چت دانلود

www.enjil.me

حزقیال 1
عهد جدید
عهد عتیق
1
حِزقیال در بابِل
1در روز پنجمِ ماه چهارم از سال سی‌ام، آنگاه که در میان تبعیدیان بر کنارۀ رود کِبار بودم، آسمان گشوده شد و رؤیاهای خدا را دیدم. 2آری، در روز پنجمِ ماه، که پنجمین سال تبعید یِهویاکین پادشاه بود، 3کلام خداوند بر حِزقیالِ کاهن، پسر بوزی، بر کنارۀ رود کِبار در سرزمین کَلدانیان نازل شد؛ و دست خداوند در آنجا بر وی بود.
رؤیای جلال خداوند
4چون نگریستم، اینک تندبادی از جانب شمال برمی‌آمد، با ابری عظیم که از آن آتش برمی‌جهید و نوری درخشان گرداگرد آن بود، و در میان آتش چیزی مانند کهربا وجود داشت. 5از میان آتش، چیزی شبیه چهار موجود زنده پدیدار شد. ظاهر آنها چنین بود: به سیمای انسان بودند، 6اما هر یک از آنها چهار صورت داشتند و چهار بال. 7پاهایشان راست و کف پایشان چونان سُم گوساله بود و همچون برنج صیقلی می‌درخشید. 8زیر بالهایشان در چهار طرف، دستهای انسان بود. و صورت و بالهای آن چهار بدین‌گونه بود: 9بالهایشان به یکدیگر می‌رسید، و هر یک مستقیم پیش می‌رفتند بی‌آنکه به جانبی روی بگردانند. 10و اما در مورد شکل صورتشان: هر یک از آن چهار، صورت انسان داشتند، و نیز صورت شیر به جانب راست، و صورت گاو به جانب چپ، و نیز صورت عقاب. 11چنین بود صورتشان. و اما بالهایشان به سوی بالا گسترده بود. هر یک دو بال داشتند که به بال موجود دیگر می‌رسید، و دو بال دیگر تنشان را می‌پوشانید. 12هر یک از آنان مستقیم پیش می‌رفتند. هر جا که روح می‌رفت، آنان نیز می‌رفتند، و در حین رفتن، روی نمی‌گرداندند. 13و اما سیمای آن موجوداتِ زنده مانند زغالِ گداخته در آتش و همچون مشعلها بود. آتش میان آن موجودات زنده پیش و پس می‌رفت، آتشی درخشان که از آن شراره‌ها برمی‌جهید. 14و آن موجودات همچون برق به این سو و آن سو می‌دویدند و برمی‌گشتند.
15همچنان که بدان موجودات زنده می‌نگریستم، اینک در کنار هر یک از آن موجوداتِ چهارچهره، چرخی بر زمین دیدم. 16ظاهر چرخها و صنعت آنها چنین بود: همچون زِبَرجَد می‌درخشیدند و هر چهار شبیه یکدیگر بودند. ظاهر و صنعت آنها بسان چرخی در میان چرخ دیگر بود. 17به هنگام حرکت، به سوی هر یک از چهار جانبِ خود پیش می‌رفتند، و در حین رفتن روی نمی‌گرداندند. 18طوقه‌هایشان بلند و مَهیب بود، و طوقه‌های هر چهار، از هر طرف آکنده از چشم بود. 19هرگاه آن موجودات زنده حرکت می‌کردند، چرخها نیز در کنارشان به حرکت درمی‌آمدند، و هرگاه آن موجودات زنده از زمین بلند می‌شدند، چرخها نیز بلند می‌شدند. 20هر جا که روح می‌رفت، موجودات زنده نیز می‌رفتند، و چرخها نیز همراهشان بلند می‌شدند، زیرا روحِ موجودات زنده در چرخها بود. 21هرگاه آنها حرکت می‌کردند، چرخها نیز به حرکت درمی‌آمدند، و هرگاه آنها بازمی‌ایستادند، چرخها نیز بازمی‌ایستادند؛ و هرگاه موجودات زنده از زمین بلند می‌شدند، چرخها نیز همراه آنان بلند می‌شدند، زیرا روحِ موجودات زنده در چرخها بود.
22بر فراز سرِ آن موجودات زنده چیزی شبیه فَلَکْ گسترده بود، که چونان بلورِ درخشنده به نظر می‌رسید. 23زیر فلک، بالهای آنها مستقیم به سوی یکدیگر گسترده بود. هر یک دو بال داشتند که پیکرشان را از این سو و آن سو می‌پوشانید. 24چون به حرکت درمی‌آمدند، صدای بالهایشان را می‌شنیدم که چونان خروش آبهای بسیار بود، و همچون صدای قادرمطلق،*‏1‏:24 در عبری: ”شَدّای“. و غوغای لشکریان. و چون بازمی‌ایستادند، بالهایشان را فرود می‌آوردند. 25و چون در حین ایستادن بالهایشان را فرود می‌آوردند، از فراز فلکی که بالای سرشان بود، صدایی شنیده می‌شد.
26بر فراز فلکِ بالای سرشان، چیزی بود شبیه تخت با منظر یاقوت کبود، و بالا بر فراز آن تخت کسی بود با منظری شبیه انسان. 27از کمر او به طرف بالا شبیه کَهرُبا بود، و به آتشی می‌مانست که از اطراف محصور شده باشد. و از کمر او به طرف پایین شبیه آتش بود، و نور از هر طرف او را در برگرفته بود. 28نورِ گرداگردش شبیه تابش رنگین‌کمان بود که در روز بارانی در ابر پدیدار شود.
چنین بود منظرِ شباهتِ جلالِ خداوند. و چون آن را دیدم، به روی درافتادم و صدای کسی را شنیدم که سخن می‌گفت.
2
دعوت حِزقیال
1مرا گفت: «ای پسر انسان، بر پای خود بایست تا با تو سخن گویم.» 2و چون با من سخن می‌گفت، روح به من درآمد و مرا بر پاهایم بر پا داشت؛ و او را شنیدم که با من سخن می‌گفت. 3مرا گفت: «ای پسر انسان، تو را نزد بنی‌اسرائیل می‌فرستم، نزد قومی عِصیانگر که بر من عِصیان ورزیده‌اند. آنان و پدرانشان تا بدین روز بر من طغیان کرده‌اند. 4من تو را نزد نسل ایشان می‌فرستم که گستاخ و سرسختند، تا بدیشان بگویی: ”خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید.“ 5خواه ایشان بشنوند و خواه نشنوند - زیرا که خاندانی عِصیانگرند - خواهند دانست که در میانشان نبی‌ای هست. 6و تو ای پسر انسان، از آنان مترس و از سخنانشان مَهراس، حتی اگر خارها و خَلَنگها پیرامون تو باشند و در میان عقربها بنشینی. آری، از سخنان ایشان مترس و از نگاهشان بیم مدار، زیرا که خاندانی عِصیانگرند. 7کلام مرا به ایشان بگو، خواه بشنوند و خواه نشنوند، زیرا که عِصیانگرند.
8«اما تو ای پسر انسان، به آنچه تو را می‌گویم، گوش فرا ده. مانند این خاندان عِصیانگر، عاصی مباش؛ دهان خود بگشا و آنچه را به تو می‌دهم، بخور.» 9چون نگریستم، اینک دستی به سوی من دراز شده بود، و در آن طوماری بود. 10پس آن را در برابر من برگشود؛ بر پشت و روی آن نوشته‌ها بود و بر آن نوحه و ناله و وای نوشته شده بود.
3
1مرا گفت: «ای پسر انسان، آنچه را در اینجا می‌بینی، بخور. این طومار را بخور و رفته، با خاندان اسرائیل سخن بگو.» 2پس دهان خود را گشودم و او طومار را به من خورانید. 3و مرا گفت: «ای پسر انسان، با طوماری که به تو می‌دهم شکمت را بخوران و احشایت را پر کن.» پس آن را خوردم و به کامم همچون عسل شیرین بود.
4سپس مرا گفت: «ای پسر انسان، نزد خاندان اسرائیل برو و کلام مرا بدیشان بازگوی. 5تو را نزد قومی نمی‌فرستم که زبانشان ناآشنا و ثقیل باشد، بلکه نزد خاندان اسرائیل؛ 6نه نزد اقوام بسیار با زبان ناآشنا و ثقیل که سخنانشان را نتوانی فهمید. به‌یقین اگر تو را نزد چنین اقوامی می‌فرستادم، به تو گوش فرا می‌دادند. 7اما خاندان اسرائیل مایل به شنیدن سخنان تو نخواهند بود، زیرا مایل نیستند سخنان مرا بشنوند، چراکه تمامی خاندان اسرائیل سرسخت و گستاخند. 8اینک من رویِ تو را به اندازۀ روی ایشان سخت ساخته‌ام، و پیشانیِ تو را به سختی پیشانی ایشان گردانیده‌ام. 9آری، من پیشانیِ تو را از سنگ خارا نیز سختتر گردانیده‌ام. از ایشان مترس و از نگاهشان بیم مدار، زیرا که خاندانی عِصیانگرند.»
10و مرا گفت: «ای پسر انسان، تمامی کلامی را که به تو می‌گویم، به گوش خود بشنو و در دل خود جای ده. 11نزد تبعیدیانِ قوم خود برو و با آنان سخن بگو، و خواه بشنوند و خواه نشنوند، بدیشان بگو، ”خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید.“»
12آنگاه روح مرا برگرفت، و چون جلال خداوند از جایگاهش بلند شد صدای زلزله‌ای عظیم از پشت سر خود شنیدم 13که صدای به هم خوردن بالهای آن موجودات زنده و صدای چرخهای کنارشان بود، صدای زمین‌لرزه‌ای عظیم. 14پس روح مرا برگرفت و بِبُرد، و من تلخکام و خشمگین رفتم، و دست خداوند به قوّت بر من بود. 15نزد تبعیدیانی آمدم که در تِل‌اَبیب بر کنارۀ رود کِبار مسکن داشتند. جایی که آنان می‌زیستند، هفت روز متحیر در میانشان نشستم.
دیدبان بنی‌اسرائیل
16پس از گذشت هفت روز، کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 17«ای پسر انسان، من تو را برای خاندان اسرائیل به دیدبانی برگماشتم. هرگاه کلامی از دهان من بشنوی، باید از جانب من بدیشان هشدار دهی. 18اگر من به مرد شریر بگویم، ”به‌یقین خواهی مرد!“ و تو به او هشدار ندهی و به جهت برحذر داشتن او از طریقهای شریرانه سخن نگویی تا جانش را برهانی، آن مردِ شریر در گناه خویش خواهد مرد، اما من خون او را از دست تو خواهم طلبید. 19اما اگر تو به آن مردِ شریر هشدار دهی و او از شرارت یا از طریقهای شریرانه‌اش بازنگردد، او در گناه خود خواهد مرد، اما تو جان خود را خواهی رهانید. 20نیز اگر شخصی پارسا، از پارسایی خود برگردد و گناه ورزد، و من سنگ لغزش پیش پایش بگذارم، او خواهد مرد. آری، چون تو به او هشدار ندادی، او در گناهش خواهد مرد و اعمال نیکویی که انجام داده، به یاد آورده نخواهد شد. اما من خون او را از دست تو خواهم طلبید. 21حال آنکه اگر شخصی پارسا را از گناه برحذر داری و او چون هشدار را پذیرفته است گناه نورزد، او به‌یقین زنده خواهد ماند و تو نیز جان خود را خواهی رهانید.»
22و در آنجا دست خداوند بر من بود؛ و او مرا گفت: «برخیز و به همواریْ بیرون شو که در آنجا با تو سخن خواهم گفت.» 23پس برخاسته، به همواریْ بیرون شدم، و اینک جلال خداوند، مانند جلالی که بر کنارۀ رود کِبار دیده بودم، در آنجا ایستاده بود، و من به روی درافتادم. 24آنگاه روح به من درآمد و مرا بر پاهایم بر پا داشت و مرا خطاب کرده، گفت: «برو و خود را در خانه‌ات حبس کن. 25و تو، ای پسر انسان، اینک بر تو بندها خواهند نهاد و تو را بدانها خواهند بست تا نتوانی به میان ایشان بیرون روی. 26و من زبانت را به کامت خواهم چسبانید تا گنگ شده، نتوانی آنان را نکوهش کنی، زیرا که خاندانی عِصیانگرند. 27اما هرگاه با تو سخن گویم، دهانت را خواهم گشود و تو به ایشان خواهی گفت، ”خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید.“ آن که می‌شنود، بگذار بشنود، و آن که نمی‌شنود، بگذار نشنود! زیرا که خاندانی عِصیانگرند.
4
نِمادی از محاصرۀ اورشلیم
1«و تو ای پسر انسان، خِشتی برگیر و در برابر خود بگذار و نقش شهر اورشلیم را بر آن حَک کن. 2سپس آن را محاصره کن و در مقابلش سنگرها بساز و پشته‌ها بر پا کن. نیز بر ضد آن اردو بزن و دور تا دورش مَنجِنیقها بر پا دار. 3سپس سینی آهنین برای خود گرفته، آن را چون دیواری آهنین میان خود و شهر قرار ده، و روی به جانب آن بدار. این‌گونه شهر در محاصره قرار خواهد گرفت و تو آن را محاصره خواهی کرد. این آیتی خواهد بود برای خاندان اسرائیل.
4«سپس بر پهلوی چپ خود بخواب، و گناه*‏4‏:4 یا: ”مجازات“؛ همچنین در آیات ۵، ۶ و ۱۷. خاندان اسرائیل را بر آن بگذار. به شمارۀ روزهایی که بر آن بخوابی، متحمل گناه آنان خواهی شد. 5من برای تو سیصد و نود روز یعنی به شمارۀ سالهای گناه ایشان مقرر داشته‌ام. اینچنین بار گناه خاندان اسرائیل را متحمل خواهی شد. 6چون اینها را به انجام رساندی، باز بر زمین بخواب، اما این بار بر پهلوی راست خود. این‌گونه بار گناه خاندان یهودا را متحمل خواهی شد. من چهل روز برای تو مقرر داشته‌ام، یعنی یک روز برای هر سال. 7سپس آستین بالا زده، روی به جانبِ اورشلیمِ محاصره‌شده بدار و بر ضد آن نبوّت کن. 8اینک من بندها بر تو می‌نهم بدان‌سان که تا روزهای محاصرۀ خود را به پایان نرسانده باشی، از پهلویی به پهلوی دیگر نتوانی غلتید.
9«پس حال، گندم و جو و لوبیا و عدس و اَرزن و گندمِ سیاه برگرفته، آنها را در ظرفی بریز و از آنها برای خود نان بپز. به شمار روزهایی که بر پهلوی خود می‌خوابی، یعنی سیصد و نود روز، از آن خواهی خورد. 10طعامی که می‌خوری، باید هر روز به وزن معین یعنی روزی بیست مثقال*‏4‏:10 در عبری: ”شِکِل“. یک شِکِل تقریباً معادل ‏۵‏/۱۱ گرم است. باشد و آن را در اوقات معین*‏4‏:10 یا: ”هر روز در وقت معین“؛ همچنین در آیۀ 11. خواهی خورد. 11و به اندازۀ معین یعنی یک ششم هین*‏4‏:11 یک ”هین“ تقریباً معادل ‏۵‏/۳ لیتر است. نیز می‌توانی آب بنوشی؛ و آن را در اوقات معین خواهی نوشید. 12طعامت را همچون قرصهای نان جو بخور؛ آن را در برابر دیدگان مردم بر سِرگین آدمی بپز.» 13و خداوند گفت: «به همین‌سان بنی‌اسرائیل در میان اقوامی که ایشان را میانشان پراکنده می‌سازم، نان نجس خواهند خورد.» 14پس گفتم: «آه، ای خداوندگارْ یهوه! اینک هرگز جان خویش را نجس نساخته‌ام، و از جوانی تا به حال هرگز مُردار یا حیوان دریده‌شده‌ای نخورده‌ام و گوشت نجس به دهانم نرفته است.» 15آنگاه مرا گفت: «ببین، سِرگین گاو به جای سِرگین آدمی به تو می‌دهم تا نان خود را بر آن بپزی.» 16نیز گفت: «ای پسر انسان، اینک عَرضۀ نان را در اورشلیم قطع خواهم کرد. مردم نان را به وزن و با دلهره خواهند خورد و آب را به اندازه و با هراس خواهند نوشید. 17پس محتاج نان و آب خواهند شد و از یکدیگر به هراس خواهند افتاد و در گناه خویش خواهند گداخت.
5
نابودی اورشلیم
1«و تو ای پسر انسان، برای خود شمشیری تیز بگیر و آن را چون تیغ سرتراشان به کار بَر و موی سر و ریش خود را با آن بتراش. سپس ترازویی بگیر و مویها را تقسیم کن. 2زمانی که روزهای محاصره به پایان رسیده باشد، ثُلثِ مویها را در میان شهر به آتش بسوزان. سپس ثُلثِ دیگر را برگیر و آنها را در تمامی اطراف شهر به شمشیر بزن؛ و ثُلثِ باقی را به دست باد بسپار، و من از پی آنها شمشیری از نیام خواهم کشید. 3و از آن مویها اندکی برگیر و بر دامن ردای خود ببند. 4و باز قدری از آن مویها برگیر و در میان آتش افکنده، بسوزان. از آنجا آتشی بیرون آمده، به تمامی خاندان اسرائیل گسترش خواهد یافت.
5«خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: این اورشلیم است. من آن را در مرکز تمامی قومها قرار داده‌ام، و مملکتها را در پیرامون آن. 6اما اورشلیم با شرارتی بیش از قومهای دیگر بر ضد قوانین من عِصیان ورزیده و بدتر از مملکتهای اطراف خود بر ضد فرایض من طغیان کرده است، زیرا که آنان قوانین مرا نپذیرفته و در فرایض من سلوک نکرده‌اند. 7بنابراین، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: از آنجا که بیش از قومهای پیرامون خود آشوب به پا کرده‌ای و در فرایض من سلوک نکرده و قوانین مرا به جا نیاورده‌ای، بلکه حتی مطابق قوانین قومهای گرداگرد خود نیز رفتار نکرده‌ای، 8پس خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: اینک من، حتی من، بر ضد توام و در برابر دیدگان قومها، داوری را در میان تو به اجرا خواهم گذاشت. 9به سبب همۀ اعمال کراهت‌آورت با تو چنان خواهم کرد که تا کنون نکرده‌ام و مانند آن را هرگز بار دیگر نخواهم کرد. 10بنابراین، پدرانْ پسران خود را در میان شما خواهند خورد، و پسرانْ پدران خود را. و من تو را مجازات خواهم کرد و همۀ باقیماندگانِ تو را به دست باد پراکنده خواهم ساخت. 11پس خداوندگارْ یهوه می‌فرماید: به حیات خودم قسم، از آنجا که قُدس مرا به تمامی چیزهای کراهت‌آور و اعمال قبیحت نجس ساخته‌ای، به‌یقین من نیز تو را قلیل خواهم ساخت و بر تو با شفقت نخواهم نگریست و رحم نخواهم کرد. 12ثُلثِ تو در میانت از طاعون خواهند مرد و از قحطی تلف خواهند شد، و ثُلثِ دیگر در اطرافت به شمشیر خواهند افتاد؛ ثُلثِ باقی را نیز به دست هر باد خواهم سپرد و از پی آنها شمشیری از نیام خواهم کشید.
13«پس خشم خود را به کمال جاری ساخته، غضب خویش را به‌نهایت بر ایشان خواهم ریخت و آنگاه خرسند خواهم شد؛ و چون غضب خود را به کمال بر ایشان جاری کرده باشم، آنگاه خواهند دانست که من یهوه در غیرت خود سخن گفته‌ام. 14آری، من تو را در میان قومهای پیرامونت و در نظر همۀ رهگذران، به ویرانی و رسوایی خواهم سپرد. 15چون در خشم و غضب و سرزنشهای سخت بر تو داوری کنم، تو در میان قومهای پیرامونت رسوا و بی‌حرمت و مایۀ عبرت و حیرت خواهی بود؛ من یهوه سخن گفته‌ام. 16و چون تیرهای مصیبت‌بار و مُهلِکِ قحطی را که برای هلاک کردنت می‌فرستم، بر تو بیفکنم، آنگاه قحطی را بر تو سختتر خواهم گردانید و عرضۀ نان را در میانت قطع خواهم کرد. 17قحطی و حیوانات درنده بر تو خواهم فرستاد تا تو را بی‌اولاد سازند. طاعون و خون از میان تو خواهد گذشت و شمشیر بر تو وارد خواهم آورد. من یهوه سخن گفته‌ام.»
6
داوری بر بت‌پرستی
1کلام خداوند بر من نازل شده، مرا گفت: 2«ای پسر انسان، روی به جانب کوه‌های اسرائیل کرده، بر ضد آنها نبوّت کن؛ 3بگو، ای کوه‌های اسرائیل، کلام خداوندگارْ یهوه را بشنوید! خداوندگارْ یهوه به کوه‌ها و تپه‌ها، و درّه‌ها و وادیها چنین می‌گوید: اینک منْ خود شمشیری بر شما می‌آورم و مکانهای بلندتان را نابود می‌کنم. 4مذبحهایتان ویران خواهد شد و مذبحهای بخورتان در هم خواهد شکست، و کشتگانتان را پیش بتهای بی‌ارزشتان خواهم افکند. 5آری، اجساد بنی‌اسرائیل را پیش بتهای بی‌ارزشتان خواهم نهاد و استخوانهایتان را گِرد مذبحهایتان خواهم پراکند. 6هر جا مسکن گزینید، شهرها ویران و مکانهای بلند نابود خواهد شد، تا آنکه مذبحهایتان ویران و نابود گردد و بتهای بی‌ارزشتان در هم شکسته، از میان برود و مذبحهای بخورتان قطع شود و اعمالتان محو گردد. 7کشتگان در میان شما خواهند افتاد و آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم.
8«اما برخی از شما را زنده خواهم گذاشت به گونه‌ای که در میان قومها از دَم شمشیر خواهید رَست و در میان سرزمینهای دیگر پراکنده خواهید بود. 9سپس نجات‌یافتگانِ شما در میان قومها، در جایی که به اسارت برده شده‌اند، مرا به یاد خواهند آورد. آنان به یاد خواهند آورد که چگونه با دل زناکارشان که از من دور شده است، و با چشمان زناکارشان که از پی بتهای بی‌ارزش ایشان رفته است، مرا مجروح ساخته‌اند‌. آنگاه در نظر خویش، به سبب شرارتهایی که مرتکب شده‌اند و به سبب همۀ اعمال قبیحشان، از خویشتن کراهت خواهند داشت. 10و خواهند دانست که من یهوه هستم، و عبث نگفتم که این بلا را بر ایشان خواهم آورد.»
11خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: «بر کفِ دست خود بزن و پا بر زمین بکوب و بگو، آه از تمامی شرارتهای کراهت‌آور خاندان اسرائیل، زیرا به شمشیر و قحطی و طاعون هلاک خواهند شد؛ 12آن که دور است، به طاعون خواهد افتاد و آن که نزدیک است، به دَم شمشیر، و آن که باقی مانده و در محاصره باشد،*‏6‏:12 یا: «جانش حفظ شده باشد». به قحطی خواهد مرد. بدین‌گونه خشم خود را به کمال بر ایشان جاری خواهم کرد. 13و چون کشتگانشان در میان بتهای بی‌ارزش و گرداگرد مذبحها بر هر تَلّ بلند و بر قلّۀ همۀ کوه‌ها، و زیر هر درخت سبز و هر بلوط پر برگ بیفتند، یعنی هر جا که رایحۀ خوشایند به همۀ بتهای بی‌ارزششان هدیه کرده‌اند، آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم. 14من دست خود را بر ایشان دراز خواهم کرد و این سرزمین را از بیابان تا رِبلَه، هرجا که ایشان مسکن گزیده باشند، خراب و ویران خواهم ساخت. آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم.»
7
روز غضب خداوند
1کلام خداوند بر من نازل شده، مرا گفت: 2«ای پسر انسان، خداوندگارْ یهوه به سرزمین اسرائیل چنین می‌گوید: پایان! پایان کار برای چهار گوشۀ این سرزمین*‏7‏:2 یا ”جهان“. فرا رسیده است. 3اکنون پایان کار تو*‏7‏:3 ”تو“ در اینجا مؤنث است و به سرزمین اسرائیل اشاره دارد. فرا رسیده است، و من خشم خود را بر تو نازل خواهم ساخت و بر وفق راههایت تو را داوری خواهم کرد و همۀ اعمال کراهت‌آورت را بر سر خودت خواهم آورد. 4بر تو با شفقت نخواهم نگریست و رحم نخواهم کرد، بلکه راههایت را بر سر خودت خواهم آورد و اعمال کراهت‌آورت در میان تو خواهد بود. آنگاه خواهی دانست که من یهوه هستم.
5«خداوندگارْ یهوه چنین می‌گوید: بلا! هان بلایی یگانه می‌آید! 6پایان فرا رسیده؛ پایان فرا رسیده! و بر ضد تو برخاسته است! هان، می‌آید! 7ای ساکن این سرزمین، اَجَل تو رسیده است. زمان موعود فرا رسیده، و آن روز نزدیک است، روز هنگامه و نه غریوِ شادی بر کوه‌ها. 8اکنون به‌زودی غضب خود را بر تو فرو خواهم ریخت و خشم خویش را به کمال بر تو جاری خواهم ساخت، و تو را بر وفق راههایت داوری کرده، همۀ اعمال کراهت‌آورت را بر سر خودت خواهم آورد. 9بر تو با شفقت نخواهم نگریست و رحم نخواهم کرد، بلکه بر وفق راههایت بر سر خودت خواهم آورد و اعمال کراهت‌آورت در میان تو خواهد بود. آنگاه خواهی دانست که من یهوه هستم که تو را می‌زنم.
10«اینک آن روز! هان اکنون می‌آید! اَجَلت در راه است. عصا شکوفه برآورده و تکبر گل داده است. 11خشونت رشد کرده و به عصای شرارت بدل شده است. از ایشان چیزی باقی نخواهد ماند، نه از جماعت ایشان، نه از حشمت ایشان و نه از نفایسشان. 12زمان موعود فرا رسیده و آن روز نزدیک می‌شود. نه خریدار شادی کند و نه فروشنده ماتم گیرد، زیرا که غضب بر تمامی جماعت ایشان قرار گرفته است. 13زیرا تا آنان زنده‌اند، فروشنده به آنچه فروخته، بر نخواهد گشت. چراکه رؤیا مربوط به تمام جماعت ایشان است، و تغییر نخواهد کرد؛ و هیچ‌یک از آنان به سبب تقصیر خویش، قادر به حفظ جان خود نخواهد بود.
14«شیپور را به صدا درآورده و همه چیز را مهیا ساخته‌اند، اما کسی به جنگ نمی‌رود، زیرا که غضب من بر تمامی جماعت ایشان قرار گرفته است. 15در بیرون شمشیر است و در درون، طاعون و قحطی. هر آن که در مزرعه است به شمشیر خواهد مرد و هر آن که در شهر است، قحطی و طاعون او را هلاک می‌سازند. 16بازماندگانِ ایشان خواهند گریخت و مانند کبوتران وادیها، بر کوه‌ها به سر خواهند برد، و هر یک برای تقصیر خود ناله سر خواهند داد. 17همۀ دستها سست و همۀ زانوها مانند آبْ لرزان خواهد شد. 18پلاس بر خود خواهند پیچید و وحشت ایشان را در بر خواهد گرفت. همۀ چهره‌ها را شرم خواهد پوشانید و همۀ سرها به گَری دچار خواهد شد. 19نقرۀ خود را به کوچه‌ها خواهند ریخت و طلای ایشان چون چیز نجس خواهد بود. نقره و طلای ایشان نمی‌تواند ایشان را در روز غضب خداوند برهاند. با آن خود را سیر نتوانند کرد و شکمشان را پر نتوانند ساخت؛ زیرا که سنگِ لغزشِ گناهِ ایشان شده است.
20«به زیورآلات زیبای خویش فخر می‌کردند و از آن برای ساختن تمثالهای منفور و بتهای مکروه خویش بهره می‌جستند؛ پس، من نیز آن را برای ایشان نجاستی خواهم ساخت. 21آن را به دست غریبان به تاراج خواهم داد، و به شریران جهان به غارت خواهم سپرد تا آن را بی‌حرمت سازند. 22روی خود را از ایشان بر خواهم گردانید، و آنان مکان مخفی*‏7‏:22 این واژۀ عبری تنها در اینجا به کار رفته و به معنی چیزی است که مستور و نهان باشد. مرا بی‌حرمت خواهند کرد. آری، دزدان بدان داخل شده، آن را بی‌حرمت خواهند ساخت.
23«زنجیری بساز! زیرا که این سرزمین از جنایات خونین آکنده شده، و این شهر از خشونت پر گشته است. 24من شریرترین قومها را خواهم آورد تا خانه‌های ایشان را تصرف کنند. من تکبر زورمندان را زایل خواهم ساخت و مکانهای مقدسشان بی‌حرمت خواهد شد. 25چون رُعب و وحشت فرا رسد، در پی آرامش خواهند بود، اما یافت نخواهد شد. 26مصیبت از پی مصیبت و خبر بد به دنبال خبر بد خواهد آمد. به عبث از نبی رؤیا خواهند طلبید، و شریعت نزد کاهنان یافت نخواهد شد و نه مشورت نزد مشایخ. 27پادشاه به سوگ خواهد نشست، حاکم جامۀ یأس به تن خواهد کرد، و دستان مردمان این مرز و بوم از وحشت خواهد لرزید. من بر وفق راههایشان با ایشان عمل خواهم کرد، و مطابق معیارهای خودشان ایشان را داوری خواهم نمود؛ آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم!»
8
اعمال قبیح در معبد
1در سال ششم، در روز پنجم از ماه ششم، هنگامی که در خانۀ خود نشسته بودم و مشایخ یهودا نیز در برابرم نشسته بودند، دست خداوندگارْ یهوه در آنجا بر من فرود آمد. 2چون نگریستم چیزی شبیه انسان دیدم؛ از آنچه کمرش می‌نمود به پایین، آتش بود و از کمر به بالا ظاهری درخشنده همچون کهربا داشت. 3او چیزی شبیه دست دراز کرد و موی سر مرا گرفت، و روح، مرا میان زمین و آسمان بلند کرد، و در رؤیاهای خدا به اورشلیم برد، نزد دهنۀ دروازۀ صحن درونی که رو به شمال واقع است، آنجا که جایگاه تمثال غیرتِ غیرت‌انگیز است. 4و هان جلال خدای اسرائیل، بسان رؤیایی که در همواری دیده بودم، آنجا بود. 5او مرا گفت: «ای پسر انسان، سر برافراشته به سوی شمال بنگر.» پس چشمان خود را به سوی شمال برافراشتم، و هان این تمثال غیرت در شمالِ دروازۀ مذبح، نزد مدخلِ دروازه قرار داشت. 6او دیگر بار مرا گفت: «ای پسر انسان، می‌بینی چه می‌کنند؟ آیا اعمالِ کراهت‌آورِ بزرگی را که خاندان اسرائیل در اینجا مرتکب می‌شوند تا مرا از قُدس خود دور سازند، می‌بینی؟ حتی اعمال کراهت‌آورِ بزرگتر نیز خواهی دید.»
7پس مرا به مدخلِ صحن آورد، و چون نگریستم اینک سوراخی در دیوار بود. 8آنگاه مرا گفت: «ای پسر انسان، دیوار را بِکَن.» و چون دیوار را کَندم، اینک مدخلی در آنجا بود. 9او مرا گفت: «داخل شو و اعمال کراهت‌آورِ شریرانه‌ای را که در اینجا می‌کنند، ببین.» 10پس داخل شدم و چون نگریستم اینک دور تا دور بر دیوار، نقشهایی از هر گونه خزنده و حیوانات مکروه و همۀ بتهای بی‌ارزش خاندان اسرائیل حک شده بود. 11و هفتاد تن از مشایخ خاندان اسرائیل در برابر آنها ایستاده بودند و یَاَزَنیا پسر شافان نیز در میانشان ایستاده بود. هر یک بخورسوزی در دست داشتند و رایحۀ ابرِ بخور بالا می‌رفت. 12آنگاه مرا گفت: «ای پسر انسان، آیا می‌بینی مشایخ خاندان اسرائیل هر یک در حجرۀ تندیسهای خویش در تاریکی چه می‌کنند؟ زیرا می‌گویند، ”خداوند ما را نمی‌بیند؛ خداوند این سرزمین را ترک گفته است.“» 13نیز مرا گفت: «خواهی دید که اعمال کراهت‌آور بزرگتر از این مرتکب می‌شوند.»
14سپس مرا به دهنۀ دروازۀ شمالی خانۀ خداوند آورد؛ اینک آنجا زنانی نشسته بودند و برای بُتِ تَمّوز می‌گریستند. 15آنگاه مرا گفت: «ای پسر انسان، آیا این را می‌بینی؟ هنوز اعمال کراهت‌آورِ بزرگتر از اینها خواهی دید».
16سپس مرا به صحن درونی خانۀ خداوند درآورد. و اینک، در مدخل معبد خداوند، بین ایوان و مذبح، حدود بیست و پنج مرد بودند که پشت به معبد خداوند و روی به جانب شرق داشتند و آفتاب را به جانب مشرق سَجده می‌کردند. 17آنگاه مرا گفت: «ای پسر انسان، آیا این را می‌بینی؟ آیا برای خاندان یهودا به جای آوردنِ اعمال کراهت‌آوری که در اینجا مرتکب می‌شوند کم است که اکنون این سرزمین را نیز از خشونت آکنده می‌سازند و خشم مرا باز هم بیشتر برمی‌افروزند؟ آنها با این کار تَرکه به بینی خود فرو می‌کنند. 18پس من نیز در غضب عمل خواهم کرد. بر آنان با شفقت نخواهم نگریست و رحم نخواهم کرد، و اگرچه به صدای بلند در گوش من فریاد برآورند، ایشان را اجابت نخواهم نمود.»
