چت دانلود

www.enjil.me

سوگنامه 1
عهد جدید
عهد عتیق
1
تیره‌روزی اورشلیم
1چگونه شهری که آکنده از مردمان بود،
تنها نشسته است!
چگونه آن که در میان قومها بزرگ بود،
چون بیوه‌زنی گشته است!
و آن که در میان ولایتها ملکه بود،
به بیگاری گماشته شده است!
2شبانگاه زار زار می‌گریَد
و اشکها بر گونه دارد.
از میان همۀ عاشقانش
کسی نیست که تسلایَش دهد.
دوستانش جملگی به او خیانت ورزیده‌
و دشمن او گشته‌اند.
3یهودا در مصیبت و بردگیِ سخت،
به تبعید رفته است؛
اکنون در میان قومها مسکن گزیده،
و جای آسودن نمی‌یابد؛
در وسط مشقتهایش،
تعقیب‌کنندگان جملگی به او دررسیده‌اند.
4راههای صَهیون ماتم گرفته‌اند،
و کسی به اعیادش نمی‌آید؛
دروازه‌هایش جملگی ویران است،
و کاهنانش آه می‌کشند؛
دوشیزگانش داغدارند،
و خودش تلخکام است.
5خصمانش به سَروَری رسیده‌اند،
و دشمنانش در آسایشند؛
به سبب کثرت نافرمانیهایش،
خداوند او را دردمند ساخته است؛
پیش روی دشمن،
کودکانش به تبعید رفته‌اند.
6فرّ و شکوه دختر صَهیون،
از او رخت بسته است.
سرورانش چون غزالهایی هستند،
که چراگاهی نمی‌یابند؛
از برابر تعقیب‌کنندگانشان،
عاجزانه می‌گریزند.
7اورشلیم گنجینه‌های خود را از ایام گذشته،
در روزهای مصیبت و سرگردانی به یاد می‌آوَرَد.
آنگاه که مردمانش به دست دشمن گرفتار آمدند،
کسی نبود که یاری‌اش دهد؛
دشمنانش او را دیدند،
و بر سقوط او خندیدند.
8اورشلیم مرتکب گناهی عظیم شده،
و از این رو نجس گردیده است؛
آنان که او را گرامی می‌داشتند،
اکنون همه خوارش می‌شمارند،
چراکه عریانی‌اش را دیده‌اند؛
خود او نیز آه برمی‌کشد،
و روی برمی‌تابد.
9نجاست او بر دامنش بود،
و به سرانجام خویش نمی‌اندیشید؛
از این رو سقوطش حیرت‌انگیز است،
و او را تسلی‌بخشی نیست.
«خداوندا، بر فلاکتم بنگر،
زیرا که دشمن پیروز گشته است!»
10دشمن دست خود را بر همۀ گنجینه‌های او دراز کرده،
چراکه او شاهدِ داخل شدنِ قومها به قُدس خود بوده است،
همان‌ها که دخول‌شان را به جماعت منع کرده بودی.
11مردمانش جملگی آه کِشان،
در پی نان‌اند؛
گنجینه‌هایشان را با خوراک مبادله می‌کنند،
تا جان خود را تازه سازند.
«خداوندا، نظر فرموده، ببین،
زیرا که خوار گشته‌ام.»
12«ای همۀ رهگذران،
آیا این در نظر شما هیچ است؟
بنگرید و ببینید
که آیا غمی هست همچون غم من،
که بر من عارض گردیده،
و خداوند در حِدّت خشم خویش
مرا بدان دچار ساخته است؟
13«از اعلی آتش فرستاد،
و آن را به استخوانهایم داخل ساخت؛
برای پاهایم دام گسترد،
و مرا به عقب برگرداند؛
مرا بهت‌زده وانهاد،
بیمار در تمامی روز.
14«یوغِ نافرمانیهای من محکم بسته شد،
آنها به دست وی به هم تنیده گشت؛
آنها را بر گردنم نهاد،
و قوّت مرا زائل ساخت؛
خداوندگار به دست آنان مرا تسلیم کرد،
که در برابرشان یارای ایستادنم نیست.
