1
1از پولس، که به خواست خدا فرا خوانده شده است تا رسول عیسی مسیح باشد، و از برادرمان سوسْتِنِس،
2به کلیسای خدا در قُرِنتُس، که در مسیحْ عیسی تقدیس شده و فرا خوانده شدهاند تا قوم مقدّس خدا باشند، همراه با همۀ آنان که در هر جای دیگر نام خداوند ما عیسی مسیح را میخوانند، که خداوند ما و خداوند ایشان است:
3فیض و سلامتی از سوی خدا، پدر ما، و خداوندْ عیسی مسیح بر شما باد.
شکرگزاری
4من همواره خدای خود را بهخاطر شما و آن فیض خدا که در مسیحْ عیسی به شما بخشیده شده است، سپاس میگویم. 5زیرا شما در او از هر حیث غنی شدهاید، در هر نوع بیان و هر گونه معرفت، 6چنانکه شهادت ما*1:6 ضمیر ”ما“ در متن یونانی نیامده است. بر مسیح در میان شما استوار گردید، 7به گونهای که شما از هیچ عطایی بینصیب نیستید، در همان حال که مکاشفۀ*1:7 واژۀ ”مکاشفه“ در اینجا به بازگشت خداوند اشاره دارد. خداوند ما عیسی مسیح را انتظار میکشید. 8او شما را تا به آخر استوار نگاه خواهد داشت، تا در روز خداوندمان عیسی مسیح بَری از ملامت باشید. 9امین است خدایی که شما را به رفاقت*1:9 اصل یونانی این واژه حاوی مفاهیم ”مصاحبت“ و ”مشارکت“ نیز هست. با پسرش، خداوند ما عیسی مسیح، فرا خوانده است. تفرقه بر سر حکمت
10ای برادران، به نام خداوند ما عیسی مسیح از شما تمنا دارم که با هم توافق داشته باشید و در میان شما تفرقه نباشد، بلکه در اندیشه و رأی با هم متحد باشید. 11زیرا ای برادرانِ من، اهل خانۀ خْلوئه به من خبر دادهاند که در میان شما جدالهاست. 12مقصود اینکه یکی از شما میگوید، «من به پولس تعلق دارم»؛ دیگری میگوید، «من متعلق به آپولس هستم»؛ یکی میگوید، «من به کیفا*1:12 منظور پطرس است؛ همچنین در بقیۀ کتاب. تعلق دارم»؛ و دیگری، که «من از آنِ مسیح هستم.» 13آیا مسیح تقسیم شده است؟*1:13 بدین معنی که سهم تنها یک گروه شده باشد. آیا پولس بود که برای شما بر صلیب شد؟ و آیا به نام پولس تعمید گرفتید؟ 14خدا را شکر میکنم که بهجز کْریسپوس و گایوس، هیچکس دیگر از شما را تعمید ندادم، 15تا کسی نتواند بگوید به نام من تعمید یافتید. 16البته خانوادۀ اِستِفاناس را نیز تعمید دادم؛ ولی به یاد ندارم کسی دیگر را تعمید داده باشم. 17زیرا مسیح مرا نفرستاد تا تعمید دهم بلکه تا بشارت رسانم، ولی نه با حکمت سخنوری، مبادا قدرت صلیب مسیح بیاثر گردد. پیام صلیب و حکمت دنیوی
18زیرا پیام صلیب برای آنان که هلاک میشوند جهالت است، امّا برای ما که نجات مییابیم قدرت خداست. 19زیرا نوشته شده است:
«حکمتِ حکیمان را نابود خواهم ساخت
و فهم فهیمان را باطل خواهم گردانید.»*اِشعیا 29:14. 20براستی، حکیم کجاست؟ عالِمِ دین کجاست؟ مباحثهگرِ این عصر*1:20 یا: ”این دنیا“. کجاست؟ مگر خدا حکمت دنیا را جهالت نگردانیده است؟ 21زیرا از آنجا که بنا بر حکمتِ خدا، دنیا نتوانست از طریق حکمتْ خدا را بشناسد، خدا چنان مصلحت دید که از راه جهالتِ موعظه، کسانی را که ایمان میآورند، نجات بخشد. 22زیرا یهودیان خواستار آیتاند و یونانیان در پی حکمت، 23ولی ما مسیح مصلوب را وعظ میکنیم که یهودیان را سنگ لغزش است و غیریهودیان را جهالت، 24امّا فراخواندگان را، چه یهودی و چه یونانی، مسیحْ قدرت خدا و حکمت خداست. 25زیرا جهالتِ خدا از حکمتِ انسان حکیمانهتر و ناتوانیِ خدا از قدرتِ انسان تواناتر است. ایمانداران قُرِنتُس و حکمت دنیوی
26ای برادران، وضع خود را، آن هنگام که خدا شما را فرا خواند، در نظر آورید. بیشتر شما با معیارهای بشری، حکیم محسوب نمیشدید؛ و بیشتر شما از قدرتمندان یا نجیبزادگان نبودید. 27امّا خدا آنچه را که دنیا جهالت میپندارد، برگزید تا حکیمان را خجل سازد؛ و آنچه را که دنیا ضعیف میشمارَد، انتخاب کرد تا قدرتمندان را شرمنده سازد؛ 28خدا آنچه را که این دنیا پَست و حقیر میانگارد، بلکه نیستیها را، برگزید تا هستیها را باطل سازد، 29تا هیچ بشری در حضور او فخر نکند. 30از اوست که شما در مسیحْ عیسی هستید، که از جانب خدا برای ما حکمت شده است، یعنی پارسایی، قدّوسیت و رهایی*1:30 اصل یونانی این واژه در بسیاری مواقع حاوی مفهوم رهانیدن بردگانِ اسیر با پرداخت بها است. ما. 31تا چنانکه آمده است: «هر که فخر میکند، به خداوند فخر کند.»*اِرمیا 9:24. 2
موعظۀ پولس و حکمت دنیوی
1من نیز ای برادران، هنگامی که نزد شما آمدم، با فصاحت و حکمت بشری نیامدم، آنگاه که راز خدا*2:1 در برخی نسخههای ترجمۀ یونانی هفتادتَنان: ”شهادت دربارۀ خدا“. را به شما اعلام میکردم. 2زیرا عزم جزم کرده بودم در میان شما چیزی ندانم جز عیسی مسیح، آن هم عیسای مصلوب. 3من با ضعف، و با ترس و لرز بسیار نزد شما به سر بردم،*2:3 یا «آمدم». 4و پیام و وعظ من با کلمات گیرای حکیمانه بیان نشد، بلکه با برهانِ روح و قدرت،*2:4 یا: «بلکه با تجلیِ قدرتِ روح بیان شد». 5تا ایمان شما نه بر حکمت بشری، بلکه بر قدرت خدا مبتنی باشد. حکمت پنهان خدا
6امّا در عین حال، ما در میان بالغان به بیان حکمت میپردازیم، امّا نه حکمتی که متعلق به عصر حاضر*2:6 ”عصر حاضر“ یا ”این دنیا“؛ همچنین در آیۀ 8. یا حکمرانان این عصر باشد که محکوم به زوالند، 7بلکه حکمت خدا را بیان میکنیم که در رازی نهان بود و خدا آن را پیش از آغاز زمان،*2:7 منظور پیش از آفرینش جهان است. برای جلال ما مقرر فرمود. 8امّا هیچیک از حکمرانان عصر حاضر این حکمت را درک نکردند، زیرا اگر آن را درک کرده بودند، خداوندِ جلال را بر صلیب نمیکردند. 9چنانکه آمده است: «آنچه را هیچ چشمی ندیده،
هیچ گوشی نشنیده،
و به هیچ اندیشهای نرسیده،
خدا برای دوستداران خود مهیا کرده است.»*اِشعیا 64:4. 10زیرا خدا آن را توسط روحِ خود بر ما آشکار ساخته،*2:10 آیۀ 9 و قسمت اوّل آیۀ 10 را چنین نیز میتوان خواند: «آنچه خدا برای دوستداران خود مهیا کرده است، هیچ چشمی ندیده، هیچ گوشی نشنیده، و به هیچ فکری خطور نکرده است. اما خدا آن را توسط روح خود بر ما آشکار ساخته». چرا که روحْ همه چیز، حتی اعماق خدا را نیز میکاود. 11زیرا کیست که از افکار آدمی آگاه باشد، جز روح خود او که در درون اوست؟ بر همین قیاس، فقط روح خداست که از افکار خدا آگاه است. 12ولی ما نه روح این دنیا، بلکه روحی را یافتهایم که از خداست تا آنچه را خدا به ما عطا کرده است، بدانیم. 13و از همین سخن میگوییم، آن هم نه با کلماتی که آموختۀ حکمت بشری باشد، بلکه با کلماتی که روح میآموزد؛ و بدینسان حقایق روحانی را با کلمات روحانی بیان میکنیم.*2:13 یا: «حقایق روحانی را برای اشخاص روحانی بیان میکنیم». 14امّا انسان نفسانی امور مربوط به روح خدا را نمیپذیرد زیرا در نظرش جهالت است، و قادر به درکشان نیست، چرا که قضاوت درست دربارۀ آنها تنها از دیدگاهی روحانی میسّر است. 15امّا شخص روحانی دربارۀ همه چیز قضاوت میکند، ولی هیچکس را یارای قضاوت دربارۀ او نیست. 16«زیرا کیست که فکر خداوند را دانسته باشد
تا به او مشورت دهد؟»*اِشعیا 40:13. ولی ما فکر مسیح را داریم.