9
کشتار بت‌پرستان
1آنگاه شنیدم که خداوند به بانگ بلند ندا در داده، گفت: «ای کسانی که به مجازات شهر برگماشته شده‌اید، نزدیک آیید! هر یک آلت قتّالۀ خود را به دست گیرید.» 2هان دیدم شش مرد از جانب دروازۀ بالایی که مشرف به شمال است، می‌آمدند و هر یک پُتکِ خود را به دست داشتند. در میان آنها مردی بود که جامۀ کتان در بر و دَوات کاتبان بر کمر داشت. آنان داخل شدند و نزد مذبح برنجین ایستادند. 3پس جلال خدای اسرائیل از فراز کروبیانی که بر آنها بود، برخاست و به آستانۀ خانه برآمد و به آن مرد کتان‌پوش که دَوات بر کمر داشت، ندا در داد. 4خداوند او را گفت: «از میان شهر اورشلیم بگذر و بر پیشانی آنان که به سبب اعمال کراهت‌آورِ انجام شده در آن آه و ناله می‌کنند، نشان بگذار.» 5و شنیدم که به دیگران گفت: «از پی او از میان شهر بگذرید و هلاک سازید. بر آنها با شفقت منگرید و بر ایشان رحم مکنید. 6پیر و جوان و دختر و کودک و زن، همه را بکُشید. اما زنهار، بر هر که این نشان را بر خود دارد، دست دراز مکنید. و از قُدس من آغاز کنید.» پس آنان از مشایخی که در برابر خانه بودند، آغاز کردند. 7آنگاه به ایشان گفت: «خانه را نجس سازید و صحنها را از کشتگان پر ساخته، به در آیید». پس آنان بیرون رفتند و در شهر به کشتار آغاز کردند.
8همچنان که می‌کشتند و من تنها مانده بودم، به روی درافتادم و فریاد برکشیده، گفتم: «آه ای خداوندگارْ یهوه! آیا در ریختن غضب خود بر اورشلیم، جملۀ باقیماندگان اسرائیل را هلاک خواهی کرد؟» 9مرا گفت: «گناه خاندان اسرائیل و یهودا بی‌نهایت عظیم است. این سرزمین آکنده از خون است و این شهر پر از بی‌عدالتی است. زیرا می‌گویند، ”خداوند این سرزمین را ترک گفته است؛ خداوند نمی‌بیند.“ 10پس من بر آنان با شفقت نخواهم نگریست و بر ایشان رحم نخواهم کرد، بلکه هرآنچه کرده‌اند، بر سر خودشان خواهم آورد.»
11آنگاه مرد کتان‌پوش که دوات بر کمر داشت، خبر آورد که: «آنچه مرا امر فرمودی، به جای آوردم.»
10
دور شدن جلال
1آنگاه نگریستم، و اینک بر فَلَکی که بر فراز سر کروبیان بود، چیزی شبیه تختی از یاقوت کبود پدیدار شد. 2و خداوند آن مرد کتان‌پوش را خطاب کرده، گفت: «به میان چرخهایی که زیر کروبیان است، داخل شو و دستهایت را از اخگرهای آتشی که در میان کروبیان است پر کن و آنها را بر شهر بپاش.» و او در برابر دیدگانم داخل شد. 3و اما کروبیان در جانب جنوبی معبد ایستاده بودند که آن مرد داخل شد، و ابر صحن درونی را پر ساخت. 4آنگاه جلال خداوند از فراز کروبیان برخاسته، به آستانۀ خانه برآمد و خانه از ابر پر شد و صحن از فروغِ جلالِ خداوند آکنده گشت. 5صدای بالهای کروبیان که چونان صدای سخن گفتن خدای قادرمطلق*‏10‏:5 در عبری: ”اِل شَدّای“. بود، تا صحن بیرونی به گوش می‌رسید.
6هنگامی که خداوند مرد کتان‌پوش را امر کرده، فرمود که، «از میان چرخها، یعنی از میان کروبیان آتشی برگیر،» وی داخل شد و کنار چرخی بایستاد. 7آنگاه آن کروبی، دست خود را از میان کروبیان به آتشی که در میان کروبیان بود، دراز کرد و قدری برگرفت و بر دستان مرد کتان‌پوش نهاد. و او آن را گرفت و بیرون رفت. 8چنین می‌نمود که کروبیان در زیر بالهایشان چیزی به شکل دست آدمی داشتند.
9آنگاه نگریستم، و اینک چهار چرخ در کنار کروبیان بود، یعنی یک چرخ در کنار هر یک از آنها؛ و نِمودِ چرخها مانند زِبَرجَدِ درخشان بود. 10و اما ظاهر آنها چنین بود که همانند یکدیگر بودند، چنانکه گویی چرخی در میان چرخ دیگر بود. 11و چون حرکت می‌کردند، به هر چهار سو می‌رفتند بی‌آنکه در حین رفتن، به جانبی روی بگردانند؛ و به هر سو که چرخ پیشین روی می‌نهاد، بقیه نیز از پی‌اش می‌رفتند، بی‌آنکه در حین رفتن، به جانبی روی بگردانند. 12تمامی پیکر آنها، از جمله پشت و دست و بال کروبیان و نیز چرخها، یعنی چرخهایی که به آن چهار تعلق داشت، از هر طرف آکنده از چشم بود. 13و به گوش خود شنیدم که آن چرخها را ’چرخهای گردان‘ می‌خواندند. 14هر یک از کروبیان را چهار صورت بود: صورت نخستین صورت کروبی بود، صورت دوّمین صورت انسان، صورت سوّمین صورت شیر، و صورت چهارمین، صورت عقاب.
15آنگاه کروبیان صعود کردند. آنها همان موجودات زنده بودند که بر کنار نهر کِبار دیده بودم. 16هرگاه کروبیان حرکت می‌کردند، چرخها نیز در کنارشان حرکت می‌کردند، و هرگاه بال برمی‌افراشتند تا از زمین صعود کنند، چرخها از کنارشان جدا نمی‌شدند. 17هرگاه بازمی‌ایستادند، چرخها نیز بازمی‌ایستادند، و هرگاه صعود می‌کردند، چرخها نیز با آنها صعود می‌کردند، زیرا روحِ موجوداتِ زنده در چرخها بود.
18سپس جلال خداوند از بالای آستانۀ خانه بیرون رفت و بر فراز کروبیان ایستاد. 19و کروبیان در برابر دیدگانم بال برافراشتند و از زمین صعود کردند و همچنان که چرخها را در کنار خود داشتند، بیرون رفتند. آنها نزد دهنۀ دروازۀ شرقی خانۀ خداوند ایستادند و جلال خدای اسرائیل بر فراز ایشان بود. 20آنان همان موجودات زنده بودند که من زیر خدای اسرائیل در کنار نهر کِبار دیده بودم؛ پس دریافتم که کروبیانند. 21هر یک چهار صورت و چهار بال داشتند و زیر بالهایشان چیزی به شکل دست آدمی بود. 22و شکل صورتهایشان همانند همان صورتها بود که کنار نهر کِبار دیده بودم. و هر یک از ایشان به راه مستقیم می‌رفتند.
11
داوری بر رهبران اسرائیل
1آنگاه روح، مرا برگرفت و به دروازۀ شرقی خانۀ خداوند آورد که روی به جانب مشرق دارد. و اینک نزد دهنۀ دروازه بیست و پنج مرد بودند، و در میان ایشان، یَاَزَنیا پسر عَزّور و فِلَطیا پسر بِنایا، از رهبران قوم را دیدم. 2خداوند مرا گفت: «ای پسر انسان، اینان کسانی هستند که تدابیر فاسد می‌کنند و در این شهر مشورتهای شریرانه می‌دهند. 3می‌گویند، ”آیا زمان خانه‌سازی نزدیک نیست؟ این شهر دیگ است و ما گوشت آن هستیم!“ 4پس بر ضد ایشان نبوّت کن! ای پسر انسان، نبوّت کن!»
5آنگاه روحِ خداوند بر من نازل شده، مرا گفت: «بگو خداوند چنین می‌فرماید: ای خاندان اسرائیل، شما بدین‌گونه می‌اندیشید، زیرا من از آنچه در فکرتان می‌گذرد، آگاهم. 6شما بسیاری را در این شهر کشته‌اید و کوچه‌هایش را از کشتگان آکنده‌اید. 7پس خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: کشتگانی که در میان شهر افکنده‌اید، گوشتند و این شهر دیگ است؛ اما شما از میان آن بیرون برده خواهید شد. 8شما از شمشیر می‌ترسید، و خداوندگارْ یهوه می‌فرماید که بر شما شمشیر خواهم آورد. 9و شما را از میان شهر به در آورده، به دست بیگانگان خواهم سپرد و بر شما داوری خواهم کرد. 10به دَمِ شمشیر خواهید افتاد و در مرز اسرائیل شما را داوری خواهم کرد و آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم. 11نه این شهر دیگ شما خواهد بود و نه شما گوشت آن. بلکه در مرز اسرائیل شما را داوری خواهم کرد. 12آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم. زیرا در فرایض من سلوک نکردید و قوانین مرا به جا نیاوردید بلکه مطابق قوانین قومهای اطراف عمل کردید.»
13و چون نبوّت می‌کردم، فِلَطیا پسر بِنایا مُرد. آنگاه به روی درافتادم و به صدای بلند فریاد برآورده، گفتم: «آه ای خداوندگارْ یهوه! آیا باقیماندگان اسرائیل را به‌تمامی هلاک خواهی کرد؟»
وعدۀ احیای اسرائیل
14کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 15«ای پسر انسان، برادرانت و خویشانت، آنان که با تو در تبعیدند، و همۀ خاندان اسرائیل، جملگی کسانی هستند که ساکنان اورشلیم بدیشان می‌گویند: ”از خداوند دور شوید؛ زیرا این زمین به ما به ملکیت بخشیده شده است.“ 16پس بگو، ”خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: اگرچه آنان را به میان قومها به جاهای دور فرستادم و در میان ممالک پراکنده ساختم، با این حال، در ممالکی که به آنها رفتند برای مدتی برایشان همچون قُدسی بودم.“ 17پس بگو، ”خداوندگارْ یهوه می‌فرماید: من شما را از میان قومها جمع خواهم کرد و از ممالکی که در آنها پراکنده شده‌اید، گِرد خواهم آورد و سرزمین اسرائیل را به شما خواهم بخشید.“
18«چون ایشان بدان‌جا آیند، تمامی چیزهای مکروه و قبیح آن را از میانش خواهند زدود. 19من ایشان را یک دل خواهم بخشید، و روحی تازه در اندرونشان خواهم نهاد. دل سنگی را از پیکرشان به در خواهم آورد و دل گوشتین بدیشان خواهم بخشید، 20تا در فرایض من سلوک کنند و قوانین مرا نگاه داشته، آنها را به جا آورند. آنگاه قوم من خواهند بود، و من خدای ایشان خواهم بود. 21اما آنان که دلشان از پی چیزهای مکروه و قبیحشان می‌رود، خداوندگارْ یهوه می‌فرماید که من کردار ایشان را بر سر خودشان خواهم آورد.»
22آنگاه کروبیان بال برافراشتند و چرخها در کنار ایشان بود و جلال خدای اسرائیل بر فرازشان. 23و جلال خداوند از میان شهر برخاست و بر کوهی که در جانب شرقی شهر بود، ایستاد. 24آنگاه روح مرا برگرفت و در عالم رؤیا به روح خدا، به کَلدِه نزد اسیران برد. آنگاه رؤیایی که دیده بودم، از من رَخت بست. 25پس هرآنچه را که خداوند به من نشان داده بود، به اسیران بازگفتم.
12
آیتی از تبعید
1کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 2«ای پسر انسان، تو در میان خاندانی عِصیانگر ساکنی، که چشم برای دیدن دارند، اما نمی‌بینند و گوش برای شنیدن دارند، اما نمی‌شنوند، زیرا که خاندانی عِصیانگرند. 3پس تو ای پسر انسان، اسباب رفتن به تبعید برای خود مهیا ساز و در وقت روز، در برابر دیدگان ایشان به تبعید برو. آری، در برابر دیدگان ایشان، همچون تبعیدی، از مکان خود به مکان دیگر برو؛ شاید توجه کنند، هرچند خاندانی عِصیانگرند. 4در وقت روز، در برابر دیدگان ایشان، بار سفر خود را همچون بار تبعید بیرون آور، و شامگاهان، در برابر دیدگان ایشان، تو خود همچون کسانی که به تبعید می‌روند، بیرون شو. 5در برابر چشمان ایشان، شکافی در دیوار حفر کن و بار سفرت را از میان آن بیرون ببر. 6و در برابر دیدگانشان بار سفر بر دوش بگذار و در تاریکی بیرون ببر. روی خویش را نیز بپوشان تا این سرزمین را نبینی، زیرا که تو را برای خاندان اسرائیل، آیتی ساخته‌ام.»
7پس بر حسب آنچه فرمان یافتم، عمل کردم. در وقت روز، بار سفرم را همچون بار تبعید بیرون آوردم، و شامگاهان، به دستان خود شکافی در دیوار حفر کردم. در تاریکی بار سفرم را بیرون آوردم و در برابر دیدگان ایشان بر دوش حمل کردم.
8بامدادان، کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 9«ای پسر انسان، آیا خاندان اسرائیل، آن خاندان عِصیانگر، تو را نگفتند که، ”چه می‌کنی؟“ 10بدیشان بگو، ”خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: این وحی دربارۀ حاکمی در اورشلیم است و دربارۀ تمامی خاندان اسرائیل که در آنجایند.“ 11بگو: ”من آیتی برای شما هستم: چنانکه من کردم، همچنان بر ایشان واقع خواهد شد، و به تبعید و اسارت خواهند رفت.“ 12و حاکمی که در میان ایشان است اسباب خود را در تاریکی بر دوش گرفته، بیرون خواهد رفت. او شکافی در دیوار خواهد کَند تا آنها را بیرون بَرَد و روی خود را خواهد پوشانید تا این سرزمین را به چشمان خود نبیند. 13من تور خود را بر او خواهم افکند و در دام من گرفتار خواهد شد، و من او را به بابِل، به سرزمین کَلدانیان خواهم برد، اما آنجا را نخواهد دید، و در آنجا خواهد مُرد. 14تمامی اطرافیان و معاونان و لشکریانش را به هر بادی خواهم پراکند و شمشیر برهنه از پی‌شان خواهم فرستاد. 15و چون ایشان را در میان قومها پراکنده سازم و در میان ممالک آواره گردانم، آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم. 16اما شماری اندک از آنان را از شمشیر و قحطی و طاعون باقی خواهم نهاد تا در میان اقوامی که به میان آنها می‌روند، به همۀ اعمال کراهت‌آور خود ندا کنند. آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم.»
17و کلام خداوند دیگر بار بر من نازل شده، گفت: 18«ای پسر انسان، نان خود را لرزان بخور و آب خود را با لرز و اضطراب بنوش. 19و به مردمان این دیار بگو، خداوندگارْ یهوه دربارۀ ساکنان اورشلیم در سرزمین اسرائیل چنین می‌فرماید: آنان نان خود را با اضطراب خواهند خورد و آب خویش را هراسان خواهند نوشید. زیرا سرزمینشان به سبب خشونت همۀ ساکنانش، از هرآنچه در آن است تهی خواهد شد. 20شهرهای مسکون، خراب و این سرزمین به ویرانه‌ای بدل خواهد شد؛ آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم.»
21و کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 22«ای پسر انسان، این مَثَل شما چیست که دربارۀ سرزمین اسرائیل می‌گویید، ”روزها می‌آیند و می‌روند و رؤیاها جامۀ عمل نمی‌پوشند“؟ 23بنابراین، به آنان بگو: ”خداوندگارْ یهوه چنین می‌گوید: این مَثَل را منسوخ خواهم کرد و دیگر آن را در اسرائیل به کار نخواهند برد.“ بلکه به ایشان بگو، آن روزها نزدیکند که رؤیاها جامۀ عمل بپوشند. 24زیرا از این پس در میان خاندان اسرائیل هیچ رؤیای دروغین یا غیبگویی تملق‌آمیز نخواهد بود، 25چون من، یهوه، سخن خواهم گفت و سخنی که من می‌گویم، واقع خواهد شد و دیگر به تأخیر نخواهد افتاد. خداوندگارْ یهوه می‌فرماید: ای خاندان عِصیانگر، من در ایام شما سخن خواهم گفت و آن را به انجام خواهم رسانید.»
26و کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 27«ای پسر انسان، اینک خاندان اسرائیل می‌گویند: ”رؤیایی که او می‌بیند برای ایام طویل است و او برای آیندۀ دور نبوّت می‌کند.“ 28بنابراین به ایشان بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: انجام هیچ‌یک از سخنان من دیگر به تأخیر نخواهد افتاد بلکه کلامی که من می‌گویم، واقع خواهد شد؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.»
13
محکومیت انبیای دروغین
1کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 2«ای پسر انسان، بر ضد انبیای اسرائیل که نبوّت می‌کنند، نبوّت کن! به آنان که از افکار خود نبوّت می‌کنند، بگو، ”کلام خداوند را بشنوید!“ 3خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: وای بر انبیای نادان که تابع روح خویشند و چیزی ندیده‌اند! 4ای اسرائیل، انبیای تو همچون شغالانی میان ویرانه‌هایند! 5آنها به شکافهای حصار برنیامدند و حصاری را برای خاندان اسرائیل مرمت نکردند تا در روز خداوند، بتوانند در جنگ ایستادگی کنند. 6رؤیاهای آنان باطل است و غیبگوییهایشان دروغین. می‌گویند، ”خداوند می‌فرماید،“ حال آنکه خداوند ایشان را نفرستاده است، و با این همه، انتظار دارند سخنانشان واقع شود! 7آیا رؤیاهای باطل ندیده بودید و غیبگوییهای دروغین بر زبان نمی‌راندید، آنگاه که می‌گفتید، ”خداوند می‌فرماید،“ حال آنکه من سخن نگفته بودم؟»
8پس خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: «از آنجا که سخنان باطل گفته‌اید و رؤیاهای دروغین دیده‌اید، اینک من به ضد شما هستم؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه. 9دست من بر ضد انبیایی خواهد بود که رؤیاهای باطل می‌بینند و غیبگوییهای دروغین می‌کنند. آنان در گردهم‌آییِ قوم من جایی نخواهند داشت و نامشان در دفتر خاندان اسرائیل ثبت نخواهد شد، و به سرزمین اسرائیل داخل نخواهند گردید. آنگاه خواهید دانست که من خداوندگارْ یهوه هستم. 10به‌یقین از آن رو که قوم مرا گمراه کرده و گفته‌اند: ”سلامتی است،“ حال آنکه سلامتی نیست، و از آن رو که وقتی قوم دیواری بنا می‌کنند، ایشان آن را به دوغاب می‌پوشانند، 11پس به کسانی که آن را به دوغاب می‌پوشانند بگو که فرو خواهد ریخت! باران سیل‌آسا خواهد بارید و من تگرگهای سخت خواهم فرستاد و باد شدید خواهد وزید. 12و هان چون دیوار فرو ریزد، آیا از شما نخواهند پرسید: ”چه شد دوغابی که دیوار را بدان آغِشتید؟“ 13پس خداوندگارْ یهوه چنین می‌گوید: در غضب خود بادی شدید خواهم وزانید و در خشم من، باران سیل‌آسا و تگرگ عظیم خواهد بود تا همه چیز را نابود کند. 14و آن دیوار را که به دوغاب پوشاندید، فرو ریخته، با خاک یکسان خواهم ساخت تا بنیان آن منکشف گردد. و چون فرو ریزد، شما در میانش هلاک خواهید شد و آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم. 15بدین‌سان، غضب خود را بر آن دیوار و بر آنان که آن را به دوغاب پوشاندند، به کمال جاری خواهم ساخت، و به شما خواهم گفت: دیوار از میان رفت و آنان نیز که آن را به دوغاب پوشاندند، نابود شدند، 16یعنی انبیای اسرائیل که دربارۀ اورشلیم نبوّت می‌کردند و برایش رؤیای سلامتی می‌دیدند، با آنکه سلامتی نبود؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.
17«هان ای پسر انسان، روی به جانب دختران قوم خویش که از افکار خود نبوّت می‌کنند کرده، بر ضد ایشان نبوّت کن 18و بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: وای بر زنانی که بندهای جادویی برای مچ هر دستی می‌دوزند و حجابها برای سر هر قامتی می‌سازند، تا جانها را صید کنند! آیا جان قوم مرا صید خواهید کرد و جان خود را زنده نگاه خواهید داشت؟ 19به‌خاطر مشتی جو و پاره‌ای نان، مرا در میان قومم بی‌حرمت ساخته‌اید. با دروغ گفتن به قوم من که به دروغ گوش فرا می‌دهند، آنان را که لایق مرگ نبودند، کشتید و آنان را که سزاوار مرگند، زنده گذاشتید.
20«پس خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: هان من به ضد بندهای جادویی شما هستم که بدان جانهای مردم را چون جانهای پرندگان صید می‌کنید. آنها را از بازوانتان خواهم دَرید و جانهایی را که همچون پرندگان بدان صید کرده‌اید، خواهم رهانید. 21حجابهایتان را نیز چاک خواهم زد و قوم خود را از چنگتان خواهم رهانید و دیگر همچون طعمه در دستان شما نخواهند بود؛ آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم. 22از آنجا که شما با دروغهایتان دل مرد پارسا را که من محزون نکرده بودم، محزون ساخته‌اید، و دستان مرد شریر را تقویت داده‌اید تا از راه زشت خود بازگشت نکرده، زنده نماند، 23بنابراین دیگر رؤیاهای باطل نخواهید دید و غیبگویی نخواهید کرد. و چون قوم خود را از دستان شما برهانم، آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم.»
14
محکومیت مشایخ بت‌پرست
1برخی از مشایخ اسرائیل نزد من آمده، پیش رویم نشستند. 2آنگاه کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 3«ای پسر انسان! این مردان بتهای بی‌ارزششان را در دل خود جای داده و سنگِ لغزشِ گناهِ خویش را در برابر خود نهاده‌اند. پس آیا حال از من مشورت بطلبند؟ 4بنابراین، ایشان را خطاب کرده بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: هر کس از خاندان اسرائیل که بتهای بی‌ارزش خود را در دلش جای دهد و سنگِ لغزشِ گناهِ خود را در برابر خود بنهد و آنگاه نزد نبی آید، من که خداوندم به او که آمده است، فراخور انبوه بتهایش پاسخ خواهم داد! 5آری، چنین خواهم کرد تا دلهای خاندان اسرائیل را که جملگی به سبب بتهایشان از من مرتد شده‌اند، دوباره تسخیر کنم.
6«پس به خاندان اسرائیل بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: توبه کنید و از بتهای خود دست برکشید و از همۀ اعمال کراهت‌آور خود روی بگردانید. 7زیرا هر کس از خاندان اسرائیل و یا از غریبانِ ساکنِ اسرائیل که خود را از من جدا کند و بتهایش را در دل خود جای داده، سنگ لغزش گناهش را در برابر خود بنهد و آنگاه نزد نبی آید تا به واسطۀ او از من مشورت بخواهد، من که خداوندم، خودْ او را پاسخ خواهم داد. 8من بر ضد چنین کسی خواهم بود و او را مایۀ عبرت و ضرب‌المثل ساخته، از میان قوم خود منقطع خواهم کرد. آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم. 9و اگر نبی فریفته گشته، سخنی بگوید، من، یهوه، آن نبی را فریفته‌ام، و من دست خود را به ضد او دراز کرده، او را از میان قوم خود منقطع خواهم ساخت. 10و آنان مجازات گناهانشان را متحمل خواهند شد، و مجازات مشورت‌خواهنده همانند مجازات نبی خواهد بود، 11تا خاندان اسرائیل دیگر از پیروی من گمراه نشوند و باز خود را با تمامی نافرمانیهای خویش نجس نسازند. آنگاه ایشان قوم من خواهند بود و من خدای ایشان؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.»
داوری اورشلیم
12و کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 13«ای پسر انسان! هرگاه سرزمینی به من خیانت کرده، نسبت به من گناه ورزد و من دست خود را بر آن دراز کنم و عرضۀ نان را در آن قطع کرده،*‏14‏:13 در عبری: «عصای نانش را بشکنم». قحطی بر آن بفرستم و انسان و حیوان را از آن ریشه‌کن سازم، 14حتی اگر این سه مرد، یعنی نوح و دانیال و ایوب نیز در میان آن باشند، تنها جانهای خود را به پارسایی خویش خواهند رهانید؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.
15«و اگر جانوران وحشی را بر آن سرزمین بفرستم تا آن را خالی از سکنه ساخته، به ویرانه‌ای بدل کنند به گونه‌ای که از ترسِ آن جانوران کسی از آن گذر نکند، 16حتی اگر این سه مرد در میان آن باشند، خداوندگارْ یهوه می‌فرماید، به حیات خودم قسم که نخواهند توانست پسران و دختران خود را رهایی دهند، بلکه تنها خود رهایی خواهند یافت ولی آن سرزمین به ویرانه‌ای بدل خواهد شد.
17«و یا اگر شمشیری بر آن سرزمین بیاورم و بگویم: ای شمشیر از این زمین بگذر، و انسان و حیوان را از آن ریشه‌کن سازم، 18حتی اگر این سه مرد در میان آن باشند، خداوندگارْ یهوه می‌گوید، به حیات خودم قسم که نخواهند توانست پسران و دختران خود را رهایی دهند، بلکه تنها خود رهایی خواهند یافت.
19«و اگر طاعون بر آن سرزمین بفرستم و غضب خود را با خون بر آن بریزم تا انسان و حیوان را از آن ریشه‌کن سازم، 20حتی اگر نوح و دانیال و ایوب در میان آن باشند، خداوندگارْ یهوه می‌گوید، به حیات خودم قسم که نخواهند توانست پسران و دختران خود را رهایی دهند، بلکه تنها جانهای خود را به پارسایی خویش خواهند رهانید.
21«زیرا خداوندگارْ یهوه چنین می‌گوید: چقدر بیشتر هنگامی که چهار مجازاتِ سختِ خود، یعنی شمشیر و قحطی و جانوران وحشی و طاعون را بر اورشلیم بفرستم تا انسان و حیوان را از آن ریشه‌کن سازم! 22اما بازماندگانی در آن باقی خواهند ماند، پسران و دخترانی که بیرون آورده خواهند شد؛ هان ایشان نزد شما بیرون خواهند آمد، و شما با دیدن رفتار و کردار ایشان، از مصیبتی که بر اورشلیم نازل کرده‌ام و از هرآنچه بدان رسانیده‌ام، تسلی خواهید یافت. 23خداوندگارْ یهوه می‌گوید که با دیدن رفتار و کردار ایشان تسلی خواهید یافت و خواهید دانست که هرآنچه بدان کردم، بی‌سبب نبوده است.»
15
اورشلیم، تاک بی‌ثمر
1و کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 2«ای پسر انسان، چوب تاک را بر چوب شاخۀ دیگر درختان جنگل چه مزیت است؟ 3آیا چوب آن برای ساختن چیزی به کار می‌آید؟ و یا از چوب آن میخی برای آویزان کردن چیزی می‌توان ساخت؟ 4اینک آن را به عنوان هیزم در آتش می‌افکنند. و چون آتش دو سرش را سوزانْد، و میانش نیم‌سوز شد، آیا دیگر به کاری می‌آید؟ 5براستی که وقتی سالم بود، به کاری نمی‌آمد؛ چقدر بیشتر اکنون که آتش آن را سوزانده و نیم‌سوز شده است؟ 6پس خداوندگارْ یهوه چنین می‌گوید: همچون چوب تاک که آن را از میان درختان جنگل به عنوان هیزم به آتش تسلیم کرده‌ام، ساکنان اورشلیم را نیز تسلیم خواهم کرد. 7و بر ضد آنان خواهم بود. اگرچه از آتشی جان به در بَرَند، آتشی دیگر آنان را خواهد سوزانید، و چون بر ضد ایشان باشم آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم. 8و من این سرزمین را به سبب بی‌وفایی ایشان ویران خواهم ساخت. این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.»
16
اورشلیم، عروس بی‌وفا
1کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 2«ای پسر انسان، اورشلیم را از اعمال کراهت‌آورش آگاه ساز! 3و بگو، خداوندگارْ یهوه به اورشلیم چنین می‌گوید: اصل و ولادت تو از سرزمین کنعان است؛ پدرت اَموری و مادرت حیتّی بود. 4و اما تولد تو: در روزی که متولد شدی، نافت را نبریدند و تو را به آب نشستند تا طاهر شوی، و نه تو را نمک مالیدند ونه به قنداقه پیچیدند. 5چشمی بر تو ترحم نکرد تا از شفقت یکی از این کارها را در حق تو انجام دهد، بلکه در روز تولدت تو را خوار شمرده، به صحرا بیرون افکندند.
6«و من از نزد تو گذر کردم و تو را در خونت غلتان دیدم. پس به تو که در خونت می‌لولیدی، گفتم: ”زنده شو!“ آری، به تو که در خونت می‌لولیدی، گفتم: ”زنده شو!“ 7و تو را همچون گیاهان صحرا پروردم. پس نمو کرده، بزرگ شدی و به سن بلوغ رسیدی. پستانهایت شکل گرفت و گیسوانت بلند شد. اما برهنه و عریان بودی.
8«و دیگر بار از نزد تو گذر کردم، و چون بر تو نگریستم، دیدم که اینک به سن عشق رسیده‌ای. پس دامن ردایم را بر تو گستردم و عریانی‌ات را پوشاندم، و برای تو سوگند خوردم و با تو عهد بستم و از آنِ من شدی؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه. 9تو را به آب شستم و خون از پیکرت زدودم و به روغن تدهینت کردم. 10بر تو لباس گلدوزی شده پوشانیدم و پاپوشهای چرمین به پایت کردم. تو را به کتان نفیس پیچیدم و به ابریشم پیراستم. 11به زیورها زینتت دادم و دستبندها بر دستانت و گردنبندی بر گردنت نهادم. 12بر بینی‌ات حلقه و بر گوشهایت گوشواره‌ها و بر سرت تاجی زیبا نهادم. 13پس، به طلا و نقره آراسته شدی. جامه‌ات از کتانِ نفیس و ابریشم و پارچۀ گلدوزی شده بود و خوراکت آرد مرغوب و عسل و روغن. پس بی‌نهایت زیبا شده، به درجۀ ملوکانه ممتاز گشتی. 14آوازۀ تو به سبب زیبایی‌ات در میان قومها پخش شد، زیرا خداوندگارْ یهوه می‌فرماید که آن زیبایی به سبب فرّ و شکوه من که آن را بر تو نهادم، کامل بود.
15«اما تو بر زیبایی خود توکل کردی و به سبب آوازه‌ات فاحشگی نمودی و فحشای خود را بر هر رهگذری که خواهان آن بود فرو ریختی. 16از جامه‌هایت برخی را گرفته، بدانها مکانهای بلندِ رنگارنگ برای خود ساختی و بر آنها زنا کردی، کارهایی که نباید واقع شود و هرگز نباید رُخ دهد. 17همچنین، جواهرات زیبایت را، از طلا و نقره‌ای که من به تو داده بودم، برگرفته تمثالهای مردان برای خود ساختی و با آنها زنا کردی. 18و جامه‌های گلدوزی شده‌ات را گرفته، بر آنها پوشانیدی و روغن و بخورِ مرا پیش آنها نهادی. 19همچنین نانی را که من به تو داده بودم و آرد مرغوب و روغن و عسلی را که تو را بدان پرورده بودم، همچون رایحۀ خوشایند پیش آنها گذاشتی. آری، خداوندگارْ یهوه می‌گوید که چنین بود. 20پسران و دخترانی را که برای من زاده بودی، برگرفتی و آنها را چون خوراک برای بتها قربانی کردی. آیا فاحشه‌گری تو کم بود 21که فرزندان مرا نیز کشتی و آنها را با گذراندن از آتش به بتها تسلیم کردی؟ 22در تمامی اعمال کراهت‌آور و فاحشه‌گری خود، ایام جوانی خویش را به یاد نیاوردی، آنگاه که عریان و برهنه در خون خود می‌غلتیدی.
23«خداوندگارْ یهوه می‌گوید: وای بر تو! وای بر تو! زیرا علاوه بر تمامی شرارتهایت، 24محرابگاه و مکانی بلند در هر میدان برای خود ساختی. 25و بر سر هر کوچه، مکانهای بلند خود را بنا کردی و زیبایی خویش را مکروه ساختی، و برای هر رهگذری پاهای خود را گشوده، بر زناکاری خویش افزودی. 26با همسایگانِ مصریِ شهوترانت زنا کردی و بر زناکاری خود افزوده، خشم مرا برافروختی. 27پس، اینک من دست خود را بر تو دراز کرده، از سهمیه‌ات کاستم و تو را به آرزوی نفرت‌کنندگانت، یعنی دختران فلسطینیان، که از رفتار قبیح تو شرمگین بودند، تسلیم کردم. 28و چون باز سیر نشدی، با آشوریان نیز زنا کردی؛ آری، با آنان نیز زنا کردی، اما باز سیر نشدی. 29و فحشای خود را تا به سرزمین تاجران، یعنی کَلدِه، گستردی، اما از این هم سیر نشدی.
30«خداوندگارْ یهوه می‌گوید: دل تو چه بیمار است که تمامی این اعمال را که کار فاحشه‌ای بی‌حیا است، انجام می‌دهی. 31برای خود محرابگاهی بر سر هر کوی، و مکانی بلند در هر میدان بنا کردی. با این همه، همچون دیگر فاحشه‌ها نبودی، زیرا که مزد را خوار شمردی. 32ای زن زناکار که بیگانگان را به جای شوهر خود می‌پذیری، 33همۀ فاحشه‌ها اُجرت می‌گیرند، اما تو به همۀ معشوقانت هدیه دادی. تو به ایشان رشوه دادی تا از هر سو در پی فحشای تو نزدت بیایند. 34پس، تو در فاحشگی خود برخلاف دیگر زنان بودی. هیچ‌کس از پی تو نیامد تا تو را به فاحشگی بگیرد، و تو اُجرت نگرفتی بلکه اُجرت دادی، پس تو برخلاف دیگران بودی.