15«خداوندگار مردان نیرومند مرا
جملگی در میانم رد کرد؛
او سپاهی را بر ضد من فرا خوانْد،
تا جوانان مرا در هم کوبند؛
خداوندگار دختر باکرۀ یهودا را
چنانکه در چَرخُشت، پایمال کرد.
16«از این سبب است که گریانم،
و اشک از دیدگانم جاری است؛
تسلی‌دهنده از من دور است
و کسی که جانم را تازه کند، نزدیک من نیست.
فرزندانم مفلوک رها شده‌اند،‌
زیرا که دشمن چیره گشته است.»
17صَهیون دستانش را دراز می‌کند،
اما کسی نیست که تسلایش دهد؛
خداوند بر ضد یعقوب مقدّر فرموده
که همسایگانش دشمن او شوند؛
اورشلیم در میان آنها
به چیزی مُلوّث بدل گشته است.
18«خداوند عادل است،
زیرا من بر فرمان او عِصیان ورزیدم.
ای همۀ قومها بشنوید
و رنج مرا ملاحظه کنید؛
مردان و زنان جوان من
به اسیری رفته‌اند.
19«عاشقانم را فرا خواندم،
اما آنان فریبم دادند؛
کاهنان و مشایخم
در شهر جان دادند،
آن هنگام که در پی خوراک بودند
تا جان خویش را تازه کنند.
20«خداوندا، بنگر، زیرا که در تنگی‌ام،
و اَحشایم در تلاطم است؛
دل در درونم منقلب است،
زیرا که بسیار عِصیان ورزیده‌ام.
بیرون، شمشیر کشتار می‌کند،
درونِ خانه، مانند مرگ است.
21«مردم نالۀ مرا شنیده‌اند،
اما کسی نیست که تسلایم بخشد.
دشمنانم جملگی دربارۀ مصیبتم شنیده‌اند؛
آنان شادمانند که تو چنین کرده‌ای.
تو روزی را که اعلان کردی، آوردی؛
حال بگذار ایشان نیز همچون من شوند.
22«شرارتِ ایشان به‌تمامی به حضور تو برسد؛
با ایشان به همان‌سان عمل کن
که به سبب جملۀ نافرمانیهایم
با من کردی؛
زیرا که ناله‌های من بسیار است،
و دلم بیمار گردیده.»
2
داوری خداوند بر اورشلیم
1چگونه خداوند در خشم خود
دختر صَهیون را به ابری تاریک پوشانیده است!
او شُکوهِ اسرائیل را از آسمان به زمین افکنده،
و کرسی زیر پای خویش را در روز خشم خود به یاد نیاورده است.
2خداوندگار جملۀ مسکنهای یعقوب را
بی‌ترحم فرو بلعیده،
و دژهای دختر یهودا را
در خشم خود منهدم ساخته است؛
او حکومت و حاکمانش را
بر زمین افکنده و بی‌حرمت گردانیده است.
3او در حِدّت خشم خود
همۀ شاخهای*‏2‏:۳ ”شاخ“ نماد قدرت است؛ همچنین در بقیۀ کتاب. اسرائیل را قطع کرده،
و دست راست خویش را
در برابر دشمن از ایشان عقب کشیده است.
او همچون آتشِ مشتعل که از هر سو فرو می‌بلعد
در یعقوب شعله برکشیده است.
4او کمان خویش را همچون دشمن برکشیده،
و دست راستش همچون خصم آمادۀ پرتاب است؛
همۀ نیکومنظران را در خیمۀ دختر صَهیون کشته
و غضب خویش را چون آتش فرو ریخته است.
5خداوندگار همچون دشمن گشته،
و اسرائیل را فرو بلعیده است.
همۀ کاخهایش را در کام کشیده،
و دژهایش را منهدم کرده است.
او ماتم و سوگواری را
برای دختر یهودا بس افزون ساخته است.
6او مسکن خویش را همچون باغی ویران ساخته،
و مکان ملاقات خود را به ویرانه‌ای بدل کرده است؛
خداوند اعیاد و شَبّاتها را در صَهیون از یادها برده
و در شدت خشم خویش پادشاه و کاهن را خوار ساخته است.