3
حکمت دنیوی و نگرش نادرست به رسولان
1امّا من، ای برادران، نتوانستم با شما همچون اشخاص روحانی سخن بگویم بلکه همچون اشخاص نفسانی، یعنی مانند کسانی که در مسیح، کودکِ نوزادند. 2من به شما شیر دادم نه گوشت، زیرا آمادگی آن را نداشتید و هنوز هم ندارید، 3چرا که هنوز نفسانی هستید. وقتی در میان شما حسد و جدال هست، آیا نشان آن نیست که نفسانی هستید و مانند انسانهای معمولی رفتار میکنید؟ 4زیرا وقتی یکی میگوید: «من به پولس تعلق دارم،» و دیگری میگوید: «من متعلق به آپولس هستم،» آیا انسانهای معمولی نیستید؟
5مگر آپولس کیست؟ پولس کیست؟ آنان فقط خادمانی هستند که خدا به هر کدام وظیفهای سپرده تا شما به واسطۀ ایشان ایمان آورید. 6من بذر را کاشتم و آپولس آن را آبیاری کرد، امّا خدا بود که موجب رویش آن شد. 7پس نه کارنده چیزی است و نه آبیاریکننده، بلکه فقط خدا که رویاننده است. 8آن که میکارد و آن که آبیاری میکند، هر دو یکی هستند و هر یک به فراخور محنتی که میکشند، پاداش خواهند یافت. 9ما فقط همکارانی هستیم متعلق به خدا، و شما مزرعه و ساختمانی متعلق به خدایید.
10با فیضی که خدا به من بخشیده است، همچون معماری ماهر پِی افکندم و دیگری بر آن پِی، ساختمان میسازد. امّا هر کس باید آگاه باشد که چگونه میسازد. 11زیرا هیچکس نمیتواند جز آن پِی که نهاده شده است، پِیِ دیگری بگذارد، و آن پیْ همانا خود عیسی مسیح است. 12اگر کسی بر این پِی ساختمانی از طلا یا نقره یا سنگهای گرانبها یا چوب یا علف یا کاه بسازد، 13کار هر کس آشکار خواهد شد، چرا که آن ’روز‘ همه چیز را ظاهر خواهد ساخت. زیرا آتش نتیجۀ کار را آشکار کرده، کیفیت کار هر کس را خواهد آزمود. 14اگر کاری که کسی بر آن پِی بنا کرده است باقی بماند، پاداش خواهد یافت. 15امّا اگر کار کسی بسوزد، زیان خواهد دید؛ و هرچند خودْ نجات خواهد یافت، امّا همچون کسی خواهد بود که از میان شعلههای آتش جان به در برده باشد.
16آیا نمیدانید که معبد خدایید و روح خدا در شما ساکن است؟ 17اگر کسی معبد خدا را خراب کند، خدا او را هلاک خواهد کرد؛ زیرا معبد خدا مقدّس است و شما آن معبد هستید.
18خود را فریب مدهید. اگر کسی از شما خود را با معیارهای این عصر*3:18 یا: ”این دنیا“. حکیم میپندارد، برای اینکه حکیم باشد، باید جاهل گردد. 19زیرا حکمت این دنیا در نظر خدا جهالت است. چنانکه نوشته شده: «حکیمان را به تَرفند خودشان گرفتار میسازد.»*ایوب 5:13. 20و باز نوشته شده است: «خداوند از اندیشهورزیهای حکیمان آگاه است و میداند که آنها بطالت محض است.»*مزمور 94:11. 21پس دیگر کسی به انسانها فخر نکند. زیرا همه چیز متعلق به شماست، 22خواه پولس، خواه آپولس، خواه کیفا، خواه دنیا، خواه زندگی، خواه مرگ، خواه زمان حال و خواه زمان آینده، همه و همه از آنِ شماست 23و شما از آنِ مسیحاید و مسیح از آنِ خداست. 4
نگرش درست به رسولان
1پس همگان باید به ما به دیدۀ خادمان مسیح و مباشرانی بنگرند که رازهای خدا*4:1 منظور حقایق مکشوف الهی است. به آنان به امانت سپرده شده است. 2و حال انتظاری که از مباشر میرود این است که امین باشد. 3امّا برای من قضاوت شما یا قضاوت هر دادگاه انسانی دیگر چندان مهم نیست. من حتی خود نیز دربارۀ خویشتن قضاوت نمیکنم. 4زیرا در خود عیبی نمیبینم، امّا این مرا بیگناه نمیسازد. بلکه خداوند است که دربارۀ من قضاوت میکند. 5پس دربارۀ هیچ چیز پیش از وقت قضاوت نکنید تا اینکه خداوند بیاید. او آنچه را که اکنون در تاریکیْ نهان است، در روشنایی عیان خواهد کرد و نیّتهای دلها را آشکار خواهد ساخت. آنگاه تشویق و تمجید هر کس از خود خدا خواهد بود. 6ای برادران، من این تشبیهات را بهخاطر شما دربارۀ خود و آپولس به کار بردم تا شما از ما معنی این گفته را بیاموزید که: «از آنچه نوشته شده است، فراتر نروید.» تا هیچیک از شما به یکی در مقابل دیگری نبالد. 7زیرا چه کسی تو را متفاوت انگاشته*4:7 یا ”ساخته“. است؟ چه داری که به تو بخشیده نشده باشد؟ و اگر به تو بخشیده شده است، پس چرا چنان فخر میکنی که گویی چنین نیست؟ 8گویی شما هماکنون به هرآنچه میخواستید، رسیدهاید! گویی هماکنون دولتمند شدهاید! و پادشاهی میکنید، آن هم بدون ما! و کاش که براستی پادشاهی میکردید تا ما هم با شما پادشاهی میکردیم! 9زیرا من بر این اندیشهام که خدا ما رسولان را همچون اسیرانِ محکوم به مرگ در آخرِ صف رژهروندگان به نمایش گذاشته است. ما تماشاگه تمامی جهان، چه آدمیان و چه فرشتگانیم. 10ما بهخاطر مسیح جاهلیم، امّا شما در مسیح حکیمید! ما ضعیفیم، امّا شما قوی هستید! ما خوار و حقیریم، امّا شما محترمید! 11ما تا همین دَم گرسنه و تشنهایم، و جامههایمان مندرس است. کتک خورده و آوارهایم. 12با دسترنج خود معاشمان را تأمین میکنیم. چون لعنمان کنند، برکت میطلبیم؛ و چون آزار بینیم، تحمّل میکنیم؛ 13وقتی ناسزا میشنویم، با مهربانی پاسخ میدهیم. تا همین دَم، ما به تُفالۀ دنیا و زبالۀ همه چیز بدل گشتهایم.
14این را نمینویسم تا شما را شرمنده سازم، بلکه تا چون فرزندان دلبندم هشدارتان دهم. 15زیرا حتی اگر در مسیح هزاران معلّم داشته باشید، امّا پدرانِ بسیار ندارید، چرا که من به واسطۀ انجیل در مسیحْ عیسی پدر شما شدم. 16پس از شما تمنا دارم از من سرمشق بگیرید. 17از همین رو تیموتائوس را نزدتان فرستادم، او را که فرزند محبوب من است و امین در خداوند. او شیوۀ زندگی مرا در مسیحْ عیسی به شما یادآور خواهد شد، چنانکه آن را در همۀ کلیساها در هر جا تعلیم میدهم.
18برخی با این گمان که من دیگر نزدتان نخواهم آمد، گستاخ شدهاند. 19امّا به خواست خدا بهزودی نزدتان میآیم و نه فقط سخن این گستاخان را، بلکه قدرتشان را نیز در خواهم یافت. 20زیرا پادشاهی خدا به حرف نیست، بلکه در قدرت است. 21کدامیک را ترجیح میدهید؟ با چوب نزدتان بیایم یا با محبت و روحی ملایم؟
5
بیعفتی در کلیسا
1به واقع خبر رسیده که در میان شما بیعفتی هست، آن هم به گونهای که حتی در میان بتپرستان نیز پذیرفته نیست. شنیدهام مردی با نامادری خود رابطه دارد. 2و شما افتخار میکنید! آیا نمیبایست ماتم گیرید و کسی را که چنین کرده از میان خود برانید؟ 3زیرا هرچند من در جسم میان شما نیستم، امّا در روح با شمایم؛ و هماکنون، چون کسی که در میان شما حاضر است، حکم خود را در خصوص کسی که دست به چنین کاری زده است، به نام خداوند ما عیسی مسیح صادر کردهام.*5:3 عبارت ”به نام خداوند ما عیسی مسیح“ را میتوان در آغاز آیۀ ۴ آورد: «وقتی شما به نام خداوند ما عیسی مسیح گرد هم میآیید ...». 4وقتی شما گرد هم میآیید و من در روح میان شما هستم، و با حضورِ قدرتِ خداوند ما عیسی، 5این مرد را به شیطان بسپارید تا با نابودیِ نَفْس گناهکار،*5:5 ”نَفْس گناهکار“ یا ”جسم“. روح در روز خداوندْ عیسی نجات یابد. 6افتخار شما به هیچ روی صحیح نیست. آیا نمیدانید که اندکی خمیرمایه میتواند تمامی خمیر را وَر آورد؟ 7پس خود را از خمیرمایۀ کهنه پاک سازید تا خمیر تازه باشید، چنانکه براستی نیز بیخمیرمایهاید. زیرا مسیح، برۀ پِسَخ ما، قربانی شده است. 8پس بیایید عید را نه با خمیرمایۀ کهنه، یعنی خمیرمایۀ بدخواهی و شرارت، بلکه با نان بیخمیرمایۀ صداقت و راستی برگزار کنیم.
9در نامۀ پیشین خود، به شما نوشتم که با بیعفتان معاشرت نکنید. 10امّا مقصودم به هیچ روی این نبود که با بیعفتان این دنیا یا با طمعورزان یا شیّادان یا بتپرستان معاشرت نکنید، زیرا در آن صورت میبایست دنیا را ترک گویید. 11امّا اکنون به شما مینویسم که با کسی که خود را برادر میخواند، امّا بیعفت، یا طماع یا بتپرست یا ناسزاگو یا میگسار و یا شیّاد است، معاشرت نکنید و با چنین کس حتی همسفره مشوید.