35«پس، تو ای فاحشه، کلام خداوند را بشنو: 36خداوندگارْ یهوه چنین می‌گوید: از آن رو که هَوَسرانی تو به فراوانی جریان یافت و عریانی تو در زناکاری با معشوقانت و با همۀ بتهای بی‌ارزشت آشکار گردید، و نیز به سبب خون فرزندانت که به پای ایشان ریختی، 37اینک همۀ معشوقانت را که از ایشان لذت می‌بردی گِرد خواهم آورد، خواه آنان را که دوست می‌داشتی و خواه آنان را که نفرت می‌کردی؛ آری همۀ آنان را از هر سو بر ضد تو گِرد خواهم آورد و برهنگی تو را بر ایشان آشکار خواهم ساخت تا تمامیِ عریانی‌ات را ببینند. 38بر تو همان فتوایی را خواهم داد که بر زنانی که زنا می‌کنند و خون می‌ریزند، و در خشم و غیرت خویش خونت را خواهم ریخت. 39و تو را به دست عاشقانت تسلیم خواهم کرد و آنان محرابگاههای تو را ویران کرده، مکانهای بلندت را فرو خواهند ریخت و جامه‌هایت را از تنت کنده، جواهرات زیبایت را خواهند گرفت و برهنه و عریان رهایت خواهند کرد. 40آنان جماعتی را بر ضد تو فرا خواهند آورد که تو را سنگسار کرده، به شمشیر خود پاره پاره خواهند نمود، 41و خانه‌های تو را به آتش خواهند سوزانید و در برابر دیدگانِ زنانِ بسیار بر تو مکافات خواهند رسانید. پس من تو را از فاحشگی باز خواهم داشت و تو دیگر اُجرت نخواهی داد. 42بدین‌سان خشم خود را نسبت به تو فرو خواهم نشانید و غیرتم از تو بر خواهد گشت؛ و آرام گرفته، دیگر خشمگین نخواهم بود. 43چون دوران جوانی خویش را به یاد نیاوردی بلکه خشم مرا به همۀ اینها برانگیختی، پس خداوندگارْ یهوه می‌گوید که هان من نیز کردار خودت را بر سرت خواهم آورد. آیا علاوه بر تمامی کارهای کراهت‌آور خود، هرزگی نکردی؟
44«اینک هر که مَثَل می‌آورد، این مَثَل را بر تو خواهد آورد که: ”دختر، به مادرش می‌رود!“ 45براستی که تو دختر مادرت هستی! همان که از شوهر و فرزندان خود نفرت داشت؛ و براستی که جفت خواهرانت هستی! همانان که از شوهران و فرزندان خود نفرت داشتند. مادرت حیتّی و پدرت اَموری بود. 46خواهر بزرگت، سامِرِه است که با دخترانش به جانب شمال تو زندگی می‌کند و خواهر کوچکت سُدوم است که با دخترانش به جانب جنوب تو ساکن است. 47تو نه تنها در راههای ایشان گام برداشتی و مطابق اعمال کراهت‌آورشان عمل کردی، بلکه در مدتی بس کوتاه، در همۀ راههایت از آنان فاسدتر گشتی. 48خداوندگارْ یهوه می‌گوید: به حیات خودم قسم که حتی خواهرت سُدوم و دخترانش چنان نکردند که تو و دخترانت کردید.
49«هان گناه خواهرت سُدوم این بود: او و دخترانش تکبر و خوراک فراوان داشتند و در رفاه و آسوده‌خیالی به سر می‌بردند، اما از فقیران و نیازمندان دستگیری نمی‌کردند. 50آنها مغرور بودند و در حضور من مرتکب اعمال کراهت‌آور می‌شدند؛ پس چون این را دیدم، ایشان را از میان برداشتم. 51سامِرِه نیز نیمِ گناهان تو را مرتکب نشد. تو بیش از همۀ آنان مرتکب اعمال کراهت‌آور شدی و با همۀ اعمال قبیحت خواهرانت را پارسا نمایاندی. 52حال تو نیز که به دفاع از خواهرانت برخاستی، متحمل رسوایی خود شو! از آنجا که تو با قباحتی بیش از خواهرانت مرتکب گناه شدی، ایشان از تو پارساترند. پس تو نیز شرمگین باش و متحمل رسوایی‌خود شو، زیرا روی خواهرانت را سپید کردی!
53«اما سعادت ایشان، یعنی سعادت سُدوم و دخترانش و سعادت سامِرِه و دخترانش را احیا خواهم کرد، و سعادت تو را نیز در میان ایشان احیا خواهم کرد، 54تا متحمل رسوایی خود شوی و به سبب هرآنچه در تسلی بخشیدن ایشان کرده‌ای، به شرم آیی. 55و اما خواهرانت، یعنی سُدوم و دخترانش، به حالت نخستِ خود بر خواهند گشت و سامِرِه و دخترانش به حالت نخست خود بر خواهند گشت، و تو و دخترانت نیز به حالت نخست خود بر خواهید گشت. 56آیا خواهرت سُدوم در روز تکبرِ تو بر زبانت ضرب‌المثل نبود، 57پیش از آنکه شرارت تو هویدا گردد؟*‏16‏:۵۷ یا: «تو در روز تکبرت حتی نام خواهرت را بر زبان نمی‌آوردی، پیش از آن که شرارت تو هویدا گردد». حال تو خودْ در میان دختران اَرام*‏16‏:57 برخی نسخه‌ها: ”اَدوم“. و جمیع همسایگانش و دختران فلسطین مورد نکوهش هستی، یعنی همۀ اطرافیان که تو را خوار می‌شمارند. 58خداوند می‌فرماید: تو متحمل عواقب هرزگی و اعمال کراهت‌آورت خواهی شد.
عهد جاودانی خداوند
59«زیرا خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: به همان‌گونه که تو عمل کردی، من با تو عمل خواهم کرد، زیرا تو با شکستن عهد، سوگند را خوار شمردی. 60با این حال، من عهد خود را که در ایام جوانی‌ات با تو بستم، به یاد خواهم آورد و با تو عهد جاودانی استوار خواهم داشت. 61و آنگاه که خواهران بزرگتر و کوچکترت را بپذیری، راههای خود را به یاد خواهی آورد و شرمسار خواهی شد. من ایشان را به جای دختران به تو خواهم بخشید، اما نه بر اساس عهد خویش با تو. 62من عهد خود را با تو استوار خواهم کرد، و آنگاه خواهی دانست که من یهوه هستم. 63و خداوندگارْ یهوه می‌گوید که چون برای تو به جهت هرآنچه کرده‌ای کفاره کنم، آنگاه به یاد آورده، شرمسار خواهی شد و از فرط رسوایی دیگر هرگز دهان نخواهی گشود.»
17
مَثَل دو عقاب و تاک
1کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 2«ای پسر انسان، معمایی طرح کن و مثَلی برای خاندان اسرائیل بیاور. 3بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: عقابی بزرگ با بالهای سِتُرگ و پرهای بلند و رنگارنگ به لبنان آمد و نوک سرو آزاد را گرفت. 4و بالاترین جوانۀ آن را کَند و به دیار تاجران برد و در شهر سوداگران نهاد. 5سپس، از بذر آن سرزمین برگرفت و در زمینی حاصلخیز، کنار آبهای بسیار، چون درخت بیدی بر زمین کاشت. 6دانه روئید و تاکی کوتاه اما رو به رشد گردید و شاخه‌هایش به سوی عقاب سر برکشید ولی ریشه‌هایش زیرِ آن ماند. پس تاکی شد و شاخه‌ها رویانید و نهالها آورد.
7«و اما عقاب بزرگ دیگری بود با بالهای سِتُرگ و پرهای بسیار. اینک تاک از بستری که در آن کاشته شده بود، ریشه‌های خود را به سوی آن عقاب مایل گردانید و شاخه‌هایش را به جانب او فرستاد تا عقاب او را سیراب کند. 8باری، آن تاک در زمینی خوب کنار آبهای بسیار کاشته شده بود تا شاخه رویانیده، میوه دهد و تاکی مرغوب گردد.
9«بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: آیا این تاک برومند خواهد شد؟ آیا عقاب ریشه‌هایش را بر نخواهد کَند و میوه‌اش را نخواهد چید تا خشک شود؟ همۀ برگهای نورسته‌اش خشک خواهد شد، و برای برکَندنش از ریشه به بازوی نیرومند و مردمان بسیار نیاز نیست. 10هان اگرچه کاشته شده است، آیا برومند خواهد شد؟ آیا چون باد شرقی بر آن بوزد، یکسره نخواهد پژمرد و در بستری که در آن روییده است، نخواهد خشکید؟»
11آنگاه کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 12«به این خاندان عِصیانگر بگو، آیا معنی این چیزها را نمی‌دانید؟ به آنان بگو، اینک پادشاه بابِل به اورشلیم آمد و پادشاه و صاحبمنصبانش را گرفته، نزد خود به بابِل برد. 13و از نسل ملوکانه یکی را برگرفت و با وی عهد بست و او را سوگند داد. او همچنین مردان برجستۀ آن سرزمین را به اسارت برد، 14تا آنکه مملکت خوار شود و نتواند سر بلند کند بلکه تنها با حفظ عهد خویش استوار بماند. 15اما او بر پادشاه بابِل عِصیان ورزیده، فرستادگانی به مصر گسیل داشت تا اسبان و لشکریان بسیار به او بدهند. آیا او کامیاب خواهد شد؟ آیا کسی که چنین کند، خواهد رَست؟ آیا کسی که پیمان‌شکنی کرده است، جان به در خواهد بُرد؟
16«خداوندگارْ یهوه می‌گوید: به حیات خودم قسم که به‌یقین در وسط بابِل خواهد مرد، در سرزمین پادشاهی که او را به سلطنت رسانید اما او سوگند خود را به وی خوار شمرد و پیمان خود را با وی شکست. 17پس چون بابِلیان پشته‌ها بر پا کنند و سنگرها بسازند تا جانهای بسیاری را هلاک سازند، فرعون با لشکر عظیم و گروه کثیرش او را در جنگ یاری نخواهد داد. 18زیرا پیمان را شکسته، سوگند را خوار شمرد، و با آنکه دست داده بود، این کارها را کرد؛ پس جان به در نخواهد برد. 19بنابراین خداوندگارْ یهوه چنین می‌گوید: به حیات خودم قسم که مکافات خوار شمردنِ سوگند من و شکستن پیمانم را به‌یقین بر سرش خواهم آورد. 20تور خود را بر او خواهم گسترد و او در دام من گرفتار خواهد شد. او را به بابِل خواهم آورد و به سبب خیانتی که به من ورزیده، محاکمه خواهم کرد. 21برگزیدگانِ*‏17‏:21 یا ”فراریان“. لشکرش همگی به دم شمشیر خواهند افتاد و بازماندگانشان به دست هر باد پراکنده خواهند شد. آنگاه خواهید دانست که من، یهوه، سخن گفته‌ام.»
22خداوندگارْ یهوه چنین می‌گوید: «من خودْ از بلندترین نوک سرو آزاد، جوانه‌ای گرفته، آن را خواهم کاشت. من از بالاترین جوانه‌هایش، جوانه‌ای لطیف خواهم کَند و خودْ آن را بر کوهی رفیع و بلند خواهم نشانید. 23آری من آن را بر کوهی بلند که اسرائیل باشد خواهم کاشت، تا شاخه‌ها آورده، میوه دهد و سَرو آزادی مرغوب گردد. انواع پرندگان زیر آن ساکن خواهند شد و هر قِسم مرغ بالدار در سایۀ شاخه‌هایش آشیان خواهد کرد. 24و همۀ درختان صحرا خواهند دانست که من، یهوه، درخت بلند را پست می‌سازم و درخت پست را برمی‌افرازم؛ درخت سبز را می‌خشکانم و درخت خشک را برومند می‌سازم. من، یهوه، سخن گفته‌ام و آن را به عمل خواهم آورد.»
18
مجازات هر شخص به‌خاطر گناهش
1کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 2«مقصود شما از آوردن این مَثَل دربارۀ سرزمین اسرائیل چیست که می‌گویید: ”پدران غوره می‌خورند، و دندان فرزندان کُند می‌شود“؟ 3خداوندگارْ یهوه می‌فرماید، به حیات خودم قسم که از این پس در اسرائیل این مَثَل را نخواهید آورد. 4اینک همۀ جانها از آنِ من است؛ جانهای پدران همانند جانهای پسران از آن من است، و هر جانی که گناه کند، همان خواهد مرد.
5«اگر کسی پارسا باشد و انصاف و عدالت را به جا آورد، 6و بر روی کوهها خوراک نخورد و چشم به سوی بتهای بی‌ارزش خاندان اسرائیل برنیفرازد، و زن همسایۀ خویش را بی‌عصمت نسازد و به زنی در ایام قاعدگی نزدیکی ننماید، 7و بر کسی ظلم نکند و گرو کسی را که از او قرض گرفته، به او بازپس دهد و مال کسی را غَصْب نکند، بلکه نان خویش را به گرسنگان دهد و برهنگان را به جامه بپوشاند، 8و نقد خود را به ربا ندهد و سود نستاند، و از بی‌انصافی بپرهیزد، و انصاف حقیقی را میان افراد برقرار دارد، 9و در فرایض من سلوک کند و قوانین مرا نگاه داشته آنها را با امانت به عمل آورد، چنین کسی پارسا است و به‌یقین خواهد زیست؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.
10«اما اگر این شخص پسری خشن و خون‌ریز تولید کند که یکی از این کارها را به عمل آورد - 11اگرچه خود او هیچ‌یک از آنها را نکرده باشد - یعنی بر فراز کوهها خوراک بخورد و زن همسایۀ خویش را بی‌عصمت سازد 12و بر فقیران و نیازمندان ستم روا دارد و مال دیگری را غصب کند و آنچه را به گرو گرفته، بازپس ندهد و چشمان خویش به سوی بتها برافرازد و مرتکب اعمال کراهت‌آور شود، 13و نقد خود را به ربا دهد و سود بستاند، آیا چنین کسی زنده خواهد ماند؟ البته که نه! او به سبب همۀ کارهای کراهت‌آوری که کرده است، به‌یقین خواهد مرد، و خونش بر گردن خودش خواهد بود.
14«حال اگر این مرد پسری داشته باشد که همۀ گناهانی را که پدرش مرتکب می‌شود، ببیند، و آنها را ملاحظه کرده، مانند پدرش عمل نکند، 15یعنی بر فراز کوهها خوراک نخورد و چشم به سوی بتهای خاندان اسرائیل برنیفرازد و زن همسایۀ خویش را بی‌عصمت نسازد، 16و بر کسی ستم روا ندارد و گرو نگیرد و مال کسی را غصب نکند، بلکه نان خویش را به گرسنگان دهد و برهنگان را به جامه بپوشاند 17و دست خویش از گناه*‏18‏:17 ترجمۀ یونانی هفتادتَنان؛ رجوع کنید به آیۀ ۸. در عبری: «دست خویش از فقیران برگیرد». بازدارد و ربا و سود نستاند و قوانین مرا به عمل آورد و در فرایض من سلوک کند، چنین کسی به سبب گناه پدرش نخواهد مرد، بلکه به‌یقین زنده خواهد ماند. 18و اما پدرش، از آنجا که ستم روا داشته و مال برادرانش را غصب کرده و در میان قوم خویش به آنچه نیکو نیست عمل کرده است، در گناه خویش خواهد مرد.
19«اما شما می‌گویید: ”چرا پسر متحمل بار تقصیر پدر نشود؟“ وقتی پسر به انصاف و پارسایی عمل کرده و تمامی فرایض مرا نگاه داشته و آنها را به جا آورده است، به‌یقین زنده خواهد ماند. 20هر که گناه کند، اوست که خواهد مرد. پسر متحمل بار تقصیر پدر نخواهد شد و نه پدر متحمل بار تقصیر پسر. پارساییِ شخص پارسا به حساب خودش گذاشته خواهد شد و شرارت شخص شریر نیز به حساب خودش.
21«اما اگر شخص شریر از همۀ گناهانی که مرتکب شده، روی بگرداند و همۀ فرایض مرا نگاه داشته، به انصاف و پارسایی عمل کند، به‌یقین زنده خواهد ماند و نخواهد مرد. 22هیچ‌یک از نافرمانیهایی که مرتکب شده، به ضد او به یاد آورده نخواهد شد؛ بلکه به سبب آن پارسایی که به جا آورده، زنده خواهد ماند. 23خداوندگارْ یهوه می‌فرماید: آیا براستی من از مردن شخص شریر خشنود می‌شوم؟ نه! بلکه از اینکه او از راههای خود بازگشت کند و زنده بماند. 24اما اگر شخص پارسا، از پارسایی‌اش برگردد و شرارت ورزد و بر وفق همۀ اعمال کراهت‌آوری که شریران انجام می‌دهند عمل کند، آیا زنده خواهد ماند؟ نه! به‌واقع هیچ‌یک از اعمال پارسایانه‌ای که به جا آورده است به یاد آورده نخواهد شد، بلکه به سبب خیانتی که ورزیده و گناهی که کرده است، خواهد مرد.
25«اما شما می‌گویید: ”راه خداوندگار منصفانه نیست!“ پس اکنون ای خاندان اسرائیل بشنوید: آیا راه من است که منصفانه نیست یا راههای شما؟ 26وقتی شخص پارسا، از پارسایی‌اش برگردد و مرتکب شرارت شود، به سبب آن خواهد مرد؛ آری، او به سبب شرارتی که مرتکب شده، خواهد مرد. 27به همین‌سان، اگر شخص شریر از شرارتی که کرده، برگردد و به انصاف و پارسایی عمل کند، جان خود را زنده نگاه خواهد داشت. 28از آنجا که او همۀ نافرمانیهایی را که مرتکب شده، ملاحظه کرده و از آنها برگشته است، به‌یقین زنده خواهد ماند و نخواهد مرد. 29اما خاندان اسرائیل می‌گویند: ”راه خداوندگار منصفانه نیست!“ ای خاندان اسرائیل، آیا راههای من است که منصفانه نیست یا راههای شما؟
30«پس ای خاندان اسرائیل، خداوندگارْ یهوه می‌گوید، من هر یک از شما را بر حسب اعمالش داوری خواهم کرد. توبه کنید و از تمامی نافرمانیهای خود بازگشت نمایید، تا شرارت موجب سقوط شما نشود. 31همۀ نافرمانیهایی را که مرتکب شده‌اید، از خود به دور افکنید و قلبی نو و روحی تازه برای خود فراهم کنید! ای خاندان اسرائیل، چرا بمیرید؟ 32زیرا، خداوندگارْ یهوه می‌گوید، من از مرگ هیچ‌کس خشنود نمی‌شوم؛ پس بازگشت کنید و زنده مانید.»
19
مرثیه‌ای برای رهبران اسرائیل
1و اما تو مرثیه‌ای برای رهبران اسرائیل بسرا 2و بگو:
مادر شما چه بود؟
ماده‌شیری در میان شیران!
در میان شیران ژیان می‌خوابید،
و بچه‌هایش را می‌پرورْد!
3یکی از بچه‌هایش را بزرگ کرد،
و او شیر ژیانی شد؛
شکار کردن آموخت،
و آدمیان را خورد.
4قومها درباره‌اش شنیدند،
و او در حفرۀ آنان گرفتار شد؛
و به قلابها او را به سرزمین مصر بردند.
5چون ماده‌شیر دید که عبث انتظار کشیده،
و امیدش بر باد رفته است،
یکی دیگر از شیربچگان خود را برگرفت
و او را شیر ژیانی ساخت.
6او با شیران گشته،
شیری ژیان شد،
و شکار کردن آموخت
و آدمیان را خورد؛
7قلعه‌های ایشان را فرو ریخت،
و شهرهایشان را ویران ساخت.
زمین و هر چه در آن بود،
از آوای غرش او به وحشت افتادند.
8پس قومها از ولایات پیرامونش
به ضد او برآمدند،
و تور خود را برایش گستردند،
و او در حفرۀ ایشان گرفتار شد.
9به قلابها او را کشیده، در قفس نهادند
و نزد پادشاه بابِل بردند.
او را در حبس نهادند،
تا آوایش دیگر بر کوههای اسرائیل شنیده نشود.
10مادرت همچون تاکی بود در تاکستان،
نشانده بر کنارۀ آب؛
پر میوه بود و پر شاخه،
از فراوانی آب.
11شاخه‌های نیرومند داشت،
مناسب به جهت عصای سلاطین؛
قامتش بلند بود،
بلندتر از دیگر شاخه‌های ستبر؛
نمایان در بلندایش،
با انبوه شاخه‌ها.
12اما در غضب از ریشه کنده شد،
و بر زمین افکنده گردید؛
باد شرقی میوه‌هایش را خشکانید
و شاخه‌های نیرومندش شکسته، خشک شدند،
و آتش آنها را سوزانید.
13حال در بیابان نشانده شده است،
در زمینی خشک و تشنه.
14آتش از ساقه‌اش برآمد
و میوه‌اش را سوزانید،
آن‌سان که دیگر شاخۀ نیرومندی در آن نماند،
و نه عصایی به جهت سلاطین.
این مرثیه است و مرثیه شده است.
20
سرکشی دائمی اسرائیل
1در روز دهمِ ماه پنجم از سال هفتم، برخی از مشایخ اسرائیل آمدند تا از خداوند مشورت بخواهند، و در برابر من نشستند. 2کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 3«ای پسر انسان، مشایخ اسرائیل را خطاب کرده، بدیشان بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: آیا آمده‌اید تا از من مشورت بخواهید؟ به حیات خودم قسم که به شما اجازۀ مشورت‌خواهی از خود نخواهم داد؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.
4«ای پسر انسان، آیا ایشان را داوری خواهی کرد؟ آیا ایشان را داوری خواهی کرد؟ ایشان را از اعمال کراهت‌آور پدرانشان آگاه ساز، 5و بدیشان بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: آن روز که اسرائیل را برگزیدم، با دست افراشته برای فرزندان خاندان یعقوب سوگند خوردم و خود را در سرزمین مصر به آنان شناسانیدم. با دست افراشته، برایشان سوگند خورده، گفتم، من یهوه، خدای شما هستم. 6آن روز برای ایشان سوگند خوردم که ایشان را از سرزمین مصر بیرون آورده، به سرزمینی خواهم برد که برایشان جستجو کرده بودم؛ سرزمینی که شیر و شهد در آن جاری است، و پرشکوه‌ترینِ همۀ سرزمینهاست. 7بدیشان گفتم: هر یک از شما چیزهای قبیحی را که چشم بدانها دارید از خود دور کنید و خویشتن را به بتهای بی‌ارزش مصر نجس مسازید؛ زیرا من یهوه خدای شما هستم. 8اما ایشان بر من عِصیان ورزیده، نخواستند به من گوش فرا دهند. هیچ‌یک از آنان چیزهای قبیحی را که چشم بدانها داشتند، از خود دور نکردند و بتهای مصر را ترک نگفتند.
«پس گفتم غضب خود را بر ایشان فرو خواهم ریخت و خشم خویش را در میان سرزمین مصر به کمال بر آنان جاری خواهم ساخت. 9اما به پاس نام خود عمل کردم تا نامم در نظر قومهایی که ایشان در میان آنها بودند بی‌حرمت نشود، قومهایی که در نظر ایشان با بیرون آوردن بنی‌اسرائیل از سرزمین مصر، خود را به قوم خویش شناسانیده بودم. 10پس ایشان را از سرزمین مصر به در آورده، به بیابان رهنمون شدم. 11فرایض خود را بدیشان دادم و قوانین خویش را بدیشان آموختم، که هر که بدانها عمل کند، خواهد زیست. 12نیز شَبّاتهای خود را بدیشان دادم تا نشانی میان من و آنان باشد، تا بدانند که من یهوه هستم که آنان را تقدیس می‌کنم. 13اما خاندان اسرائیل در بیابان بر من عِصیان ورزیده، در فرایضم سلوک نکردند و قوانین مرا خوار شمردند، فرایض و قوانینی را که هر که بدانها عمل کند، خواهد زیست. آنان همچنین شَبّاتهای مرا بس بی‌حرمت کردند.
«آنگاه گفتم غضب خود را در بیابان بر ایشان فرو خواهم ریخت تا به‌کلی نابودشان کنم. 14اما به پاس نام خود عمل کردم تا نامم در نظر قومهایی که ایشان را در نظر آنها بیرون آورده بودم، بی‌حرمت نشود. 15همچنین در بیابان با دست افراشته برای آنان سوگند خوردم که ایشان را به سرزمینی که بدیشان داده بودم، درنخواهم آوَرد، سرزمینی که شیر و شهد در آن جاری است، و پرشکوه‌ترینِ همۀ سرزمینهاست. 16زیرا ایشان قوانین مرا خوار شمرده، در فرایض من سلوک نکردند و شَبّاتهای مرا بی‌حرمت ساختند، چراکه دل ایشان پیوسته از پی بتهایشان می‌رفت. 17با این حال، چشمانم بر ایشان ترحم کرد به گونه‌ای که هلاکشان نساختم و در بیابان به‌کلی نابودشان نکردم.
18«در بیابان به فرزندانشان گفتم: در فرایض پدرانتان سلوک مکنید و قوانین ایشان را نگاه مدارید و خویشتن را به بتهای آنان نجس مسازید. 19من یهوه خدای شما هستم. در فرایض من سلوک کنید و قوانین مرا نگاه داشته، آنها را به جا آورید. 20شَبّاتهای مرا مقدس بدارید تا در میان من و شما نشانی باشد، تا بدانید که من یهوه خدای شما هستم.
21«اما فرزندان بر من عِصیان ورزیده، در فرایض من سلوک نکردند و قوانین مرا به‌دقّت نگاه نداشتند، فرایض و قوانینی را که هر که بدانها عمل نماید، بدانها زیست خواهد کرد. آنان همچنین شَبّاتهای مرا بی‌حرمت کردند.
«پس گفتم که غضب خود را در بیابان بر ایشان فرو خواهم ریخت و خشم خود را به کمال بر آنان جاری خواهم ساخت. 22اما دست خویش را بازداشتم و به پاس نام خویش عمل کردم تا نامم در نظر قومهایی که آنان را در نظر ایشان بیرون آورده بودم، بی‌حرمت نشود. 23همچنین در بیابان با دست افراشته برای آنان سوگند خوردم که ایشان را میان قومها پخش خواهم کرد و در میان ممالک، پراکنده خواهم ساخت. 24زیرا قوانین مرا به جای نیاوردند و فرایض مرا خوار شمردند و شَبّاتهای مرا بی‌حرمت ساختند و چشمانشان در پی بتهای پدرانشان بود. 25بنابراین من نیز فرایضی بدیشان دادم که نیکو نبود و قوانینی که بدان زیست نتوانستند کرد. 26و ایشان را به هدایای ایشان همچون قربانی نخست‌زادگانشان نجس ساختم*‏20‏:26 این رسمی بود که اسرائیلیان از قبایل بت‌پرست مجاور خود آموخته بودند. در این مراسم کودکان (نخست‌زادگان) را برای بُت مولِک قربانی می‌کردند و از آتش می‌گذراندند. تا ایشان را به هراس افکنم و دریابند که من یهوه هستم!
27«بنابراین، ای پسر انسان، خاندان اسرائیل را خطاب کرده، بدیشان بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: در این نیز پدرانتان خیانت کرده، به من کفر ورزیدند. 28زیرا هنگامی که ایشان را به سرزمینی درآوردم که با دست افراشته سوگند خورده بودم بدیشان بدهم، هر جا تپه‌ای بلند و یا درختی پر برگ می‌دیدند، همان‌جا قربانیهایشان را تقدیم می‌کردند و مرا با هدایایشان به خشم می‌آوردند و رایحۀ خوشایند خود را می‌پراکندند و هدایای ریختنی‌شان را می‌ریختند. 29پس آنان را گفتم: این مکان بلند چیست که بدان‌جا می‌روید؟ پس نام آن تا بدین روز بامَه*‏20‏:29 ”بامَه“ یعنی ”مکان بلند“. خوانده می‌شود.
30«بنابراین به خاندان اسرائیل بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: آیا با در پیش گرفتن طریق پدرانتان، خویشتن را نجس می‌سازید و با پیروی از اعمال قبیح آنها فاحشگی می‌کنید؟ 31شما تا بدین روز وقتی هدایای خود را تقدیم می‌کنید و فرزندانتان را از آتش می‌گذرانید، خود را با همۀ بتهایتان نجس می‌سازید. ای خاندان اسرائیل، آیا به شما اجازۀ مشورت‌خواهی از خود بدهم؟ خداوندگارْ یهوه می‌فرماید، به حیات خودم قسم که اجازه نخواهم داد. 32آنچه به ذهن شما خطور کرده، هرگز تحقق نخواهد یافت - آنگاه که می‌گویید: ”همچون قومها و طوایفِ دیگر ممالک گشته، چوب و سنگ را عبادت خواهیم کرد.“
احیای اسرائیل
33«خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: به حیات خودم قسم که با دست قوی و بازوی دراز و غضبِ فرو ریخته، بر شما سلطنت خواهم کرد. 34شما را از میان ملتها بیرون خواهم آورد و با دست قوی و بازوی دراز و غضب فرو ریخته، شما را از ممالکی که در آنها پراکنده شده‌اید، گرد خواهم آورد. 35و شما را به بیابانِ ملتها آورده، در آنجا رو در رو بر شما داوری خواهم کرد. 36خداوندگارْ یهوه می‌فرماید: همان‌گونه که در بیابانِ سرزمین مصر بر پدرانتان داوری کردم، بر شما نیز داوری خواهم کرد. 37و شما را از زیر عصای خود گذرانیده، به پیوندِ عهد خود در خواهم آورد. 38آنان را که سرکش شده و از من نافرمانی کرده‌اند، از میانتان خواهم زدود. آنان را از سرزمین غربتشان بیرون خواهم آورد اما به سرزمین اسرائیل در نخواهند آمد. آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم.
39«و اما در مورد شما ای خاندان اسرائیل، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: هر یک از شما رفته، بتهای خود را عبادت کنید، اما پس از آن به‌یقین به من گوش فرا خواهید داد و دیگر نام قدوس مرا با هدایا و بتهای خود بی‌حرمت نخواهید ساخت.
40«زیرا خداوندگارْ یهوه می‌فرماید: در کوه مقدس من، در کوه بلند اسرائیل، همۀ خاندان اسرائیل، آری همۀ آنها، در آنجا مرا عبادت خواهند کرد. آنجا ایشان را پذیرفته، اعانات و پیشکشهای مرغوب شما را با همۀ هدایای مقدستان خواهم طلبید. 41چون شما را از میان ملتها بیرون آورم و از ممالکی که در آنها پراکنده شده‌اید، جمع کنم، آنگاه شما را همچون رایحه‌ای خوشایند خواهم پذیرفت و در نظر قومها، در میان شما مقدس شمرده خواهم شد. 42و چون شما را به سرزمین اسرائیل درآورم، به سرزمینی که به دست افراشته سوگند خوردم به پدرانتان بدهم، آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم. 43در آنجا راههای خود را به یاد خواهید آورد و نیز همۀ اعمال خود را که خویشتن را به آنها نجس ساختید، و به سبب همۀ شرارتهایی که به عمل آوردید، از خود کراهت خواهید داشت. 44و ای خاندان اسرائیل، خداوندگارْ یهوه می‌فرماید: چون با شما نه بر وفق راههای شرارت‌بار و اعمال فاسدتان، بلکه به پاس نام خود عمل کنم، آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم.»
45و کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 46«ای پسر انسان، روی به سوی جنوب کرده، علیه آن موعظه کن، و بر ضد جنگل‌زار نِگِب نبوّت نما. 47جنگل‌زار نِگِب را بگوی: کلام خداوند را بشنو؛ خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: اینک در تو آتشی بر خواهم افروخت که هر درخت سبز و هر درخت خشک را خواهد سوزانید. شعله‌های سوزانش خاموش نخواهد شد و همۀ رویها از جنوب تا شمال بدان خواهند سوخت. 48تمامی بشر خواهند دید که من، یهوه، آن را افروخته‌ام تا خاموشی نپذیرد.» 49آنگاه گفتم: «آه ای خداوندگارْ یهوه! آنان دربارۀ من می‌گویند: ”آیا فقط مَثَلها نمی‌گوید؟“»
21
شمشیر داوری خدا
1و کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 2«ای پسر انسان، روی به جانب اورشلیم کرده، بر ضد مکانهای مقدس آن موعظه کن و بر ضد سرزمین اسرائیل نبوّت نما. 3سرزمین اسرائیل را بگوی که خداوند چنین می‌فرماید: اینک من بر ضد تو هستم؛ و شمشیر خویش از نیام برکشیده، پارسا و شریر را از میان تو منقطع خواهم ساخت. 4و از آنجا که بر آنم پارسا و شریر را از میانت منقطع سازم، از این رو شمشیر من بر ضد تمامی بشر، از شمال تا جنوب، از نیام به در خواهد آمد. 5و تمامی بشر خواهند دانست که من یهوه شمشیرم را از نیام برکشیده‌ام و دوباره در نیام نخواهد رفت.
6«و اما تو ای پسر انسان، با دلی شکسته ناله کن! آری، به تلخیِ جان در برابر دیدگانشان ناله کن! 7و چون تو را گویند: ”چرا چنین نالانی؟“ بگو: ”به سبب خبری که می‌رسد. زیرا هر دلی گداخته خواهد شد و همۀ دستها سست خواهد گردید و هر جانی بیهوش خواهد گشت و همۀ زانوان مانند آبْ لرزان خواهد شد. خداوندگارْ یهوه می‌فرماید: هان این فرا خواهد رسید و به وقوع خواهد پیوست.“»
8و کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 9«ای پسر انسان، نبوّت کرده، بگو: خداوندگار چنین می‌فرماید:
«شمشیر، شمشیرْ تیز گشته،
و صیقل دیده شده است؛
10تیز گشته تا کشتار کند،
و صیقل دیده تا همچون برق بدرخشد!
