامیاب می‌شد. 31 اما در خصوص فرستادگانِ امیرانِ بابِل که نزد وی فرستاده شدند تا در مورد آیتی که در آن سرزمین واقع شده بود پرسش کنند، خدا او را به حال خود واگذاشت تا او را بیازماید و هرآنچه را در دل اوست بداند.
32 و اما دیگر امور مربوط به حِزِقیا، و کارهای نیکویش، اینک در رؤیای اِشعیای نبی پسر آموص در کتاب پادشاهان یهودا و اسرائیل نوشته شده است. 33 حِزِقیا با پدران خود آرَمید و او را در قسمتِ بالاییِ مقبرۀ پسران داوود به خاک سپردند. تمامی یهودا و ساکنان اورشلیم در مرگش او را حرمت نهادند، و پسرش مَنَسی به جای او پادشاه شد.
33
مَنَسی، پادشاه یهودا
1 مَنَسی دوازده ساله بود که پادشاه شد، و پنجاه و پنج سال در اورشلیم سلطنت کرد. 2 او آنچه را که در نظر خداوند بد بود به جا آورد، و مطابق اعمال کراهت‌آورِ اقوامی که خداوند آنها را از پیش روی بنی‌اسرائیل بیرون رانده بود، رفتار کرد. 3 او مکانهای بلند را که پدرش حِزِقیا ویران کرده بود از نو ساخت، و مذبحها برای بَعَلها بنا کرده، اَشیرَه‌ها ساخت و در برابر تمامی لشکریان آسمان سَجده کرده، آنها را عبادت نمود. 4 او مذبحها در خانۀ خداوند ساخت، که خداوند درباره‌اش فرموده بود: «نام من تا ابد در اورشلیم خواهد بود.» 5 او در هر دو صحن خانۀ خداوند، مذبحها برای تمامی لشکر آسمان ساخت. 6 نیز پسران خود را در وادی بِن‌هِنّوم در آتش قربانی کرد، و به فالگیری و افسونگری و جادوگری پرداخته، از واسطه‌ها و احضارکنندگانِ ارواح مشورت جُست. او در نظر خداوند بدیِ بسیار کرده، خشم او را برانگیخت. 7 مَنَسی تمثالِ تراشیدۀ بُتی را که ساخته بود، در خانۀ خدا نهاد، که دربارۀ آن خدا به داوود و به پسرش سلیمان گفته بود: «نام خود را تا ابد در این خانه و در اورشلیم، شهری که از میان تمام قبایل اسرائیل برگزیده‌ام، خواهم نهاد. 8 دیگر پای اسرائیل را از سرزمینی که برای پدرانشان مقرر داشتم نخواهم کَند، تنها اگر به‌دقّت هرآنچه را بدیشان فرمان دادم به جا آورند، برحسبِ تمامی شریعت، فرایض و قوانینی که به دست موسی بدیشان سپردم.» 9 اما مَنَسی، یهودا و ساکنان اورشلیم را گمراه کرد، چندان که ایشان حتی از اقوامی که خداوند آنان را از پیش روی بنی‌اسرائیل هلاک کرده بود، بیشتر شرارت ورزیدند.
10 خداوند با مَنَسی و قوم او سخن گفت، اما ایشان گوش نگرفتند. 11 پس خداوند سرداران لشکر پادشاه آشور را بر ایشان آورد، و آنان مَنَسی را اسیر کرده، بر او دستبند زدند و با غُل و زنجیرِ برنجین وی را بسته، به بابِل بردند. 12 اما او در تنگی خویش، نظر لطفِ یهوه خدای خود را طلبید، و خود را در برابر خدای پدرانش به‌غایت فروتن ساخت. 13 پس چون به درگاه خداوند دعا کرد، خدا استدعای او را اجابت فرموده، تمنای او را شنید. پس او را به اورشلیم و به قلمروش بازآورد. آنگاه مَنَسی دریافت که یهوه خداست.