12زیرا مرا چه کار است که دربارۀ مردمان بیرون داوری کنم. ولی آیا داوری دربارۀ آنان که در کلیسایند،*5:12 در متن یونانی به جای ”کلیسا“ کلمۀ ”درون“ به کار رفته است. بر عهدۀ شما نیست؟ 13خدا خود دربارۀ مردمان بیرون داوری خواهد کرد. پس «آن بدکار را از میان خود برانید.»*تثنیه 17:7؛ 19:19؛ 21:21؛ 22:21 و 24؛ 24:7. 6
مرافعه در میان مؤمنان
1هرگاه کسی از شما شکایتی علیه دیگری دارد، چگونه جرأت میکند آن را نه نزد مقدسین، بلکه به محکمۀ گنهکاران بَرَد؟ 2آیا نمیدانید که مقدسینْ دنیا را داوری خواهند کرد؟ پس شما که قرار است دنیا را داوری کنید، چگونه قادر به قضاوت دربارۀ مسائل بس کوچکتر نیستید؟ 3آیا نمیدانید که ما فرشتگان را داوری خواهیم کرد؟ چه رسد به قضاوت دربارۀ مسائل این زندگی. 4پس چرا به هنگام بروز اینگونه اختلافها میان خود، کسانی را به دادرسی میگمارید که در کلیسا کسی به حساب نمیآیند؟*6:4 آیۀ 4 را چنین نیز میتوان خواند: «پس به هنگام بروز اینگونه اختلافها میان خود، حتی کسانی را به دادرسی بگمارید که در کلیسا کسی به حساب نمیآیند». 5این را میگویم تا شما را شرمنده سازم. آیا در میان شما شخصی حکیم نیست که بتواند به اختلافهای برادران رسیدگی کند؟ 6در عوض، برادر علیه برادر به محکمه میرود، آن هم نزد بیایمانان! 7اصلاً وجود چنین مرافعههایی میان شما، خودْ شکستی برای شماست. چرا ترجیح نمیدهید مظلوم واقع شوید؟ چرا حاضر نیستید زیان ببینید؟ 8برعکس، خودْ ظلم میکنید و به دیگری زیان میرسانید، آن هم به برادران خود.
9آیا نمیدانید که ظالمان وارث پادشاهی خدا نخواهند شد؟ فریب نخورید! بیعفتان، بتپرستان، زناکاران، لواطگران - چه فاعل و چه مفعول، 10دزدان، طمعورزان، میگساران، ناسزاگویان و شیّادان وارث پادشاهی خدا نخواهند شد. 11بعضی از شما در گذشته چنین بودید، امّا در نام عیسی مسیحِ خداوند و توسط روح خدای ما شسته شده، تقدیس گشته و پارسا شمرده شدهاید.
بیعفتی با فاحشهها
12«همه چیز بر من جایز است،» امّا همه چیز مفید نیست. «همه چیز بر من رواست،» امّا نمیگذارم چیزی بر من تسلط یابد. 13«خوراک برای شکم است و شکم برای خوراک، و خدا، هم این و هم آن را از میان بر خواهد داشت.» امّا بدن برای بیعفتی نیست، بلکه برای خداوند است و خداوند نیز برای بدن، 14و خدا به نیروی خود، هم خداوند را برخیزانید و هم ما را بر خواهد خیزانید. 15آیا نمیدانید که بدنهای شما اعضای مسیح است؟ آیا اعضای مسیح را برگیرم و آنها را اعضای فاحشهای گردانم؟ هرگز! 16آیا نمیدانید کسی که با فاحشهای میپیوندد، با او یک تن میشود؟ زیرا نوشته شده است: «آن دو یک تن خواهند شد.»*پیدایش 2:24. 17امّا آن که با خداوند میپیوندد، با او یک روح است. 18از بیعفتی بگریزید! هر گناه دیگر که انسان مرتکب شود بیرون از بدن اوست، امّا کسی که مرتکب بیعفتی میشود، نسبت به بدن خود گناه میکند. 19آیا نمیدانید که بدن شما معبد روحالقدس است که در شماست و او را از خدا یافتهاید، و دیگر از آنِ خود نیستید؟ 20به بهایی خریده شدهاید، پس خدا را در بدن خود تجلیل کنید.
7
مسائل زناشویی
1و امّا در خصوص مسائلی که به من نوشته بودید:
«مرد را نیکوست که زن را لمس نکند.» 2امّا به سبب بیعفتیهای موجود، هر مردی باید زن خود را داشته باشد، و هر زنی شوهر خود را. 3مرد باید دِین خود را نسبت به زنش ادا کند و زن نیز دِین خود را نسبت به شوهرش. 4زن بر بدن خود اختیار ندارد بلکه شوهرش، و مرد نیز بر بدن خود اختیار ندارد بلکه زنش. 5پس یکدیگر را محروم نکنید، مگر با رضای یکدیگر و برای مدتی، تا خود را وقف دعا کنید. سپس باز به یکدیگر بپیوندید، مبادا شیطان شما را به سبب ناخویشتنداری در وسوسه اندازد. 6من این*7:6 منظور ترک رابطۀ زناشویی بهطور موقّت است. را حکم نمیکنم، بلکه تنها جایز میشمارم. 7آرزو میکردم همه چون من بودند، امّا هر کس عطایی خاص از خدا یافته است؛ یکی دارای یک عطاست و دیگری دارای عطایی دیگر. 8به بیوهمردان*7:8 یا ”مجردان“. و بیوهزنان میگویم که نیکوست همچون من مجرد بمانند. 9امّا اگر خویشتنداری نمیکنند، همسر اختیار کنند، زیرا ازدواج از سوختن در آتش هوس بهتر است.*7:9 در اصل یونانی واژۀ ”هوس“ نیامده است. 10حکم من برای متأهلان این است - نه حکم من، بلکه حکم خداوند - که زن نباید از شوهر خود جدا شود. 11امّا اگر چنین کرد، دیگر نباید شوهر اختیار کند و یا اینکه باید با شوهر خود آشتی نماید. مرد نیز نباید زن خود را طلاق گوید.
12به بقیه میگویم - من میگویم نه خداوند - که اگر برادری همسر بیایمان دارد و آن زن حاضر است با او زندگی کند، آن برادر نباید زن خود را طلاق گوید. 13همچنین اگر زنی شوهر بیایمان دارد و آن مرد حاضر است با او زندگی کند، آن زن نباید شوهر خود را طلاق گوید. 14زیرا شوهر بیایمان به واسطۀ همسرش تقدیس میشود و زن بیایمان به واسطۀ شوهرش. در غیر این صورت، فرزندان شما ناپاک میبودند؛ امّا چنین نیست، بلکه آنان مقدّسند. 15امّا اگر آن که بیایمان است بخواهد جدا شود، بگذار چنین کند. در چنین وضعی شوهر یا زن مؤمن اجباری ندارد با او زندگی کند. ولی خدا ما را به صلح و آشتی خوانده است. 16زیرا ای زن، از کجا میدانی که باعث نجات شوهرت نخواهی شد؟ و ای مرد، از کجا میدانی که همسرت را نجات نخواهی داد؟*7:16 یا به احتمال بسیار ضعیفتر: «زیرا ای زن، از کجا میدانی که باعث نجات شوهرت خواهی شد و ای مرد، از کجا میدانی که همسرت را نجات خواهی داد؟». 17باری، هر کس آنگونه زندگی کند که خداوند برای او در نظر گرفته و خدا او را بدان فرا خوانده است. این اصلی است که من در همۀ کلیساها بدان حکم میکنم. 18اگر کسی به هنگام فرا خوانده شدن ختنه شده بوده، در همان حال باقی بماند؛*7:18 در اصل یونانی: «ختنهناشده نگردد». و اگر کسی به هنگام فرا خوانده شدن ختنه نشده بوده، ختنه نشود. 19زیرا مهم ختنه شدن یا نشدن نیست، بلکه مهم نگاه داشتن احکام خداست. 20هر کس در هر وضعی که در آن فرا خوانده شده باقی بماند. 21آیا زمانی که فرا خوانده شدی، غلام بودی؟ تو را باکی نباشد. امّا اگر میتوانی آزادی خود را به دست آوری، فرصت را از دست مده. 22زیرا آن که در غلامی از سوی خداوند فرا خوانده شده است، آزادِ خداوند است؛ و نیز آن که در آزادی فرا خوانده شده است، غلام مسیح است. 23به بهایی خریده شدهاید، پس غلام انسانها مشوید. 24بنابراین، ای برادران، هر کس در هر وضعی که فرا خوانده شده است، در همان وضع در حضور خدا باقی بماند. 25و امّا در خصوص باکرهها،*7:25 منظور از ”باکرهها“، به احتمال زیاد کسانی است که تا کنون ازدواج نکردهاند و در این آیه میتواند مردان را نیز شامل شود. حکمی از خداوند ندارم؛ ولی در مقام کسی که به واسطۀ رحمت خداوند درخور اعتماد است، نظر خود را بیان میکنم. 26من بر این گمانم که به سبب بحران زمان حاضر، برای انسان نیکو باشد در همان وضعی که هست، باقی بماند. 27اگر به زنی بستهای، جدایی مجوی، و اگر از زن آزادی، در پی همسر مباش. 28امّا اگر همسر اختیار کنی، گناه نکردهای؛ و اگر باکرهای شوهر کند، گناه نکرده است. امّا آنان که ازدواج میکنند، در این زندگی سختی خواهند کشید و من نمیخواهم شما رنج ببرید. 29برادران، مقصودْ اینکه زمان کوتاه شده است. از این پس، حتی آنان که زن دارند چنان رفتار کنند که گویی زن ندارند؛ 30و آنان که سوگوارند، چنانکه گویی سوگوار نیستند؛ و آنان که شادمانند، چنانکه گویی شاد نیستند؛ و آنان که متاعی میخرند، چنانکه گویی مالک آن نیستند؛ 31و آنان که از این دنیا بهره برمیگیرند، چنانکه در آن غرقه نباشند. زیرا صورت کنونی این دنیا در حال سپری شدن است.