پس آیا شادمان باشیم؟ شمشیر عصای پسرم را خوار خواهد شمرد، چنانکه هر چوبی را. 11او شمشیر را سپرده تا صیقل بیند و به دست گرفته شود؛ این شمشیر تیز گشته و صیقل دیده تا به دست کشتارگر سپرده شود. 12ای پسر انسان، فریاد برآور و شیون کن، زیرا که آن بر ضد قوم من و همۀ رهبران اسرائیل است. آنان همراه قوم من، به شمشیر سپرده شده‌اند. پس بر سینۀ خود بزن! 13زیرا خداوندگارْ یهوه می‌گوید: این آزمایش است؛ و چه می‌شود اگر شمشیر حتی عصا را خوار شمارد؟ آن عصا دیگر نخواهد بود.
14«اکنون تو ای پسر انسان، نبوّت کن و دست بر هم بکوب، و بگذار شمشیر دو بار بلکه سه بار فرود آید. این شمشیر به جهت مقتولان است، شمشیری برای کشتار عظیم که ایشان را در میان می‌گیرد. 15از این رو دلها گداخته می‌شود و بسیاری می‌افتند. بر تمامی دروازه‌ها‌یشان شمشیری براق قرار داده‌ام. آه، شمشیری که چون برقِ آذرخش است و به جهت کشتار برگرفته شده است. 16به جانب راست به تیزی بِبُر و به جانب چپ رویْ کن، به هر سو که لبه‌ات بدان میل می‌کند. 17من نیز دستانم را بر هم خواهم کوفت و غضبم را جاری خواهم ساخت؛ من یهوه سخن گفته‌ام.»
18بار دیگر کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 19«و اما تو ای پسر انسان، دو راه به جهت آمدن شمشیر پادشاه بابِل تعیین کن که هر دو از یک جا بیایند. نشانی فراهم کن و آنرا در آغاز راهی که به شهر می‌رود، نصب نما. 20راهی برای آمدن شمشیر به رَبَّۀ عَمّونیان، و به یهودا، و به قلعۀ اورشلیم تعیین کن. 21زیرا پادشاه بابِل در جادۀ اصلی بر سر دوراهی خواهد ایستاد، تا فال بگیرد. او تیرها را تکان خواهد داد و از بتهای خانگی مشورت خواهد جست و به جگر خواهد نگریست.*‏21‏:21 اینها طرق مختلف برای فالگیری نزد بت‌پرستان بود. 22به دست راستش، فال از برای اورشلیم خواهد بود تا مَنجِنیقها بر پا کند و دهان برای کشتار بگشاید و نعرۀ جنگ برآورد و بر ضد دروازه‌هایش مَنجِنیقها مستقر سازد و به جهت محاصره‌اش پشته‌ها بر پا داشته، سنگرها بسازد. 23اما آن در نظر کسانی که برایش سوگند یاد کردند، فالی باطل بیش نمی‌نماید. اما او تقصیر ایشان را به یادشان خواهد آورد و ایشان را به اسارت خواهد برد.
24«بنابراین خداوندگارْ یهوه چنین می‌گوید: چون شما سبب شده‌اید که تقصیراتتان به یاد آورده شود، در اینکه نافرمانیهای شما نمایان گشته است تا گناهانتان در همۀ کارهای شما به ظهور آید؛ پس چون به یاد آورده شده‌اید، گرفتار خواهید شد.
25«حال تو ای حاکم کافر و شریر اسرائیل که روز تو یعنی زمان مکافات نهایی‌ات فرا رسیده است، 26خداوندگارْ یهوه چنین می‌گوید: دستار از سر برگیر و تاج از سر فرو گذار! وضعیت چنین باقی نخواهد ماند. آنچه را پست است، برافراز و آنچه را افراشته است، پست کن. 27ویرانی، ویرانی، من پادشاهی را ویران خواهم کرد. و دیگر نخواهد بود تا زمانی که آن که به حق به او تعلق دارد، بیاید، و آن را به وی عطا خواهم کرد.
28«و تو ای پسر انسان نبوّت کن و بگو: خداوندگارْ یهوه دربارۀ عَمّونیان و اهانتهایشان چنین می‌گوید: بگو،
«شمشیر، شمشیر،
برکشیده شده به جهت کشتار،
صیقل خورده برای در کام کشیدن
و درخشیدن چون برقِ آذرخش.
29هرچند رؤیاهای کاذب برایش می‌بینند
و غیبگویی دروغین برایش می‌کنند،
لیکن بر گردنهایِ شریرانِ کافر فرود خواهد آمد
که روز آنها یعنی زمان مکافات نهایی‌شان فرا رسیده است.
30شمشیر در نیام کن! تو را آنجا که آفریده شدی، و در سرزمین نیاکانت، داوری خواهم کرد. 31خشم خود را بر تو فرو خواهم ریخت و آتش غضبم را بر تو خواهم دمید، و تو را به دست مردان وحشی که در هلاک کردن چیره‌دستند، خواهم سپرد. 32هیزمِ آتش خواهی بود و خون تو در میان سرزمینت ریخته خواهد شد و دیگر به یاد آورده نخواهی شد، زیرا من، یهوه، سخن گفته‌ام.»
22
شهر خون‌ریز
1کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 2«تو ای پسر انسان، آیا داوری خواهی کرد؟ آیا بر شهر خون‌ریز داوری خواهی کرد؟ پس آن را از همۀ اعمال کراهت‌آورش آگاه ساز. 3بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: ای شهری که در میانت خون می‌ریزی تا اجلت برسد! ای که بتها می‌سازی تا خود را نجس سازی! 4به سبب خونهایی که ریخته‌ای، تقصیرکار شده‌ای و به سبب بتهای بی‌ارزشی که ساخته‌ای، نجس گشته‌ای؛ بدین‌سان، اجل خویش نزدیک آورده و به پایان سالهایت رسیده‌ای. بنابراین تو را نزد قومها مایۀ رسوایی و نزد همۀ ممالک مایۀ تمسخر ساخته‌ام. 5ای پلیدْ نام و ای آکنده از آشوب! آنان که به تو نزدیکند و آنان که از تو دورند، تو را تمسخر خواهند کرد.
6«اینک حاکمان اسرائیل هریک به اندازۀ قدرت خویش، در پی خون‌ریزی در میانت بوده‌اند. 7بر پدران و مادران در میان تو اهانت رفته است؛ بر غریبان در میانت ظلم می‌شود و یتیمان و بیوه‌زنان در میانت آزار می‌بینند. 8چیزهای مقدس مرا خوار شمرده و شَبّاتهای مرا بی‌حرمت کرده‌اید. 9کسانی در میان تو هستند که به جهت خون‌ریزی افترا می‌زنند، و کسانی که بر کوه‌ها طعام می‌خورند و دامن به هر بی‌عفتی می‌آلایند. 10مردان، عریانی پدرشان را هویدا می‌کنند*‏22‏:10 احتمالاً به همبستر شدن آنها با همسر پدرشان اشاره دارد. و زنان را در دورۀ نجاست ماهانۀ ایشان بی‌عصمت می‌سازند. 11یکی با زن همسایۀ خود مرتکب قباحت می‌شود و دیگری بی‌شرمانه عروس خود را نجس می‌سازد، و باز دیگری خواهر یعنی دختر پدر خود را بی‌عصمت می‌کند! 12خداوندگارْ یهوه می‌فرماید: در میان تو، مردم برای ریختن خون رشوه می‌گیرند. شما ربا و سود می‌ستانید و ظالمانه از همسایۀ خود بهره‌کشی می‌کنید، و مرا فراموش کرده‌اید!
13«اینک من بر ضد سود نامشروعی که به چنگ آورده‌اید و خونهایی که در میان خود ریخته‌اید، خشمگینانه دست بر هم خواهم کوفت! 14پس آیا در ایامی که تو را مکافات رسانم، دلت قوی و دستهایت محکم خواهد بود؟ من یهوه، چنین سخن گفته‌ام و آن را به عمل خواهم آورد. 15تو را در میان قومها پراکنده خواهم ساخت و میان ممالک پخش خواهم کرد و بدین‌گونه ناپاکی‌ات را به تمامی از تو خواهم زُدود. 16آری، تو خویشتن را در نظر قومها بی‌عصمت خواهی ساخت و آنگاه خواهی دانست که من یهوه هستم!»
17و کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 18«ای پسر انسان، خاندان اسرائیل برای من همچون دُرد شده‌اند؛ همۀ آنها مانند مس، قَلع، آهن و سُربند؛ ایشان در کوره مانند دُردِ نقره گشته‌اند. 19بنابراین، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: از آنجا که همگی شما مانند دُرد شده‌اید، هان من شما را در میان اورشلیم گرد خواهم آورد. 20چونان کسی که نقره و مس و آهن و سُرب و قَلع را در میان کوره‌ای گرد می‌آورد تا با دمیدن آتش آنها را بگدازد، من نیز به خشم و غضب خود، شما را گرد هم خواهم آورد و در میان اورشلیم قرار داده، خواهم گداخت. 21من شما را گرد خواهم آورد و به آتش غضب خود بر شما خواهم دمید و در میان آن گداخته خواهید شد. 22همان‌گونه که نقره در کوره گداخته می‌شود، شما نیز در میان آن گداخته خواهید شد و آنگاه خواهید دانست که من یهوه غضب خویش را بر شما فرو ریخته‌ام!»
23و کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 24«ای پسر انسان، او را بگو: تو زمینی هستی که در روز غضب شسته نشده و باران بر آن نباریده است. 25دسیسۀ حاکمانش در میان آن، شیری غرّان را مانَد که شکار را می‌دَرَد و جان مردمان را می‌ستاند. آنان گنجینه‌ها و نفایس را به یغما برده‌اند و زنان بسیاری را در میان آن بیوه ساخته‌اند. 26کاهنانش شریعت مرا زیر پا نهاده‌اند و چیزهای مقدس مرا بی‌حرمت کرده‌اند. آنان مقدس را از نامقدس تمییز نمی‌دهند و فرق میان طاهر و نجس را نمی‌آموزند؛ شَبّاتهای مرا نادیده می‌گیرند و بدین‌گونه در میان ایشان بی‌حرمت گشته‌ام. 27صاحبمنصبان ایشان در میانش همچون گرگان شکار را می‌دَرَند و خون می‌ریزند و جانها را هلاک می‌کنند تا سود نامشروع به کف آورند. 28انبیایش با رؤیاهای کاذب و فالگیریِ دروغین خود بر کارهای ایشان سرپوش گذاشته، می‌گویند: ”خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید،“ با اینکه خداوند سخن نگفته است! 29مردمان این سرزمین ظلم کرده دست به چپاول زده‌اند. بر فقیران و نیازمندان ستم روا داشته‌اند و با غریبان بدرفتاری کرده و بی‌عدالتی نموده‌اند. 30من در میان ایشان کسی را جستم که دیوار را بنا کند و برای این سرزمین به حضور من در شکاف بایستد تا آن را ویران نسازم، اما کسی را نیافتم! 31پس، خداوندگارْ یهوه می‌گوید، خشم خود را بر آنان فرو ریختم و ایشان را به آتش غضب خویش هلاک ساخته، مکافات اعمالشان را بر سرشان آوردم.»
23
دو خواهر هرزه
1و کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 2«ای پسر انسان، دو زن بودند، دختران یک مادر. 3هر دو در مصر روسپی شدند و در جوانیِ خود فاحشگی کردند. آنجا سینه‌های ایشان را فشردند و پستانهای بکرشان را مالیدند. 4خواهر بزرگتر اُهولَه نام داشت و خواهرش اُهولیبَه. آنان از آنِ من بودند و پسران و دختران بزادند. و اما نامهای ایشان، اُهولَه، همان سامِرِه است و اُهولیبَه، اورشلیم.
5«اُهولَه، آنگاه که از آنِ من بود، فاحشگی کرد و شهوتگرانه مشتاق معشوقانش یعنی آشوریان گردید، جنگاورانی 6که جامۀ نیلگون بر تن داشتند، فرمانداران و سرورانی که همگی جوانانی دلربا و سوارکار بودند. 7او فاحشگی خود را بدیشان که جملگی از برگزیدگان بنی‌آشور بودند بذل نمود، و خویشتن را به همۀ بتهای بی‌ارزش تمامی آنان که شهوتگرانه مشتاقشان بود، بیآلود. 8آری، او فاحشگی خود را که از مصر آغاز کرده بود، رها نکرد، زیرا از دوران جوانی مردان با او همبستر شده، پستانهای بکرش را می‌فشردند و شهوت خود را با او ارضا می‌کردند. 9پس او را به دست معشوقانش سپردم، به دست بنی‌آشور که شهوتگرانه مشتاق ایشان بود. 10آنان عریانی او را منکشف ساختند و پسران و دخترانش را گرفتار کردند. او را به شمشیر کشته، مایۀ عبرتِ زنان ساختند و داوری را بر او به اجرا گذاشتند.
11«خواهرش اُهولیبَه این را دید، و با این همه در شهوترانی خود از خواهر خویش فاسدتر شد و فاحشه‌گری او از فاحشه‌گری خواهرش بیشتر بود. 12شهوتگرانه مشتاق آشوریان بود که فرمانداران و سروران بودند، و جنگاورانی ملبس به جامۀ فاخر. آنان سوارکار و همگی جوانانی دلربا بودند. 13و دیدم که او نیز خود را نجس ساخته و هر دو به یک راه رفته‌اند. 14اما اُهولیبَه فاحشگی‌اش را بس فزونتر ساخت. او نقش مردان را که بر دیوارها بود، یعنی تصاویر کَلدانیان را که به رنگ قرمز ترسیم شده بود، دید. 15آنان کمربند بر میان و دستارِ بزرگ بر سر داشتند، و همگی به سرداران می‌مانستند و شبیه اهل بابِل بودند که زادگاهشان سرزمین کَلدانیان است. 16چون چشمان اُهولیبَه بر آنان افتاد، شهوتگرانه مشتاق ایشان گشت و قاصدان نزد ایشان به سرزمین کَلدانیان گسیل داشت. 17و بابِلیان به بستر عشق او درآمدند و با زناکاری خود، وی را نجس ساختند. پس چون از ایشان نجس شد، با انزجار از ایشان روی برتافت. 18و چون فاحشه‌گری خود را آشکار کرد و عریانی‌اش را منکشف ساخت، من نیز با انزجار از او روی برتافتم، همچنان که از خواهرش با انزجار روی برتافته بودم. 19با این همه، او ایام جوانی‌خود را که در سرزمین مصر فاحشه‌گری می‌کرد، به یاد آورده، بر فحشای خود افزود 20و شهوتگرانه مشتاق معشوقانش گردید که آلتشان به آلت الاغان و مَنی‌شان به مَنی اسبان می‌مانست. 21پس تو آرزومند هرزگی ایام جوانی خود بودی آنگاه که مصریان سینه‌هایت را می‌فشردند و پستانهای جوانت را می‌مالیدند.»
22بنابراین، ای اُهولیبَه، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: «اینک من معشوقانت را که با انزجار از ایشان روی برتافتی، بر ضد تو برمی‌انگیزانم و آنان را از هر سو بر ضد تو گرد می‌آورم: 23بابِلیان و همۀ کَلدانیان و فِقُود و شوعَ و قوعَ و تمامی آشوریان را با ایشان، که جوانانی دلربا و همگی فرمانداران و سروران و سرداران و نامدارانند، و جملگی سوارکار. 24آنان همه با اسلحه و ارابه‌ها و کالسکه‌ها و لشکری از مردم بر ضد تو خواهند آمد، و از هر سو با سپرهای کوچک و بزرگ و کلاهخود بر ضد تو موضع خواهند گرفت، و من داوری را بدیشان خواهم سپرد تا به رسم خود بر تو مکافات رسانند. 25و من غیرت خود را علیه تو بر خواهم انگیخت تا با تو به غضب رفتار کنند. آنان بینی و گوشهایت را خواهند برید و بازماندگانت به ضرب شمشیر از پا در خواهند آمد. پسران و دخترانت را گرفتار خواهند کرد و بازماندگانت در آتش خواهند سوخت. 26جامه‌ات را از تنت خواهند کَند و جواهرات زیبایت را به یغما خواهند برد. 27بدین‌سان به هرزگی و فحشایت که از سرزمین مصر آغاز کردی، پایان خواهم داد تا دیگر نه هوای آنها را در سر بپرورانی و نه مصر را به یاد آوری.
28«زیرا خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: اینک تو را به دست آنان که از ایشان متنفری خواهم سپرد، به دست آنان که با انزجار از ایشان روی برتافتی. 29آنان با تو به نفرت رفتار خواهند کرد و تمامی دسترنجت را به یغما خواهند برد و برهنه و عریان رهایت خواهند کرد و عریانیِ فحشایت عیان خواهد شد. هرزگی و فاحشه‌گری تو 30اینها را بر سَرَت آورده است، چراکه با قومها زنا کردی و خود را به بتهای بی‌ارزش ایشان نجس ساختی. 31تو راه خواهرت را در پیش گرفته‌ای، از این رو جام او را به دست تو خواهم داد.
32«خداوندگارْ یهوه چنین می‌گوید:
«تو از جام خواهرت خواهی نوشید،
از جامی عمیق و بزرگ؛
که مایۀ تمسخر و استهزا خواهد شد،
چراکه بسیار پر است؛
33و از مستی و غم آکنده خواهی شد.
جام دهشت و ویرانی،
جام خواهرت سامِرِه را،
34تا به آخر سَر خواهی کشید
و آن را خُرد خواهی کرد
و سینه‌های خود را به آن خواهی درید؛
زیرا، خداوندگارْ یهوه می‌فرماید، من چنین گفته‌ام.
35«بنابراین خداوندگارْ یهوه می‌فرماید: چون مرا از یاد برده‌ای و پشت سرت افکنده‌ای، تو خود متحمل عقوبت هرزگی و فحشای خود خواهی شد.»
36و خداوند مرا گفت: «ای پسر انسان، آیا اُهولَه و اُهولیبَه را داوری خواهی کرد؟ پس اعمال کراهت‌آورشان را بدیشان خاطرنشان ساز. 37زیرا ایشان مرتکب زنا شده‌اند و دستانشان به خون آلوده است؛ با بتهای بی‌ارزش خویش زنا کرده‌اند و حتی فرزندان خود را که برای من زاده بودند، به عنوان خوراک برای آنان از آتش گذراندند. 38و این را نیز بر من روا داشتند که در همان روز، قُدس مرا نجس ساختند و شَبّاتهای مرا بی‌حرمت کردند. 39زیرا در همان روز که فرزندانشان را برای بتهایشان ذبح کردند، به قُدس من درآمدند تا آن را بی‌حرمت سازند. هان در خانۀ من چنین به عمل آوردند! 40آنان حتی قاصدی نزد برخی مردان فرستادند تا از راه دور بیایند، و هان ایشان آمدند. تو برای ایشان خود را شستشو دادی و بر چشمانت سرُمه کشیدی و خود را به زیورها آراستی. 41و بر تختی پرشکوه که سفره‌ای پیش آن گسترده بود، نشسته، بخور و روغن مرا بر آن نهادی.
42«آواز جمعی کثیر از خوش‌گذرانان گِرد او به گوش می‌رسید و جمعی مست نیز از بیابان آورده شدند، همراه با مردانی از میان عوام، که دستبندها بر دست و تاجهای زیبا بر سرِ آن زنان گذاشتند. 43آنگاه دربارۀ آن که از فرط زناکاری رمقی برایش باقی نمانده بود گفتم بگذار همچنان با او زنا کنند، هرچند که در این حال است. 44و آنان با او همبستر شدند چنانکه مردان با فاحشه‌ها همبستر می‌شوند. بدین‌سان، با آن زنان هرزه، یعنی اُهولَه و اُهولیبَه، همبستر شدند. 45اما مردان پارسا بر ایشان قصاصِ زنان زناکار و خون‌ریز را جاری خواهند کرد، از آن رو که زناکارند و دستانشان به خون آلوده است.»
46زیرا خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: «جماعتی بر آنان گرد آورید و ایشان را تسلیمِ وحشت و تاراج کنید. 47آن جماعت ایشان را سنگسار کرده، به شمشیرهای خویش از پا در خواهند آورد، و پسران و دخترانشان را کشته، خانه‌هایشان را به آتش خواهند سوزانید. 48بدین‌سان به هرزگی در این سرزمین پایان خواهم بخشید تا برای همۀ زنان عبرتی گردد و آنان هرزگی تو را پیشه نکنند. 49سزای هرزگی شما به شما خواهد رسید و متحمل سزای بت‌پرستیِ گناه‌آلود خود خواهید شد و خواهید دانست که من خداوندگارْ یهوه هستم.»
24
دیگ جوشان
1در روز دهمِ ماه دهم از سال نهم، کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 2«ای پسر انسان، تاریخ این روز را بنویس، آری، تاریخ همین روز را. زیرا در همین روز، پادشاه بابِل اورشلیم را به محاصره درآورْد. 3برای این خاندان عِصیانگر مَثَلی بیاور و ایشان را بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید:
«دیگ را بار بگذار، آن را بار بگذار،
و در آن آب بریز؛
4تکه‌های گوشت در آن بیفکن،
هر تکۀ مرغوب یعنی ران و شانه را،
و آن را از بهترین استخوانها پر ساز.
5بهترین گوسفند را از گله برگیر؛
پشته‌ای از هیزم زیر دیگ بگذار،
آن را خوب بجوشان،
و استخوانهایش را در درونش بپز.
6«زیرا خداوندگارْ یهوه چنین می‌گوید: وای بر آن شهر خون‌ریز! وای بر آن دیگ که درونش زنگ زده، و زنگارش زدوده نمی‌شود! تکه‌ها را بدون قرعه افکندن، یک به یک از درون آن به در آر. 7زیرا خونی که ریخته، در میانش است. او آن را بر صخره‌ای عریان ریخت، و نه بر زمین تا خاک آن را بپوشاند. 8پس من نیز در ابراز خشم خود و کشیدن انتقامم، خون او را بر صخره‌ای عریان ریختم تا پوشانیده نشود. 9آری، خداوندگارْ یهوه چنین می‌گوید: وای بر آن شهر خون‌ریز! زیرا من نیز پشتۀ هیزم را بزرگ خواهم ساخت. 10هیزم بسیار بیاور و آتش افروخته، گوشت را خوب بپز و ادویه به آن بزن و بگذار استخوانها بسوزند. 11آنگاه دیگ را خالی بر زغالهایش بگذار تا داغ شده، مِسش گداخته شود و نجاستش در آن ذوب گردد و زَنگارش به آتش بسوزد. 12او خویشتن را با تلاشِ سخت خسته کرده، اما زنگار بسیارش از او زدوده نشده است. پس باشد که زنگارش به کام آتش فرو رود! 13در نجاست تو هرزگی است. از آنجا که می‌خواستم تطهیرت کنم اما از نجاست خود طاهر نمی‌شدی، پس دیگر از نجاست خود طاهر نخواهی شد، تا آنگاه که خشم خود را به کمال بر تو فرو ریزم. 14من، یهوه، سخن گفته‌ام و واقع خواهد شد. من آن را به عمل خواهم آورد. خداوندگارْ یهوه می‌فرماید: من باز نخواهم ایستاد و شفقت نخواهم کرد و منصرف نخواهم گردید. بلکه بر وفق راهها و اعمال تو، بر تو داوری خواهد شد.»
مرگ زن حِزقیال
15کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 16«ای پسر انسان، اینک بر آنم تا به ضربتی نور چشمانت*‏24‏:16 در اصل عبری، ”آرزوی چشمانت“ که به همسر حِزقیال اشاره دارد. را از تو بستانم؛ با این حال، ماتم و گریه مکن و اشکت جاری نشود. 17در خاموشی آه بکش، اما برای آن مُرده ماتم مگیر. بلکه دستار بر سر بپیچ و کفش به پا کن؛ لبانت را مپوشان و از طعام مردگان مخور.» 18پس بامدادان با قوم سخن گفتم و شامگاهان همسرم درگذشت. صبح روز بعد چنانکه فرمان یافته بودم، عمل کردم.
19آنگاه قوم به من گفتند: «آیا به ما نمی‌گویی این چیزها که می‌کنی، چه ارتباطی به ما دارد؟» 20بدیشان گفتم: «کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 21”به خاندان اسرائیل بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: اینک من قُدس خود را که فخرِ قوّت و نورِ چشمان و آرزویِ جانهایتان است، بی‌حرمت خواهم ساخت؛ و پسران و دخترانی که بر جا می‌گذارید، به شمشیر خواهند افتاد. 22و شما نیز چنان خواهید کرد که من کردم؛ لبانتان را نخواهید پوشاند و از خوراک مردگان نخواهید خورد. 23دستار بر سر و کفش به پا خواهید داشت؛ ماتم و گریه نخواهید کرد بلکه در گناهانتان خواهید پوسید و نزد یکدیگر ناله سر خواهید داد. 24بدین‌گونه، حِزقیال برای شما نشانی خواهد بود؛ مطابق هرآنچه او کرد، شما نیز خواهید کرد. و چون این همه واقع شود، آنگاه خواهید دانست که من خداوندگارْ یهوه هستم.“
25«و اما تو ای پسر انسان! به‌یقین در روزی که من مکان قوّت آنها را از ایشان بستانم، یعنی شادیِ فخر و نورِ چشمان و اشتیاقِ جانهایشان، و نیز پسران و دخترانشان را، 26در آن روز، یکی که رهایی یافته نزدت خواهد آمد تا به تو خبر دهد. 27در آن روز زبانت به سوی آن که رهایی یافته باز خواهد شد، و سخن گفته، دیگر گنگ نخواهی بود. و برای ایشان آیتی خواهی بود و خواهند دانست که من یهوه هستم.»
25
نبوّت بر ضد عَمّون
1و کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 2«ای پسر انسان، روی به جانب عَمّونیان کرده، بر ضد ایشان نبوّت کن. 3عَمّونیان را بگو، کلام خداوندگارْ یهوه را بشنوید! خداوندگارْ یهوه چنین می‌گوید: چون آنگاه که قُدس من بی‌حرمت می‌شد و سرزمین اسرائیل ویران می‌گشت و خاندان یهودا به اسارت می‌رفت، گفتید: ”هَه“، 4پس اینک من شما را به دست بنی‌مشرق تسلیم خواهم کرد تا به تصرفتان درآورند. و آنان در میان شما اردو زده، مسکن خود را در میانتان بر پا خواهند کرد، و میوه‌های شما را خواهند خورد و شیرتان را خواهند نوشید. 5من رَبَّه را چراگاهِ شتران و عَمّون را استراحتگاه گله‌ها خواهم ساخت. آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم. 6زیرا خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: از آن رو که بر ضد سرزمین اسرائیل دستک زدید و پای بر زمین کوبیدید و به تمامی کینۀ دل شادی کردید، 7هان دست خود را بر شما دراز خواهم کرد و شما را به دست قومها به تاراج خواهم داد. و شما را از میان ملتها منقطع ساخته، از میان ممالک هلاک خواهم کرد و نابودتان خواهم ساخت. آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم.
نبوّت بر ضد موآب
8«خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: از آن رو که موآب گفته است،*‏25‏:8 ترجمۀ یونانی هفتادتَنان؛ متن عبری: «موآب و سِعیر گفته‌اند». ”اینک خاندان یهودا مانند همۀ قومهای دیگرند،“ 9پس اینک من پهلوی موآب را خواهم شکافت و از شهرهای سرحدی‌اش که مایۀ فخر آن سرزمینند آغاز خواهم کرد، یعنی از بِیت‌یِشیموت و بَعَل‌مِعون و قَریه‌تایِم. 10و موآب را با عَمّونیان به بنی‌مشرق به ملکیت خواهم داد تا در میان قومها دیگر ذکری از عَمّونیان به میان نیاید. 11و بر موآب داوری خواهم کرد و آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم.
نبوّت بر ضد اَدوم
12«خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: از آن رو که اَدوم علیه خاندان یهودا انتقام‌جویانه عمل کرده و در انتقام کشیدن از آنان مرتکب تقصیر عظیم گردیده است. 13بنابراین، خداوندگارْ یهوه می‌گوید: من دست خود را بر اَدوم دراز کرده، آدمیان و بهایم را از آن ریشه‌کن خواهم کرد و آن را ویران خواهم ساخت؛ از تیمان تا دِدان، به شمشیر خواهند افتاد. 14به دست قوم خود اسرائیل، انتقام خویش را از اَدوم خواهم گرفت، و آنان مطابق خشم و غضب من با اَدوم رفتار خواهند کرد. و خداوندگارْ یهوه می‌فرماید که اَدومیان طعم انتقام مرا خواهند چشید!
نبوّت بر ضد فلسطین
15«خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: از آنجا که فلسطینیان انتقام‌جویانه عمل کرده و از کینۀ دل انتقام کشیده‌اند، و با دشمنیِ دیرینه کمر به نابودی یهودا بسته‌اند، 16پس خداوندگارْ یهوه می‌گوید: اینک من دست خود را بر فلسطینیان دراز خواهم کرد، و کِریتیان را منقطع ساخته، باقیماندگان سرزمینهای ساحلی را هلاک خواهم کرد. 17من به مکافاتی قهر‌آمیز از آنان انتقام عظیم خواهم کشید. و چون انتقام خود را از ایشان بکشم، خواهند دانست که من یهوه هستم.»
26
نبوّت بر ضد صور
1در سال یازدهم، در روز اوّل ماه، کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 2«ای پسر انسان، از آن رو که صور دربارۀ اورشلیم گفته است: ”هَه هَه، دروازۀ قومها شکسته شده و به روی من گشوده گردیده است. حال که او ویران گشته، من کامیاب خواهم شد!“ 3پس خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: اینک ای صور، من بر ضد تو هستم، و چنانکه دریا امواج خود را برمی‌انگیزد، من قومهای بسیار را علیه تو بر خواهم انگیخت. 4آنان حصارهای صور را خراب کرده، برجهایش را فرو خواهند ریخت، و من خاکش را از او خواهم رُفت و او را به صخره‌ای عریان بدل خواهم کرد. 5و او به محل گستردن تور در میان دریا بدل خواهد شد، زیرا خداوندگارْ یهوه می‌فرماید من این را گفته‌ام. قومها آن را به تاراج خواهند برد، 6و دخترانش که در صحرایند، به شمشیر از پا در خواهند آمد. آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم.
7«زیرا خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: اینک من شاه شاهان، نبوکدنصر،*‏26‏:7 در عبری: ”نبوکدرصر“. پادشاه بابِل را با اسبان و ارابه‌ها و با سواران و لشکری از سربازان بسیار، از جانب شمال بر ضد صور بر خواهم آورد. 8او دخترانت را در صحرا به شمشیر خواهد کشت. و بر ضد تو سنگرها خواهد ساخت و پشته‌ها بر پا خواهد کرد و سپرها بر خواهد افراشت. 9مَنجِنیقهایش را به سوی حصارهایت نشانه خواهد رفت و برجهایت را به تبرهای خود منهدم خواهد ساخت. 10اسبانش آنقدر بی‌شمار خواهند بود که غبارشان تو را خواهد پوشانید. آنگاه که به دروازه‌هایت داخل شوند، چنانکه به شهری رخنه‌دار درمی‌آیند، حصارهایت از خروش سواران و ارابه‌ها و کالسکه‌ها به لرزه در خواهد آمد. 11همۀ کوچه‌هایت را به سُم اسبانش پایمال کرده، مردمانت را به شمشیر خواهد کشت، و ستونهای نیرومندت به زمین فرو خواهد افتاد. 12ثروتت را تاراج خواهند کرد و کالاهایت را به یغما خواهند برد. حصارهایت را فرو خواهند ریخت و خانه‌های زیبایت را منهدم کرده، سنگ و چوب و خاکت را به میان آب خواهند ریخت. 13آواز سرودهایت را خاموش خواهم کرد و صدای چنگهایت دیگر به گوش نخواهد رسید. 14تو را به صخره‌ای عریان بَدَل خواهم ساخت و به محل گستردن تور، و دیگر هرگز تجدید بنا نخواهی شد! زیرا خداوندگارْ یهوه می‌فرماید: من که یهوه هستم سخن گفته‌ام.
15«خداوندگارْ یهوه به صور چنین می‌گوید: آیا سرزمینهای ساحلی از صدای سقوط تو نخواهند لرزید، آنگاه که مجروحان ناله سر دهند و در میان تو کشتار شود؟ 16آنگاه حاکمان دریا جملگی از تختشان به زیر خواهند آمد و ردا از تن به در کرده، جامه‌های گلدوزی‌شدۀ خویش را خواهند کَند و لرزه بر تن کرده، بر زمین خواهند نشست و هر دَم بر خود لرزیده، از دیدنت حیران خواهند شد. 17و بر تو مرثیه خوانده، تو را خواهند گفت:
«”ای شهر پر آوازه، چگونه تباه گشتی،
ای که مسکن ساحل‌نشینان بودی!
ای که بر دریا زورآور بودی،
تو و ساکنانت؛
تو که ترس خود را بر همۀ سکنۀ آنجا
مستولی می‌کردی!
18حال در روز سقوطت
سرزمینهای ساحلی بر خود می‌لرزند،
و جزایر دریا
از رحلت تو مدهوش می‌گردند.“
19«زیرا خداوندگارْ یهوه چنین می‌گوید: چون تو را مانند شهرهای غیرمسکون ویران سازم و آبهای ژرف بر تو آورده، تو را به آبهای بسیار بپوشانم، 20آنگاه تو را با آنان که به هاویه فرو می‌روند، نزد مردمان روزگاران کهن فرود خواهم آورد، و در اَسفَلهای زمین، در ویرانه‌های ابدی، با آنان که به هاویه فرو می‌روند، ساکن خواهم گردانید تا دیگر مسکون نشوی و در سرزمین زندگان جایگاهی نداشته باشی. 21و خداوندگارْ یهوه می‌گوید: تو را به سرانجامی دِهشَتناک دچار خواهم ساخت و نابود خواهی شد! تو را خواهند جُست، اما دیگر هرگز یافت نخواهی شد.»
27
مرثیه‌ای برای صور
1کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 2«حال تو ای پسر انسان، بر صور مرثیه‌ای بسرا، 3و به صور که نزد مدخل دریا ساکن است، و تاجرِ مردمان در تجارت با سرزمینهای ساحلیِ بسیار است، بگو که خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید:
«ای صور، تو می‌گویی،
”در زیبایی کاملم!“
4حدودت در وسط دریاست
و بناکنندگانت زیبایی‌ات را به کمال رسانده‌اند.