7خداوندگار مذبح خود را رد کرده،
و قُدس خویش را ترک گفته است.
او حصارهای کاخهایش را
به دست دشمن تسلیم کرده است.
و ایشان همچون روزهای عید
در خانۀ خداوند بانگ برآورده‌اند.
8خداوند اراده فرموده
که دیوارهای دختر صَهیون را ویران سازد؛
پس آن را به ریسمان اندازه گرفته،
و دست از هلاک کردن باز نداشته است؛
او سنگر و حصار را به سوگ نشانده،
و آنها با هم فرو ریخته‌اند.
9دروازه‌هایش به زمین فرو رفته،
و او پشت‌بندهایش را تلف کرده و در هم شکسته است؛
پادشاه و صاحبمنصبانش
در میان اقوام دیگر به سر می‌برند؛
دیگر شریعتی وجود ندارد،
و انبیایش رؤیایی از جانب خداوند نمی‌بینند.
10مشایخ دختر صَهیون خاموش بر زمین نشسته‌اند؛
آنان خاک بر سر افشانده و پلاس در بر کرده‌اند.
زنان جوانِ اورشلیم سرهای خویش رو به زمین خم کرده‌اند.
11چشمانم از گریه کم‌سو گشته،
و اَحشایم در پیچ و تاب است؛
جگرم به سبب ویرانی قوم عزیزم*‏2‏:11 در عبری، ”دختر قوم من“؛ همچنین در بقیۀ کتاب. بر زمین ریخته،
چراکه اطفال و شیرخوارگان در کوچه‌های شهر ضعف می‌کنند.
12آنان در همان حال که چون مجروحان
در کوچه‌های شهر از هوش می‌روند،
و در آغوش مادران خویش جان می‌سپارند،
گریان به مادرانشان می‌گویند:
«کجاست نان و شراب؟»
13برای تو چه شهادت توانم داد،
و با چه قیاست توانم کرد،
ای دختر اورشلیم؟
به چه مانندت توانم کرد،
تا که تسلایت دهم،
ای دختر باکرۀ صَهیون؟
زیرا که ویرانی تو همچون دریا عظیم است؛
کیست که تو را شفا تواند داد؟
14انبیایت رؤیاهای دروغین و باطل برایت دیدند؛
آنان گناهانت را نمایان نکردند تا سعادت را به تو بازگردانند،
بلکه وحی کاذب و گمراه‌کننده برایت دیدند.
15رهگذران جملگی بر پشت دست خود می‌زنند،
و انگشت به دهان مانده، بر دختر اورشلیم سر تکان می‌دهند، و می‌گویند:
«آیا این است شهری که
کمال زیبائی‌اش می‌خواندند،
و مایۀ شادمانی تمامی زمین؟»
16دشمنانت جملگی دهان بر تو گشوده‌اند؛
آنان تمسخر کرده، دندانها بر هم می‌فشرند
و می‌گویند: «او را فرو بلعیدیم! بَه!
این است روزی که انتظارش را می‌کشیدیم؛
حال بدان رسیدیم و آن را به چشم می‌بینیم!»
17خداوند آنچه را قصد نموده بود،
به انجام رسانده؛
و کلامش را که از دیرباز امر فرموده بود،
تحقق بخشیده است.
او تو را بی‌ترحم ویران کرده؛
او دشمن را بر تو شادمان ساخته،
و شاخِ خصمانت را برافراشته است.
18دل ایشان نزد خداوند فریاد بر‌آورْد.
ای دیوار دختر صَهیون،
بگذار اشکهایت روز و شب
همچو سیلاب جاری شود!
خود را آرامی مده،
و دیدگان بر هم مگذار!
19«شبانگاه، در ابتدای پاسهای شب،
برخیز و فریاد برآور!
دل خویش را همچون آب
به حضور خداوندگار بریز!
به‌خاطر جان فرزندانت،
دستان خویش را به سوی او برافراز،
فرزندانی که بر سر هر کوی و برزن
از گرسنگی بیهوش می‌شوند.»