14 پس از این، مَنَسی دیوار بیرونی شهر داوود را در غرب جِیحون، در دَرّه، تا دهنۀ دروازۀ ماهی بنا کرد، و گرداگرد عوفِل دیوار کشیده، آن را بسیار بلند ساخت؛ همچنین سرداران لشکرها را در تمامی شهرهای حصاردار یهودا مستقر نمود. 15 او خدایان بیگانه و بت را از خانۀ خداوند بیرون آورد، و تمامی مذبحهایی را نیز که بر کوه خانۀ خداوند و در اورشلیم ساخته بود از میان برداشته، آنها را از شهر بیرون افکند. 16 آنگاه مذبح خداوند را مرمت کرده، قربانیهای رفاقت و شکرگزاری بر آن تقدیم کرد و یهودا را امر فرمود که یهوه خدای اسرائیل را عبادت کنند. 17 با این حال، قوم همچنان در مکانهای بلند قربانی تقدیم می‌کردند، ولی تنها برای یهوه خدایشان.
18 و اما دیگر امور مربوط به مَنَسی، و دعایی که به درگاه خدایش کرد، و نیز سخنان انبیایی که در نام یهوه خدای اسرائیل با وی سخن گفتند، اینک در تواریخ پادشاهان اسرائیل نوشته شده است. 19 همچنین دعای مَنَسی، مستجاب شدن دعایش، و تمامی گناهان و خیانتهایی که تا پیش از فروتن شدنش ورزید و جاهایی که در آنها مکانهای بلند ساخت و اَشیرَه‌ها و بتها بر پا کرد، جملگی در تواریخ حوزای * ‏33‏:19 یا: ”تواریخ انبیا“. نوشته شده است. 20 مَنَسی با پدران خود آرَمید و او را در کاخ خودش به خاک سپردند، و پسرش آمون به جای او پادشاه شد.
آمون، پادشاه یهودا
21 آمون بیست و دو ساله بود که پادشاه شد، و دو سال در اورشلیم سلطنت کرد. 22 او آنچه را که در نظر خداوند بد بود به جا آورد، چنانکه پدرش مَنَسی کرده بود. آمون همۀ بتهای تراشیده‌ای را که مَنَسی ساخته بود، می‌پرستید و برای آنها قربانی می‌کرد. 23 اما برخلاف پدرش مَنَسی، خود را در حضور خداوند فروتن نساخت، بلکه پیوسته بر تقصیرات خویش می‌افزود. 24 خادمانش بر او دسیسه کردند و او را در خانه‌اش به قتل رساندند. 25 اما مردم مملکت تمامی کسانی را که بر آمونِ پادشاه دسیسه کرده بودند کشتند، و پسرش یوشیا را به جای او پادشاه ساختند.
34
اصلاحات یوشیا
1 یوشیا هشت ساله بود که پادشاه شد، و سی و یک سال در اورشلیم سلطنت کرد. 2 او آنچه را که در نظر خداوند درست بود به جا آورد، و در راههای پدرش داوود گام برداشته، از آنها به راست یا چپ منحرف نشد. 3 یوشیا در هشتمین سال سلطنت خود، در حالی که هنوز جوانی بیش نبود، به طلبیدن خدای پدرش داوود آغاز کرد. در سال دوازدهم نیز به پاکسازیِ یهودا و اورشلیم از مکانهای بلند و اَشیرَه‌ها و تمثالهای تراشیده و بتهای ریخته‌شده آغاز نمود. 4 مذبحهای بَعَلیم را در حضور او فرو ریختند، و او مذبحهای بخور را که بالاتر از آنها بود در هم کوبیده، اَشیرَه‌ها و تمثالهای تراشیده و بتهای ریخته‌شده را در هم شکست و خرد کرد، و خاک آن را بر قبرهای کسانی پاشید که برای آن بتها قربانی می‌کردند. 5 استخوانهای کاهنانشان را نیز بر مذبحهایشان سوزانید، و بدین‌گونه یهودا و اورشلیم را پاکسازی کرد. 6 یوشیا در شهرهای مَنَسی، اِفرایِم و شمعون، تا نَفتالی، و در ویرانه‌های اطرافشان، 7 مذبحها و اَشیرَه‌ها را در هم شکست و بتهای تراشیده را خرد کرد، و تمامی مذبحهای بخور را در سرتاسر سرزمین اسرائیل قطع نمود. سپس به اورشلیم بازگشت.