5تخته‌هایت را جملگی از صنوبر سِنیر ساختند،
و سرو آزاد لبنان را گرفتند تا برایت دَکَلها بسازند.
6پاروهایت را از بلوطهای باشان ساختند
و عرشۀ مُزیّن به عاجت را از کاجهای سواحل قِپرس.*‏27‏:6 در عبری: ”کِتّیم“.
7کتانِ نفیسِ گلدوزی‌شدۀ مصری بادبانت بود
تا تو را همچون عَلَمی باشد،
و لاجورد و ارغوانِ سواحل اِلیشَه،
سایبانت.
8ساکنان صیدون و اَرواد
پاروزنانت بودند،
و استادکارانت، ای صور،
ناخدایان در میانت.
9مشایخ جِبال و استادکارانش در میان تو بوده،
درزهایت را می‌گرفتند؛
همۀ کشتیهای دریا با ملوانانش در تو بودند
تا با کالاهایت تجارت کنند.
10«پارس و لود و فوط در لشکرت جنگاوران تو بودند،
که با آویختن سپرها و کلاهخودها بر تو، زینتت می‌دادند.
11مردمان اَرواد با سپاهیانت*‏27‏:11 یا: ”مردمان اَرواد و حِلِک“. از هر طرف بر حصارهایت بودند،
و جَمادیان بر برجهایت.
آنان سپرهایشان را از هر طرف بر حصارهایت می‌آویختند،
که زیبایی‌ات را به کمال می‌رسانید.
12به سبب فراوانی دولت عظیمت، تَرشیش با تو داد و ستد داشت؛
آنان نقره و آهن و مَفرَغ و سرب در ازای کالاهای تو می‌دادند.
13یاوان و توبال و ماشِک نیز با تو داد و ستد داشتند،
و نفوس آدمیان و ظروف برنجین در ازای مِتاع تو می‌دادند.
14مردمان بِت‌توجَرمَه اسبان معمولی و اسبان جنگی و قاطران
با کالاهای تو مبادله می‌کردند.
15بنی‌دِدان نیز با تو داد و ستد داشتند؛
سرزمینهای ساحلی بسیار بازار تو بودند،
و شاخهای عاج و آبنوس به تو می‌پرداختند.
16اَرام به سبب فراوانی کالاهایت با تو داد و ستد می‌کرد
و فیروزه و ارغوان و پارچه‌های گلدوزی‌شده در ازای متاع تو می‌داد،
و هم کتان نفیس و مرجان و لعل.
17یهودا و سرزمین اسرائیل نیز با تو داد و ستد داشتند
و گندمِ مینّیت*‏27‏:17 نام یک شهر؛ نگاه کنید به داوران ‏۱۱‏:۳۳. و حلوا*‏27‏:17 معنی این واژۀ عبری مشخص نیست. در ازای کالاهایت می‌دادند
و هم عسل و روغن و بَلَسان.
18دمشق به سبب فراوانی محصولات و دولتِ بس عظیمت،
شراب حِلبون و پشم ساحار با تو مبادله می‌کرد.
19دان و یاوان از اوزال با تو داد و ستد می‌کردند
و آهنِ مصنوع و سَلیخَه و نیشکر در ازای کالاهای تو می‌دادند.
20دِدان در داد و ستد با تو،
زین‌پوشها به جهت سواری به تو می‌دادند.
21عربستان و همۀ حاکمان قیدار از مشتریان تو بودند،
و بره و قوچ و بز با تو مبادله می‌کردند.
22بازرگانان صَبا و رَعَمَه با تو داد وستد داشتند
و بهترینِ همه گونه ادویه و سنگهای گرانبها و طلا را در ازای کالاهای تو می‌دادند.
23حَران و کَنِه و عدن، بازرگانان صَبا، آشور و کِلمَد، با تو داد و ستد داشتند؛
24آنان در بازارهای تو نفایس و جامه‌های لاجوردی و پارچه‌های گلدوزی‌شده با تو مبادله می‌کردند،
و هم فرشهای رنگارنگ با نخهای محکمِ گره زده شده.
25کشتیهای تَرشیش حاملانِ کالاهای تو بودند،
پس در قلب دریا آکنده و سنگین از بار گشتی.
26پاروزنانت تو را به جایهای ژرفِ دریا بردند،
اما باد شرقی تو را در قلب دریا در هم شکست.
27دولت و محصولات و کالاهای تو،
و ملوانان و ناخدایان و تعمیرکنندگانِ درزهایت،
و سوداگرانِ کالاها و همۀ مردان جنگی تو،
با تمامی کسانی که در میان تو هستند،
در روز سقوط تو
به قعر دریا فرو خواهند رفت.
28از صدای فریاد ناخدایانت
سرزمینهای ساحلی به لرزه در خواهند آمد.
29همۀ پاروزنان
از کشتیهای خود فرود خواهند آمد،
و ملوانان و همۀ ناخدایانِ دریا
بر زمین خواهند ایستاد.
30آنان به سبب تو فریادِ بلند سر خواهند داد
و به تلخی خواهند گریست.
خاک بر سر خواهند افشاند
و در خاکستر خواهند غلتید؛
31به سبب تو موی از سر برکنده،
پلاس در بر خواهند کرد
و به مرارتِ جان و نوحۀ تلخ
بر تو خواهند گریست.
32در شیون خود، بر تو مرثیه خواهند خواند،
و برای تو نوحه‌گری کرده، خواهند گفت:
”کیست مانند صور؟
کیست مانند آن شهر که در میان دریا خاموش شده است؟
33آنگاه که کالاهای تو از دریا می‌رسید،
مردمانِ بسیار را خرسند می‌کردی
و پادشاهان زمین را از فراوانی دولت و کالاهایت
توانگر می‌ساختی.
34حال در عمق آبها
دریا تو را در هم شکسته،
و کالاها و همۀ خدمه‌ات با تو
فرو رفته‌اند.
35تمامی ساکنان سرزمینهای ساحلی
به سبب تو در حیرتند؛
موی بر تن پادشاهانشان راست شده،‌
و رنگ از رخسار باخته‌اند.
36تاجرانِ قومها به سبب تو انگشت به دهان می‌مانند؛
تو به فرجامی شوم رسیده‌ای
و دیگر تا به ابد نخواهی بود.“»
28
نبوّت بر ضد رئیسِ صور
1کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 2«ای پسر انسان، به حاکم صور بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید:
«از آن رو که دلت مغرور شده،
و می‌گویی، ”خدا هستم!
و در دلِ دریا
بر سَریر خدایان می‌نشینم!“
حال آنکه نه خدا، بلکه انسانی،
هرچند دل خویش را همچون دل خدایان می‌شماری؛
3به‌درستی که از دانیال حکیمتری،
و هیچ رازی بر تو پوشیده نیست.
4به حکمت و بصیرت خویش
برای خود ثروت اندوخته‌ای،
و خزاینت را
به طلا و نقره انباشته‌ای.
5به فراوانیِ حکمتِ خویش در تجارت،
دولت خود را افزون ساخته‌ای،
و دلت به سبب توانگری‌ات مغرور گشته است.
6بنابراین خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید:
از آن رو که دل خویش را
همچون دل خدایان می‌شماری،
7اینک من بیگانگان را بر تو خواهم آورد،
ستم‌پیشه‌ترینِ قومها را؛
تا بر ضد زیباییِ حکمت تو شمشیر از نیام به در آورند
و فرّ و شکوه تو را بیالایند.
8آنان تو را به هاویه فرو خواهند افکند،
و به مرگِ هولناک در دل دریا جان خواهی سپرد.
9آیا در حضور قاتلانت
همچنان خواهی گفت که: ”خدا هستم؟“
حال آنکه در دستان قاتلانت،
نه خدا، بلکه انسان خواهی بود و بس؟
10به دست بیگانگان،
به مرگ نامختونان خواهی مرد؛
زیرا خداوندگارْ یهوه می‌فرماید که من سخن گفته‌ام.»
مرثیه‌ای بر پادشاه صور
11کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 12«ای پسر انسان، بر پادشاه صور مرثیه‌ای بسرا و او را بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید:
«تو الگوی کمال بودی،
آکنده از حکمت و کامل در زیبایی.
13تو در عدن بودی،
در باغ خدا،
و هر گونه سنگ گرانبها زینت تو بود:
لعل و یاقوت زرد و الماس،
زِبَرجَد و عقیق و یشب،
یاقوت کبود و فیروزه و زمرّد.
نگین‌دانها و کنده‌کاریهایت از صنعت طلا بود؛
اینها همه، در روز آفرینشت مهیا شده بود.
14تو کروبیِ مسح شدۀ سایه‌گستر بودی،
و من تو را برقرار داشته بودم؛*‏28‏:14 معنی عبارت عبری مشخص نیست.
تو بر کوهِ مقدسِ خدا بودی،
و در میان سنگهای آتشین می‌خرامیدی.
15از روزی که آفریده شدی،
تا روزی که شرارت در تو یافت شد،
در طریقهایت کامل بودی.
16اما از کثرت سوداگریت،
بطن تو از خشونت آکنده شد،
و گناه ورزیدی.
پس تو را چون چیزِ نجس از کوه خدا بیرون افکندم،
و تو را ای کروبیِ سایه‌گستر،
از میان سنگهای آتشین نابود کردم.
17دلت از زیبایی‌ات مغرور گشت،
و به سبب فّر و شکوهت،
حکمت خویش را فاسد گردانیدی.
پس تو را بر زمین افکندم
و در معرض تماشای پادشاهان نهادم.
18به واسطۀ کثرتِ گناهت و بی‌انصافیِ سوداگری‌ات،
مکانهای مقدسِ خویش را مُلَوّث ساختی؛
پس آتشی از میانت بیرون آوردم
که تو را سوزانید،
و در برابر دیدگان همۀ نظاره‌گرانت،
تو را بر روی زمین خاکستر ساختم.
19جملۀ آنان، از میان قومها، که تو را می‌شناختند،
از تو در شگفت شدند؛
سرانجامی دهشتناک رسیده‌ای،
و دیگر تا به ابد نخواهی بود.»
نبوّت بر ضد صیدون
20کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 21«ای پسر انسان، روی به جانب صیدون کرده، بر ضدش نبوّت کن. 22بگو خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید:
«ای صیدون، اینک من بر ضد توام،
و در میان تو جلال خواهم یافت.
و چون بر تو داوری کنم
و قدوسیت خویش را در تو آشکار سازم،
آنگاه همه خواهند دانست که من یهوه هستم.
23زیرا طاعون بر تو خواهم فرستاد
و خون در کوچه‌هایت روان خواهم کرد.
آری، به شمشیری که از هر سو بر تو فرود خواهد آمد
کشتگان در میانت خواهند افتاد؛
آنگاه همه خواهند دانست که من یهوه هستم.
24«دیگر برای خاندان اسرائیل، در میان مردمان پیرامونش که ایشان را تحقیر می‌کردند، نه خَلَنگی خراشنده خواهد بود و نه خاری آزاردهنده. آنگاه همه خواهند دانست که من یهوه هستم.
اسرائیل در امنیت ساکن خواهد شد
25«خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: هنگامی که خاندان اسرائیل را از میان مردمانی که میان آنها پراکنده شده‌اند، گِرد آورم و در برابر دیدگانِ قومها قدوسیتم را در آنها آشکار سازم، آنگاه در زمین خودشان که به خادم خویش یعقوب دادم، ساکن خواهند شد 26و آنجا در امنیت مأوا گزیده، خانه‌ها خواهند ساخت و تاکستانها غرس خواهند کرد. و چون داوری خود را بر مردمان پیرامونش که ایشان را تحقیر می‌کردند، اجرا کنم، آنگاه در امنیت ساکن شده، خواهند دانست که من یهوه خدای ایشان هستم.»
29
نبوّت بر ضد مصر
1در روز دوازدهمِ ماه دهم از سال دهم، کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 2«ای پسر انسان، روی به جانب فرعون پادشاه مصر کرده، بر ضد او و تمامی مصر نبوّت کن. 3زبان گشوده، بگو: خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید:
«ای فرعون، پادشاه مصر،
اینک من بر ضد تو هستم؛
ای اژدهای بزرگ،
که در میان نهرهایت خفته‌ای،
که می‌گویی: ”نیلِ من، از آنِ من است؛
من خودْ آن را ساخته‌ام!“
4پس من قلابها به چانه‌ات می‌گذارم،
و ماهیان نهرهایت را به فلسهایت خواهم چسبانید؛
و تو را با تمامی ماهیانی که به فلسهایت چسبیده‌اند،
از میان نهرهایت بیرون خواهم کشید،
5و تو را در بیابان ترک خواهم کرد،
تو و جملۀ ماهیان نهرهایت را!
در صحرا خواهی افتاد،
و کسی تو را بر نخواهد گرفت و جمع نخواهد کرد.
تو را خوراک حیوانات زمین
و مرغان هوا خواهم ساخت.
6آنگاه همۀ ساکنان مصر خواهند دانست که من یهوه هستم.
«از آن رو که برای خاندان اسرائیل عصایی از نی بیش نبودی،*‏29‏:6 در عبری: «نبودند». 7چون تو را به دست خود گرفتند، خرد شدی و سبب چاک خوردنِ کِتفهای جمیع ایشان گشتی، و چون بر تو تکیه زدند، شکستی و کمرهای جملگی آنان را لرزان ساختی. 8پس خداوندگارْ یهوه چنین می‌گوید: اینک شمشیری بر تو خواهم آورد و انسان و حیوان را از میانت منقطع خواهم کرد؛ 9و سرزمین مصر خراب و ویران خواهد شد. آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم!
«چون گفته‌ای: ”نیل از آنِ من است؛ من خود آن را ساخته‌ام!“ 10پس اینک من به ضد تو و نهرهایت هستم، و سرزمین مصر را از مِجدُل تا اَسوان و تا سرحدات کوش، به‌تمامی خراب و ویران خواهم کرد. 11نه انسانی بر آن پا خواهد گذاشت و نه حیوانی از آن گذر خواهد کرد، و چهل سال نامسکون خواهد ماند. 12من سرزمین مصر را به ویرانه‌ای در میانِ ممالکِ ویران بدل خواهم ساخت و شهرهایش در میان شهرهای مخروب، چهل سال ویران خواهد ماند. مصریان را در میان قومهای دیگر پراکنده خواهم کرد و آنان را در میان ممالک دیگر متفرق خواهم ساخت.
13«اما خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: پس از پایان چهل سال، مصریان را از میان قومهایی که میانشان پراکنده شده‌اند، گرد خواهم آورد، 14و سعادتِ گذشته را به مصر باز خواهم گردانید و آنان را به سرزمین فَتروس، یعنی به زمین مولِدشان باز خواهم آورد، اما در آنجا مملکتی ناچیز خواهند بود. 15مصر ناچیزترینِ ممالک خواهد بود و دیگر بار خویشتن را بر قومهای دیگر بر نخواهد افراشت. و آنان را چنان کوچک خواهم ساخت که دیگر هرگز بر قومهای دیگر فرمان نخواهند راند. 16مصر دیگر هرگز نقطۀ اتکای خاندان اسرائیل نخواهد بود، بلکه یادآور گناه ایشان در روی کردن به مصر. آنگاه خواهند دانست که من خداوندگارْ یهوه هستم.»
17در روز اوّلِ ماه اوّل از سال بیست و هفتم، کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 18«ای پسر انسان، نبوکدنصر، پادشاه بابِل، چنان سخت از لشکر خود بر ضد صور کار کشید که سرهای همه بی‌مو گشت و پوست از شانه‌هایشان کنده شد. با این حال نه او و نه لشکریانش را از زحمتی که بر ضد صور کشیدند، سودی حاصل نشد. 19پس خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: اینک من سرزمین مصر را به نبوکدنصر پادشاه بابِل خواهم داد. او ثروت*‏29‏:19 یا ”مردمانش“. آن را با خود خواهد برد و آن را غارت و تاراج خواهد کرد تا مزد لشکریانش باشد. 20و خداوندگارْ یهوه می‌گوید: من سرزمین مصر را به عنوان مزد خدمتی که کرده است به او خواهم داد، زیرا این کار را برای من کرده‌اند.
21«در آن روز شاخی برای خاندان اسرائیل خواهم رویانید، و دهان تو را در میان ایشان خواهم گشود. آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم!»
30
مرثیه برای مصر
1کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 2«ای پسر انسان، نبوّت کرده، بگو خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید:
«شیون کرده، بگویید:
”وای بر آن روز!“
3زیرا که آن روز نزدیک است؛
روز خداوند نزدیک است،
روز ابرها،
و زمان داوری*‏30‏:3 در متن عبری، واژۀ ”داوری“ نیامده است. قومها!
4شمشیر بر مصر فرود خواهد آمد،
و کوش به عذاب سخت دچار خواهد شد.
آنگاه که کشتگان در مصر از پا درآیند،
ثروتش*‏30‏:4یا ”مردمانش“؛ همچنین در آیۀ ۱۰. به یغما خواهد رفت،
و بنیانهایش فرو خواهد ریخت.
5کوش و فوط و لود و تمام عربستان و لیبی*‏30‏:5ترجمۀ یونانی هفتادتَنان؛ در عبری: ”کوب“. و مردمان سرزمین هم‌پیمان*‏30‏:5در عبری: ”و پسران سرزمین پیمان“. نیز همراه ایشان به دمِ شمشیر خواهند افتاد.
6«خداوند چنین می‌فرماید:
حامیان مصر فرو خواهند افتاد،
و قدرتی که بدان مغرور بودند سقوط خواهد کرد.
از مِجدُل تا اَسوان
در میانش به دَم شمشیر خواهند افتاد،
این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.
7آنان به ویرانه‌ای در میان ممالک ویران بَدَل خواهند شد،
و شهرهایش در میان شهرهای مخروب خواهد بود.
8و چون آتشی در مصر بیافروزم،
و حامیانش جملگی در هم شکسته شوند،
آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم.
9«در آن روز، قاصدان از حضور من با کشتیها بیرون خواهند رفت تا مردمانِ مطمئنِ کوش را به دِهشَت آورند. آنان در روز محکومیت مصر*‏30‏:9در عبری: ”در روز مصر“. به عذابِ سخت دچار خواهند شد؛ زیرا براستی که آن روز فرا می‌رسد!
10«خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید:
«به دست نبوکدنصر، پادشاه بابِل،
خلقِ بی‌شمارِ مصر را تباه خواهم کرد.
11او و لشکریانش که ستم‌کیش‌ترینِ قومهایند،
بدان‌جا آورده خواهند شد تا آن سرزمین را ویران کنند.
آنان بر مصر شمشیر خواهند کشید،
و زمین را از کشتگان آکنده خواهند ساخت.
12من نهرهای نیل را خواهم خشکانید،
و این سرزمین را به دست اشرار خواهم فروخت؛
و این مرز و بوم را با هرآنچه در آن است،
به دست بیگانگان ویران خواهم کرد؛
من، یهوه، سخن گفته‌ام.
13«خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید:
«من بتهای بی‌ارزش را نابود خواهم کرد،
و چنین بتها را در مِمفیس از میان خواهم برد؛
دیگر رهبری از سرزمین مصر بر نخواهد خاست،
و من ترس را بر سرزمین مصر مستولی خواهم کرد.
14فَتروس را ویران کرده،
صوعَن را به آتش خواهم کشید
و تِبِس*‏30‏:14در عبری: ”نو“؛ همچنین در آیۀ ۱۵. را مجازات خواهم نمود.
15خشم خود را بر پِلوسیوم فرو خواهم ریخت
که دژِ مصر است،
و جمعیتِ تِبِس را منقطع خواهم ساخت.
16مصر را به آتش خواهم کشید،
و پِلوسیوم به دردی جانکاه گرفتار خواهد شد؛
تِبِس فتح خواهد گردید،
و مِمفیس هر روزه با دشمنان*‏30‏:16یا ”پریشانی“. روبه‌رو خواهد شد.
17جوانانِ اون و فی‌بِسِت به ضرب شمشیر خواهند افتاد،
و زنان*‏30‏:17یا ”اهالی آنها“. به اسیری خواهند رفت.
18چون یوغِ مصر را در تحفَنحیس بشکنم
و تکبر قدرتش در آنجا زوال پذیرد،
روز در تحفَنحیس تاریک خواهد شد.
ابری او را خواهد پوشانید،
و روستاهایش*‏30‏:18در عبری: ”دخترانش“، که به روستاهای اطراف آن اشاره دارد. به اسارت خواهند رفت.
19بدین‌سان بر مصر داوری خواهم کرد،
و خواهند دانست که من یهوه هستم!»
سقوط مصر به دست بابِل
20در روز هفتمِ ماه اوّل از سال یازدهم، کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 21«ای پسر انسان، من بازوی فرعون، پادشاه مصر را شکستم، و اینک شکسته‌بندی نشده تا التیام یابد و بسته نشده تا توانِ برگرفتن شمشیر داشته باشد. 22پس خداوندگارْ یهوه چنین می‌گوید: هان من به ضد فرعون، پادشاه مصر هستم و هر دو بازوی او را خواهم شکست، هم بازوی قوی و هم بازوی شکسته را، و شمشیر را از دستش خواهم انداخت. 23مصریان را در میان قومها پراکنده خواهم ساخت و در میان ممالک پخش خواهم کرد. 24من بازوان پادشاه بابِل را نیرو خواهم بخشید و شمشیر خود را در دست وی خواهم نهاد؛ اما بازوان فرعون را خواهم شکست، و او چون کسی که زخم مهلک خورده باشد، در حضور وی خواهد نالید. 25آری، من بازوان پادشاه بابِل را قوی خواهم ساخت اما بازوان فرعون فرو خواهد افتاد. پس چون شمشیر خود را در دست پادشاه بابِل بگذارم، و او آن را بر ضد سرزمین مصر دراز کند، آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم. 26آری، من مصریان را در میان قومها پراکنده خواهم ساخت و در میان ممالک پخش خواهم کرد. آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم.»
31
سرو آزاد لبنان
1در روز اوّلِ ماهِ سوّم از سال یازدهم، کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 2«ای پسر انسان، به فرعون پادشاه مصر و به خلق بی‌شمارش بگو:
«در عظمت خویش به که شباهت داری؟
3اینک آشور سرو آزادی در لبنان بود،
با شاخه‌های زیبا و برگهای سایه‌گستر؛
قامتی رعنا داشت،
و سر به ابرها می‌سایید.
4آبها آن را نمو می‌داد،
و ژرفا قامتش را برمی‌افراشت؛
نهرهای آن به هر طرفِ بوستانش جاری می‌شد،
و جویبارهایش را به جانب همۀ درختان صحرا گسیل می‌داشت.
5پس فراتر از همۀ دیگر درختان صحرا قد برافراشته،
شاخه‌هایش فزونی گرفت و بلند شد،
و از فراوانیِ آب به هر طرف بگسترد.
6همۀ مرغان هوا
در میان شاخه‌هایش آشیان می‌کردند،
و همۀ وحوش صحرا
زیر شاخه‌هایش بچه می‌آوردند،
و همۀ قومهای بزرگ
زیر سایه‌اش می‌زیستند.
7در بزرگی خود زیبا بود،
در بلندی شاخه‌هایش،
زیرا که ریشه‌هایش نزد آبهای بسیار پایین رفته بود.
8حتی سروهای آزادِ باغِ خدا را یارای رقابت با آن نبود،
و نه صنوبرها را یارای هم‌ترازی با شاخه‌هایش،
و یا چنارها را یارای همانندی با تَرکه‌های آن.
هیچ درختی در باغ خدا،
در زیبایی نظیر او نبود.
9من آن را به انبوه شاخه‌ها زیبا ساختم،
تا جایی که جملۀ درختان عدن در باغ خدا بر او حسد بردند.
10«پس خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: از آن رو که او قد برافراشت و سر بر ابرها سائید و از بلندی قامتش دلش مغرور شد، 11من او را به دست سرور قومها خواهم سپرد، و او به‌یقین با وی فراخورِ شرارتش عمل خواهد کرد، چراکه من او را بیرون افکنده‌ام. 12بیگانگان، یعنی ستم‌کیش‌ترین قومها او را قطع کرده، ترک خواهند نمود. شاخه‌هایش بر کوهها و در همۀ درّه‌ها خواهد افتاد و در میان همۀ وادیها شکسته خواهد شد. همۀ مردمان زمین از زیر سایه‌اش به در آمده، ترکَش خواهند گفت. 13مرغان هوا جملگی بر تنۀ فرو افتاده‌اش آشیان خواهند گرفت و وحوش صحرا در میان شاخه‌هایش به سر خواهند برد. 14تا هیچ‌یک از درختانی که نزد آبهایند، قد برنیافرازند و سر به میان ابرها برنکشند و تا قامت هیچ درخت سیرابی به پای آنان نرسد. زیرا که جمیع آنان، در اَسفَلهای زمین، در میان آدمیزادگانی که به گودال فرو می‌روند، به مرگ سپرده شده‌اند.
15«بنابراین خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: روزی که او به هاویه*‏31‏:15 در عبری: ”شِئول“؛ همچنین در بقیۀ کتاب. پایین رفت، من ماتم به پا کردم. من ژرفا را بر او بستم، و نهرهایش را مسدود کردم و آبهای بسیارش باز‌داشته شد. لبنان را برای وی سوگوار ساختم و همۀ درختان صحرا به‌خاطر وی ضعف به هم رساندند. 16و چون او را با آنان که به گودال فرو می‌روند، به هاویه فرو افکنم، ملتها را از صدای سقوطش به لرزه خواهم انداخت. آنگاه همۀ درختان عدن و برگزیده‌ترین و نیکوترین درختانِ سیرابِ لبنان در اَسفَلهای زمین تسلی خواهند یافت. 17آنان نیز با او به هاویه فرو رفتند، نزد آنان که به شمشیر از پا در‌آمدند؛ همانان که بازوی او بودند و در میان ملتها زیر سایۀ او زندگی می‌کردند.
18«از درختان عدن کدامین در جلال و عظمت با تو همانندی توانست کرد؟ با این همه، با درختان عدن به عالم اَسفَل فرو خواهی شد و میان ختنه‌ناشدگان خواهی خفت، یعنی همانان که به دَم شمشیر از پا درآمدند.
«خداوند یهوه می‌فرماید: این همان فرعون و خلق بی‌شمار اوست.»
32
مرثیه‌ای برای فرعون
1در روز اوّلِ ماهِ دوازدهم از سال دوازدهم، کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 2«ای پسر انسان، بر فرعون پادشاه مصر مرثیه‌ای بسرا و او را بگو:
«تو خود را شیرِ ژیانِ قومها می‌پنداری،
حال آنکه چون اژدها در دریایی.
در نهرهای خود به جلو می‌جهی؛
به پاهایت آبها را به تلاطم درمی‌آوری،
و نهرهای آنها را گل‌آلود می‌سازی.
3پس خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید:
به دست گروهی از اقوام بسیار،
تور خود را بر تو خواهم افکند،
و آنان تو را در دام من بر خواهند کشید.
4تو را بر زمین ترک خواهم کرد،
و بر صحرا خواهم افکند؛
همۀ مرغان هوا را وا خواهم داشت تا بر تو مأوا گزینند،
و همۀ وحوشِ زمین را از تو سیر خواهم کرد.
5گوشت تنت را بر کوهها خواهم نهاد،
و وادیها را از لاشه‌ات پر خواهم ساخت.
6از جریان خون تو، زمین را تا به کوهساران مرطوب خواهم کرد،
و درّه‌ها از تو پر خواهد شد.
7و چون تو را معدوم سازم، آسمانها را خواهم پوشانید،
و ستارگانشان را تاریک خواهم ساخت؛
خورشید را به ابری خواهم پوشانید،
و ماه دیگر نور خود را نخواهد داد.
8همۀ نورافشانهایِ درخشانِ آسمان را
بر فراز تو تاریک خواهم کرد،
و تاریکی بر زمینت خواهم آورد،
این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.
9«و چون در میان ممالکی که نمی‌شناسی
هلاکت تو را به انجام رسانم،
دلهای مردمانِ بسیار را مضطرب خواهم ساخت.
10تو را مایۀ بُهت و حیرت قومهای بسیار خواهم گردانید،
و چون شمشیرِ خود را پیش روی ایشان به اهتزاز درآورم،
موی تن پادشاهانشان از ترس راست خواهد شد.
و در روز سقوطِ تو، هر یک از آنان،
از ترسِ جانْ هر لحظه به خود خواهند لرزید.
11«زیرا خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید:
شمشیر پادشاه بابِل
بر تو فرود خواهد آمد،
12و به شمشیر جنگاورانی که از ستم‌کیش‌ترینِ اقوامند،
خلقِ بی‌شمارِ تو را از پا در خواهم آورد.
آنان غرور مصر را نابود خواهند کرد،
و خلقِ بسیارش*‏32‏:12 یا ”ثروتش“. جملگی هلاک خواهند شد.
13و من احشام او را به تمامی،
بر کنارۀ آبهای بسیار تلف خواهم کرد؛
و دیگر نه پای انسان آنها را به تلاطم در خواهد آورد،
نه سُمهای حیوانات.
14آنگاه آبهای ایشان را آرام خواهم گردانید،
و نهرهای ایشان را همچون روغنْ روان خواهم ساخت،
این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.
15«چون سرزمین مصر را مخروبه سازم،
و زمین از هرآنچه در آن است خالی شود،
و همۀ ساکنان آن را بزنم،
آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم!
16خداوندگارْ یهوه می‌فرماید: این است مرثیه‌ای که برای او خواهند خواند؛ دختران قومها آن را بر مصر و بر خلق بی‌شمارش خواهند خواند.»
فرود شدن مصر و ملل دیگر به هاویه
17در سال دوازدهم، در روز پانزدهمِ ماه نخست،*‏32‏:17 در عبری، واژۀ ”نخست“ نیامده است. کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 18«ای پسر انسان، بر خلق بی‌شمار مصر شیون کن و آنان، یعنی او و دختران ملل عظیم را، به نزد آنان که به گودال فرو می‌روند به اَسفَلهای زمین فرود آر. او را بگو:
19”آیا تو از دیگران زیباتری؟
فرود شو و با ختنه‌ناشدگان بیآرام!“
20آنان در میان کشتگانِ شمشیر خواهند افتاد. مصر*‏32‏:20 در عبری: ”او“. به شمشیر سپرده شده است؛ او را با تمامی خلق بی‌شمارش بر زمین بِکِشید. 21نیرومندانِ جنگاوران از میان هاویه دربارۀ او و یاری‌دهندگانش خواهند گفت: ”این ختنه‌ناشدگان که به شمشیر کشته شده‌اند، بدین‌جا فرود آمده و خفته‌اند!“
22«آشور آنجاست، با تمامی جماعتش؛ قبرهای ایشان گرداگرد اوست، و همگی ایشان کشته شده و به شمشیر از پا درآمده‌اند. 23قبرهایشان در کَرانهای گودال قرار داده شده است. جماعت او گرداگرد قبر اویند؛ جملۀ ایشان که در زمینِ زندگان دِهشَت می‌آفریدند، کشته شده و به شمشیر از پا درآمده‌اند.
24«عیلام آنجاست و تمامی خلق بی‌شمارش گرداگرد قبر اویند؛ همگی به شمشیر افتاده و کشته شده‌اند، همانان که ختنه‌ناشده به اَسفَلهای زمین فرود شدند، آنان که بر زمینِ زندگان دِهشَت می‌آفریدند. پس با آنان که به گودال فرو می‌روند، متحمل خجالت خویش می‌گردند. 25بستری در میان کشتگان برای او و تمامی خلق بی‌شمارش گسترده شده است. قبرهای ایشان گرداگرد آن است، و همگی ختنه‌ناشده و کشتگانِ به شمشیرند. زیرا که دِهشَت خود را بر زمینِ زندگان گسترده بودند. پس با آنان که به گودال فرو می‌روند، متحمل خجالت خویش می‌گردند و در میان کشتگان جای گرفته‌اند.
26«ماشِک و توبال آنجایند، و تمامی خلق بی‌شمارشان. قبرهایشان گرداگرد آنهاست، و همگی ختنه‌ناشده و کشتگانِ شمشیرند. زیرا که دِهشَت خود را بر زمین زندگان گسترده بودند. 27ایشان با جنگاوران نخواهند خفت، با آنانی از ختنه‌ناشدگان که از پا درآمدند و با سِلاحهای جنگی خود به هاویه فرو رفتند و شمشیرشان زیر سرشان نهاده شد، بلکه تقصیراتشان بر استخوانهایشان خواهد بود، زیرا که این جنگاوران بر زمینِ زندگان دِهشَت آفریدند. 28و اما تو در میان ختنه‌ناشدگان شکسته خواهی شد، و با آنان که به شمشیر کشته شدند، خواهی خفت.
29«اَدوم و پادشاهان و حاکمانش نیز آنجایند، آنان که با همۀ عظمتشان با کشتگانِ به شمشیر قرار داده شدند. آنان با ختنه‌ناشدگان و آنان که به گودال فرو می‌روند، می‌خوابند.
30«تمامی حاکمان شمال و جملۀ صیدونیان نیز آنجایند، هم آنان که خجل از تمامی دِهشَتی که به واسطۀ عظمت خویش آفریدند، با کشتگان فرو رفتند؛ آنان ختنه‌ناشده با کشتگانِ به شمشیر می‌خوابند و خجالت خویش را با آنان که به گودال فرو رفتند، متحمل می‌شوند.
31«خداوندگارْ یهوه می‌گوید که فرعون با دیدن آنان از بابت تمامیِ خلقِ بی‌شمارش که به شمشیر کشته شدند تسلی خواهد یافت، یعنی از بابت خود و تمامی لشکریانش. 32زیرا خداوندگارْ یهوه می‌فرماید که هرچند من او را برگماشتم تا بر زمینِ زندگان دِهشَت بیافریند، با وجود این، فرعون و تمامیِ خلقِ بی‌شمارش با کشتگانِ به شمشیر، در میان ختنه‌ناشدگان خواهند خوابید.»