20خداوندا، بنگر و ملاحظه فرما،
که با چه کسی تا کنون چنین کرده‌ای؟
آیا سزاست که زنان ثمرۀ رَحِم خود را بخورند؟
فرزندانی را که به ناز پرورده‌اند؟
آیا سزاست که کاهن و نبی
در قُدسِ خداوندگار کشته شوند؟
21پیر و جوان با هم
در کوچه‌ها به خاک درمی‌غلتند؛
زنان و مردان جوانم
به دَم شمشیر فرو افتاده‌اند.
تو به روز خشمت هلاکشان کردی؛
تو بی‌ترحم ایشان را از دم تیغ گذراندی.
22مانند فرا خواندن مردمان به جشن روز عید،
ترسهای مرا از هر سو فرا خواندی؛
در روز خشم خداوند،
هیچ‌کس جان به در نبرد و زنده نماند؛
آنان را که به ناز پرورده و بزرگ کرده بودم،
دشمن من هلاک کرد.
3
وفاداری تو عظیم است
1مَن آن مرد هستم که از چوب غضب او
مصیبت دیده‌ام؛
2او مرا رانده و به تاریکی درآورده است،
بدون ذره‌ای روشنایی.
3به‌یقین همۀ روز، بارها،
دست خویش به ضد من برمی‌گردانَد.
4گوشت و پوست مرا مندرس ساخته،
و استخوانهایم را خرد کرده است؛
5به تلخی و مصیبت مرا محاصره نموده،
و از هر سو احاطه‌ام کرده است؛
6همچون کسانی که از دیرباز مرده‌اند،
مرا در تاریکی ساکن گردانیده است.
7گِرد من حصار کشیده که نتوانم گریخت،
و زنجیرهایم را سنگین ساخته است؛
8هرچند آواز درمی‌دهم و فریاد کمک برمی‌آورم،
از گوش فرا دادن به دعایم اِبا می‌کند.
9راههایم را با سنگهای بزرگ سد کرده،
و طریقهایم را مُعَوّج ساخته است.
10همچون خرسی در کمین من نشسته،
و همچون شیر خود را پنهان کرده است.
11مرا از راهم بیرون کشیده و پاره پاره کرده است،
و آنگاه مرا در حالِ زارم وانهاده است.
12کمان خود را برکشیده،
و مرا هدف تیرهایش ساخته است.
13تیرهای تَرکِش خویش را
به جگرم*‏3‏:13در عبری:‏ ”کلیه‌ها“، که در آن دوران اعضایی بس حیاتی تلقی می‌شدند. فرو برده است.
14مضحکۀ همۀ قومها گشته‌ام؛
تمامی روز بر من سرود تمسخر می‌خوانند.
15مرا به چیزهای تلخ سیر کرده،
از اَفسَنتین مستم کرده است.
16دندانهایم را به سنگریزه‌ها شکسته،
و مرا در خاک پایمال کرده است.
17جانم از آسایش محروم است،
و سعادتمندی را از یاد برده‌ام.
18پس گفتم: «دیگر تاب تحمل ندارم،
و امیدم به خداوند بر باد شده است.»
19مصیبت و سرگردانی‌ام را به یاد آور،
اَفسَنتین و زهر تلخ را!
20جانم آنها را پیوسته به یاد می‌آورد
و در درونم افسرده می‌شود.
21لیکن به این می‌اندیشم،
و از این رو امیدوار خواهم بود:
22محبتهای خداوند هرگز پایان نمی‌پذیرد،*‏3‏:22 برخی نسخه‌های عبری و ترجمه‌های یونانی هفتادتَنان و سُریانی، و تارگوم چنین است؛ نسخۀ مازورتی:‏ «از محبتهای خداوند است که تلف نشده‌ایم».
زیرا که رحمتهای او بی‌زوال است؛
23آنها هر بامداد تازه می‌شود؛
وفاداری تو عظیم است.
24جان من می‌گوید: «خداوند نصیب من است،
پس بر او امید خواهم بست.»
25خداوند برای منتظران خود نیکوست،
و برای هر که او را بجوید.