32خواست من این است که از هر نگرانی به دور باشید. مرد مجرد نگران امور خداوند است، نگران اینکه چگونه خداوند را خشنود سازد؛ 33در حالیکه مرد متأهل نگران امور این دنیاست، نگران اینکه چگونه همسرش را خشنود سازد، 34و توجه او به امری واحد معطوف نیست. به همینسان، زن مجرد و یا باکره، نگران امور خداوند است، نگران اینکه چگونه در جسم و در روح، مقدّس باشد؛ در حالیکه زن متأهل نگران امور این دنیاست، نگران اینکه چگونه شوهرش را خشنود سازد. 35من اینها را برای منفعت شما میگویم، نه تا در قید و بندتان بگذارم. مقصودم این است که به شایستگی زندگی کنید و هیچ دغدغهای شما را از سرسپردگی به خداوند بازندارد.
36اگر مردی بر این اندیشه است که نسبت به نامزد باکرهاش به ناشایستگی عمل میکند، و اگر سن ازدواج دختر رسیده*7:36 یا: «اگر شهوت در آن مرد بس قوی است». و آن مرد چنین میاندیشد که باید ازدواج کند، آنچه در نظر دارد انجام دهد؛ با این کار گناه نمیکند. پس بگذارید ازدواج کنند. 37امّا اگر مردی در تصمیم خود راسخ است و در فشار نیست، بلکه بر ارادۀ خود مختار است و عزم جزم کرده که با نامزد باکرۀ خود ازدواج نکند، آن مرد نیز عملی نیکو انجام میدهد. 38پس آن که با نامزد خود ازدواج میکند، عملی نیکو انجام میدهد؛ امّا آن که ازدواج نمیکند، عملی حتی بهتر انجام میدهد.*7:38 آیات 36-38 را چنین نیز میتوان خواند: «اگر مردی بر این اندیشه است که نسبت به دختر باکرهاش به ناشایستگی عمل میکند و اگر سن ازدواج آن دختر رسیده و آن مرد چنین میاندیشد که دخترش باید ازدواج کند، آنچه در نظر دارد انجام دهد. با این کار گناه نمیکند و باید بگذارد دخترش ازدواج کند. اما اگر مردی در تصمیم خود راسخ است و برای ازدواج دخترش در فشار نیست، بلکه بر ارادۀ خود مختار است و عزم جزم کرده که دختر باکرۀ خود را شوهر ندهد، آن مرد نیز عملی نیکو انجام میدهد. پس آن که دختر باکرۀ خود را شوهر میدهد، عملی نیکو انجام میدهد؛ اما آن که شوهر نمیدهد، عملی حتی بهتر انجام میدهد». 39زن تا زمانی که شوهرش زنده است، به او بسته است. امّا اگر شوهرش درگذشت، آزاد است تا با هر که میخواهد ازدواج کند، البته فقط در خداوند. 40ولی به نظر من اگر ازدواج نکند، سعادتمندتر خواهد بود؛ و فکر میکنم که من نیز روح خدا را دارم!
8
مسئلۀ خوراک تقدیمی به بتها
1و امّا در خصوص خوراک تقدیمی به بتها: میدانیم که «همۀ ما اشخاص دانایی هستیم.» امّا دانش مایۀ تکبّر است، حال آنکه محبت، بنا میکند. 2آن که گمان میکند چیزی میداند، هنوز چنانکه باید نمیداند. 3امّا آن که خدا را دوست میدارد، نزد او شناخته شده است.
4پس در خصوص خوردن خوراک تقدیمی به بتها، میدانیم که در این جهان «بت چیزی نیست،» و «بهجز یک خدا، خدایی دیگر نیست.» 5زیرا هرچند هستند آنان که خدایان خوانده میشوند، چه در زمین و چه در آسمان - چنانکه بهواقع نیز مردمان را ’خدایانِ‘ بسیار و ’خداوندانِ‘ بسیار است - 6امّا ما را تنها یک خداست، یعنی پدر، که همه چیز از اوست و ما برای او هستیم؛ و تنها یک خداوند است، یعنی عیسی مسیح، که همه چیز به واسطۀ او پدید آمده و ما به واسطۀ او هستیم.
7امّا همه را این معرفت نیست. زیرا بعضی تا کنون چنان به بتها خو کردهاند که هنوز هم اگر چنین خوراکهایی بخورند، میپندارند آن خوراک بهواقع تقدیم بتها شده است؛ و از آنجا که وجدانشان ضعیف است، مُلَوّث میشود. 8«خوراک، ما را به خدا نزدیک نمیسازد»؛ نه با نخوردن بدتر میشویم، نه با خوردن بهتر. 9امّا مواظب باشید اختیار شما باعث لغزش ضعیفان نشود. 10زیرا اگر کسی که وجدانی ضعیف دارد، تو را که در این باره از معرفت برخورداری، نشسته به غذا در بتخانهای ببیند، آیا او نیز ترغیب نمیشود خوراک تقدیمی به بتها را بخورد؟ 11بدینگونه، معرفت تو باعث هلاکت آن برادر ضعیف میشود که مسیح بهخاطرش مرد. 12وقتی این چنین به برادران خود گناه میکنید و به وجدان ضعیفشان صدمه میرسانید، همانا به مسیح گناه میکنید. 13از این رو، اگر خوراک سبب لغزش برادرم میشود، تا ابد گوشت نخواهم خورد تا باعث لغزش او نشوم.
9
پولس، نمونۀ گذشتن از حق خود
1آیا آزاد نیستم؟ آیا رسول نیستم؟ آیا خداوندمان عیسی را ندیدم؟ آیا شما ثمرۀ کار من در خداوند نیستید؟ 2حتی اگر برای دیگران رسول نباشم، دستکم برای شما هستم؛ زیرا شما مُهر تأییدِ رسالت من در خداوند هستید.
3من در برابر آنان که دربارۀ من به قضاوت مینشینند، این چنین از خود دفاع میکنم. 4آیا حق نداریم بخوریم و بنوشیم؟ 5آیا حق نداریم همچون سایر رسولان و برادرانِ خداوند و کیفا، همسر ایمانداری*9:5 در متن یونانی: «خواهری را که همسر ما است». را همراه خود داشته باشیم؟ 6و آیا تنها من و برنابا هستیم که باید برای تأمین معاش خود کار کنیم؟ 7کیست که با خرج خود سربازی کند؟ کیست که تاکستانی غَرْس کند و از میوهاش نخورد؟ کیست که گلهای را شبانی کند و از شیر آن بهرهمند نشود؟ 8آیا این سخنم سخنی صرفاً انسانی است؟ آیا شریعت نیز چنین نمیگوید؟ 9زیرا در شریعت موسی آمده که «گاوی را که خرمن میکوبد، دهان مَبَند.»*تثنیه 25:4. آیا خدا در فکر گاوهاست؟ 10آیا این را دربارۀ ما نمیگوید؟ بله، بهیقین، این کلام برای ما نوشته شده است، زیرا هنگامی که کسی زمین را شخم میزند، و یا خرمن میکوبد، باید امیدوار باشد که از محصول بهرهای بَرَد. 11اگر ما بذر روحانی در میان شما کاشتیم، آیا امر بزرگی است که محصولی مادی از میان شما برداشت کنیم؟ 12اگر دیگران حق دارند که به لحاظ مادی حمایتشان کنید، آیا ما بیشتر حق نداریم؟ امّا ما از این حق بهره نجستیم، بلکه به هر چیز تن دردادیم تا مانعی بر سر راه انجیل مسیح ننهاده باشیم. 13آیا نمیدانید آنان که در معبد کار میکنند، خوراکشان از معبد تأمین میشود، و نیز خادمان مذبح از آنچه بر مذبح تقدیم میشود، نصیبی مییابند؟ 14به همینسان، خداوند حکم کرده است که معاش واعظان انجیل، از انجیل تأمین شود. 15امّا من از هیچیک از این حقوق بهره نگرفتم و این را نیز نمینویسم تا در حقّم چنین کنید. مرگ را بر آن ترجیح میدهم که کسی این مایۀ فخر را از من بگیرد. 16زیرا اگر بشارت دهم مرا فخری نیست، چراکه ناگزیر از آنم؛ بلکه وای بر من اگر بشارت ندهم! 17زیرا اگر به اختیار این کار را انجام میدادم، از پاداش برخوردار میبودم؛ ولی اگر به اختیار نباشد، فقط انجاموظیفه میکنم. 18در این حالت، چه پاداشی میتوانم داشته باشم؟ تنها اینکه انجیل را بهرایگان بشارت دهم و از حق خود در آن بهره برنگیرم.
19زیرا با اینکه از همه آزادم، خود را غلام همه ساختم تا عدهای بیشتر را دریابم. 20نزد یهودیان چون یهودی رفتار کردم، تا یهودیان را دریابم. با آنان که زیر شریعتند همچون کسی که زیر شریعت است رفتار کردم تا آنان را که زیر شریعتند دریابم - هرچند خودْ زیر شریعت نیستم. 21نزد بیشریعتان همچون بیشریعت رفتار کردم تا بیشریعتان را دریابم، هرچند خود بدون شریعت خدا نیستم، بلکه مطیع شریعت مسیحم. 22با ضعیفان، ضعیف شدم تا ضعیفان را دریابم. همه کس را همه چیز گشتم تا به هر نحو بعضی را نجات بخشم. 23این همه را بهخاطر انجیل میکنم، تا در برکات آن سهیم شوم.