33
حِزقیال، دید‌بان اسرائیل
1و کلام خداوند بر من نازل شده، مرا گفت: 2«ای پسر انسان، قوم خود را خطاب کرده، به ایشان بگو، اگر من بر سرزمینی شمشیر آورم و مردم آن سرزمین از میان خود کسی را گرفته، به دیدبانی خود برگمارند، 3و اگر آن دیدبان ببیند که شمشیر بر آن سرزمین فرود می‌آید و در شیپور خود دمیده، به مردم هشدار دهد، 4اگر کسی صدای شیپور را بشنود، اما به هشدار توجه نکند و شمشیر بیاید و جان او را بگیرد، خونش بر گردن خودش خواهد بود. 5زیرا صدای شیپور را شنیده، اما به هشدار توجه نکرده است، پس خونش بر گردن خودش خواهد بود. حال آنکه اگر به هشدار توجه می‌کرد، جان خود را می‌رهانید. 6اما اگر دید‌بان ببیند که شمشیر می‌آید اما در شیپور خود ندمد، و مردم هشدار نیابند، و شمشیر آمده، جان یکی از آنان را بگیرد، آن شخص در گناه خود گرفتار آمده است، اما خون او را از دست دید‌بان خواهم طلبید.
7«و اما من تو را، ای پسر انسان، به دید‌بانی برای خاندان اسرائیل برگماشته‌ام. هرگاه کلامی از دهان من بشنوی، باید به ایشان از جانب من هشدار دهی. 8اگر من به مرد شریر بگویم: ای مرد شریر، به‌یقین خواهی مُرد! ولی تو سخنی نگویی و به آن مرد شریر هشدار ندهی تا از راه خود بازگردد، آنگاه آن مرد شریر در گناه خود خواهد مُرد اما من خون او را از دست تو خواهم طلبید. 9و اما اگر تو به آن مرد شریر هشدار دهی تا از راه خود بازگردد، اما او از راه خویش بازنگردد، آنگاه او در گناه خود خواهد مرد، اما تو جان خویش را رهانیده‌ای.
10«حال تو ای پسر انسان، به خاندان اسرائیل بگو: شما می‌گویید، ”به‌یقین نافرمانیها و گناهان ما بر گردن ماست و در آنها می‌پوسیم! پس چگونه زیست کنیم؟“ 11به آنان بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌گوید: به حیات خودم قسم که من از مرگ مرد شریر خوش نیستم، بلکه از اینکه شریر از راه خود بازگردد و زنده بماند. ای خاندان اسرائیل، بازگشت کنید! از راههای شریرانۀ خود بازگشت کنید، زیرا چرا بمیرید؟
12«و تو ای پسر انسان، به قوم خود بگو، پارساییِ مرد پارسا هنگامی که نافرمانی کند، او را نخواهد رهانید، و شرارتِ مرد شریر هنگامی که از شرارت خود بازگردد، سبب افتادن وی نخواهد شد. مرد پارسا، هرگاه گناه کند، بر اساس پارسایی پیشین خود زیست نتواند کرد. 13هرچند به مرد پارسا گفته باشم که به‌یقین خواهد زیست، اگر او به پارسایی خود تکیه کرده، گناه ورزد، در آن صورت هیچ‌یک از اعمال پارسایانه‌اش به یاد آورده نخواهد شد بلکه در گناهی که ورزیده، خواهد مرد. 14نیز هرچند به مرد شریر گفته باشم: ”به‌یقین خواهی مرد،“ اگر او از گناه خود بازگردد و انصاف و عدالت را به جا آورد، 15و آنچه را به گرو ستانده، بازگردانَد، و آنچه را دزدیده، باز پس دهد، و در فرایضِ حیات سلوک کرده، مرتکب گناه نشود، او به‌یقین خواهد زیست و نخواهد مرد. 16هیچ‌یک از گناهانی که مرتکب شده است، بر ضد او به یاد آورده نخواهد شد. زیرا که انصاف و عدالت را به جا آورده و به‌یقین خواهد زیست.
17«اما قوم تو می‌گویند: ”راههای خداوند موزون نیست!“ حال آنکه راههای خودشان موزون نیست! 18هرگاه مرد پارسایی از پارسایی خود بازگردد و گناه ورزد، به سبب آن خواهد مرد. 19و نیز هرگاه مردی شریر از شرارت خود بازگردد و انصاف و عدالت را به جا آورد، به سبب آن خواهد زیست. 20با این حال شما می‌گویید: ”راههای خداوند موزون نیست!“ ای خاندان اسرائیل، من هر یک از شما را موافق راههای خودش داوری خواهم کرد!»
سقوط اورشلیم
21در روز پنجمِ ماه دهم از دوازدهمین سال تبعید ما، مردی که از اورشلیم گریخته بود، نزد من آمد و گفت: «شهر سقوط کرده است!» 22شامگاهِ پیش از آمدنِ آن مرد فراری، دست خداوند بر من قرار گرفته و دهانم را گشوده بود. پس چون آن مرد صبحگاهان نزد من آمد، دهانم گشوده بود و دیگر گنگ نبودم.
23آنگاه کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 24«ای پسر انسان، ساکنان ویرانه‌های سرزمین اسرائیل پیوسته می‌گویند: ”ابراهیم تنها یک تن بود اما مالک این سرزمین شد؛ ما امروز بسیاریم، پس به‌یقین این زمین به ملکیت ما داده شده است!“ 25بنابراین به آنان بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌گوید: شما گوشت را با خونش می‌خورید و چشمان خود را به سوی بتهای بی‌ارزش خویش برمی‌افرازید و خون می‌ریزید؛ پس آیا سزاوار است که مالک این سرزمین شوید؟ 26شما بر شمشیرتان توکل دارید و اعمال کراهت‌آور به جای می‌آورید و هر یک از شما زن همسایۀ خویش را نجس می‌سازید؛ پس آیا سزاوار است که مالک این سرزمین شوید؟!
27«به آنان بگو خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: به حیات خودم قسم، آنان که در ویرانه‌هایند به شمشیر خواهند افتاد، آنان را که در صحرایند خوراک حیوانات خواهم ساخت، و آنان که در دژها و غارهایند به طاعون خواهند مرد. 28این سرزمین را ویران و متروک خواهم ساخت و غرورِ قوّتش پایان خواهد پذیرفت و کوههای اسرائیل چنان ویران خواهد شد که دیگر کسی از آنها گذر نخواهد کرد. 29چون این سرزمین را به سبب همۀ اعمال کراهت‌آوری که ایشان به جای آورده‌اند ویران و متروک سازم، آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم.
30«و اما تو ای پسر انسان، قومت کنار دیوارها و به درگاه خانه‌ها با یکدیگر دربارۀ تو سخن می‌گویند و هر یک دیگری، یعنی برادر خود را خطاب کرده، می‌گوید: ”بیایید و کلامی را که از جانب خداوند صادر شده است، بشنوید!“ 31آنان چنانکه از قوم انتظار می‌رود، نزدت می‌آیند و همچون قوم من در برابرت می‌نشینند و سخنانت را می‌شنوند، اما آن را به جا نمی‌آورند؛ زیرا به زبان خود سخنان مهرآمیز می‌گویند اما دل ایشان در پی منافع نامشروع است! 32و اینک تو برای ایشان همچون کسی هستی که سرودهای عاشقانه می‌خواند و صدای زیبا دارد و نیک می‌نوازد، زیرا سخنان تو را می‌شنوند، اما آن را به جا نمی‌آورند! 33چون این واقع شود، و هان در شُرُف وقوع است، آنگاه خواهند دانست که نبی‌ای در میان ایشان بوده است.»
34
محکومیت شبانان اسرائیل
1کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 2«ای پسر انسان، بر ضد شبانان اسرائیل نبوّت کن. آری، نبوّت کرده، ایشان یعنی شبانان را بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: وای بر شبانان اسرائیل که خویشتن را می‌چرانند! آیا شبانان نباید گوسفندان را بچرانند؟ 3شما سرشیر را می‌خورید و خود را به پشم می‌پوشانید و گوسفندانِ پرواری را می‌کُشید، اما گله را نمی‌چرانید! 4ضعیفان را تقویت نکرده‌اید، مریضان را شفا نداده‌اید و شکستگان را شکسته‌بندی ننموده‌اید؛ رانده‌شدگان را بازنیاورده‌اید و گمشدگان را نجسته‌اید، بلکه به جور و ستم بر آنان حکم می‌رانید. 5پس چون شبانی نیست، پراکنده شده‌اند و خوراکِ وحوش صحرا گردیده‌اند. 6گوسفندان من پراکنده شده‌اند و بر تمامی کوهها و بر هر تَل بلندی آواره گردیده‌اند. گوسفندان من بر تمامی روی زمین پراکنده شده‌اند و کسی نیست که در پی آنها باشد و آنها را بجوید.
7«پس، ای شبانان، کلام خداوند را بشنوید: 8خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: به حیات خودم قسم که چون گوسفندان من از بی‌شبانی به تاراج رفته و خوراک وحوش صحرا گشته‌اند، و چون شبانان من در پی گوسفندانم نرفته‌اند، بلکه خویشتن را چرانیده‌اند و نه گلۀ مرا، 9پس شما ای شبانان کلام خداوند را بشنوید! 10خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: هان من به ضد شبانان هستم و گوسفندانم را از دست ایشان خواهم طلبید و آنان را از چرانیدن گوسفندان برکنار خواهم کرد تا شبانانْ دیگر خویشتن را نچرانند! گوسفندانم را از دهان ایشان خواهم رهانید تا دیگر خوراک آنان نگردند.
خداوند شبان راستین
11«زیرا خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: هان من خودْ گلۀ خویش را خواهم جُست و از آنان نگهداری خواهم کرد. 12چنانکه شبان آنگاه که در میان گوسفندانِ پراکندۀ خویش است از گله‌اش نگهداری می‌کند، من نیز از گلۀ خویش نگهداری خواهم کرد و آنان را از هر جایی که در روزِ ابرها و تاریکی غلیظ در آن پراکنده شده‌اند، خواهم رهانید. 13آنان را از میان ملتها بیرون خواهم آورد و از ممالک گرد آورده، به سرزمین خودشان در خواهم آورد. و ایشان را بر کوههای اسرائیل و در وادیها و در همۀ نقاط مسکونی این سرزمین خواهم چرانید. 14آنان را در مرتعهای نیکو خواهم چرانید و کوههای بلند اسرائیل چراگاهشان خواهد بود. آنجا در چراگاههای نیکو خواهند آرمید و در مرتعهای سرسبز بر کوههای اسرائیل خواهند چَرید. 15خداوندگارْ یهوه می‌فرماید که من خودْ گوسفندانم را خواهم چَرانید و من خودْ ایشان را خواهم خوابانید. 16خودْ در پی گم‌شدگان خواهم رفت و رانده‌شدگان را باز خواهم آورد، و شکسته‌ها را شکسته‌بندی کرده، بیماران را نیرو خواهم بخشید، اما فربهان و نیرومندان را هلاک خواهم ساخت. من عدالت و انصاف را به آنان خواهم چشانید.
17«و اما در مورد شما ای گلۀ من، خداوندگارْ یهوه چنین می‌گوید: اینک من میان گوسفند و گوسفند، و میان قوچها و بزهای نر داوری خواهم کرد. 18آیا چریدن بر مراتع نیکو برای شما کافی نیست که می‌باید باقی مرتع خود را نیز پایمال کنید؟ آیا نوشیدن از آب زلال کافی نیست که می‌باید به پایتان مابقی آب را گل‌آلود سازید؟ 19آیا گوسفندان من باید بر آنچه شما پایمال کرده‌اید، بچرند و آنچه را به پایتان گل‌آلود ساخته‌اید، بنوشند؟
20«بنابراین خداوندگارْ یهوه به ایشان چنین می‌گوید: اینک من، خودْ میان گوسفندان فربه و گوسفندان لاغر داوری خواهم کرد! 21از آنجا که شما به پهلو و کِتف خود هُل می‌دهید و ضعیفان را جملگی شاخ می‌زنید تا آنجا که ایشان را همه جا پراکنده کرده‌اید، 22پس من گلۀ خویش را نجات خواهم داد و دیگر به تاراج نخواهند رفت. و میان گوسفند و گوسفند داوری خواهم کرد.
23«من بر ایشان یک شبان خواهم گماشت، یعنی خادم خویش داوود را تا ایشان را بچراند؛ او ایشان را خواهد چرانید و شبان ایشان خواهد بود. 24من، یهوه، خدای ایشان خواهم بود و خادم من داوود در میان آنان فرمانروا خواهد بود؛ من، یهوه، سخن گفته‌ام.
عهد سلامتی
25«من با آنان عهد سلامتی خواهم بست و جانوران وحشی را از زمین دور خواهم کرد تا ایشان به امنیت در بیابان ساکن شوند و در جنگلها بخوابند. 26ایشان و همۀ نواحی پیرامونِ کوهِ خود را مایۀ برکت خواهم ساخت. باران را در موسمش خواهم بارانید و بارانهای برکت خواهد بود. 27درختان صحرا میوۀ خود را خواهند آورد و زمین محصول خویش را خواهد داد و آنان در سرزمین خود ایمن خواهند بود. و چون چوبهای یوغ ایشان را بشکنم و ایشان را از دست کسانی که آنان را به بندگی کشانده بودند، برهانم، آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم. 28دیگر برای قومها غنیمت محسوب نخواهند شد و وحوشِ زمین ایشان را نخواهند خورد، بلکه در امنیت ساکن خواهند شد و کسی موجب وحشت آنها نخواهد بود. 29برای ایشان کشتزارِ مرغوب فراهم خواهم آورد و دیگر از قحطی در زمین تلف نخواهند شد و متحمل سرزنش قومها نخواهند گردید. 30خداوندگارْ یهوه می‌فرماید: آنان خواهند دانست که من یهوه، خدایشان، با ایشان هستم و ایشان، یعنی خاندان اسرائیل، قوم من هستند. 31و خداوندگارْ یهوه می‌گوید: شما ای گلۀ من، و ای گوسفندان چراگاه من، شما انسان هستید و من خدای شما هستم.»
35
نبوّت بر ضد اَدوم
1کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 2«ای پسر انسان، روی به جانب کوه سِعیر کرده، بر ضد آن نبوّت کن. 3آن را بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: ای کوه سِعیر، هان من بر ضد توام و دست خود را بر ضد تو دراز می‌کنم تا تو را ویران و متروک سازم. 4شهرهایت را خراب خواهم کرد و ویران خواهی شد، و آنگاه خواهی دانست که من یهوه هستم! 5از آن رو که خصومتِ دائمی داشتی و بنی‌اسرائیل را در زمان مصیبتشان یعنی در ایام مجازات نهایی به دَم شمشیر سپردی، 6بنابراین، خداوندگارْ یهوه می‌گوید به حیات خودم قسم که تو را به خون‌ریزی تسلیم خواهم کرد، و خونْ تو را تعاقب خواهد نمود؛ آری، چون از خون‌ریزی کراهت نداشتی، خونْ تو را تعاقب خواهد کرد. 7کوه سِعیر را ویران و متروک ساخته، هر آمد و شدی را از آن به‌تمامی قطع خواهم نمود. 8کوههایش را از کشتگانش آکنده خواهم ساخت و کشتگانِ به شمشیر بر تپه‌های تو و در وادیها و درّه‌هایت خواهند افتاد. 9و تو را ویرانۀ ابدی خواهم ساخت و شهرهایت دیگر مسکون نخواهد شد. آنگاه خواهی دانست که من یهوه هستم!
10«از آن رو که گفتی: ”این دو ملت و مملکت از آنِ من خواهد شد و آنها را به تصرف در خواهیم آورد“ - گرچه خداوند آنجا بود - 11پس خداوندگارْ یهوه می‌گوید، به حیات خودم قسم که موافق خشم و حسدی که به سبب نفرتِ خویش از ایشان نشان دادی، با تو عمل خواهم کرد. و آنگاه که تو را داوری کنم، خود را در میان ایشان خواهم شناسانید. 12و خواهی دانست که من یهوه، همۀ سخنان کفرآمیزی را که بر ضد کوههای اسرائیل گفته‌ای، شنیده‌ام؛ اینکه گفتی: ”آنان ویران گردیده‌اند و به جهت خوراک به ما داده شده‌اند.“ 13و به دهانِ خود، خویشتن را بر من برافراشتی و یاوه‌گویی کردی، و من شنیدم. 14پس خداوندگارْ یهوه چنین می‌گوید: هنگامی که تمامی جهان شادانند، من تو را ویران خواهم ساخت. 15و چنانکه تو بر میراث خاندان اسرائیل به سبب ویرانی‌اش شادی کردی، من نیز با تو عمل خواهم کرد. تو ای کوه سِعیر و ای تمامی اَدوم، ویران خواهید شد! آنگاه همه خواهند دانست که من یهوه هستم.
36
نبوّت خطاب به کوههای اسرائیل
1«تو ای پسر انسان، به کوههای اسرائیل نبوّت کرده، بگو: ای کوههای اسرائیل کلام خداوند را بشنوید. 2خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: چون دشمنانت دربارۀ تو گفته‌اند: ”هَه! بلندیهای کهن به ملکیت ما درآمده است،“ 3پس نبوّت کرده، بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌گوید: از آن رو که تو را ویران کردند و از هر سو لِه نمودند تا به ملکیت بقیۀ قومها درآیی و موضوع غیبت و بدگوییِ ملل شوی، 4بنابراین، ای کوههای اسرائیل، کلام خداوندگارْ یهوه را بشنوید: خداوندگارْ یهوه به کوهها و تپه‌ها، و به درّه‌ها و وادیها، و به خرابه‌های ویران و شهرهای متروک که تاراج شده و مایۀ تمسخر دیگر مللِ پیرامون گشته‌اند، چنین می‌گوید: 5پس، خداوند یهوه می‌فرماید: به‌یقین که در آتش غیرت خود بر ضد دیگر ملل و تمامی اَدوم سخن گفته‌ام، بر ضد آنان که زمین مرا به خوشیِ کاملِ دل و کینۀ قلبی به تصرف درآورده‌اند تا چراگاههایش را غارت کنند. 6پس دربارۀ سرزمین اسرائیل نبوّت کن و به کوهها و تپه‌ها، و به درّه‌ها و وادیها بگو خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: هان من در غیرت و خشم خویش سخن می‌گویم زیرا که شما متحمل سرزنش قومها گشته‌اید. 7پس خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: من به دستِ افراشته قسم می‌خورم که تمامی اقوامِ پیرامونتان، خودْ متحمل سرزنشِ خویش خواهند شد.
8«و اما شما ای کوههای اسرائیل، شما شاخه‌های خود را خواهید رویانید و برای قوم من اسرائیل میوه خواهید آورد، زیرا که ایشان به‌زودی باز خواهند گشت. 9زیرا هان من جانب شما را دارم و به سوی شما باز خواهم گشت و شما شیار شده، کِشت خواهید شد. 10و مردمان بر شما خواهم افزود، یعنی بر همۀ خاندان اسرائیل، به تمامی. شهرها مسکون و خرابه‌ها بنا خواهد شد. 11و مردمان و بهایم را بر شما خواهم افزود و آنان افزون شده، بارور خواهند گشت. و شما را چون ایام گذشته مسکون خواهم ساخت، و بیش از پیش بر شما احسان خواهم کرد. آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم! 12مردمان، یعنی قوم خود اسرائیل را بر شما خرامان خواهم ساخت و آنان شما را به تصرف در خواهند آورد و میراث ایشان خواهید شد و دیگر آنان را داغدار نخواهید ساخت.
13«خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: از آن رو که تو را می‌گویند: ”مردمان را فرو می‌بلعی و قوم خویش را داغدار می‌سازی،“ 14پس خداوندگارْ یهوه می‌گوید، دیگر مردمان را فرو نخواهی بلعید و قوم خویش را داغدار نخواهی ساخت. 15دیگر سرزنشِ قومها را به تو نخواهم شنوانید، و متحمل اهانتِ ملتها نخواهی شد و سبب لغزش قوم خویش نخواهی گردید؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.»
تبدیل دل اسرائیل
16کلام خداوند بر من نازل شده، مرا گفت: 17«ای پسر انسان، هنگامی که خاندان اسرائیل در سرزمین خود به سر می‌بردند، آن را با راهها و اعمال خود نجس ساختند. رفتار آنان در نظر من همچون نجاست زنی در دوران قاعدگی‌اش بود. 18پس به سبب خونی که در آن سرزمین ریختند و به سبب بتهای بی‌ارزشی که آن سرزمین را بدانها نجس ساختند، خشم خویش را بر ایشان فرو ریختم. 19ایشان را میان ملل پراکنده ساختم و در میان ممالک متفرق شدند. پس ایشان را موافق راهها و اعمالشان داوری کردم. 20اما چون به میان ملتها رفتند، هر جا که رسیدند نام قدوس مرا بی‌حرمت ساختند. زیرا دربارۀ ایشان گفتند: ”اینان قوم یهوه هستند و با این حال می‌بایست از سرزمین او بیرون می‌رفتند!“ 21لیکن من در اندیشۀ نام قدوس خود بودم که خاندان اسرائیل آن را در میان ملتهایی که به میان آنها رفته بودند، بی‌حرمت ساختند.
22«پس به خاندان اسرائیل بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: ای خاندان اسرائیل، من نه به‌خاطر شما، بلکه به‌خاطر نام قدوس خود عمل خواهم کرد، نامی که شما آن را در میان مللی که به میانشان رفتید، بی‌حرمت ساخته‌اید! 23من نام عظیم خود را تقدیس خواهم کرد، نامی را که در میان ملتها بی‌حرمت شده است و شما آن را در میان ایشان بی‌حرمت ساخته‌اید؛ و خداوندگارْ یهوه می‌فرماید که چون در میان شما قدوسیت خود را در نظر ملتها آشکار سازم، آنگاه ایشان خواهند دانست که من یهوه هستم. 24من شما را از میان ملل خواهم گرفت و از همۀ ممالک گرد آورده، به سرزمین خودتان در خواهم آورد. 25آب پاک بر شما خواهم پاشید و طاهر خواهید شد. من شما را از همۀ ناپاکیها و از همۀ بتهایتان طاهر خواهم ساخت. 26و دلی تازه به شما خواهم بخشید و روحی تازه در اندرونتان خواهم نهاد و دل سنگی را از پیکر شما به در آورده، دلی گوشتین به شما خواهم داد. 27روحِ خود را در اندرونتان خواهم نهاد و شما را به فرایض خود سالک خواهم گردانید، و شما قوانین مرا نگاه خواهید داشت و آنها را به جا خواهید آورد. 28شما در سرزمینی که من به پدرانتان بخشیدم، ساکن خواهید شد؛ شما قوم من خواهید بود و من خدای شما. 29من شما را از همۀ نجاساتتان نجات خواهم داد. و غَله را فرا خوانده، آن را فراوان خواهم ساخت و دیگر قحطی بر شما نخواهم آورد. 30میوۀ درختان و محصولِ مزارع را فراوان خواهم ساخت تا دیگر هرگز در میان ملل به رسواییِ قحطی دچار نشوید. 31آنگاه راههای شریرانه و اعمال بدتان را به یاد خواهید آورد و به سبب گناهان و اعمال قبیحتان از خویشتن کراهت خواهید داشت. 32و خداوندگارْ یهوه می‌گوید: بدانید که این را به‌خاطر شما نمی‌کنم! پس ای خاندان اسرائیل، به سبب راههای خود خجل و شرمسار باشید!
33«بنابراین، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: در روزی که شما را از همۀ گناهانتان طاهر سازم، شهرها را مسکون خواهم ساخت و ویرانه‌ها بازسازی خواهد شد. 34و زمینِ ویران به جای آنکه در نظر همۀ رهگذران ویرانه باشد، کِشت خواهد شد. 35آنان خواهند گفت: ”این زمین که ویران بود، مانند باغ عدن شده است؛ و شهرهایی که خراب و ویران و واژگون بود، اکنون حصاردار و مسکون گشته است.“ 36آنگاه ملتهایی که گرداگرد شما باقی باشند خواهند دانست که من، یهوه، مخروبه‌ها را بازسازی کرده و ویرانه‌ها را کِشت کرده‌ام. من یهوه سخن گفته‌ام و آن را به عمل خواهم آورد.
37«بنابراین، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: بار دیگر می‌گذارم خاندان اسرائیل انجام این کار را از من درخواست کنند: اینکه قوم ایشان را مانند گله‌ای افزون سازم. 38مانند گله‌ای برای امور مقدس، و مانند گلۀ اورشلیم در ایام عید، به همین‌گونه شهرهای خراب از گله‌های آدمیان مملو خواهد شد. آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم.»
37
وادی استخوانهای خشک
1دست خداوند بر من فرود آمده، مرا در روحِ خداوند بیرون برد و در وسط یک وادی گذاشت که پر از استخوان بود. 2و مرا به هر سو در میان استخوانها گردانید و اینک شمار آنها بر زمینِ وادی بی‌نهایت زیاد بود و بسیار خشک بودند. 3مرا گفت: «ای پسر انسان، آیا ممکن است این استخوانها زنده شوند؟» پاسخ دادم: «ای خداوندگارْ یهوه، تو خود می‌دانی!»
4آنگاه مرا گفت: «بر این استخوانها نبوّت کرده، به ایشان بگو: ای استخوانهای خشک، کلام خداوند را بشنوید. 5خداوندگارْ یهوه به این استخوانها چنین می‌گوید: اینک من روح*‏37‏:5 یا ”نَفَس“؛ و نیز در بقیۀ این باب. به شما در خواهم آورد و زنده خواهید شد. 6و رگ و پی بر شما نهاده، گوشت بر شما خواهم آورد و شما را به پوست خواهم پوشانید؛ و روح در شما خواهم نهاد و زنده خواهید شد. آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم.»
7پس من به گونه‌ای که فرمان یافتم، نبوّت کردم و چون نبوّت می‌کردم، صدایی شنیده شد و به‌ناگاه جُنب و جوشی واقع گردید و استخوانها به یکدیگر پیوستند، استخوانی به استخوان خود. 8و چون نگریستم، اینک رگ و پی بر آنها بود و گوشت بر آنها برآمده بود و پوستْ رویشان را پوشانیده بود، اما روحی در آنها نبود. 9پس مرا گفت: «ای پسر انسان، بر روح نبوّت کن! نبوّت کرده، روح را بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: ای روح، از بادهای چهارگانه بیا و بر این کُشتگان بِدَم تا زنده شوند.» 10پس چنانکه مرا امر فرموده بود، نبوّت کردم. و روح به آنها درآمده، زنده شدند، و بر پای خود ایستاده، لشکری بی‌نهایت عظیم گردیدند.
11آنگاه مرا گفت: «ای پسر انسان، این استخوانها، تمامیِ خاندان اسرائیلند. اینک ایشان می‌گویند: ”استخوانهای ما خشکیده و امیدمان از دست رفته، و منقطع شده‌ایم!“ 12بنابراین نبوّت کرده، بدیشان بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: ای قوم من! اینک من قبرهای شما را گشوده، شما را بیرون خواهم آورد، و شما را به سرزمین اسرائیل در خواهم آورد. 13و ای قوم من، چون قبرهایتان را بگشایم و شما را از آنها به در آورم، آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم. 14من روح خود را در شما خواهم نهاد تا زنده شوید و شما را در سرزمین خودتان قرار خواهم داد. آنگاه خواهید دانست که من یهوه سخن گفته‌ام و آن را به عمل آورده‌ام؛ این است فرمودۀ خداوند.»
یک ملت و یک پادشاه
15کلام خداوند بر من نازل شده، مرا گفت: 16«ای پسر انسان، عصایی برای خود بگیر و بر آن بنویس: ”برای یهودا و اسرائیلیانِ متحد با او!“ سپس عصایی دیگر بگیر و بر آن بنویس، ”برای یوسف، عصای اِفرایِم، و تمامی خاندان اسرائیل که با او متحدند!“ 17آنگاه عصاها را به یکدیگر وصل کرده، یک عصا بساز تا در دستت یکی باشند. 18و چون قومت از تو بپرسند: ”آیا به ما نمی‌گویی مقصودت از اینها چیست؟“ 19به آنان بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: اینک بر آنم عصای یوسف و دیگر قبایل اسرائیل را که با او متحدند، یعنی عصایی را که در دست اِفرایِم است، برگیرم و عصای یهودا را به آن وصل کنم و آنها را یک عصا بسازم تا در دستم یک عصا باشند. 20پس در حالی که آن عصاها که بر آنها نوشتی، در دست تو در برابر دیدگان ایشان است، 21بدیشان بگو خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: اینک من بنی‌اسرائیل را از میان ملتهایی که به میان آنها رفته‌اند، برگرفته، ایشان را از هر طرف جمع خواهم کرد و به سرزمین خودشان باز خواهم آورد. 22و آنها را در آن سرزمین، بر کوههای اسرائیل، یک ملت خواهم ساخت و یک پادشاه بر آنان سلطنت خواهد کرد و دیگر دو ملت نخواهند بود و به دو مملکت تجزیه نخواهند شد. 23و خویشتن را دیگر به بتهای بی‌ارزش و چیزهای مکروه و هیچ‌یک از نافرمانیهای خود نجس نخواهند ساخت، بلکه من ایشان را از همۀ ارتدادی که بدان گناه ورزیده‌اند، نجات داده، طاهر خواهم ساخت؛ آنگاه ایشان قوم من خواهند بود و من خدای ایشان.
24«خادم من داوودْ پادشاه ایشان خواهد بود و جملگی یک شبان خواهند داشت. و مطابق قوانین من سلوک خواهند کرد و فرایض مرا نگاه داشته، آنها را به جا خواهند آورد. 25و در سرزمینی که به خادم خویش یعقوب بخشیدم ساکن خواهند شد، جایی که پدرانشان مسکن داشتند. ایشان و فرزندان ایشان و فرزندانِ فرزندان ایشان تا ابد در آنجا سکونت خواهند داشت و خادم من داوود تا ابد فرمانروای ایشان خواهد بود. 26با ایشان عهدِ سلامتی خواهم بست که عهد جاودانی خواهد بود؛ و آنان را استوار ساخته، افزون خواهم کرد، و قُدس خود را تا به ابد در میان ایشان قرار خواهم داد. 27مسکن من با ایشان خواهد بود؛ من خدای ایشان خواهم بود و آنان قوم من خواهند بود. 28و چون قُدس من تا به ابد در میان ایشان باشد، آنگاه ملتها خواهند دانست که من یهوه، اسرائیل را تقدیس می‌کنم.»
38
نبوّت بر ضد جوج
1کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 2«ای پسر انسان، روی به جانب جوج از زمین ماجوج، حاکم اعظم*‏38‏:2 یا: ”حاکم رُش، ماشِک“؛ همچنین در آیۀ ۳. ماشِک و توبال کرده، بر ضد او نبوّت کن 3و بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: ای جوج، حاکم اعظم ماشِک و توبال، هان من بر ضد توام! 4من تو را برگردانیده، قلابها در آرواره‌هایت خواهم نهاد و تو را با تمامی لشکریان و اسبان و سوارانت که جملگی زره‌پوشند، یعنی جماعت عظیمی با سپرهای بزرگ و کوچک، که همگی به شمشیر مسلحند، بیرون خواهم آورد. 5پارس و کوش*‏38‏:5 ناحیۀ جنوب مصر که امروز اتیوپی و سودان را در بر می‌گیرد. و فوط*‏38‏:5 ناحیۀ غرب مصر که امروز لیبی واقع است. همراه آنانند، همگی با سپر و کلاهخود، 6و جومِر با تمامی لشکریانش و بِت‌توجَرمَه، از دورترین نواحی شمال، با تمامی لشکریانش - یعنی قومهای بسیارْ همراه تو.
7«تو و تمامی جماعتت که به اطراف تو گرد آمده‌اند، حاضر و آماده باشید و رهبری ایشان را به دست گیرید! 8پس از روزهای بسیار بسیج خواهی شد. و در سالهای آخر به ضد سرزمینی که از جنگ استرداد شده است، بر خواهی آمد، سرزمینی که مردمانش از میان قومهای بسیار بر کوههای اسرائیل، که خرابۀ دائمی بوده است، گرد آمده‌اند. آنان از میان قومها بیرون آورده شده‌اند و همگی اکنون در امنیت به سر می‌برند. 9تو همچون توفانی بِدان بر خواهی آمد و مانند ابری خواهی بود که زمین را می‌پوشاند، تو و همۀ لشکریانت و قومهای بسیاری که همراه تو هستند.
10«خداوندگارْ یهوه چنین می‌گوید: در آن روز چیزهایی به ذهن تو خطور خواهد کرد و تدبیری شریرانه خواهی اندیشید، 11و خواهی گفت: ”به ضد زمینِ روستاهای بی‌حصار بر خواهم آمد و بر مردمانِ آرامی که در امنیت ساکنند حمله خواهم برد، بر آنان که همگی بی‌حصار ساکنند و پشت‌بند و دروازه‌ای ندارند،“ 12تا تاراج کنی و غنیمت بگیری و دست خود را به ضد خرابه‌هایی که اکنون آباد گردیده بلند کنی، به ضد مردمی که از میان ملل گرد آمده‌اند و اَحشام و اموال اندوخته‌اند و در مرکز عالَم ساکنند. 13صَبا و دِدان و بازرگانان تَرشیش و روستاهایش*‏38‏:13 یا ”شیران ژیان،“ که می‌تواند اشاره به جنگاوران یا رهبران باشد. تو را خواهند گفت: ”آیا به جهت تاراج آمده‌ای؟ آیا جماعت خود را به جهت گرفتن غنیمت گرد آورده‌ای تا نقره و طلا و اَحشام و اموال با خود ببری، و غارت عظیم نمایی؟“
14«بنابراین، ای پسر انسان، نبوّت کن و به جوج بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌گوید: در آن روز، هنگامی که قوم من اسرائیل در امنیت ساکنند، آیا تو به پا نخواهی خاست؟*‏38‏:14 ترجمۀ یونانی هفتادتَنان. متن عبری: «آیا تو در نخواهی یافت؟». 15تو از دورترین نواحی شمال خواهی آمد، تو و قومهای بسیاری با تو، که همگی ایشان اسب‌سوارند، جماعتی عظیم و لشکری بی‌شمار. 16تو به ضد قوم من اسرائیل بر خواهی آمد، مانند ابری که زمین را می‌پوشانَد. ای جوج! در روزهای آخر تو را به ضد سرزمین خود خواهم آورد تا قومها، چون قدوسیت خویش را در برابر دیدگانِ ایشان از طریق تو آشکار سازم، مرا بشناسند.