26نیکوست در خاموشی،
نجات خداوند را انتظار کشیدن؛
27نیکوست برای انسان،
یوغ را در جوانی حمل کردن.
28بگذار در خاموشی تنها بنشیند،
آنگاه که یوغ بر او نهاده می‌شود؛
29بگذار دهان خویش بر خاک نهد،
که شاید هنوز امیدی باشد؛
30بگذار رخسار خود را به سیلی‌زنندگان بسپارد،
و از رسوایی سیر شود.
31زیرا خداوند آدمی را تا به ابد ترک نمی‌کند،
32بلکه هرچند کسی را محزون سازد،
بر حسب کثرت محبتش رحم خواهد کرد؛
33زیرا از دل نمی‌خواهد
آدمی را به مصیبت و اندوه دچار سازد.
34اسیرانِ زمین را جملگی زیر پا لِه کردن،
35در حضور آن متعال حقِ انسانی را ضایع کردن،
36دادرسیِ کسی را در محکمه منحرف ساختن،
این‌گونه کارها پسندیدۀ خداوندگار نیست.
37کیست که سخنی بگوید و واقع شود،
اگر خداوندگار بدان امر نکرده باشد؟
38آیا از دهان آن متعال نیست،
که هم مصیبت و هم خوشی صادر می‌شود؟
39چرا باید انسانی که هنوز زنده است، شِکوِه سر دهد
آنگاه که به سبب گناهانش مکافات می‌بیند؟
40بیایید تا راههای خویش را بسنجیم و آنها را بیازماییم؛
بیایید تا به سوی خداوند بازگشت کنیم!
41بیایید تا دلها و دستانمان را
به سوی خدایی که در آسمان است برافراشته، بگوییم:
42«ما گناه کردیم و عِصیان ورزیدیم،
و تو نیامرزیدی.
43«خویشتن را به خشم پوشانیدی
و ما را تعقیب کرده، بی‌ترحم هلاک نمودی؛
44خود را به ابر مستور ساختی
تا هیچ دعایی به تو نرسد.
45ما را در میان قومها،
خاکروبه و زباله ساختی.
46«دشمنانمان جملگی
دهان خویش را بر ضد ما می‌گشایند؛
47خوف و خطر بر ما عارض گشته،
خرابی و ویرانی؛
48به سبب ویرانیِ قوم عزیزم،
جویهای اشک از دیدگانم روان است.
49«چشمانم بی‌امان اشک می‌ریزد
و باز نمی‌ایستد،
50تا اینکه خداوند از آسمان
نظر کند و ببیند.
51به سبب جملۀ دختران شهرم،
چشمانم جان مرا قرین اندوه می‌سازد.
52«آنان که بی‌سبب دشمن من بودند،
مرا همچون مرغی تعقیب کردند؛
53جان مرا به گودالی فرو افکندند،
و سنگها بر من فرو ریختند؛
54آبها از سرم گذشت،
و گفتم: ”دیگر هلاک شدم.“
55«آنگاه خداوندا،
از اعماق سیاهچال نامت را خواندم؛
56تو تمنایم را شنیدی:
”گوش خود را بر فریاد کمکم مبند!“
57چون تو را خواندم، نزدیک آمدی،
و فرمودی: ”مترس!“
58«خداوندگارا، تو به دادرسی من آمدی،
و حیاتم را فدیه کردی.
59خداوندا، تو ظلمی را که بر من روا داشته‌اند، دیده‌ای؛
پس دادم بستان!
60تو تمامی بدخواهی ایشان را مشاهده کرده‌ای،
همۀ دسیسه‌هایشان را بر ضد من.
61«خداوندا، تو اهانتهای ایشان را شنیده‌ای،
همۀ دسیسه‌هایشان را بر ضد من؛
62سخنان و اندیشه‌های مخالفانم،
تمامی روز، بر ضد من است.
63نشست و برخاستِ ایشان را ملاحظه کن،
زیرا که موضوع سرودهای طعنه‌آمیز ایشان گشته‌ام.
64«خداوندا، بر وفق اعمال دستانشان،
بدیشان مکافات برسان.
65دل مشوش بدیشان بده؛
لعنت تو بر ایشان باد!