24آیا نمیدانید که در میدان مسابقه، همه میدوند، امّا تنها یکی جایزه را میبرد؟ پس شما چنان بدوید که ببرید. 25هر که در مسابقات شرکت میجوید، در هر چیز، تن به انضباطی سخت میدهد. آنان چنین میکنند تا تاجی فانی به دست آورند؛ ولی ما چنین میکنیم تا تاجی غیرفانی به دست آوریم. 26پس من اینگونه میدوم، نه چون کسی که بیهدف است؛ و مشت میزنم، نه چون کسی که هوا را بزند؛ 27بلکه تن خود را سختی میدهم و در بندگیِ خویش نگاهش میدارم، مبادا پس از موعظه به دیگران، خودْ مردود گردم.
10
درس عبرت از بتپرستی اسرائیل
1زیرا ای برادران، نمیخواهم از این موضوع غافل باشید که پدران ما همه زیر ابر بودند و همه از میان دریا گذشتند. 2آنان همه در ابر و در دریا در پیوند با موسی تعمید یافتند، 3و همه همان خوراک روحانی را خوردند 4و همان آشامیدنی روحانی را نوشیدند؛ زیرا از آن صخرۀ روحانی مینوشیدند که از پِی میآمد،*10:4 یا: «که در پی میآید»، که در این صورت به روایتِ آب خوردن اسرائیل از صخره اشاره دارد که در تورات پس از روایت مَنّا آمده است. و آن صخره مسیح بود. 5با این همه، خدا از بیشتر آنان خرسند نبود، پس اجسادشان در سرتاسر بیابان پراکنده شد. 6حال، این رویدادها به وقوع پیوست تا نمونههایی باشد برای ما، تا ما همچون آنان در پی بدی نباشیم. 7پس بتپرست مشوید، چنانکه بعضی از ایشان شدند؛ به گونهای که نوشته شده است: «قوم به خوردن و نوشیدن نشستند و به جهت لَهو و لَعِب به پا خاستند.»*خروج 32:6. 8و نه به بیعفتی دستیازیم، چنانکه بعضی از ایشان کردند، و در یک روز بیست و سه هزار تن به هلاکت رسیدند. 9و نه مسیح را بیازماییم، چنانکه بعضی از آنان کردند و به وسیلۀ مارها کشته شدند. 10و نه شِکْوِه و شکایت کنید، چنانکه بعضی از ایشان کردند و هلاککننده هلاکشان ساخت. 11این امور چون نمونه بر آنان واقع گردید و نوشته شد تا عبرتی باشد برای ما که در زمانی به سر میبریم که غایتِ همۀ اعصار*10:11 یا: «برای ما که در زمان پایان همۀ اعصار به سر میبریم». تحقق یافته است. 12پس آن که گمان میکند استوار است، بههوش باشد که نیفتد! 13هیچ آزمایشی بر شما نیامده که مناسب بشر نباشد.*10:13 یا: «که نزد بشر عمومیت نداشته باشد». و خدا امین است؛ او اجازه نمیدهد بیش از توان خود آزموده شوید، بلکه همراه آزمایش راه گریزی نیز فراهم میسازد تا تاب تحملش را داشته باشید. ضیافت بتها و شام خداوند
14پس ای عزیزان، از بتپرستی بگریزید. 15با خردمندان سخن میگویم؛ خود دربارۀ آنچه میگویم قضاوت کنید. 16آیا جام برکت که به جهت آن شکر میگزاریم، شریک شدن در خون مسیح نیست؟ و آیا نانی که پاره میکنیم، شریک شدن در بدن مسیح نیست؟ 17از آنجا که نانْ یکی است، ما نیز که بسیاریم، یک بدن هستیم، زیرا همه از یک نان بهره مییابیم. 18قوم اسرائیل*10:18 در متن یونانی: ”اسرائیل بر حسب جسم“. را بنگرید: آیا آنان که از قربانیها میخوردند در مذبح شریک نمیشدند؟ 19آیا مقصودم این است که خوراکِ تقدیمی به بت چیزی است، یا اینکه بت چیزی است؟ 20نه، مقصود این است که قربانیهای بتپرستان تقدیم دیوها میشود نه تقدیم خدا، و من نمیخواهم شما شریک دیوها باشید. 21نمیتوانید هم از جام خداوند بنوشید هم از جام دیوها؛ نمیتوانید هم از سفرۀ خداوند بهره یابید، هم از سفرۀ دیوها. 22آیا میخواهیم غیرت خداوند را برانگیزیم؟ آیا از او تواناتریم؟ حدود آزادی در خوردن خوراک بتها
23«همه چیز جایز است» - امّا همه چیز مفید نیست. «همه چیز رواست» - امّا همه چیز سازنده نیست. 24هیچکس در پی نفع خود نباشد، بلکه نفع دیگران را بجوید. 25هر گوشتی را که در قصابخانه میفروشند، بدون نظر به وجدان بخورید، 26زیرا «زمین و هرآنچه در آن است از آنِ خداوند است.»*مزمور 24:1. 27اگر شخصی بیایمان شما را به صرف غذا دعوت میکند و شما نیز مایل به رفتن هستید، هرآنچه در برابرتان میگذارد بدون نظر به وجدان بخورید، 28مگر اینکه کسی به شما بگوید: «این گوشت به بتها تقدیم شده است.» تنها در این صورت، بهخاطر کسی که این را به شما گفت و بهخاطر وجدان، از آن مخورید - 29البته مقصودم وجدان آن شخص است نه وجدان شما. زیرا چرا باید وجدان شخصی دیگر بر آزادی من حکم کند؟ 30اگر خوراکی را با شکرگزاری میخورم، چرا باید بهخاطر آنچه خدا را برای آن شکر میگویم، محکومم کنند؟ 31پس هر چه میکنید، خواه خوردن، خواه نوشیدن و خواه هر کار دیگر، همه را برای جلال خدا بکنید. 32هیچکس را آزردهخاطر مسازید، چه یهودیان، چه یونانیان و چه کلیسای خدا را، 33همانگونه که من نیز میکوشم تا همه را به هر نحو که میتوانم خشنود سازم. زیرا در پی نفع خود نیستم، بلکه نفع بسیاری را میجویم، تا نجات یابند.
11
1پس، از من سرمشق بگیرید، چنانکه من از مسیح سرمشق میگیرم.
دعا و نبوّت زنان در کلیسا
2شما را تحسین میکنم که در همه چیز مرا به یاد میآورید و سنّتها را به همان شکل که به شما سپردم، حفظ میکنید.
3امّا میخواهم آگاه باشید که سر هر مرد،*11:3 یا ”شوهر“. مسیح است، سر زن،*11:3 یا ”همسر“. مرد است، و سر مسیح خداست. 4هر مردی که سر پوشیده دعا یا نبوّت کند، سر خود را بیحرمت کرده است. 5و هر زنی که سر نپوشیده دعا یا نبوّت کند، سر خود را بیحرمت کرده است؛ این کار او درست مانند این است که سر خود را تراشیده باشد. 6اگر زنی سر خود را نمیپوشاند، پس اصلاً موهای خود را کوتاه کند؛ و اگر برای زن شرمآور است که موهایش را کوتاه کند یا بتراشد، پس باید سر خود را بپوشاند. 7مرد نباید سر خود را بپوشاند، زیرا او صورت و جلال خداست؛ امّا زن، جلالِ مرد است. 8زیرا مرد از زن پدید نیامده، بلکه زن از مرد پدید آمده است؛ 9و مرد برای زن آفریده نشده، بلکه زن برای مرد. 10از همین رو، و بهخاطر فرشتگان، زن باید نشانی از اقتدار*11:10 یا: ”نشانی از قدرت متبوع خود“. بر سر داشته باشد. 11با وجود این، در خداوند، نه زن از مرد بینیاز است، نه مرد از زن. 12همانگونه که زن از مرد پدید آمد، مرد نیز به واسطۀ زن پدید میآید، امّا پدیدآورندۀ همه چیز خداست. 13خود قضاوت کنید: آیا برای زن شایسته است که سر نپوشیده به درگاه خدا دعا کند؟ 14آیا طبیعتِ امور، خود به شما نمیآموزد که اگر مردی موی بلند داشته باشد، برای او شرمآور است، 15امّا اگر زنی موی بلند داشته باشد، مایۀ افتخار اوست؟ زیرا موی بلند به عنوان پوشش به زن داده شده است. 16امّا اگر کسی بخواهد آهنگی دیگر ساز کند، باید بگویم که ما را و نیز کلیساهای خدا را چنین رسمی نیست. شرکت ناشایسته در شام خداوند
17امّا در آنچه اینک به شما حکم میکنم، به هیچ روی تحسینتان نمیکنم، زیرا وقتی شما گرد هم میآیید، به جای فایده باعث ضرر است. 18نخست اینکه میشنوم آنگاه که به عنوان کلیسا جمع میشوید، در میان شما جداییها روی میدهد، و این را تا اندازهای باور میکنم. 19شکی نیست که تفرقهها نیز باید در میان شما باشد تا بدینگونه آنانی که اصالتشان به ثبوت میرسد، در میان شما شناخته شوند. 20زمانی که شما در یک جا گرد هم میآیید، براستی برای خوردن شام خداوند نیست. 21زیرا هنگام صرف غذا، هر یک از شما بیآنکه منتظر دیگران باشد شام خودش را میخورد، به گونهای که یکی گرسنه میماند، در حالی که دیگری مست میشود. 22آیا خانهها برای خوردن و نوشیدن ندارید؟ یا اینکه کلیسای خدا را خوار میشمارید و اشخاص بیچیز را شرمسار میسازید؟ به شما چه بگویم؟ آیا برای این کار تحسینتان کنم؟ به هیچ روی تحسینتان نخواهم کرد.
23زیرا من از خداوند یافتم آنچه را به شما نیز سپردم، که عیسای خداوند در شبی که او را تسلیم دشمن کردند، نان را گرفت 24و شکر نموده، پاره کرد و فرمود: «این است بدن من برای شما. این را به یاد من به جای آورید.» 25به همینسان، پس از شام، جام را گرفت و فرمود: «این جام، عهد جدید است در خون من. هر بار که از آن مینوشید، به یاد من چنین کنید.» 26زیرا هر گاه این نان را بخورید و از این جام بنوشید، مرگ خداوند را اعلام میکنید تا زمانی که بازآید.