17«خداوندگارْ یهوه چنین می‌گوید: آیا تو آن نیستی که در ایام پیشین به واسطۀ خادمان خود، انبیای اسرائیل، درباره‌اش سخن گفتم؟ همانان که در آن ایام، سالهای بسیار نبوّت می‌کردند که تو را به ضد ایشان بر خواهم انگیخت؟ 18خداوندگارْ یهوه می‌گوید: در آن روز، آنگاه که جوج به ضد سرزمین اسرائیل برمی‌آید، آتشِ خشم من افروخته خواهد شد. 19زیرا در غیرت و آتشِ خشم خود اعلام می‌کنم که در آن روز به‌یقین زمین‌لرزه‌ای شدید در سرزمین اسرائیل واقع خواهد شد. 20ماهیانِ دریا و مرغانِ هوا، حیواناتِ صحرا و همۀ خزندگانی که روی زمین می‌خزند، و همۀ آدمیانی که بر پهنۀ زمینند، از حضور من به خود خواهند لرزید؛ کوهها سرنگون خواهند شد و صخره‌ها منهدم خواهند گردید و همۀ حصارها فرو خواهند ریخت. 21و خداوندگارْ یهوه می‌گوید: من بر جمیع کوههای خود شمشیری را به ضد جوج فرا خواهم خواند، و شمشیر هر کس به ضد برادرش خواهد بود. 22با طاعون و خون‌ریزی بدو مکافات خواهم رسانید، و بر او و لشکریانش و قومهای بسیاری که با اویند، بارانهای سیل‌آسا و تگرگ و آتش و گوگرد خواهم بارانید. 23بدین‌سان بزرگی و قدوسیت خود را آشکار خواهم ساخت و خویشتن را در برابر دیدگان قومهای بسیار خواهم شناسانید و خواهند دانست که من یهوه هستم.
39
1«تو ای پسر انسان، بر ضد جوج نبوّت کرده، بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: اینک ای جوج، حاکم اعظم*‏39‏:1 رجوع کنید به زیرنویس ۳۸: ۲. ماشِک و توبال، هان من بر ضد توام! 2من تو را برگردانیده، به پیش می‌رانم، و تو را از دورترین نواحی شمال برآورده، به ضد کوههای اسرائیل رهبری می‌کنم. 3آنگاه کمان تو را از دست چپت انداخته، تیرهای تو را از دست راستت خواهم افکند. 4تو با همۀ لشکریانت و قومهایی که با تواَند بر کوههای اسرائیل خواهید افتاد و تو را به مرغان شکاری از هر قِسم و حیوانات صحرا، به جهت خوراک خواهم داد. 5خداوندگارْ یهوه می‌فرماید که بر پهنۀ دشت خواهی افتاد، زیرا که من سخن گفته‌ام. 6و من بر ماجوج و بر کسانی که در سرزمینهای ساحلی در امنیت ساکنند، آتش خواهم فرستاد و آنگاه خواهند دانست که من یهوه هستم.
7«من نام قدوس خود را در میان قوم خویش اسرائیل خواهم شناسانید و دیگر نخواهم گذاشت نام قدوسم بی‌حرمت شود، و قومها خواهند دانست که من یهوه هستم، قدوس در اسرائیل! 8خداوندگارْ یهوه می‌گوید: اینک آن می‌آید و واقع خواهد شد! این همان روز است که درباره‌اش سخن گفتم.
9«آنگاه ساکنان شهرهای اسرائیل بیرون خواهند رفت و اسلحه، یعنی سپرهای کوچک و بزرگ و تیر و کمانها و گُرزها*‏39‏:9 یا نوعی نیزه. و نیزه‌ها را آتش زده، خواهند سوزانید و هفت سال آتشها بدانها بر پا خواهند داشت. 10هیزم از صحرا نخواهند آورد و چوب از جنگلها نخواهند بُرید، زیرا با اسلحه آتش خواهند افروخت. و خداوندگارْ یهوه می‌فرماید که غارت‌کنندگانِ خویش را غارت خواهند کرد و تاراج‌کنندگانِ خویش را تاراج خواهند نمود.
11«در آن روز، به جوج مکانی در اسرائیل به جهت دفن خواهم داد، یعنی وادی مسافران را در شرق دریا، که راهِ عبورکنندگان را مسدود خواهد ساخت، چراکه جوج و تمامی خلق بی‌شمارش در آنجا دفن خواهند شد، و آن را وادی هامون*‏39‏:11 ”هامون“ یعنی ”خَلق“.‌جوج خواهند نامید. 12خاندان اسرائیل به مدت هفت ماه ایشان را دفن خواهند کرد تا زمین را طاهر سازند. 13و تمامی مردم این سرزمین ایشان را دفن خواهند کرد، و خداوندگارْ یهوه می‌فرماید این در روزی که جلال خود را بنمایم مایۀ شهرت ایشان خواهد شد. 14ایشان مردانی را مقرر خواهند کرد که پیوسته در تمامی زمین بگردند و اجساد آنانی را که هنوز بر روی زمین باقی مانده باشند، دفن کرده، زمین را طاهر سازند. اینان در پایان هفت ماه، جستجوی خود را آغاز خواهند کرد. 15و هنگامی که ایشان در زمین می‌گَردند، اگر یکی از ایشان استخوان آدمی بیند، نشانی نزد آن بر پا خواهد کرد، تا زمانی که دفن‌کنندگان آن را در وادی هامون‌جوج دفن کنند. 16و شهر هامونَه نیز در آنجا خواهد بود. پس بدین‌گونه زمین را طاهر خواهند ساخت.
17«و اما تو ای پسر انسان، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: به هر جنس از مرغان و به همۀ حیوانات صحرا سخن گفته، بگو: ”جمع شوید و بیایید! از همۀ نواحی اطراف به جهت قربانی‌ای که برای شما تقدیم خواهم کرد، گرد آیید، به جهت قربانی عظیمی بر کوههای اسرائیل، تا گوشت بخورید و خون بنوشید. 18گوشت جنگاوران را خواهید خورد و خون حاکمان زمین را خواهید نوشید، چنانکه از گوشت قوچها و بره‌ها و بزان و گاوان، همگیِ پرواریهای باشان. 19در قربانی‌ای که برایتان تدارک می‌بینم، از پیهْ سیر خواهید خورد و از خونْ سرمست خواهید شد. 20و خداوندگارْ یهوه می‌گوید که بر سفرۀ من از اسبان و سواران، و از جنگاوران و همه گونه مردان جنگی سیر خواهید شد.“
احیای اسرائیل
21«من جلال خود را در میان ملل خواهم نهاد و همۀ ملتها داوری مرا که آنرا به اجرا خواهم گذاشت و دست مرا که بر ایشان خواهم نهاد، مشاهده خواهند کرد. 22از آن روز به بعد خاندان اسرائیل خواهند دانست که من یهوه، خدای ایشان هستم. 23و ملتها در خواهند یافت که خاندان اسرائیل به سبب گناه خود به اسارت رفتند، زیرا چون به من خیانت ورزیدند، روی خود را از ایشان پنهان کردم و ایشان را به دست مخالفان ایشان سپردم و جملگی به دَمِ شمشیر افتادند. 24آری من بر حسب نجاسات و نافرمانیهای ایشان با ایشان عمل کردم و روی خود را از ایشان پنهان ساختم.
25«پس خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: اکنون سعادتِ گذشته را به یعقوب بازگردانیده، بر همۀ خاندان اسرائیل رحم خواهم کرد و برای نام قدوس خود به غیرت خواهم آمد. 26و چون ایشان در سرزمین خود به امنیت ساکن شوند و کسی نباشد که ایشان را بترساند، آنگاه خجالت خود و تمامی خیانتی را که به من ورزیدند، دیگر به یاد نخواهند آورد. 27و چون ایشان را از میان ملتها بازگردانم و از زمین دشمنانشان گرد آورم و قدوسیت خویش را به واسطۀ ایشان در نظر ملتهای بسیار آشکار سازم، 28آنگاه خواهند دانست که من یهوه خدای ایشان هستم که ایشان را به میان ملتها به تبعید فرستادم و سپس در زمین خودشان گرد آوردم. من دیگر هیچ‌یک از آنان را در میان ملتها باقی نخواهم گذاشت. 29و خداوندگارْ یهوه می‌فرماید که دیگر روی خود را از ایشان پنهان نخواهم ساخت، زیرا روح خود را بر خاندان اسرائیل فرو خواهم ریخت.»
40
رؤیای معبد جدید
1در بیست و پنجمین سال تبعید ما، یعنی چهارده سال پس از تسخیر شهر، در آغاز سال، در روز دهم ماه، آری درست در همان روز، دست خداوند بر من قرار گرفت، و مرا به شهر درآورد. 2در رؤیاهای خدا، مرا به سرزمین اسرائیل آورد و بر کوهی بسیار بلند قرار داد که بر جانب جنوبی آن بنایی مانند شهر بود. 3چون مرا به آنجا آورد، هان مردی را دیدم که منظری برنجین داشت، و ریسمانی از کتان و نیِ اندازه‌گیری به دست او بود، و نزد دروازه ایستاده بود. 4آن مرد مرا گفت: «ای پسر انسان، به چشمان خود ببین و به گوشهای خود بشنو، و به هرآنچه به تو نشان می‌دهم، توجه کن زیرا به اینجا آورده شده‌ای تا آنها را به تو نشان دهم. پس هرآنچه را که می‌بینی، به خاندان اسرائیل اعلام نما.»
دروازۀ شرقی صحن بیرونی
5اینک بیرونِ معبد، دور تا دور، دیواری بود. و بلندی نیِ اندازه‌گیری که آن مرد به دست داشت شش ذِراع*‏40‏:5 در عبری: ”اِمّا“. یک اِمّا تقریباً معادل ۴۵ سانتی‌متر است؛ همچنین در بقیۀ کتاب. بود که بلندی هر ذِراع آن یک ذِراع و یک کف دست*‏40‏:5 یک ”کف دست“ تقریباً معادل ‏۵‏/۷ سانتی‌متر است؛ همچنین در آیۀ ۴۳. بود. پس ضخامت و بلندی دیوار را اندازه گرفت که هر کدام به اندازۀ یک نی بود. 6سپس به دروازه‌ای که رو به جانب شرق داشت داخل شد و از پله‌های آن بالا رفت و آستانۀ بیرونی دروازه را اندازه گرفت، که یک نی عمق داشت.*‏40‏:6 ترجمۀ یونانی هفتادتَنان. متن عبری چنین ادامه می‌یابد: «و آستانۀ دیگر نیز یک نی عمق داشت». 7اتاقکهای کناری یک نی درازا و یک نی پهنایشان بود، و میانِ اتاقکها پنج ذِراع فاصله بود؛ آستانۀ درونیِ دروازه به جانبِ ایوان، یک نی بود. 8سپس ایوانِ دروازه را اندازه گرفت*‏40‏:8 در متنِ عبریِ آیۀ ۸، قسمتی از آخرِ آیۀ ۷ به اشتباه تکرار شده است. همین اشتباه در قسمت آغازین آیۀ ۹ رخ داده، که بخشی از آیۀ ۸ را به اشتباه تکرار می‌کند. بسیاری از نسخه‌های قدیمی فاقد این قسمتهای تکرار شده هستند. 9که هشت ذِراع بود، و تیرهای آن نیز دو ذِراع. ایوان دروازه به طرف داخل بود. 10دروازۀ شرقی در هر طرف سه اتاقک داشت که هر سه به یک اندازه بودند و فاصلۀ بین اتاقکها نیز در دو طرف به یک اندازه بود. 11سپس عرض دهانۀ دروازه را اندازه گرفت که ده ذِراع بود، و عرض دالان دروازه را، که سیزده ذِراع بود. 12جلوی اتاقکها در هر طرف نرده‌ای قرار داشت به بلندی یک ذِراع. اتاقکها نیز شش ذِراع در شش ذِراع بودند. 13سپس عرضِ کلِ دروازه را از دیوار پشتی یک اتاقک تا دیوار پشتی اتاقک دیگر اندازه گرفت و آن بیست و پنج ذِراع بود، دهانۀ یکی مقابل دهانۀ دیگری. 14همچنین دیوارهای درونی دالان دروازه را تا سر ایوانِ صحن، دور تا دور اندازه گرفت، که پنجاه*‏40‏:14 در بسیاری نسخه‌ها رقم ”شصت“ آمده است. ذِراع بود.*‏40‏:14 معنی متن عبری این آیه روشن نیست. 15از جلوی مدخل دروازه تا انتهای ایوان به سمت داخل، پنجاه ذِراع بود. 16اتاقکها و دیوارهای بین آنها در اندرونِ دروازه، دور تا دور، پنجره‌های مُشّبَک داشت و ایوان نیز دور تا دور به سمت داخلْ پنجره داشت، و بر چارچوبها درختان نخل نقش شده بود.
صحن بیرونی
17سپس مرا به صحنِ بیرونی آورد و اینک اتاقها در آنجا بود و سنگ‌فرشی که دور تا دور برای صحن ساخته شده بود، و سی اتاق بر آن سنگ‌فرش‌بود. 18این سنگ‌فرش، یعنی سنگ‌فرش پایینی، در امتداد دو طرف دروازه‌ها قرار داشت، و عرض آن به اندازۀ طول دروازه‌ها بود. 19آنگاه فاصلۀ دروازۀ پایینی تا سرحدِ بیرونیِ صحنِ درونی را اندازه گرفت، که به سمت مشرق و شمال، یکصد ذِراع بود.
دروازۀ شمالی
20سپس طول و عرض آن دروازۀ صحنِ بیرونی را که رو به سوی شمال داشت، اندازه گرفت. 21این دروازه سه اتاقک در هر طرف داشت. دیوارهای بین اتاقکهای این دروازه و نیز ایوانِ آن، به همان اندازۀ دروازۀ نخست بود. طول آن پنجاه ذِراع، و عرض آن بیست و پنج ذِراع بود. 22پنجره‌ها و ایوان و درختان نخلِ این دروازه هم به اندازۀ پنجره‌ها و ایوان و درختان نخل دروازه‌ای بود که رو به سوی مشرق داشت، و با بالا رفتن از هفت پله بدان برمی‌آمدند و ایوانِ آن پیش روی ایشان بود. 23روبه‌روی دروازۀ شمالی نیز مانند دروازۀ شرقی، دروازه‌ای به صحنِ درونی بود. او فاصلۀ میان دو دروازه را اندازه گرفت، که یکصد ذِراع بود.
دروازۀ جنوبی
24سپس مرا به سمت جنوب برد، و اینک دروازه‌ای در جنوب قرار داشت. او دیوارهای بین اتاقکها و ایوان آن را اندازه گرفت، و اندازۀ آنها با دروازه‌های دیگر یکسان بود. 25دروازۀ جنوبی و ایوان آن دور تا دور، پنجره‌هایی همچون پنجره‌هایِ دیگر دروازه‌ها داشت. طول آن دروازه پنجاه ذِراع، و عرض آن بیست و پنج ذِراع بود. 26از هفت پله بدان برمی‌آمدند، و ایوانِ آن پیش روی ایشان بود، و بر هر دو تیرِ آن درختان نخل نقش شده بود. 27صحنِ درونی به طرف جنوب دروازه‌ای داشت. آن مرد فاصلۀ این دروازه را تا دروازۀ بیرونی به جانب جنوب اندازه گرفت، که یکصد ذِراع بود.
دروازه‌های صحن درونی
28سپس مرا از دروازۀ جنوبی به صحن درونی برد، و دروازۀ جنوبی را اندازه گرفت، و آن به اندازۀ دروازه‌های دیگر بود. 29اتاقکهای کناری و دیوارهای بین اتاقکها و ایوان آن به اندازۀ اتاقکهای کناری و دیوارهای بین اتاقکها و ایوان دروازه‌های دیگر بود؛ این دروازه و ایوان آن نیز دور تا دور، پنجره داشت. طول این دروازه، پنجاه ذِراع و عرض آن، بیست و پنج ذِراع بود. 30ایوان دروازه‌های دورِ صحن درونی، به طول بیست و پنج ذِراع و عرض پنج ذِراع بود. 31ایوان دروازۀ جنوبی رو به سوی صحن بیرونی داشت، و بر تیرهای آن درختان نخل نقش شده بود، و پلکانش هشت پله داشت.
32سپس مرا به جانب شرقیِ صحنِ درونی برد، و دروازه را اندازه گرفت، و آن به اندازۀ دروازه‌های دیگر بود. 33اتاقکهای کناری و دیوارهای بین اتاقکها و ایوان آن به اندازۀ اتاقکها و دیوارهای بین اتاقکها و ایوان دروازه‌های دیگر بود. این دروازه و ایوانِ آن نیز دور تا دور، پنجره داشت. طول این دروازه نیز پنجاه ذِراع و عرضش بیست و پنج ذِراع بود. 34ایوان دروازۀ شرقی نیز رو به سوی صحن بیرونی داشت، و بر هر دو تیرِ آن درختان نخل نقش شده بود، و پلکانش هشت پله داشت.
35آنگاه مرا به دروازۀ شمالی برد، و آن را اندازه گرفت، و آن به اندازۀ دروازه‌های دیگر بود. 36اتاقکهای کناری و دیوارهای بین اتاقکها و ایوان آن به اندازۀ اتاقکها و دیوار بین اتاقکها و ایوان دروازه‌های دیگر بود. این دروازه و ایوان آن نیز دور تا دور پنجره داشت. طول این دروازه نیز پنجاه ذِراع و پهنایش بیست و پنج ذِراع بود. 37ایوان دروازۀ شمالی نیز رو به سوی صحن بیرونی داشت، و بر هر دو تیر آن درختان نخل نقش شده بود، و پلکانش هشت پله داشت.
اتاقهای آماده کردن قربانی
38در ایوانِ دروازه‌های درونی اتاقی بود با درگاهش که در آن قربانی تمام‌سوز را می‌شستند. 39در ایوان دروازه، به هر طرف دو میز بود که بر آن قربانی تمام‌سوز و قربانی گناه و قربانی جبران را ذبح می‌کردند. 40بیرون ایوان، در یک طرفِ پله‌های مدخلِ دروازۀ شمالی دو میز بود، و در طرفِ دیگر پله‌ها، دو میز دیگر. 41بدین‌سان، چهار میز در هر طرفِ دروازه بود، یعنی هشت میز که بر آنها قربانی ذبح می‌کردند. 42و چهار میز از سنگِ تراشیده برایِ قربانی تمام‌سوز بود که طول هر کدام یک ذِراع و نیم، عرضش یک ذِراع و نیم، و بلندی‌اش یک ذِراع بود. بر آنها آلاتِ ذبحِ قربانیهای تمام‌سوز و قربانیهای دیگر را می‌نهادند. 43دور تا دور میزها لبه‌ای به بلندی یک کف دست نصب شده بود؛ و گوشت قربانی باید بر میزها گذاشته می‌شد.
اتاقهای کاهنان
44بیرونِ دروازۀ درونی، دو اتاق در صحنِ درونی بود، یکی بر جانب دروازۀ شمالی، که رو به سمت جنوب داشت، و دیگری بر جانب دروازۀ جنوبی، که رو به سمت شمال داشت. 45آنگاه مرا گفت، این اتاق که رو به سمت جنوب دارد، برای کاهنانی است که مسئول نگهداری از معبدند، 46و اتاقی که رو به سمت شمال دارد، برای کاهنانی است که مسئول نگهداری از مذبحند. اینانند پسران صادوق، تنها کسان از بنی‌لاوی که می‌توانند به خداوند نزدیک آیند تا او را خدمت کنند. 47سپس صحن را اندازه گرفت که مربع بود و یکصد ذِراع درازا و پهنا داشت. و مذبح، مقابل معبد قرار داشت.
ایوان معبد
48آنگاه مرا به ایوان معبد آورد و چارچوب درگاهِ ایوان را اندازه گرفت. عرض هر یک از تیرهای عمودیِ آن، یکی به این طرف و یکی به آن طرف، پنج ذِراع بود. عرض درگاه چهارده ذِراع، و دیواره‌های طرفین درگاه به هر طرف، سه ذِراع بود. 49طولِ ایوان بیست ذِراع و عرض آن دوازده ذِراع بود، و از ده پله بدان برمی‌آمدند. کنار تیرهای عمودی دو ستون قرار داشت، یک ستون به هر طرف.
41
قُدس
1آنگاه مرا به قُدس آورد و چارچوبِ درگاهِ آن را اندازه گرفت. عرض هر یک از تیرهای عمودی آن، یکی به این طرف و یکی به آن طرف، شش ذِراع*‏41‏:1 یک ذِراع تقریباً معادل ۴۵ سانتی‌متر است؛ همچنین در بقیۀ باب. بود. 2عرض درگاه ده ذِراع و دیواره‌های طرفینِ درگاه به هر طرف پنج ذِراع بودند. همچنین قُدس را اندازه گرفت: طول آن چهل ذِراع و عرض آن بیست ذِراع بود. 3سپس به اتاق درونی داخل شد و چارچوب درگاه آن را اندازه گرفت: تیرهای عمودی آن دو ذِراع بود، خود درگاه شش ذِراع، و دیواره‌های طرفینِ درگاه هر یک هفت ذِراع. 4و اتاق درونی را اندازه گرفت: طول آن بیست ذِراع و عرض آن از یک سر تا سرِ دیگرِ منتهی‌الیهِ قُدسِ بیرونی بیست ذِراع بود. و مرا گفت: «این است قُدس‌الاقداس.»
5سپس دیوار معبد را اندازه گرفت: ضخامت آن شش ذِراع بود، و عرض حجره‌های کناری که دور تا دور قرار داشت، چهار ذِراع. 6حجره‌های کناری در سه طبقه بر روی هم قرار داشتند، و در هر طبقه سی حجره بود. بر دیوارهای معبد، دور تا دور، لبه‌هایی برای نگه داشتن حجره‌ها بود تا نیازی به سوراخ کردن دیوار برای تکیه زدن حجره‌ها نباشد. 7حجره‌های گرداگرد معبد در طبقات بالاتر عریضتر می‌شدند، زیرا عمارت گرداگرد معبد، دور تا دور، در مراتب صعودی ساخته شده بود، و از همین رو، هر چه بالاتر می‌رفت، عریضتر می‌شد. و از طبقۀ تحتانی با گذشتن از طبقۀ میانی به طبقۀ فوقانی می‌رسیدند. 8همچنین دیدم گرداگرد معبد سَکویی بود که پیِ حجره‌ها را تشکیل می‌داد، و به اندازۀ یک نی تمام، یعنی شش ذِراع بود. 9ضخامت دیوارِ بیرونیِ حجره‌های کناری پنج ذِراع بود. فضایِ بازِ میان حجره‌های کناریِ معبد و 10دیگر اتاقهای گرداگرد معبد به هر طرف به پهنای بیست ذِراع بود. 11از فضای بازِ بیرونی درگاهی به درون حجره‌های کناری وجود داشت، یک درگاه در جانب شمالی و درگاه دیگر در جانب جنوبی. قسمت باقی‌ماندۀ سکوی دور تا دور، پنج ذِراع بود.
12عمارتی به عرض هفتاد ذِراع رو به سوی محوطۀ بازِ جانب غربی معبد واقع بود. دیوار عمارت، دور تا دور، پنج ذِراع ضخامت داشت، و طول عمارت نود ذِراع بود.
13سپس معبد را اندازه گرفت: طول آن یکصد ذِراع بود، و طول محوطۀ باز و عمارتِ دیگر و دیوارهای آن نیز یکصد ذِراع. 14و عرض قسمت جلوی معبد که رو به سوی محوطۀ واقع در جانب شرقی داشت، یکصد ذِراع بود.
15آنگاه طول عمارتی را که رو به سوی محوطۀ بازِ پشت معبد داشت، اندازه گرفت که با احتساب ایوانهای دو طرفش یکصد ذِراع بود. درون معبد و ایوان صحن 16و آستانه‌ها و پنجره‌های مُشّبَک و ایوانهای دور تا دور، در هر سه طرف، مقابل آستانه، از زمین تا پنجره‌ها، سرتاسر روکش چوب داشتند - و پنجره‌ها نیز پوشیده بود. 17بالای مدخلِ محرابگاهِ درونی، در بیرون، و بر تمامی دیوارهای دور تا دور اتاقهای بیرونی و درونی در فواصل معین، 18نقش کروبیان و درختان نخل حکاکی شده بود. در میان هر دو کروبی یک درخت نخل بود و هر کروبی دو چهره داشت: 19چهرۀ انسان رو به درخت نخل در یک جانب، و چهرۀ شیر رو به درخت نخل در جانب دیگر. این نقشها دور تا دور بر سرتاسر معبد حک شده بود. 20بنابراین، از زمین تا بالای مدخل، نقش کروبیان و درختان نخل بر دیوار قُدس حک شده بود.
21چارچوبِ درهای محرابگاهِ بیرونی مربع بود، و مقابل قُدس چیزی شبیه 22مذبحی چوبین بود که سه ذِراع بلندا و دو ذِراع درازا، و دو ذِراع پهنا داشت. گوشه‌ها و پایه و دیوارهای آن از چوب بود. و آن مرد به من گفت: «این است میزی که در حضور خداوند است.» 23قُدس و قُدس‌الاقداس هر کدام دری دولنگه داشتند. 24هر در دو لنگه داشت، یعنی دو لنگه که از وسط باز می‌شد. 25بر درهای محرابگاهِ بیرونی نیز مانند دیوارها، نقش کروبیان و درختان نخل حک شده بود. جلوی ایوان، در بیرون، سایبانی چوبین بود. 26بر دیوارهای دو طرفِ ایوان پنجره‌های مُشّبَک و نقش درختان نخل بود و حجره‌های کناری معبد سایبان داشتند.
42
اتاقهای کاهنان
1آنگاه مرا به جانب شمال به صحن بیرونی برد، به اتاقهایی که مقابل محوطۀ باز قرار داشتند یعنی روبه‌روی جانب شمالی عمارت. 2طول آنها بر روی هم صد ذِراع*‏42‏:2 یک ذِراع تقریباً معادل ۴۵ سانتی‌متر است؛ همچنین در بقیۀ باب. بود، عرض آنها پنجاه ذِراع، و دری به سوی شمال داشتند. 3مقابل محوطۀ بیست ذِراعیِ صحن درونی، و مقابل سنگفرش صحن بیرونی، اتاق در امتداد اتاق در سه طبقه بود. 4جلوی اتاقها، در درون عمارت، راهرویی بود به عرض ده ذِراع و طول صد ذِراع، و درهای اتاقها به جانب شمال بود. 5طول اتاقهای فوقانی کمتر بود زیرا در مقایسه با طبقات تحتانی و میانی، بخش بزرگتری از فضای اتاقها به ایوانهای کوچکِ جلوی آنها اختصاص یافته بود. 6عمارت سه طبقه بود، و ستونها مانند ستونهای صحنِ بیرونی نداشت. از این رو، اتاقهای فوقانی بیش از اتاقهای طبقات تحتانی و میانی، عقب نشسته بود. 7بیرون، به طرف صحن بیرونی، در امتداد جلوی اتاقها، دیواری به موازات اتاقها وجود داشت به طول پنجاه ذِراع. 8زیرا طول اتاقهای مشرف به صحن بیرونی بر روی هم پنجاه ذِراع بود، حال آنکه طول اتاقهای مشرف به محرابگاه، صد ذِراع بود. 9اتاقهای تحتانی را، به جانب شرق، مدخلی بود که از طریق آن از صحن بیرونی بدانها داخل می‌شدند.
10در عرض دیوارِ صحن، به طرف جنوب، مشرف به محوطۀ باز و روبه‌روی عمارت، اتاقها بود، 11و جلوی آنها راهرویی بود همانند راهروی اتاقهای شمالی. طول و عرض آنها همان بود، و خروجیها و آرایش و درهای آنها نیز همان. 12برای دخول به اتاقهای جنوبی، از درب اصلیِ سَر راهرو که مشرف به دیوار محافظ به جانب شرق بود، داخل می‌شدند.
13آنگاه مرا گفت: «اتاقهای شمالی و جنوبیِ مقابل محوطۀ باز، اتاقهای مقدسند که در آنها کاهنانی که به خداوند نزدیک می‌آیند، هدایای بسیار مقدس را می‌خورند. ایشان هدایای بسیار مقدس، یعنی هدیۀ آردی، قربانی گناه و قربانی جبران را در آنجا خواهند گذاشت، زیرا مکانی مقدس است. 14وقتی کاهنان به این مکان مقدس داخل می‌شوند، نباید از آنجا به صحن بیرونی بروند مگر آنکه جامه‌هایی را که در آنها خدمت کرد‌ه‌اند، در آنجا باقی گذارند، زیرا این جامه‌ها مقدسند. ایشان باید پیش از نزدیک شدن به مکانهای عمومی، جامه‌های دیگر به تن کنند.»
15آن مرد پس از به پایان رساندنِ اندازه‌گیریِ محوطۀ درون معبد، مرا از دروازه‌ای که رو به سوی شرق داشت، بیرون برد و دور تا دور معبد را اندازه گرفت. 16او با نیِ اندازه‌گیری، جانب شرقی را اندازه گرفت، که پانصد ذِراع بود. 17و جانب شمالی را اندازه گرفت، که پانصد ذِراع بود. 18و جانب جنوبی را اندازه گرفت، که پانصد ذِراع بود. 19سپس به جانب غربی روی نمود و آن را اندازه گرفت، که آن نیز پانصد ذِراع بود. 20پس معبد را از هر چهار طرف اندازه گرفت. دور تا دور معبد دیواری بود که هر ضلع آن پانصد ذِراع بود تا مقدس را از غیرمقدس جدا سازد.
43
جلال خداوند بر معبد
1سپس آن مرد مرا به دروازه‌ای برد که رو به جانب شرق داشت. 2و هان جلال خدای اسرائیل از جانب شرق می‌آمد. صدای آمدنش همچون صدای آبهای بسیار بود، و زمین از جلال او تابناک شد. 3رؤیایی که دیدم، شبیه رؤیایی بود که وقتی برای نابود کردنِ شهر آمد، دیده بودم، و مانند رؤیایی که در کنار نهر کِبار دیده بودم. به روی درافتادم. 4جلال خداوند از دروازۀ شرقی به معبد درآمد. 5آنگاه روحْ مرا بلند کرد و به صحن درونی آورد؛ و هان جلال خداوند معبد را پر ساخت.
6در حالی که آن مرد کنارم ایستاده بود، شنیدم کسی از درون معبد با من سخن می‌گفت. 7مرا گفت: «ای پسر انسان، این است جایگاه تخت من و مکان پا نهادنم، جایی که در آن تا به ابد در میان بنی‌اسرائیل ساکن خواهم شد. دیگر هرگز خاندان اسرائیل نام قدوس مرا با زناکاری و با بتهای*‏43‏:7 معنی متن عبری روشن نیست. این واژه می‌تواند به معنی ”اجساد“ نیز باشد. بی‌جانِ پادشاهانشان در مکانهای بلند خود بی‌حرمت نخواهند کرد، نه آنان و نه پادشاهانشان. 8ایشان با قرار دادن آستانه‌های این بتها در کنار آستانۀ من، و با نهادن چارچوبهای آنها در کنار چارچوبهای من، به گونه‌ای که فقط دیواری میان من و آنها بود، نام قدوس مرا به اعمال کراهت‌آور خود بی‌حرمت ساختند. از این رو، در خشم خود ایشان را هلاک ساختم. 9حال بگذار زناکاری و بتهای پادشاهانشان را از من دور کنند و من تا به ابد در میان ایشان ساکن خواهم شد.
10«و اما تو ای پسر انسان، خاندان اسرائیل را از وضع معبد آگاه ساز تا از تقصیرات خود خجل شوند و نقشۀ آن را اندازه بگیرند. 11و اگر از هرآنچه انجام داده‌اند، خجل شوند، آنگاه ایشان را از شکل معبد، نقشۀ آن، خروجی‌ها و ورودی‌هایش، یعنی از کل طرح معبد آگاه ساز، و نیز از همۀ فرایض و شرایع آن، و آنها را در برابر دیدگانشان بنویس، تا از تمامی طرح و تمامی فرایض آن پیروی کرده، آنها را به عمل آورند. 12این است قانون معبد: تمامی محوطۀ آن، دور تا دورِ بالای کوه، بسیار مقدس خواهد بود. هان، این است قانون معبد.
مذبح
13«این است اندازه‌های مذبح بر حسب ذِراع،*‏43‏:13 یک ذِراع تقریباً معادل ۴۵ سانتی‌متر است؛ همچنین در بقیۀ باب. که هر ذِراع آن یک ذِراع و یک کف دست*‏43‏:13 یک ”کف دست“ تقریباً معادل ‏۵‏/۷ سانتی‌متر است. بود: مجرایِ دور آن یک ذِراع بلندا و یک ذِراع پهنا داشت با حاشیه‌ای به اندازۀ یک وجب،*‏43‏:13 یک ”وجب“ تقریباً معادل ۲۳ سانتی‌متر است. دور تا دور لبۀ مجرا. این است بدنۀ مذبح: 14از تَهِ مجرا تا لبۀ پایینی مذبح، دو ذِراع، و پهنای لبه، یک ذِراع؛ و از لبۀ پایینی تا لبۀ بالایی، چهار ذِراع، و پهنای لبه، یک ذِراع. 15و بلندی آتشدان مذبح چهار ذِراع بود که از آن چهار شاخ برآمده بود. 16آتشدان مذبح مربع بود، به درازا و پهنای دوازده ذِراع. 17حاشیۀ آتشدان نیز مربع بود، به درازا و پهنای سرتاسری چهارده ذِراع. پهنای حاشیۀ بیرونیِ دور تا دور مذبح، نیم ذِراع، و پهنای مجرایِ دور تا دور مذبح، یک ذِراع. و پلکان مذبح رو به جانب مشرق داشت.»