66خداوندا، در خشم خود تعقیبشان کن،
و از زیر آسمانهایت نابودشان فرما.»
4
مکافات اسرائیل
1چگونه طلا برق خود را از دست داده،
و زرِ ناب تبدیل گشته است!
سنگهای گرانبها و مقدس
بر سر هر کوچه‌ای پاشیده شده است.
2چگونه فرزندانِ ارجمندِ صَهیون
که با طلای ناب برابری می‌کردند،
اکنون همچون ظروف سفالین شمرده می‌شوند
که کارِ دست‌کوزه‌گری بیش نیست!
3حتی شغالان نیز پستانهای خود را پیش آورده،
بچه‌های خود را شیر می‌دهند،
اما قوم عزیز من، همچون شترمرغانِ بیابان،
سنگدل گشته است.
4زبان اطفالِ شیرخواره
از فرط تشنگی به کامشان می‌چسبد؛
کودکان برای لقمه‌نانی التماس می‌کنند،
اما کسی به ایشان نمی‌دهد.
5آنان که روزی طعام لذیذ می‌خوردند،
اکنون در کوچه‌ها بینوا گشته‌اند؛
آنان که در جامه‌های ارغوان پرورش یافته بودند،
اکنون مَزبَله‌ها را در آغوش می‌گیرند.
6زیرا مکافات قوم عزیز من
از مکافات سُدوم عظیمتر است،
که در لحظه‌ای واژگون شد،
بی‌آنکه کسی دستِ یاری به سویش دراز کند.
7برگزیدگانش از برف پاکتر بودند،
و از شیر سپیدتر؛
بدنهایشان از لَعل سُرختر بود،
و شمایل ایشان چونان یاقوت کبود.
8اما اکنون روی ایشان از دوده سیاه‌تر شده،
و در کوچه‌ها شناخته نمی‌شوند؛
پوستشان به استخوانهایشان چسبیده،
و خشک شده، مانند چوب گردیده است.
9کشتگانِ دَمِ شمشیر،
از قربانیان قحطی کامرواترند،
که مصدوم از نبودِ محصول زمین،
کاهیده می‌شوند.
10زنان مهربان به دستان خویش
فرزندان خویش را پختند؛
که به گاهِ نابودیِ قوم عزیز من
خوراک ایشان شدند.
11خداوند خشم خود را به‌کمال جاری کرده،
و غضب آتشینش را فرو ریخته است؛
او در صَهیون آتشی برافروخته،
که بنیانش را سوزانیده است.
12پادشاهان جهان باور نمی‌داشتند،
و نه هیچ‌یک از ساکنان زمین،
که خصم و دشمن به دروازه‌های اورشلیم
راه توانند یافت.
13اما این به سبب گناه انبیایش واقع گردید،
و به سبب عِصیان کاهنانش،
که خون پارسایان را
در میان شهر ریختند.
14اکنون همچون کوران
در کوی و بَرزن سرگردانند؛
چنان از خون نجس گردیده‌اند،
که کسی جامۀ ایشان را لمس نتواند کرد.
15مردم بر ایشان فریاد سر داده، می‌گویند:
«دور شوید! نجس!
دور شوید! دور شوید!
چیزی را لمس مکنید!»
پس گریزان شدند و سرگردان،
و در میان قومها گفتند:
«آنان را دیگر در میان ما جایی نیست!»
16حضور خداوند ایشان را پراکنده ساخته،
و دیگر توجهی بدیشان ندارد.
دیگر نه اعتنایی به کاهنان می‌شود،
و نه لطفی به مشایخ.
17چشمان ما از انتظارِ بیهوده برای کمک،
کم‌سو گشته است؛
بر دیدبانگاه‌های خود انتظار کشیدیم،
برای قومی که نجات نمی‌توانستند داد.
18قدمهای ما را می‌پاییدند،
چندان که در کوچه‌های خود راه نمی‌توانستیم رفت؛
سرانجامِ ما نزدیک شده و روزهای ما پایان یافته بود،
زیرا که اَجَل ما رسیده بود.