27پس هر که به شیوهای ناشایسته نان را بخورد و از جام خداوند بنوشد، مجرم نسبت به بدن و خون خداوند خواهد بود. 28امّا هر کس پیش از آنکه از نان بخورد و از جام بنوشد، خود را بیازماید. 29زیرا هر که بدون تشخیصِ بدن بخورد و بنوشد، در واقع محکومیت خود را خورده و نوشیده است. 30از همین روست که بسیاری از شما ضعیف و بیمارند و شماری هم خفتهاند.*11:30 در اینجا منظور از خفتن، مرگ است. 31امّا اگر بر خود حکم میکردیم، بر ما حکم نمیشد. 32پس آنگاه که خداوند بر ما حکم میکند، تأدیب میشویم تا با دنیا محکوم نگردیم. 33پس ای برادران من، چون برای خوردن گرد هم میآیید، منتظر یکدیگر باشید. 34اگر کسی گرسنه است، در خانۀ خود غذا بخورد تا گرد هم آمدن شما به محکومیت نینجامد. در خصوص سایر چیزها نیز چون نزدتان آمدم، دستورات لازم را خواهم داد.
12
مسئلۀ تعدد عطایای روح
1و امّا در خصوص تجلیات روح، ای برادران، نمیخواهم غافل باشید. 2میدانید که وقتی بتپرست بودید، به هر نحوی اغوا شده، به سوی بتهای گنگ کشیده میشدید. 3پس به شما میگویم که هر که به واسطۀ روحِ خدا سخن گوید، عیسی را لعن نمیکند، و هیچکس جز به واسطۀ روحالقدس نمیتواند بگوید «عیسی خداوند است.»
4باری، عطایا گوناگونند، امّا روحْ همان است؛ 5خدمتها گوناگونند، امّا خداوند همان است؛ 6عملها گوناگونند، امّا همان خداست که همه را در همه به عمل میآورد.
7ظهور روح، به هر کس برای منفعتِ همگان داده میشود. 8به یکی به وسیلۀ روح، کلام حکمت داده میشود، به دیگری به واسطۀ همان روح، کلام معرفت، 9و به شخصی دیگر به وسیلۀ همان روح، ایمان و به دیگری باز توسط همان روح، عطایای شفا دادن. 10به شخصی دیگر قدرت انجام معجزات داده میشود، به دیگری نبوّت، و به دیگری تشخیص ارواح. و باز به شخصی دیگر سخن گفتن به انواع زبانهای غیر*12:10 در تمام این باب و همچنین در بابهای 13 و 14، اصطلاح ”سخن گفتن به زبانهای غیر“ یا ”سخن گفتن به زبانی“، به زبان یا زبانهایی اشاره دارد که شخص آنها را نیاموخته و نمیداند. بخشیده میشود و به دیگری ترجمۀ زبانهای غیر. 11امّا همۀ اینها را همان یک روح به عمل میآورد و آنها را به ارادۀ خود تقسیم کرده، به هر کس میبخشد. بدنِ واحد، امّا اعضای متعدد
12زیرا بدن هرچند یکی است، از اعضای بسیار تشکیل شده؛ و همۀ اعضای بدن، اگرچه بسیارند، امّا یک بدن را تشکیل میدهند. در مورد مسیح نیز چنین است. 13زیرا همۀ ما، چه یهود و چه یونانی، چه غلام و چه آزاد، در یک روح تعمید یافتیم تا یک بدن را تشکیل دهیم؛*12:13 یا: «... و چه آزاد، به واسطۀ یک روح در یک بدن تعمید یافتیم». و همۀ ما از یک روح نوشانیده شدیم. 14زیرا بدن نه از یک عضو، بلکه از اعضای بسیار تشکیل شده است. 15اگر پا گوید، «چون دست نیستم، به بدن تعلق ندارم،» این سبب نمیشود که عضوی از بدن نباشد. 16و اگر گوش گوید، «چون چشم نیستم، به بدن تعلق ندارم،» این سبب نمیشود که عضوی از بدن نباشد. 17اگر تمام بدن چشم بود، شنیدن چگونه میسّر میشد؟ و اگر تمام بدن گوش بود، بوییدن چگونه امکان داشت؟ 18امّا حقیقت این است که خدا اعضا را آنگونه که خود میخواست، یک به یک در بدن قرار داد. 19اگر همه یک عضو بودند، بدن کجا وجود میداشت؟ 20امّا اعضا بسیارند، در حالی که بدن یکی است. 21چشم نمیتواند به دست بگوید، «نیازی به تو ندارم!» و سر نیز نمیتواند به پاها گوید، «نیازمند شما نیستم!» 22برعکس، آن اعضای بدن که ضعیفتر مینمایند، بسیار ضروریترند. 23و آن اعضای بدن را که پستتر میانگاریم، با حرمت خاص میپوشانیم، و با اعضایی که زیبا نیستند با احترام خاص رفتار میکنیم؛ 24حال آنکه اعضای زیبای ما به چنین احترامی نیاز ندارند. امّا خدا بدن را چنان مرتب ساخته که حرمت بیشتر نصیب اعضایی شود که فاقد آنند، 25تا جدایی در بدن نباشد، بلکه اعضای آن به یک اندازه در فکر یکدیگر باشند. 26و اگر یک عضو دردمند گردد، همۀ اعضا با او همدرد باشند؛ و اگر یک عضو سرافراز شود، همه در خوشی او شریک گردند. 27بدین قرار، شما بدن مسیح هستید و هر یک عضوی از آنید. 28خدا قرار داد در کلیسا، اوّل رسولان، دوّم انبیا، سوّم معلّمان؛ بعد قدرت معجزات، سپس عطایای شفا دادن و امداد و مدیریت و سخن گفتن به انواع زبانهای غیر. 29آیا همه رسولند؟ آیا همه نبیاند؟ آیا همه معلّمند؟ آیا همه دارای قدرت معجزهاند؟ 30آیا همه از عطایای شفا دادن برخوردارند؟ آیا همه به زبانهای غیر سخن میگویند؟ آیا همه ترجمه میکنند؟
31امّا شما با اشتیاق تمام در پی عطایای بزرگتر باشید. و اینک من عالیترین طریق را به شما نشان میدهم.
13
اهمیّت طریق محبت
1اگر به زبانهای آدمیان و فرشتگان سخن گویم، ولی محبت نداشته باشم، زنگی پرصدا و سنجی پرهیاهو بیش نیستم. 2اگر قدرت نبوّت داشته باشم و بتوانم جملۀ اَسرار و معارف را درک کنم، و اگر چنان ایمانی داشته باشم که بتوانم کوهها را جابهجا کنم، امّا محبت نداشته باشم، هیچم. 3اگر همۀ دارایی خود را صدقه دهم و تن خویش به شعلههای آتش بسپارم، امّا محبت نداشته باشم، هیچ سود نمیبرم.
4محبت بردبار و مهربان است؛ محبت حسد نمیبرد؛ محبت فخر نمیفروشد و کبر و غرور ندارد. 5رفتار ناشایسته ندارد و نفع خود را نمیجوید؛ به آسانی خشمگین نمیشود و کینه به دل نمیگیرد؛ 6محبت از بدی مسرور نمیشود، امّا با حقیقت شادی میکند. 7محبت با همه چیز مدارا میکند، همواره ایمان*13:7 یا ”اعتماد“. دارد، همیشه امیدوار است و در همه حال پایداری میکند. 8محبت هرگز پایان نمیپذیرد. امّا نبوّتها از میان خواهد رفت و زبانها پایان خواهد پذیرفت و معرفت زایل خواهد شد. 9زیرا معرفت ما جزئی است و نبوّتمان نیز جزئی؛ 10امّا چون کامل آید، جزئی از میان خواهد رفت. 11آنگاه که کودکی بیش نبودم، چون کودکان سخن میگفتم و چون کودکان میاندیشیدم و نیز چون کودکان استدلال میکردم. امّا چون مرد شدم، رفتارهای کودکانه را ترک گفتم. 12آنچه اکنون میبینیم، چون تصویری محو است در آینه؛*13:12 آینهها در آن زمان فقط تصویری محو به دست میداد. امّا زمانی خواهد رسید که روبهرو خواهیم دید. اکنون شناخت من جزئی است؛ امّا زمانی فرا خواهد رسید که به کمال خواهم شناخت، چنانکه به کمال نیز شناخته شدهام. 13و حال، این سه چیز باقی میماند: ایمان، امید و محبت. امّا بزرگترینشان محبت است.