8 یوشیا در هجدهمین سال سلطنت خود، پس از آنکه زمین و معبد را پاکسازی کرد، شافان پسر اَصَلیا و مَعَسیا حاکم شهر را همراه با یوآخ پسر یوآحازِ وقایع‌نگار فرستاد تا خانۀ یهوه خدایش را مرمت کنند. 9 آنان نزد حِلقیا کاهن اعظم رفتند و پولی را که به خانۀ خدا آورده شده بود و لاویانِ نگهبانِ آستانه از مردم مَنَسی، اِفرایِم و تمامی باقیماندگان اسرائیل و از تمامی مردم یهودا و بِنیامین و ساکنان اورشلیم جمع‌آوری کرده بودند، به وی دادند. 10 سپس آن پول به دست سرکارگرانی داده شد که به نظارت بر کار خانۀ خداوند گماشته شده بودند، تا آن را به کارگرانی بدهند که در خانۀ خداوند مشغول کار بودند و آن را مرمت و بازسازی می‌کردند. 11 ایشان پول را به نجّاران و بنّایان دادند تا سنگهای تراشیده بخرند، و نیز الوار به جهت تیرهای چوبی و تیرهای سقف برای خانه‌هایی که پادشاهان یهودا آنها را ویران به حال خود رها کرده بودند. 12 و آن مردان، کار را با امانت به انجام رساندند. سرپرستان ایشان عبارت بودند از: یَحَت و عوبَدیا که لاوی و از نسل مِراری بودند، و زکریا و مِشُلّام از نسل قُهاتی. از لاویان، همۀ کسانی که در نواختن سازهای موسیقی مهارت داشتند، 13 سرپرستیِ باربَران را عهده‌دار بودند و بر کار تمام کسانی که به خدمات گوناگون مشغول بودند، نظارت می‌کردند. برخی از لاویان، کاتب و صاحبمنصب و نگهبانِ دروازه‌ها بودند.
پیدا شدن کتاب شریعت
14 چون پولی را که به خانۀ خداوند آورده شده بود بیرون می‌آوردند، حِلقیای کاهن کتاب تورات را که خداوند توسط موسی داده بود، پیدا کرد. 15 حِلقیا به شافانِ کاتب گفت: «کتاب تورات را در خانۀ خداوند یافته‌ام»، و حِلقیا کتاب را به شافان داد. 16 شافان نیز کتاب را نزد پادشاه برد و بدو خبر رسانیده، گفت: «خادمانت مشغول انجام همۀ کارهایی هستند که بدیشان سپرده شده است. 17 آنان پولی را که در خانۀ خداوند بود بیرون آورده و آن را به دست ناظران و سرکارگران سپرده‌اند.» 18 آنگاه شافانِ دبیر، پادشاه را خبر داده، گفت: «حِلقیای کاهن کتابی به من داده است»، و شافان آن کتاب را در حضور پادشاه خواند.
19 چون پادشاه کلمات شریعت را شنید، جامۀ خویش دریده، 20 به حِلقیا و اَخیقام پسر شافان و عَبدون پسر میکاه و شافانِ دبیر و عَسایا خدمتکارِ پادشاه دستور داده، گفت: 21 «بروید و از خداوند برای من و برای آنان که در اسرائیل و یهودا باقی مانده‌اند، دربارۀ کلماتِ این کتاب که پیدا شده است، مسئلت کنید. زیرا خشم خداوند که بر ما فرو ریخته است، بس عظیم است، از آن رو که پدران ما کلام خداوند را نگاه نداشتند و مطابق هرآنچه در این کتاب نوشته شده است، عمل نکردند.»