19تعقیب‌کنندگانِ ما،
از عقابهای آسمان چابک‌تر بودند؛
بر کوهها تعقیبمان کردند،
و در صحرا به کمینمان نشستند.
20مسیحِ خداوند که نَفَس ما بود،
در حفره‌های آنها گرفتار آمد،
همان که درباره‌اش می‌گفتیم:
«زیر سایۀ او در میان قومها زیست خواهیم کرد.»
21شادی کن و مسرور باش، ای دختر اَدوم،
ای که در سرزمین عوص ساکنی؛
به تو نیز این پیاله خواهد رسید،
و مست شده، خود را عریان خواهی ساخت.
22ای دختر صَهیون، مکافات گناه تو به انجام رسیده است؛
او تو را بیش از این در تبعید نخواهد داشت.
لیکن تقصیر تو را ای دختر اَدوم مجازات خواهد کرد،
و گناهان تو را منکشف خواهد ساخت.
5
ما را نزد خود بازگردان
1خداوندا، آنچه بر ما گذشته، به یاد آر؛
بنگر و رسوایی‌مان را ببین!
2میراثمان از آنِ بیگانگان شده،
و کاشانه‌هامان از آنِ اَجنَبیان.
3یتیم و بی‌پدر گشته‌ایم،
و مادرانمان همچون بیوگان شده‌اند.
4آبی را که می‌نوشیم، باید بخریم؛
هیزممان را نیز به ما می‌فروشند.
5تعقیب‌کنندگان به گردن ما رسیده‌اند؛
خسته شده‌ایم و راحت نداریم.
6با مصر و آشور دست داده‌ایم،
تا نان کافی به کف آریم.
7پدران ما گناه ورزیدند و رخت بربستند،
و ما بارِ گناهان ایشان را حمل می‌کنیم.
8بردگان بر ما حکم می‌رانند،
و کسی نیست که ما را از دستشان برهاند.
9به سبب شمشیرِ اهل بیابان،
برای لقمه‌نانی جان خود را به خطر می‌افکنیم.
10به سبب گرمای سوزناکِ قحطی،
پوستمان همچون کوره داغ شده است.
11زنان را در صَهیون بی‌عصمت کرده‌اند،
دوشیزگان را در شهرهای یهودا.
12امیران را از دستهایشان بر دار کرده‌اند،
و مشایخ را هیچ حرمتی نیست.
13مردان جوان به گرداندن سنگ آسیا مجبور گشته‌اند،
و پسران جوان زیر بار هیزم می‌افتند.
14مشایخ نشستن بر دروازۀ شهر را ترک گفته‌اند،
و جوانان نغمه‌سرایی خویش را.
15شادی از دلهای ما رخت بربسته،
و رقصمان به ماتم بدل گشته است.
16تاج از سر ما فرو افتاده؛
وای بر ما، که گناه ورزیده‌ایم!
17از همین رو، دل ما بی‌تاب شده،
و به سبب همین چیزها دیدگانمان تار گشته است،
18یعنی برای کوه صَهیون که متروک مانده،
و شغالان در آن پرسه می‌زنند.
19اما تو، ای خداوند، تا ابد سلطنت می‌کنی؛
تخت تو نسل اندر نسل برقرار خواهد بود.
20چرا ما را برای همیشه از یاد می‌بَری؟
چرا برای مدتی چنین مدید ترکمان گفته‌ای؟
21خداوندا، ما را نزد خود بازگردان، تا بازگشت کنیم؛
روزهایمان را همچون ایام قدیم تازه کن!
22مگر آنکه به‌تمامی طردمان کرده،
و بی‌نهایت بر ما خشمگین باشی.

آیا می فهمید آنچه را خوانده اید؟

چت با یک مسیحی

كتاب مقدس مسیحیان شامل ۶۶ كتاب می‌باشد كه در یك جلد جمع آوری شده است و مجموعاً كتاب مقدس خوانده می‌شود.

كتاب مقدس دارای دو قسمت بنام عهد عتیق و عهد جدید می‌باشد.

برای خواندن کتاب دیگری از کتاب مقدس، یک کتاب را از لیست انتخاب کنید.