14
لزوم استفاده از زبانِ قابل فهم در عبادت جمعی
1طریق محبت را پیروی کنید و با اشتیاق تمام در پی تجلیات روح باشید، بخصوص اینکه نبوّت کنید. 2زیرا آن که به زبانِ غیر سخن میگوید، نه با انسانها بلکه با خدا سخن میگوید. زیرا هیچکس سخنش را درک نمیکند؛ او به واسطۀ روح، رازها را بیان میکند. 3امّا آن که نبوّت میکند، با انسانهای دیگر برای بنا، تشویق*14:3 یا ”نصیحت“. و تسلیشان سخن میگوید. 4آن که به زبانِ غیر سخن میگوید خود را بنا میکند، امّا آن که نبوّت میکند باعث بنای کلیسا میشود. 5آرزوی من این است که همۀ شما به زبانهای غیر سخن بگویید، امّا بیشتر میخواهم که نبوّت کنید. آن که نبوّت میکند، بزرگتر است از آن که به زبانهای غیر سخن میگوید، مگر اینکه ترجمه کند تا باعث بنای کلیسا شود. 6حال ای برادران، اگر من نزد شما بیایم و به زبانهای غیر سخن بگویم، چه نفعی به شما خواهم رسانید، مگر اینکه مکاشفه یا معرفت یا نبوّت یا تعلیمی برایتان داشته باشم؟ 7حتی سازهای بیجانی چون نی و چنگ اگر نواهای مشخص بر نیاورند، چگونه میتوان تشخیص داد چه آهنگی نواخته میشود؟ 8اگر شیپور آوای مشخص ندهد، چه کسی مهیای جنگ میشود؟ 9در مورد شما نیز چنین است. اگر به زبان خود کلماتی مفهوم نگویید، چگونه میتوان فهمید که چه میگویید؟ در آن صورت، بدین میمانَد که با هوا سخن بگویید. 10بیشک در جهان انواع زبانها وجود دارد، امّا هیچیک بیمعنی نیست. 11پس من اگر نتوانم معنی گفتار دیگری را بفهمم، نسبت به او بیگانهام و او نیز نسبت به من. 12در مورد شما نیز چنین است. از آنجا که مشتاق تجلیات روح هستید، بکوشید که در بنای کلیسا ترقّی کنید.
13از این رو، آن که به زبان غیر سخن میگوید باید دعا کند تا گفتار خود را ترجمه نماید. 14زیرا اگر من به زبانِ غیر دعا کنم، روحم دعا میکند، امّا عقلم بهرهای نمیبرد.*14:14 یا: «اما عقلم سهمی ندارد». 15پس چه باید بکنم؟ به روح دعا خواهم کرد و به عقل نیز دعا خواهم کرد؛ به روح سرود خواهم خواند و به عقل نیز خواهم خواند. 16در غیر این صورت، اگر تو در روح به شکرگزاری مشغول باشی، چگونه کسی که زبانت را نمیفهمد به شکرگزاری تو آمین بگوید؟ چرا که نمیداند چه میگویی! 17زیرا تو براستی نیکو شکر میکنی، امّا شکر تو باعث بنای دیگری نمیشود. 18خدا را شکر میکنم که بیش از همۀ شما به زبانهای غیر سخن میگویم؛ 19امّا در کلیسا ترجیح میدهم پنج کلمه با عقل خود سخن بگویم که دیگران را تعلیم داده باشم، تا اینکه هزاران کلمه به زبانهای غیر بگویم. 20ای برادران، در درک و فهم کودک نباشید، بلکه در بدی کردن کودک باشید. برعکس، در درک و فهم بالغ باشید. 21در شریعت چنین نوشته شده است:
«خداوند چنین میگوید،
”به زبانهای غریب
و با لبهای بیگانگان
با این قوم سخن خواهم گفت.
با این همه به من گوش نخواهند گرفت.“»*اِشعیا 28:11 و 12. 22پس زبانهای غیر، نشانهای است نه در مورد ایمانداران بلکه در مورد بیایمانان؛ امّا نبوّت نشانهای در مورد ایمانداران است و نه بیایمانان. 23بنابراین، اگر همۀ اعضای کلیسا گرد هم آیند و همه به زبانهای غیر سخن گویند، و در این حین اشخاص ناآگاه یا بیایمان به مجلس درآیند، آیا نخواهند گفت که شما دیوانهاید؟ 24امّا اگر شخصی بیایمان یا ناآگاه در حینی که همه نبوّت میکنند به مجلس درآید، از سوی همگان مجاب خواهد شد که گناهکار است، و مورد قضاوت همه قرار گرفته، 25رازهای دلش آشکار خواهد شد. آنگاه روی بر زمین نهاده، خدا را پرستش خواهد کرد و تصدیق خواهد نمود که: «براستی خدا در میان شماست.»
لزوم نظم و ترتیب در عبادت جمعی
26پس مقصود چیست، ای برادران؟ هنگامی که گرد هم میآیید، هر کس سرودی، تعلیمی، مکاشفهای، زبانی و یا ترجمهای دارد. اینها همه باید برای بنای کلیسا به کار رود. 27اگر کسی به زبان غیر سخن بگوید، دو یا حداکثر سه تن، آن هم به نوبت سخن بگویند و کسی نیز ترجمه کند. 28امّا اگر مترجمی نباشد، او باید در کلیسا خاموش بماند و با خود و خدا سخن گوید.
29و از انبیا، دو یا سه تن نبوّت کنند و دیگران گفتار آنها را بسنجند. 30و اگر فردی دیگر که در آنجا نشسته مکاشفهای دریافت کند، فرد نخست سکوت اختیار نماید. 31زیرا همه میتوانید به نوبت نبوّت کنید تا همه تعلیم یابند و همه تشویق شوند. 32روحِ انبیا مطیع انبیاست. 33زیرا خدا، نه خدای بینظمی، بلکه خدای صلح و آرامش است، همانگونه که در همۀ کلیساهای مقدسین چنین است.*14:33 در برخی از ترجمهها، قسمت آخر آیۀ 33 را در شروع پاراگراف بعدی قرار میدهند: «همانگونه که در همۀ کلیساهای مقدسین چنین است، زنان باید ...». 34زنان باید در کلیسا خاموش بمانند. آنان مجاز به سخن گفتن نیستند، بلکه باید چنانکه شریعت میگوید، مطیع باشند. 35اگر دربارۀ مطلبی سؤالی دارند، از شوهر خود در خانه بپرسند؛ زیرا برای زن شایسته نیست در کلیسا سخن بگوید.*14:35 در برخی از نسخهها آیات ۳۴-۳۵ بعد از آیۀ ۴۰ آمده است. 36آیا کلام خدا از شما سرچشمه گرفته یا تنها به شما رسیده است؟ 37اگر کسی خود را نبی یا فردی روحانی میداند، تصدیق کند که آنچه به شما مینویسم فرمانی است از جانب خداوند. 38اگر کسی این را نپذیرد، خودش نیز پذیرفته نخواهد شد.
39پس ای برادرانِ من، با اشتیاق تمام در پی نبوّت کردن باشید و سخن گفتن به زبانهای غیر را منع مکنید. 40امّا همه چیز باید به شایستگی و با نظم و ترتیب انجام شود.
15
رستاخیز مسیح
1و اما، ای برادران، اکنون میخواهم انجیلی را که به شما بشارت دادم به یادتان آورم، همان انجیل که پذیرفتید و بدان پایبندید 2و به وسیلۀ آن نجات مییابید، به شرط آنکه کلامی را که به شما بشارت دادم، استوار نگاه دارید. در غیر این صورت، بیهوده ایمان آوردهاید.
3زیرا من آنچه را که به من رسید، چون مهمترین مطلب به شما سپردم: اینکه مسیح مطابق با کتب مقدّس در راه گناهان ما مرد، 4و اینکه دفن شد، و اینکه مطابق با همین کتب در روز سوّم از مردگان برخاست، 5و اینکه خود را بر کیفا ظاهر کرد و سپس بر آن دوازده تن. 6پس از آن، یک بار بر بیش از پانصد تن از برادران ظاهر شد که بسیاری از ایشان هنوز زندهاند، هرچند برخی خفتهاند. 7سپس بر یعقوب ظاهر شد و بعد بر همۀ رسولان، 8و آخر از همه بر من نیز، چون طفلی که غیرطبیعی*15:8 یا ”بیموقع“. زاده شده باشد، ظاهر گردید. 9زیرا من در میان رسولانْ کمترینم، و حتی شایسته نیستم رسول خوانده شوم، چرا که کلیسای خدا را آزار میرسانیدم. 10امّا به فیض خدا آنچه هستم، هستم و فیض او نسبت به من بیثمر نبوده است. برعکس، من از همۀ آنها سختتر کار کردم، امّا نه خودم، بلکه آن فیض خدا که با من است. 11به هر حال، خواه من خواه آنان، همین پیام را وعظ میکنیم و همین است پیامی که به آن ایمان آوردید.
رستاخیز مردگان
12امّا اگر موعظه میشود که مسیح از مردگان برخاست، چگونه است که بعضی از شما میگویند مردگان را رستاخیزی نیست؟ 13اگر مردگان برنمیخیزند، پس مسیح نیز برنخاسته است. 14و اگر مسیح برنخاسته، هم وعظ ما باطل است، هم ایمان شما. 15بهعلاوه، برای خدا شاهدان دروغین محسوب میشویم، زیرا دربارۀ او شهادت دادهایم که مسیح را از مردگان برخیزانید، حال آنکه اگر مردگان برنمیخیزند، پس خدا او را برنخیزانیده است. 16زیرا اگر مردگان برنمیخیزند، پس مسیح نیز برنخاسته است. 17و اگر مسیح برنخاسته، ایمان شما باطل است و شما همچنان در گناهان خود هستید. 18بلکه آنان نیز که در مسیح خفتهاند،*15:18 منظور ایماندارانِ وفات یافته است. از دست رفتهاند. 19اگر تنها در این زندگی به مسیح امیدواریم، حالِ ما از همۀ دیگر آدمیان رقّتانگیزتر است. 20امّا مسیح براستی از مردگان برخاسته و نوبر خفتگان شده است. 21زیرا همانگونه که مرگ از طریق یک انسان آمد، رستاخیز مردگان نیز از طریق یک انسان پدیدار گشت. 22زیرا همانگونه که در آدم همه میمیرند، در مسیح نیز همه زنده خواهند شد. 23امّا هر کس به نوبۀ خود: نخست مسیح که نوبر بود؛ و بعد، به هنگام آمدن او، آنان که متعلق به اویند. 24سپس پایان فرا خواهد رسید، یعنی آنگاه که پس از برانداختن هر ریاست و قدرت و نیرویی، پادشاهی را به خدای پدر سپارد. 25زیرا او باید تا زمانی که پا بر همۀ دشمنانش بگذارد، حکم براند. 26دشمن آخر که باید از میان برداشته شود، مرگ است. 27زیرا خدا «همه چیز را زیر پاهای او نهاد.»*مزمور 8:6. امّا وقتی گفته میشود ’همه چیز‘ زیر پاهای او نهاده شد، روشن است که این خودِ خدا را که همه چیز را زیر پاهای مسیح نهاد، در بر نمیگیرد. 28هنگامی که همه چیز مطیع او گردید، خودِ پسر نیز مطیع آن کس خواهد شد که همه چیز را زیر پاهای او نهاد، تا خدا کل در کل باشد. 29اگر مردگان برنمیخیزند، آنان که به نیابت از ایشان تعمید میگیرند، چه کنند؟ اگر مردگان برنمیخیزند، چرا به نیابت از ایشان تعمید میگیرند؟ 30و یا چرا ما هر ساعت جان خود را به خطر میاندازیم؟ 31به فخری که در خداوندمان مسیحْ عیسی در مورد شما دارم قَسَم که من هر روز به کام مرگ میروم. 32اگر جنگ من با وحوش در اَفِسُس تنها به دلایل بشری بوده است، چه سودی از آن بردهام؟ اگر مردگان برنمیخیزند،
«بیایید بخوریم و بنوشیم
زیرا فردا میمیریم.»*اِشعیا 22:13. 33فریب مخورید: «معاشِر بد، اخلاق خوب را فاسد میسازد.» 34سَرِ عقل بیایید و دیگر گناه مکنید؛ زیرا هستند بعضی که خدا را نمیشناسند. این را میگویم تا شرمنده شوید.