نبوّت حُلدَه
22 حِلقیا و کسانی که پادشاه فرستاده بود، * ‏34‏:22 در یکی از نسخه‌های عبری، والگیت و سریانی: «حِلقیا و کسانی که پادشاه با او فرستاده بود». نزد حُلدَۀ نبیه زن شَلّوم پسرِ توقهَت پسرِ حَسرۀ جامه‌دار، که در ناحیۀ دوّم اورشلیم سکونت داشت، رفتند و با او در این باره سخن گفتند. 23 او بدیشان گفت: «یهوه خدای اسرائیل چنین می‌فرماید: ”به آن که شما را نزد من فرستاده است بگویید: 24 خداوند چنین می‌فرماید: هان من بر این مکان و بر ساکنانش بلایی خواهم آورد، یعنی همۀ لعنتهای مکتوب در آن کتاب را که در حضور پادشاه یهودا خوانده شد. 25 زیرا ایشان مرا ترک کرده و برای خدایانِ غیر بخور سوزانده‌اند، تا به تمامی اعمالِ دستان خویش مرا به خشم آورند. پس خشم من بر این مکان فرو خواهد ریخت، و فرو نخواهد نشست. 26 و اما به پادشاه یهودا که شما را به جهت مسئلت نمودن از خداوند فرستاد، چنین بگویید: یهوه خدای اسرائیل دربارۀ سخنانی که شنیده‌ای چنین می‌فرماید: 27 از آنجا که دلت نرم بود و با شنیدن سخنان خدا بر ضد این مکان و ساکنانش، خویشتن را در حضور خدا فروتن ساختی، پس چون خود را در برابر من فروتن ساخته، جامه بر تن دریدی و به حضور من گریستی، خداوند می‌فرماید که من نیز تو را اجابت فرمودم. 28 اینک تو را نزد پدرانت گرد خواهم آورد، و در آرامش به قبر خواهی رفت. چشمان تو تمامی آن بلا را که من بر این مکان و بر ساکنان آن خواهم آورد، نخواهد دید.“» پس ایشان پاسخ آن زن را به گوش پادشاه رساندند.
29 آنگاه پادشاه فرستاده، تمامی مشایخ یهودا و اورشلیم را گرد آورد. 30 و پادشاه با تمامی مردمان یهودا و ساکنان اورشلیم و کاهنان و لاویان، یعنی با تمامی قوم از بزرگ و کوچک، به خانۀ خداوند برآمد، و تمامی کلمات کتابِ عهد را که در خانۀ خداوند پیدا شده بود در گوش آنان خواند. 31 سپس پادشاه در جایگاه خود ایستاده، در حضور خداوند عهد کرد که از خداوند پیروی کرده، فرامین، شهادات و فرایض او را به تمامی دل و جان نگاه دارد، و کلماتِ عهد را که در آن کتاب نوشته شده بود، به جا آورَد. 32 آنگاه او تمامی کسانی را که در اورشلیم و بِنیامین حضور داشتند واداشت که خود را بدان متعهد سازند، و ساکنان اورشلیم مطابق عهد خدا، یعنی خدای پدرانشان، عمل کردند. 33 یوشیا همۀ بتهای کراهت‌آور را از تمامی ممالکی که از آنِ بنی‌اسرائیل بود برگرفت، و همۀ کسانی را که در اسرائیل حضور داشتند واداشت تا یهوه خدایشان را عبادت کنند. و ایشان در تمام روزهای زندگی او، از پیروی یهوه خدای پدرانشان منحرف نشدند.
35
برپایی پِسَخ
1 یوشیا عید پِسَخی برای خداوند در اورشلیم نگاه داشت. ایشان برۀ پِسَخ را در چهاردهمین روز از ماه نخست ذبح کردند. 2 یوشیا کاهنان را به وظایفشان برگماشت، و ایشان را در خدمت خانۀ خداوند دلگرم ساخت. 3 او به لاویان که تمامی اسرائیل را تعلیم می‌دادند و برای خداوند تقدیس شده بودند، گفت: «صندوق مقدس را در خانه‌ای که سلیمان پسر داوود، پادشاه اسرائیل بنا کرد، بگذارید. دیگر آن را بر شانه‌هایتان حمل نکنید. حال یهوه خدایتان، و قوم او اسرائیل را، خدمت نمایید. 4 خود را مطابق نوشته‌های داوود پادشاه اسرائیل و پسرش سلیمان، بر حسبِ خاندانهایتان، در گروههای خویش آماده سازید. 5 و بر حسبِ گروههای خاندانهای برادرانتان، یعنی عامۀ مردم، و بر حسبِ گروههای خاندانهای پدرانِ لاویان، در قُدس بایستید. 6 برۀ پِسَخ را ذبح کنید و خود را تقدیس کرده، برای برادرانتان تدارک ببینید، تا ایشان مطابق کلامی که خداوند توسط موسی گفته است عمل کنند.»
7 یوشیا برای عامۀ مردم، یعنی برای همۀ کسانی که حاضر بودند، سی هزار بره و بزغاله از گله و سه هزار گاو به جهت قربانی پِسَخ تدارک دید، که همه از داراییهای شخصی پادشاه بود. 8 صاحبمنصبانش نیز داوطلبانه هدایایی به قوم و به کاهنان و لاویان دادند. حِلقیا، زکریا و یِحیئیل که سرپرستان خانۀ خدا بودند، دو هزار و ششصد بره و سیصد گاو به جهت قربانی پِسَخ به کاهنان دادند. 9 کونَنیا نیز با برادرانش شِمَعیا و نِتَنئیل، و همچنین حَشَبیا و یِعیئیل و یوزاباد که رؤسای لاویان بودند، پنج هزار بره و بزغاله و پانصد گاو به جهت قربانی پِسَخ به لاویان دادند.
10 باری، ترتیبات کار خدمت داده شد و کاهنان در جایهای خود و لاویان در گروههایشان ایستادند، آن سان که پادشاه فرمان داده بود. 11 سپس برۀ پِسَخ را ذبح کردند، و کاهنان خونی را که به دستشان داده شد پاشیدند و لاویان نیز پوست قربانیها را کندند. 12 آنگاه قربانیهای تمام‌سوز را برگرفتند، تا آنها را برحسبِ گروههای خاندانهای عامۀ مردم تقسیم کنند، تا مطابق آنچه در کتاب موسی نوشته شده است، به خداوند تقدیم گردد. و با گاوها نیز به همین ترتیب عمل کردند. 13 ایشان برۀ پِسَخ را بر حسبِ قانون در آتش بِریان کردند، اما قربانیهای مقدس را در دیگها و پاتیل‌ها و تابه‌ها پخته، آنها را به‌سرعت به تمامی عامۀ مردم رساندند. 14 سپس برای خود و برای کاهنان تدارک دیدند، زیرا کاهنان از نسل هارون، تا شامگاه مشغول تقدیم قربانیهای تمام‌سوز و تکه‌های چربی بودند؛ بنابراین لاویان برای خود و برای کاهنان تدارک دیدند. 15 نوازندگان، از نسل آساف، مطابق جایگاهی که داوود، آساف، هیمان، و یِدوتون نبیِ پادشاه فرمان داده بودند، در جای خود قرار گرفتند. نگهبانان دروازه‌ها نیز نزد دروازه‌ها ماندند و لازم نبود خدمتشان را ترک کنند، زیرا برادرانشان، یعنی لاویان، برایشان تدارک می‌دیدند.
16 بدین‌ترتیب، در آن روز تمامی خدمتِ خداوند به جهت برگزاری پِسَخ و تقدیم قربانیهای تمام‌سوز بر مذبح خداوند، مطابق فرمان یوشیای پادشاه به انجام رسید. 17 آن کسان از بنی‌اسرائیل که حضور داشتند، پِسَخ را در آن هنگام برگزار کردند و عید نانِ بی‌خمیرمایه را هفت روز نگاه داشتند. 18 از روزگار سموئیل نبی، هرگز چنین عید پِسَخی در اسرائیل برگزار نشده بود؛ و هیچیک از پادشاهان اسرائیل نیز پِسَخی نظیر این پِسَخِ یوشیا برگزار نکرده بودند، با کاهنان و لاویان، و با حضور تمامی یهودا و اسرائیل و ساکنین اورشلیم. 19 این پِسَخ در هجدهمین سال سلطنت یوشیا برگزار شد.