بدن فسادناپذیر
35امّا شاید کسی بپرسد: «مردگان چگونه برمیخیزند و با چه نوع بدنی میآیند؟» 36چه سؤال ابلهانهای! آنچه میکاری، تا نمیرد زنده نمیشود. 37هنگامی که چیزی میکاری، کالبدی را که بعد ظاهر خواهد شد نمیکاری، بلکه تنها دانه را میکاری، خواه گندم خواه دانههای دیگر. 38امّا خدا کالبدی را که خود تعیین کرده است، بدان میبخشد و هر نوع دانه را کالبدی مخصوص به خود عطا میکند. 39همۀ جسمها یکی نیستند. آدمیان را یک نوع جسم است، حیوانات را نوعی دیگر، و پرندگان را نوعی دیگر؛ ماهیها نیز دارای نوعی دیگر از جسماند. 40به همینسان، کالبدهای آسمانی وجود دارد و کالبدهای زمینی. امّا جلال کالبدهای آسمانی از یک نوع است و جلال کالبدهای زمینی از نوعی دیگر. 41خورشید جلال خاص خود را دارد، ماه جلالی دیگر، و ستارگان نیز جلالی دیگر؛ جلال هر ستاره نیز با جلال ستارۀ دیگر متفاوت است.
42در مورد رستاخیز مردگان نیز چنین است. آنچه کاشته میشود، فسادپذیر است؛ آنچه برمیخیزد، فسادناپذیر. 43در ذلّت کاشته میشود، در جلال برمیخیزد. در ضعف کاشته میشود، در قوّت برمیخیزد. 44بدنِ طبیعی کاشته میشود، بدنِ روحانی برمیخیزد. اگر بدن طبیعی وجود دارد، بدن روحانی نیز وجود دارد. 45چنانکه نوشته شده است: «انسانِ اوّل، یعنی آدم، موجود زنده گشت»؛*پیدایش 2:7. آدمِ آخر، روحِ حیاتبخش شد. 46ولی روحانی اوّل نیامد بلکه طبیعی آمد، و پس از آن روحانی. 47انسانِ اوّل از زمین است و خاکی؛ انسانِ دوّم از آسمان است. 48هرآنچه انسان خاکی واجد آن بود، در خاکیان نیز وجود دارد؛ و هرآنچه انسان آسمانی داراست، در آسمانیان نیز یافت میشود. 49و همانگونه که شکل انسان خاکی را به خود گرفتیم، شکل انسان آسمانی را نیز به خود خواهیم گرفت.*15:49 یا: «بیایید شکل انسان آسمانی را نیز به خود بگیریم». 50ای برادران، مقصودم این است*15:50 یا: «این را به شما اعلام میدارم». که جسم و خون نمیتواند وارث پادشاهی خدا شود و آنچه فسادپذیر است، وارث فسادناپذیری نمیتواند شد. 51گوش فرا دهید! رازی را به شما میگویم: ما همه نخواهیم خوابید،*15:51 در اینجا منظور از خوابیدن، مرگ است. بلکه همه دگرگونه خواهیم شد. 52در یک آن و در یک چشم به هم زدن، آنگاه که شیپور آخر نواخته شود، این به وقوع خواهد پیوست. زیرا شیپور به صدا در خواهد آمد و مردگان در فسادناپذیری بر خواهند خاست و ما دگرگونه خواهیم شد. 53زیرا این بدنِ فسادپذیر باید فسادناپذیری را بپوشد و این بدن فانی باید به بقا آراسته شود. 54چون این فسادپذیر، فسادناپذیری را پوشید و این فانی به بقا آراسته شد، آنگاه آن کلامِ مکتوب به حقیقت خواهد پیوست که میگوید: «مرگ در پیروزی فرو بلعیده شده است.»*اِشعیا 25:8. 55«ای گور، پیروزی تو کجاست؟
و ای مرگ، نیش تو کجا؟»*هوشع 13:14. 56نیش مرگْ گناه است و نیروی گناه، شریعت. 57امّا شکر خدا را که به واسطۀ خداوند ما عیسی مسیح به ما پیروزی میبخشد.
58پس، برادران عزیزم، ثابت و استوار بوده، همواره با تمام وجود به کار خداوند مشغول باشید، زیرا میدانید زحمت شما در خداوند بیهوده نیست.
16
جمعآوری هدایا برای قوم خدا
1و امّا در خصوص جمعآوری هدایا برای مقدسین: شما نیز آنچه را که به کلیساهای غَلاطیه گفتهام، انجام دهید. 2روز اوّل هر هفته، هر یک از شما به فراخور درآمد خود پولی کنار گذاشته، پسانداز کند، تا به هنگام آمدنم نزد شما، لزومی به جمعآوری هدایا نباشد. 3وقتی آمدم، به افراد مورد تأیید شما معرفینامههایی خواهم داد و آنان را با هدایای شما به اورشلیم خواهم فرستاد. 4اگر صلاح بر این باشد که خود نیز بروم، در این صورت آنان مرا همراهی خواهند کرد.
درخواستهای شخصی
5پس از گذر از مقدونیه نزد شما خواهم آمد، زیرا از مقدونیه خواهم گذشت. 6شاید مدتی نزدتان بمانم، و یا حتی تمام زمستان را با شما بگذرانم، تا بتوانید مرا در سفرم به هر کجا که باشد، مدد رسانده، مشایعت کنید. 7زیرا نمیخواهم اکنون به دیدارتان بیایم و تنها توقفی کوتاه نزد شما داشته باشم؛ بلکه امید دارم، اگر خداوند اجازه دهد، مدتی را با شما به سر برم. 8امّا تا عید پِنتیکاست در اَفِسُس میمانم 9زیرا دری بزرگ برای خدمت مؤثر به رویم گشوده شده، و مخالفان نیز بسیارند.
10اگر تیموتائوس آمد، با او به گونهای رفتار کنید که نزد شما از چیزی واهمه نداشته باشد. زیرا او نیز چون من به انجام کار خداوند مشغول است؛ 11پس کسی به دیدۀ تحقیر در او ننگرد. او را بهسلامتی راهی سفر کنید تا نزد من بازگردد؛ زیرا من و برادران منتظر اوییم.*16:11 یا: «زیرا من منتظر او و برادران هستم». 12و امّا در مورد برادر ما آپولس، او را بسیار ترغیب کردم که با سایر برادران نزد شما بیاید، امّا به هیچ روی رضا نداد که اکنون بیاید. امّا هر وقت فرصت داشت، خواهد آمد.
13هوشیار باشید؛ در ایمان استوار بمانید؛ مرد باشید و نیرومند شوید. 14همۀ کارهای شما با محبت باشد.
15میدانید که خانوادۀ اِستِفاناس نخستین کسانی بودند که در ایالت اَخائیه ایمان آوردند، و ایشان خود را وقف خدمت مقدسین کردهاند. ای برادران، از شما استدعا دارم 16مطیع چنین کسان باشید و همچنین مطیع هر کس دیگر که در این خدمت همکاری میکند و زحمت میکشد. 17از آمدن اِستِفاناس، فورتوناتوس و اَخائیکوس شادمانم، زیرا جای خالی شما را پر کردهاند. 18آنان روح مرا و نیز روح شما را تازه ساختند. چنین کسان را پاس بدارید.
سلامها و درودها
19کلیساهای آسیا برایتان سلام میفرستند. آکیلا و پْریسکیلا*16:19 در اصل یونانی: ”پْریسکا“، که شکل کوتاه شدۀ ”پْریسکیلا“ است. و نیز کلیسایی که در منزلشان تشکیل میشود، به شما در خداوند بهگرمی سلام میگویند. 20همۀ برادرانی که در اینجا هستند برای شما سلام میفرستند. با بوسۀ مقدّس یکدیگر را سلام گویید. 21من، پولس، به خط خود این سلام را به شما مینویسم.
22کسی که خداوند را دوست ندارد، ملعون باد. خداوند ما، بیا!*16:22 در اصل یونانی: «مارانا، تَه»، که عبارتی است آرامی و عیناً به یونانی برگردانده شده است. عبارت آرامی را میتوان «ماران اَتَه» نیز خواند که در این صورت معنی آن «خداوند ما آمده است» خواهد بود. 23فیض خداوندْ عیسی با شما باد.
24محبت من در مسیحْ عیسی همراه همۀ شما. آمین.
The Persian New Millennium Version © 2014, is a production of Elam Ministries. All rights reserved.