مرگ یوشیا
20 پس از این همه، و پس از آنکه یوشیا معبد را سر و سامان داده بود، نِکو پادشاه مصر برای جنگ به کَرکِمیش واقع در کنار رود فُرات برآمد، و یوشیا به مقابله با او بیرون شد. 21 اما نِکو قاصدان نزد او فرستاد و گفت: «ای پادشاه یهودا، مرا با تو چه کار است؟ من امروز به ضد تو برنخاسته‌ام، بلکه به ضد خاندانی که با آن در جنگم. خدا به من فرمان داده است که بشتابم. پس، از مخالفت با خدا که با من است بازایست، مبادا تو را هلاک سازد.» 22 اما یوشیا نخواست از او روی بگرداند، بلکه سیمای خود را مبدل ساخت تا با او بجنگد. او به آنچه نِکو از جانب خدا گفته بود گوش فرا نداد، بلکه عازم نبرد در دشت مِجِدّو شد. 23 کمانداران، یوشیای پادشاه را به تیر زدند؛ پس او به خادمانش گفت: «مرا از اینجا ببرید، زیرا سخت مجروح شده‌ام.» 24 آنان وی را از آن ارابه پایین آوردند، و بر ارابۀ دیگرش سوار کرده، به اورشلیم بردند. یوشیا بمرد، و او را در مقبرۀ پدرانش به خاک سپردند. و تمامی یهودا و اورشلیم برای یوشیا سوگواری کردند. 25 اِرمیا نیز برای یوشیا مرثیه‌ای خواند، و همۀ سرایندگان از مرد و زن تا به امروز در مرثیه‌های خویش از یوشیا یاد می‌کنند. این مرثیه‌ها در اسرائیل به صورت فریضه درآمد، و اینک در کتاب مراثی مکتوب است. 26 و اما دیگر امور مربوط به یوشیا، و کارهای نیکویی که مطابق نوشته‌های شریعت خداوند انجام داد، 27 و کردار او، از آغاز تا پایان، اینک در کتاب پادشاهان اسرائیل و یهودا نوشته شده است.
36
یِهوآحاز، پادشاه یهودا
1 مردمان مملکت، یِهوآحاز پسر یوشیا را گرفته، او را به جای پدرش در اورشلیم پادشاه ساختند. 2 یِهوآحاز * ‏36‏:2 در نسخۀ عبری: ”یوآحاز“ که شکل دیگری از ”یِهوآحاز“ است؛ همچنین در آیۀ 4. بیست و سه ساله بود که پادشاه شد، و سه ماه در اورشلیم سلطنت کرد. 3 پادشاه مصر او را در اورشلیم از سلطنت عزل کرد، و معادل یکصد وزنه * ‏36‏:3 یا ”قَنطار“. یک وزنه تقریباً معادل ۳۴ کیلوگرم است؛ همچنین در بقیۀ آیه. نقره و یک وزنه طلا بر سرزمین یهودا خَراج گذاشت. 4 پادشاه مصر، برادر وی اِلیاقیم را بر یهودا و اورشلیم پادشاه ساخت، و نام او را به یِهویاقیم تغییر داد. اما نِکو، یِهوآحاز برادر اِلیاقیم را گرفته، او را به مصر برد.
یِهویاقیم، پادشاه یهودا
5 یِهویاقیم بیست و پنج ساله بود که پادشاه شد، و یازده سال در اورشلیم سلطنت کرد. او آنچه را که در نظر یهوه خدایش بد بود به جا آورد. 6 نبوکدنصر پادشاه بابِل به ضد او برآمده، او را به زنجیرها بست و به بابِل برد. 7 نبوکدنصر برخی از ظروف خانۀ خداوند را نیز به بابِل برد و آنها را در معبدِ * ‏36‏:7 یا ”کاخ“. خود در بابِل نهاد. 8 و اما دیگر امور مربوط به یِهویاقیم، و کارهای کراهت‌آوری که کرد، و آنچه بر ضد او یافت گردید، اینک در کتاب پادشاهان اسرائیل و یهودا نوشته شده است. و پسرش یِهویاکین به جای او پادشاه شد.
یِهویاکین، پادشاه یهودا
9 یِهویاکین هجده * ‏36‏:9 در یکی از نسخه‌های عبری، برخی از نسخه‌های ترجمۀ یونانی هفتادتَنان و سریانی (همچنین رجوع کنید به ۲ پادشاهان‏24‏:8). در اغلب نسخه‌های عبری: ”هشت“. ساله بود که پادشاه شد، و سه ماه و ده روز در اورشلیم سلطنت کرد. او آنچه را که در نظر خداوند بد بود به جا آورد. 10 هنگام تحویل سال، نِبوکَدنِصَّرِ پادشاه فرستاده، او را با ظروف گرانبهای خانۀ خداوند به بابِل آورد، و خویشِ * ‏36‏:10 در نسخۀ عبری: ”برادر“ که می‌تواند به معنی ”خویش“ باشد (همچنین رجوع کنید به ۲ پادشاهان ‏24‏:17). صِدِقیا عموی یِهویاکین بود. او صِدِقیا را بر یهودا و اورشلیم پادشاه ساخت.
صِدِقیا، پادشاه یهودا
11 صِدِقیا بیست و یک ساله بود که پادشاه شد، و یازده سال در اورشلیم سلطنت کرد. 12 او آنچه را که در نظر یهوه خدایش بد بود به جا آورد، و خود را در حضور اِرمیای نبی که از زبان خداوند سخن می‌گفت، فروتن نساخت. 13 صِدِقیا همچنین بر نِبوکَدنِصَّرِ پادشاه که وی را به نام خدا سوگند داده بود، شورید. او گردنکشی کرد و دل خود را سخت ساخته، نزد یهوه خدای اسرائیل بازگشت ننمود. 14 تمامی رؤسای کاهنان و قوم نیز به‌غایت خیانت ورزیدند و مطابق همۀ اعمال کراهت‌آور ملتها رفتار کرده، خانۀ خداوند را که او در اورشلیم تقدیس کرده بود، نجس ساختند.
سقوط اورشلیم
15 یهوه خدای پدران آنها بارها به واسطۀ رسولان خود برای ایشان پیغام فرستاد، بلکه صبح زود برمی‌خاست * ‏36‏:15 اصطلاح عبری که نشان‌دهندۀ حیاتی بودنِ کاری است. و پیام می‌فرستاد، زیرا که بر قوم خود و بر مسکن خویش شفقت داشت. 16 اما آنان رسولان خدا را به ریشخند گرفته، کلام او را خوار شمردند و به انبیایش اهانت کردند، چندان که خشم خداوند بر قومش افروخته شد تا آنجا که دیگر راه علاجی نبود. 17 پس خداوند، پادشاه بِابلیان * ‏36‏:17 یا ”کَلدانیان“. را بر ایشان آورد، و او مردان جوانشان را در مکان قُدس ایشان به شمشیر کشت و بر مردان جوان و دوشیزگان، و پیران و ریش‌سفیدان، رحم نکرد. خدا تمامی آنان را به دست نبوکدنصر تسلیم کرد. 18 او همۀ اسباب خانۀ خدا را از بزرگ و کوچک، و نیز گنجینه‌های خانۀ خداوند و گنجینه‌های پادشاه و صاحبمنصبانش را به بابِل برد. 19 آنان خانۀ خدا را به آتش کشیده، دیوار اورشلیم را ویران کردند و همۀ کاخهای آن را به آتش سوزانده، تمامی اشیای نفیس آن را از بین بردند. 20 نبوکدنصر کسانی را که از دَم شمشیر جان به در برده بودند به بابِل به اسیری برد، و ایشان تا زمان به قدرت رسیدن پادشاهی پارس، بردگان او و پسرانش شدند، 21 تا کلامی که خداوند از دهان اِرمیا گفته بود به انجام رسد، تا آنگاه که زمین از شَبّاتِ خود بهره‌مند گردد. زیرا زمین در تمام مدت ویرانی‌اش شَبّات را نگاه داشت، تا آنگاه که هفتاد سال سپری شد.
22 در نخستین سال سلطنت کوروش پادشاه پارس، تا کلامِ خداوند که به زبان اِرمیا گفته شده بود به انجام رسد، خداوند روحِ کوروش پادشاه پارس را برانگیخت تا در سرتاسر قلمرو خویش اعلامیه‌ای صادر کند و آن را مرقوم نیز بدارد، بدین مضمون: 23 «کوروش پادشاه پارس، چنین می‌فرماید: ”یهوه خدای آسمانها، همۀ ممالک زمین را به من داده است، و مرا مأمور فرموده تا در اورشلیم که در یهوداست، خانه‌ای برای او بسازم. از تمامی قوم او، هر یک از شما که برود، یهوه خدایش همراه او باشد.“»

آیا می فهمید آنچه را خوانده اید؟

چت با یک مسیحی

كتاب مقدس مسیحیان شامل ۶۶ كتاب می‌باشد كه در یك جلد جمع آوری شده است و مجموعاً كتاب مقدس خوانده می‌شود.

كتاب مقدس دارای دو قسمت بنام عهد عتیق و عهد جدید می‌باشد.

برای خواندن کتاب دیگری از کتاب مقدس، یک کتاب را از لیست انتخاب کنید.