18سپس آن مرد مرا گفت: «ای پسر انسان، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: این است قانون مذبح برای روزی که آن را بر پا می‌دارند تا قربانیهای تمام‌سوز بر آن تقدیم کنند و خون بر آن بپاشند. 19به لاویانِ کاهن از خانوادۀ صادوق که به من نزدیک می‌شوند تا مرا خدمت کنند، گوساله‌ای نرینه برای قربانیِ گناه بده؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه. 20قدری از خونِ گوساله را بگیر و بر چهار شاخ مذبح و بر چهار گوشۀ حاشیۀ درونی و حاشیۀ بیرونی آن بگذار. بدین‌سان مذبح را تطهیر کرده، برایش کفاره کن. 21همچنین گاوِ قربانیِ گناه را برگیر و در مکان معین در معبد، بیرون از محرابگاه، بسوزان.
22«در روز دوّم، بز نری بی‌عیب به جهت قربانی گناه تقدیم کن؛ بدین‌گونه مذبح تطهیر خواهد شد، چنانکه به گوساله تطهیر شد. 23چون تطهیر مذبح را به پایان رساندی، گوسالۀ نرینه‌ای بی‌عیب و قوچی بی‌عیب از گله تقدیم کن. 24آنها را به حضور خداوند پیشکش کن و کاهنان بر آنها نمک بپاشند و به جهت قربانی تمام‌سوز به خداوند تقدیم نمایند. 25هفت روز، هر روز بزی نر به جهت قربانی گناه تقدیم کن؛ همچنین گوسالۀ نرینه و قوچی از گله، هر دو بی‌عیب، تقدیم نما. 26هفت روز برای مذبح کفاره کرده، آن را طاهر سازند، و بدین‌سان آن را وقف نمایند. 27و چون این روزها را به پایان رساندند، از روز هشتم به بعد، کاهنان قربانیهای تمام‌سوز و قربانیهای رفاقتِ شما را بر مذبح تقدیم کنند، و من شما را مقبول خواهم داشت. این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.»
44
دروازۀ بسته
1سپس آن مرد مرا به دروازۀ بیرونیِ قُدس که رو به جانب شرق داشت، برد. و آن دروازه بسته بود. 2خداوند مرا گفت: «این دروازه باید بسته بماند؛ نباید گشوده شود، و کسی نباید از آن داخل گردد، زیرا یهوه، خدای اسرائیل، از آن داخل شده است. پس باید بسته بماند. 3تنها خودِ حاکم، از آنجا که حاکم است، می‌تواند برای نان خوردن در حضور خداوند، نزد دروازه بنشیند. او باید از راه ایوانِ دروازه داخل شود، و از همان راه نیز بیرون رود.»
4آنگاه مرا از راه دروازۀ شمالی به جلوی معبد آورد. و چون نگریستم، هان جلال خداوند، خانۀ خداوند را پر ساخته بود. و من به روی درافتادم. 5خداوند مرا گفت: «ای پسر انسان، هرآنچه را که دربارۀ تمامی فرایض معبدِ خداوند و شرایع آن به تو می‌گویم به‌دقّت ملاحظه کرده، بدانها توجه دقیق مبذول دار و آنها را به گوشِ جان بشنو. ورودی خانه و همۀ خروجی‌های قُدس را به‌دقّت ملاحظه فرما. 6به این عاصیان، یعنی به خاندان اسرائیل بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌گوید: ای خاندان اسرائیل، کافیست همۀ اعمال کراهت‌آور شما! 7شما بیگانگانی را که دل و گوشت آنها ختنه نشده بود، به قُدس من آوردید و در همان حال که به من خوراک، یعنی پیه و خون، تقدیم می‌کردید، بر خانۀ من بی‌حرمتی روا داشتید. و افزون بر همۀ اعمال کراهت‌آور خود، عهد مرا نیز شکستید. 8مسئولیت خود را در قبال امور مقدسِ من به انجام نرساندید بلکه دیگران را برگماشتید تا از جانب شما مسئولیت نگهداری از قُدسِ مرا بر عهده بگیرند. 9پس خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: هیچ بیگانه که دل و گوشت او نامختون است، از همۀ بیگانگانی که در میان قوم اسرائیل هستند، به قُدس من داخل نشود.
10«لاویانی که از من دور شدند، و به هنگام گمراهی اسرائیل، از من گمراه گشته، از پی بتهای بی‌ارزش خود رفتند، متحمل گناه خویش خواهند شد. 11آنها خادمان قُدس من و ناظر بر دروازه‌های معبد خواهند بود و در معبد خدمت خواهند کرد. آنانند که قربانیهای تمام‌سوز و قربانیهای دیگر را برای قوم ذبح خواهند کرد و در حضور قوم به خدمت خواهند ایستاد. 12از آن رو که لاویان ایشان را به حضور بتهایشان خدمت کردند و بدین‌سان برای خاندان اسرائیل سبب لغزش در گناه شدند، پس خداوندگارْ یهوه می‌گوید به دست افراشته دربارۀ ایشان قسم خوردم که متحمل گناه خویش خواهند شد. 13و نزدیک من نخواهند آمد تا کهانت مرا به جا آورند و نه به هیچ‌یک از وسایل مقدس یا هدایای بسیار مقدس من نزدیک خواهند شد، بلکه خجالتِ خویش و اعمال کراهت‌آوری را که مرتکب شده‌اند، متحمل خواهند گردید. 14با این حال، ایشان را به کار نگهداری از معبد و انجام همۀ خدماتش و هرآنچه باید در آن به انجام رسد، خواهم گماشت.
قوانینی برای لاویانِ کاهن
15«اما لاویانِ کاهن، یعنی پسران صادوق، که به هنگام گمراهی قوم اسرائیل از من، وظیفۀ نظارت بر امور قُدس مرا بر عهده داشتند، آنان به من نزدیک شوند تا مرا خدمت کنند. خداوندگارْ یهوه می‌گوید، ایشان به حضور من بایستند تا پیه و خون به من تقدیم نمایند. 16آنانند که می‌توانند به قُدس من درآیند و به میز من نزدیک شوند تا مرا خدمت کنند، و وظیفۀ نظارت بر امور خانۀ مرا بر عهده داشته باشند. 17آنان باید به هنگام دخول از دروازه‌های صحن درونی جامۀ کتان بر تن کنند، و نباید در حین خدمت نزد دروازه‌های صحن درونی و درون معبد، هیچ جامۀ پشمین بپوشند. 18باید دستاری از کتان بر سر و زیرجامه‌ای از کتان بر گِردِ کمر خود داشته باشند و نباید چیزی که موجب عرق کردنشان شود، بر تن کنند. 19و چون نزد مردم به صحن بیرونی می‌روند، باید جامه‌هایی را که در آن خدمت کرده‌اند، از تن به در آورده، در اتاق مقدس بنهند و جامه‌های دیگر بر تن کنند مبادا تقدسِ آئینی خود را به مردم انتقال دهند. 20نباید سرشان را بتراشند یا بگذارند گیسوانشان بلند شود، بلکه باید موی سر خود را بچینند. 21هیچ کاهنی نباید پیش از ورود به صحن درونی شراب نوشیده باشد. 22ایشان نباید زنِ بیوه یا مطلّقه را به زنی بگیرند، بلکه فقط می‌توانند باکره‌ای از نسلِ خاندان اسرائیل و یا بیوۀ کاهنی را به همسری اختیار کنند. 23باید فرق مقدس و غیرمقدس را به قوم من تعلیم دهند، و بدیشان بیاموزند که نجس را از طاهر تمییز دهند. 24باید در منازعه‌ها به داوری بایستند و بنا بر داوریهای من داوری کنند. باید در تمامی اعیاد من، شرایع و فرایض مرا به جا آورند، و باید شَبّاتهای مرا مقدس بدارند. 25نباید با نزدیک شدن به انسان مرده‌ای خود را نجس سازند. اما برای پدر یا مادر، پسر یا دختر، و برادر یا خواهر مجرد خود می‌توانند خود را نجس سازند. 26پس از طاهر شدنِ کاهن، هفت روز برای او بشمارند. 27و خداوندگارْ یهوه می‌فرماید، روزی که کاهن به صحن درونیِ قُدس داخل می‌شود تا در محرابگاه خدمت کند، باید برای خود قربانی گناه تقدیم نماید.
28«و این است میراث ایشان: من میراثشان هستم. تو چیزی در اسرائیل بدیشان به ملکیت مده؛ من مِلکِ ایشانم. 29آنان هدایای آردی، قربانی گناه، و قربانی جبران را بخورند، و هرآنچه در اسرائیل وقف شود از آن ایشان خواهد بود. 30بهترینِ همۀ نوبرهای همه چیز، و هر نوع هدیه از همۀ هدایای شما، از آنِ کاهنان خواهد بود. بهترینْ خمیر خود را نیز به کاهنان بدهید تا برکت بر خانۀ خویش فرود آورید. 31کاهنان نباید لاش یا دریده‌شدۀ هیچ پرنده یا حیوانی را بخورند.
45
محدودۀ مقدس
1«چون زمین را بر حسب قرعه به عنوان میراث تقسیم می‌کنید، بخشی از آن را به طول بیست و پنج هزار ذِراع*‏45‏:1یک ذِراع تقریباً معادل ۴۵ سانتی‌متر است؛ همچنین در بقیۀ باب. و عرض بیست و پنج هزار ذِراع، به عنوان محدودۀ مقدس برای خداوند جدا سازید. سرتاسر این محدوده، مقدس خواهد بود. 2از این محدوده، قطعه‌ای مربع شکل به مساحت پانصد ذِراع در پانصد ذِراع برای قُدس خواهد بود، و پیرامون آن پنجاه ذِراع فضای باز وجود خواهد داشت. 3از همین محدوده، بخشی به طول بیست و پنج هزار ذِراع و عرض ده هزار ذِراع اندازه بگیرید؛ قُدس که شامل قُدس‌الاقداس است در آنجا خواهد بود. 4این است محدودۀ مقدس از زمین. این برای کاهنان خواهد بود که در قُدس خدمت می‌کنند و نزدیک می‌آیند تا خداوند را خدمت نمایند، مکانی برای خانه‌های آنان و نیز مکانی مقدس برای معبد. 5و محدوده‌ای به طول بیست و پنج هزار ذِراع و عرض ده هزار ذِراع مِلکِ لاویانی باشد که در معبد خدمت می‌کنند، به جهت شهرهایی برای سکونت ایشان.
6«به موازات محدودۀ مقدس، ناحیه‌ای را به عرض پنج هزار ذِراع و طول بیست و پنج هزار ذِراع به مِلکِ شهر اختصاص دهید تا برای تمامی خاندان اسرائیل باشد.
7«زمینِ هر دو طرفِ محدودۀ مقدس و مِلکِ شهر، سهم حاکم خواهد بود. این زمین در موازات محدودۀ مقدس و مِلکِ شهر، در غرب و در شرق قرار خواهد داشت و طول آن نظیر سهم هر یکی از قبایل بوده، از سرحد غربی تا سرحد شرقی امتداد خواهد یافت. 8این زمین، مِلکِ حاکم در اسرائیل خواهد بود. حاکمان من دیگر بر قوم من ظلم روا نخواهند داشت، بلکه زمین را به قبایل خاندان اسرائیل خواهند داد.
9«بنابراین خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: ای حاکمان اسرائیل، دیگر کافیست! خشونت و ظلم را دور کنید و عدالت و پارسایی را به جا آرید. از بیرون راندن قوم من دست برکشید؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.
10«ترازوهایتان میزان باشد، و ایفَه*‏45‏:10 یک ”ایفَه“ تقریباً معادل ۲۲ لیتر است؛ همچنین در بقیۀ باب. و بَتِ*‏45‏:10یک ”بَت“ تقریباً معادل ۲۲ لیتر است؛ همچنین در آیات ۱۱ و ۱۴. شما درست. 11ایفَه و بَت یک اندازه باشند؛ یک بَت حاوی یک‌دهمِ حومِر*‏45‏:11 یک ”حومِر“ تقریباً معادل ۲۲۰ لیتر است؛ همچنین در بقیۀ باب. باشد و یک ایفَه نیز حاوی یک‌دهمِ حومِر. و مقیاس آنها حومِر باشد. 12مثقال*‏45‏:12 در عبری: ”شِکِل“. یک شِکِل تقریباً معادل ‏۵‏/۱۱ گرم است؛ همچنین در بقیۀ آیه. بیست قیراط*‏45‏:12 در عبری: ”گِرا“. یک گِرا تقریباً معادل ‏۶‏/۰ گرم است. باشد، و مینای*‏45‏:12 یک ”مینا“ تقریباً معادل ‏۶‏/۰ کیلوگرم است. شما بیست مثقال به علاوۀ بیست و پنج مثقال به علاوۀ پانزده مثقال.
هدایا و روزهای مقدس
13«این است هدایایی که باید تقدیم کنید: یک ششمِ ایفَه از هر یک حومِرِ گندم، و یک ششمِ ایفَه از هر حومِرِ جو؛ 14و سهم معینِ روغن، بر حسب بَت، یک‌دهم بَت از هر کُر*‏45‏:14 یک ”کُر“ تقریباً معادل ۲۲۰ لیتر است. - کُر مانند حومِر، حاوی ده بَت است. 15و یک گوسفند از هر گلۀ دویست تایی، از مکانهای سیراب اسرائیل. اینها برای هدیۀ آردی، قربانی تمام‌سوز، و قربانیهای رفاقت خواهد بود تا برای ایشان کفاره کند؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه. 16تمامی مردم زمین در دادن این هدایا به حاکم اسرائیل سهیم خواهند شد. 17حاکم نیز موظف است قربانیهای تمام‌سوز و هدایای آردی و هدایای ریختنی در جشنها و ماه نو و روزهای شَبّات، یعنی در تمامی اعیاد خاندان اسرائیل فراهم آورد: او باید قربانیهای گناه و هدایای آردی و قربانیهای تمام‌سوز و قربانیهای رفاقت به جهت کفاره برای خاندان اسرائیل تدارک بیند.
18«خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: در روز اوّل از ماه اوّل، گوسالۀ نرینه‌ای بی‌عیب از گله بگیرید و قُدس را تطهیر کنید. 19کاهن قدری از خونِ قربانی گناه را گرفته، آن را بر چارچوب درهای معبد، و بر چهار گوشۀ لبۀ مذبح و بر چارچوب دروازۀ صحن درونی بمالد. 20به همین‌گونه در روز هفتم ماه برای هر کس که ناخواسته یا از روی غفلت گناه ورزد، عمل کنید. بدین‌سان برای معبد کفاره به جا آورید.
21«و در روز چهاردهم از ماه اوّل، عید پِسَخ را جشن بگیرید و هفت روز، نانِ بی‌خمیرمایه بخورید. 22در آن روز حاکم برای خود و برای تمامی مردم این سرزمین گاو نرینه‌ای به جهت قربانی گناه فراهم آورد. 23و در هفت روز عید، در هر یک از آن هفت روز، هفت گاو نرینه و هفت قوچ، هر دو بی‌عیب، به عنوان قربانی تمام‌سوز برای خداوند فراهم کند، و نیز هر روز بزی نر به جهت قربانی گناه. 24و به جهت هدیۀ آردی نیز یک ایفَه برای هر گاو نر و یک ایفَه برای هر قوچ و یک هین*‏45‏:24 یک ”هین“ تقریباً معادل ‏۵‏/۳ لیتر است. روغن نیز برای هر ایفَه مهیا کند. 25و در روز پانزدهم از ماه هفتم نیز، برای هفت روزِ عید،*‏45‏:25 منظور عید آلاچیقها (یا خیمه‌ها) است. مانند همینها به جهت قربانی گناه و قربانی تمام‌سوز و هدایای آردی و روغن فراهم آورد.
46
حاکم و جشنها
1«خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: دروازۀ صحن درونی که رو به جانب شرق دارد، شش روزِ کاری بسته باشد، اما در روز شَبّات بازگردد، و در روز ماه نو نیز. 2حاکم از بیرون از طریق ایوانِ دروازه داخل شود، و نزد چارچوب دروازه بایستد. کاهنان قربانیهای تمام‌سوز و قربانیهای رفاقت وی را تقدیم کنند، و او بر آستانۀ دروازه پرستش کند و سپس بیرون رود. اما دروازه تا شامگاه بسته نشود. 3مردمان این سرزمین باید روزهای شَبّات و روزهای اوّل ماه، نزد مدخل آن دروازه به حضور خداوند پرستش کنند. 4قربانی تمام‌سوزی که حاکم در روز شَبّات به حضور خداوند تقدیم می‌کند شش برۀ بی‌عیب و یک قوچ بی‌عیب باشد. 5و هدیۀ آردی که با قوچ تقدیم می‌کند یک ایفَه*‏46‏:5 یک ”ایفَه“ تقریباً معادل ۲۲ لیتر است؛ همچنین در بقیۀ باب. باشد، ولی با بره‌ها هر قدر که دستش می‌رسد، همراه با یک هین*‏46‏:5 یک ”هین“ تقریباً معادل ‏۵‏/۳ لیتر است؛ همچنین در بقیۀ باب. روغن برای هر ایفَه. 6روز ماه نو، گاو نرینه‌ای بی‌عیب از گله، و شش بره و یک قوچ که بی‌عیب باشند، تقدیم کند. 7هدیۀ آردی‌اش، یک ایفَه برای گاو و یک ایفَه برای قوچ و هر قدر که دستش می‌رسد برای بره‌ها باشد، همراه با یک هین روغن برای هر ایفَه. 8وقتی حاکم داخل می‌شود، باید از طریق ایوانِ دروازه داخل شود، و از همان راه نیز بیرون رود.
9«هنگامی که مردمان این سرزمین در اعیاد مقرر به حضور خداوند می‌آیند، آن که از دروازۀ شمالی برای پرستش داخل می‌شود، از دروازۀ جنوبی بیرون رود و آن که از دروازۀ جنوبی داخل می‌شود، از دروازۀ شمالی بیرون رود. هیچ‌کس نباید از راه دروازه‌ای که بدان داخل شده است، بازگردد، بلکه هر کس از دروازۀ مقابل بیرون رود. 10حاکم در میان ایشان باشد؛ آنگاه که ایشان داخل می‌شوند، او نیز داخل شود، و آنگاه که بیرون می‌روند، او نیز بیرون رود.
11«در جشنها و اعیاد مقرر، با هر گاو، یک ایفَه هدیۀ آردی تقدیم شود و با هر قوچ هم یک ایفَه، ولی با بره‌ها هر قدر که دستش می‌رسد، همراه با یک هین روغن برای هر ایفَه. 12وقتی حاکم هدیۀ اختیاری فراهم می‌آورد، خواه قربانی تمام‌سوز و خواه هدایای رفاقت به عنوان هدیۀ اختیاری به خداوند، دروازه‌ای را که روی به جانب شرق دارد، برای او باز کنند. و او قربانی تمام‌سوز یا قربانیهای رفاقت خود را همان‌گونه تقدیم کند که در روز شَبّات تقدیم می‌کند. سپس بیرون رود، و چون بیرون رفت، دروازه را ببندند.
13«هر روز، برۀ یک‌ساله‌ای بی‌عیب به جهت قربانی تمام‌سوز برای خداوند، فراهم کن. صبح به صبح باید آن را فراهم آوری. 14همراه با آن، صبح به صبح، هدیۀ آردی نیز مهیا کن، یعنی یک ششمِ ایفَه آرد، و یک سوّمِ هینْ روغن برای مرطوب کردن آرد به عنوان هدیۀ آردی برای خداوند. این فریضه‌ای ابدی خواهد بود. 15پس، صبح به صبح بره و هدیۀ آردی و روغن را به جهت قربانی تمام‌سوزِ دائمی فراهم آور.
16«خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: اگر حاکم هدیه‌ای به یکی از پسران خود به میراث بخشد، از آنِ پسرانش خواهد بود و بر حسب وراثت، مِلکِ ایشان به شمار خواهد آمد. 17اما اگر از میراث خود هدیه‌ای به یکی از خادمانش ببخشد، تنها تا سال آزادی از آنِ وی خواهد بود، و پس از آن، به حاکم باز پس داده خواهد شد. میراث او تنها از آنِ پسرانش خواهد بود. 18حاکم نباید با بیرون راندن قوم از مِلکشان چیزی از میراث آنها را تصاحب کند، بلکه باید از ملکِ خودش به پسران خود میراث بخشد، تا از قوم من هیچ‌کس از مِلکِ خویش پراکنده نشود.»
مکان طبخ هدایا
19سپس مرا از راه مدخل کنار دروازه، به اتاقهای مقدس کاهنان بُرد که رو به سوی شمال داشتند، و اینک در انتهای غربی آنجا مکانی بود. 20آنگاه مرا گفت: «این است مکانی که کاهنان قربانی جبران و قربانی گناه را می‌جوشانند و هدایای آردی را می‌پزند، تا از بیرون آوردن آنها به صحن بیرونی و انتقال تقدسِ آئینی به مردم خودداری کنند.»
21آنگاه مرا به صحن بیرونی آورده، در چهار گوشۀ صحن گردانید. و اینک در هر گوشۀ صحن، صحنِ دیگری بود. 22یعنی در چهار گوشۀ صحن، صحنهایی محصور بود به طول چهل ذِراع*‏46‏:22 یک ذِراع تقریباً معادل ۴۵ سانتی‌متر است؛ همچنین در بقیۀ باب. و عرض سی ذِراع؛ و این چهار صحنِ واقع در گوشه‌ها به یک اندازه بودند. 23دور تا دور، در درونِ چهار صحن، طاقچه‌هایی بود و زیر طاقچه‌ها، دور تا دور، مکانهایی برای طبخ. 24آنگاه مرا گفت: «اینها آشپزخانه هستند، جایی که خادمین معبد قربانیهای قوم را می‌پزند.»
47
نهر جاری از معبد
1آنگاه مرا به درِ معبد بازگردانید، و اینک آبها از زیر آستانۀ معبد به سوی مشرق جاری بود، زیرا معبد رو به جانب شرق داشت. آن آبها از زیر انتهای جنوبی معبد و از جنوب مذبح می‌گذشت. 2سپس مرا از راه دروازۀ شمالی بیرون برد و مرا بیرون دور گردانیده، نزد دروازۀ بیرونی که رو به جانب شرق داشت، برد. و اینک، آبها از سمت جنوب جاری بود.
3چون آن مرد، در حالی که ریسمان اندازه‌گیری به دست داشت به سوی مشرق بیرون رفت، هزار ذِراع*‏47‏:3 یک ذِراع تقریباً معادل ۴۵ سانتی‌متر است؛ همچنین در بقیۀ باب. پیمود؛ آنگاه مرا از میان آب عبور داد، و آب به قوزک پایم می‌رسید. 4سپس هزار ذِراع دیگر پیمود، و مرا از میان آب عبور داد، و آب تا به زانو می‌رسید. باز هزار ذِراع دیگر پیمود و مرا از میان آب عبور داد، و آب تا به کمر می‌رسید. 5و هزار ذِراع دیگر نیز پیمود، و آن دیگر نهری بود که از آن نمی‌توانستم بگذرم، زیرا آب بالا آمده بود، آبی که در آن می‌شد شنا کرد، و نهری که نمی‌شد از آن گذشت. 6و مرا گفت: «ای پسر انسان، آیا این را دیدی؟»
سپس مرا به کنار نهر بازگردانید. 7چون بازمی‌گشتم، در کنار رودخانه، در این طرف و آن طرف، درختان بسیار زیاد دیدم. 8او مرا گفت: «این آبها به سوی ولایت شرقی جاری است و به عَرَبَه سرازیر می‌شود و به دریا*‏47‏:8 منظور ”دریای مرده“ است. می‌ریزد. و چون به دریا می‌ریزد، آب دریا شیرین می‌شود.*‏47‏:8 در عبری: «شفا خواهد یافت»؛ همچنین در آیۀ ۹ و ۱۱. 9هر جا که نهر بدان جاری می‌شود،*‏47‏:9 در ترجمۀ یونانی هفتادتَنان، سوری، وُالگلیت و تاگوم؛ در عبری: «دو رودخانه بروند». همۀ جنبندگانِ انبوه زنده می‌شوند، و در آنجا ماهی بسیار زیاد می‌گردد. زیرا چون این آبها به آنجا می‌رسد، آن آبها شیرین می‌شود. هر جا که این نهر جاری می‌گردد، همه چیز زنده می‌شود. 10ماهیگیران بر کنار دریا خواهند ایستاد و از عِین‌جِدی تا عِین‌عِجلایِم مکان گستردن تورها خواهد بود و ماهیان آن، همچون ماهیان دریای بزرگ،*‏47‏:10 منظور ”دریای مدیترانه“ است؛ همچنین در آیات ۱۵، ۱۹ و ۲۰. از انواع بسیار زیاد خواهند بود. 11لیکن مردابها و لجن‌زارهای آن شیرین نخواهد شد، بلکه تسلیم نمک خواهد گشت. 12در کنار نهر، در این طرف و آن طرف، انواع درختان خوراکی خواهد رویید که برگهای آنان پژمرده نخواهد شد و از میوه دادن باز نخواهند ایستاد، بلکه هر ماه میوۀ تازه خواهند آورد، زیرا آبِ آنها از قُدس جاری می‌شود. میوۀ آنها برای خوراک و برگهای آنها به جهت درمان خواهد بود.»
حدود زمین
13خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: «این است حدودی که باید بدانها زمین را به عنوان میراث میان دوازده قبیلۀ اسرائیل تقسیم کنید: یوسف دو سهم خواهد برد. 14باید آن را به‌طور مساوی میانشان تقسیم کنید. از آنجا که من به دست افراشته سوگند خوردم آن را به پدرانتان ببخشم، پس این زمین نصیب شما خواهد شد.
15«حدود زمین بدین‌گونه باشد: در شمال، از دریای بزرگ، از راه حِتلون تا لِبوحَمات و تا به صِدَد،*‏47‏:15ترجمۀ یونانی هفتادتَنان؛ در عبری: ”مدخل صِدَد، حَمات“. 16بِروتَه، سِبرایِم (که در مرزِ میان دمشق و حَمات واقع است)، و تا حَصِرِ وسطی که در مرز حَوران است. 17پس حد از دریا تا حَصَرعینان خواهد بود که در سرحد شمالی دمشق واقع است، با سرحد حَمات در شمال.*‏47‏:17 معنی عبری این آیه نامشخص است. این جانب شمالی خواهد بود.
18«در جانب شرقی، حد از میان حَوران و دمشق خواهد گذشت، در امتداد اردن، میان جِلعاد و زمین اسرائیل، و از اینجا تا دریای شرقی خواهی پیمود. این جانب شرقی خواهد بود.
19«در جانب جنوبی، حد از تامار تا آبهای مِریبَه‌قادِش، و از آنجا در امتداد رود مصر*‏47‏:19 در عبری، ”مصر“ نیامده است. تا دریای بزرگ خواهد بود. این جانب جنوبی خواهد بود.
20«در جانب غربی، دریای بزرگ تا نقطۀ مقابل لِبوحَمات، حد خواهد بود. این جانب غربی خواهد بود.
21«بدین‌سان، این سرزمین را بر حسب قبایل اسرائیل میان خود تقسیم کنید. 22آن را به عنوان میراث میان خود و غریبانی که در میان شما غربت اختیار کرده و صاحب فرزندان شده‌اند، به قرعه تقسیم کنید. ایشان در نظر شما همچون اسرائیلیانِ بومی باشند و با شما در میان قبایل اسرائیل به حسب قرعه میراث یابند. 23و خداوندگارْ یهوه می‌فرماید: هر قبیله‌ای که شخص غریب در آن ساکن باشد، در همان‌جا میراثش را به او بدهید.
48
1«این است نامهای قبایل:
از شمالی‌ترین نقطه در کنار راه حِتلون به لِبوحَمات، تا حَصَرعینان، که در سرحد شمالی دمشق و مقابل حَمات است، از جانب شرقی تا جانب غربی، یک سهم برای دان.
2مجاور قلمرو دان، از جانب شرقی تا جانب غربی، یک سهم برای اَشیر.
3مجاور قلمرو اَشیر، از جانب شرقی تا جانب غربی، یک سهم برای نَفتالی.
4مجاور قلمرو نَفتالی، از جانب شرقی تا جانب غربی، یک سهم برای مَنَسی.
5مجاور قلمرو مَنَسی، از جانب شرقی تا جانب غربی، یک سهم برای اِفرایِم.
6مجاور قلمرو اِفرایِم، از جانب شرقی تا جانب غربی، یک سهم برای رِئوبین.
7مجاور قلمرو رِئوبین، از جانب شرقی تا جانب غربی، یک سهم برای یهودا.
8«مجاور قلمرو یهودا، از جانب شرقی تا جانب غربی، محدوده‌ای به عرض بیست و پنج هزار ذِراع*‏48‏:8 یک ذِراع تقریباً معادل ۴۵ سانتی‌متر است؛ همچنین در بقیۀ باب. جدا کنید که درازایش از جانب شرقی تا جانب غربی مساوی سهم قبایل دیگر باشد و قُدس در وسط آن خواهد بود. 9محدوده‌ای که برای خداوند جدا می‌کنید به طول بیست و پنج هزار ذِراع و عرض بیست هزار*‏48‏:9 مقایسه کنید با ۴۵:‏‌۱؛ در عبری: ”ده“. ذِراع باشد. 10این است تقسیمات محدودۀ مقدس: قطعه‌ای به طول بیست و پنج هزار ذِراع در جانب شمال، به عرض ده هزار ذِراع در جانب غرب، به عرض ده هزار ذِراع در جانب شرق، و به طول بیست و پنج هزار ذِراع در جانب جنوب برای کاهنان باشد و قُدسِ خداوند در وسط آن خواهد بود. 11این برای کاهنانِ وقف‌شده، یعنی پسران صادوق خواهد بود که امانت مرا نگاه داشتند و به هنگام گمراهی بنی‌اسرائیل، همچون لاویان گمراه نشدند. 12این محدوده که در جوار قلمرو لاویان واقع است، به عنوان مکان بسیار مقدس، به کاهنان اختصاص خواهد داشت. 13در جوار قلمرو کاهنان، قطعه‌ای به طول بیست و پنج هزار ذِراع و عرض ده هزار ذِراع از آنِ لاویان خواهد بود. پس طول این قسمت از زمین به تمامی، بیست و پنج هزار ذِراع و عرض آن بیست هزار*‏48‏:13 ترجمۀ یونانی هفتادتَنان؛ در عبری: ”ده هزار“. ذِراع خواهد بود. 14ایشان نباید هیچ قسمت از آن را بفروشند یا مبادله کنند، و نباید آن را که بهترین قسمت از زمین است به دیگران انتقال دهند، زیرا برای خداوند مقدس است.
15«بخش باقیمانده، به عرض پنج هزار ذِراع و طول بیست و پنج هزار ذِراع، برای مصارف عمومی خواهد بود، به جهت شهر و محلهای مسکونی و فضای باز. شهر در وسط آن خواهد بود، 16به این ابعاد: در جانب شمالی، چهار هزار و پانصد ذِراع؛ در جانب جنوبی، چهار هزار و پانصد ذِراع؛ در جانب شرقی، چهار هزار و پانصد ذِراع؛ و در جانب غربی، چهار هزار و پانصد ذِراع. 17شهر، فضای باز نیز خواهد داشت: در شمال، دویست و پنجاه ذِراع؛ در جنوب، دویست و پنجاه ذِراع؛ در شرق دویست و پنجاه ذِراع؛ و در غرب، دویست و پنجاه ذِراع. 18بقیۀ طول زمین در جوار محدودۀ مقدس، ده هزار ذِراع در جانب شرقی و ده هزار ذِراع در جانب غربی خواهد بود. این قسمت در جوار محدودۀ مقدس خواهد بود و محصول آن خوراک کارکنان شهر را تأمین خواهد کرد. 19کارکنان شهر، از تمامی قبایل اسرائیل، بر آن زراعت خواهند کرد. 20بنابراین، تمام محدوده‌ای که جدا می‌کنی، زمینی مربع شکل به ابعاد بیست و پنج هزار ذِراع در بیست و پنج هزار ذِراع خواهد بود، یعنی محدودۀ مقدس با املاک شهر.
21«آنچه در دو طرف محدودۀ مقدس و املاک شهر باقی می‌ماند، از آنِ حاکم خواهد بود. این قسمت به سمت شرق، از بیست و پنج هزار ذِراعِ محدودۀ مقدس تا سرحد شرقی، و به سمت غرب، از بیست و پنج هزار ذِراع آن محدوده تا مرز غربی در جوار سهم قبایل امتداد خواهد داشت و از آنِ حاکم خواهد بود. محدودۀ مقدس و قُدس معبد در وسط آن خواهد بود. 22املاک لاویان و املاک شهر در وسط مِلکِ حاکم خواهد بود و مِلکِ حاکم در حد فاصل قلمرو یهودا و قلمرو بِنیامین قرار خواهد داشت.
23«و اما سهم بقیۀ قبایل: از جانب شرقی تا جانب غربی، یک سهم برای بِنیامین.
24«مجاور قلمرو بِنیامین، از جانب شرقی تا جانب غربی، یک سهم برای شمعون.
25«مجاور قلمرو شمعون، از جانب شرقی تا جانب غربی، یک سهم برای یِساکار.
26«مجاور قلمرو یِساکار، از جانب شرقی تا جانب غربی، یک سهم برای زِبولون.
27«مجاور قلمرو زِبولون، از جانب شرقی تا جانب غربی، یک سهم برای جاد.
28«سرحد جنوبی جاد، به سمت جنوب، از تامار تا آبهای مِریبَه‌قادِش، و از آنجا در امتداد رود مصر، تا دریای بزرگ خواهد بود. 29خداوندگارْ یهوه می‌فرماید: این است زمینی که باید بر حسب قرعه به عنوان میراث میان قبایل اسرائیل تقسیم کنید و این است سهم‌های آنها.
دروازه‌های شهر
30«این است دروازه‌های خروجی شهر: در جانب شمال، که به طول چهار هزار و پانصد ذِراع است، 31دروازه‌های شهر به نام قبایل اسرائیل نامیده خواهد شد. سه دروازۀ شمالی، دروازۀ رِئوبین، دروازۀ یهودا، و دروازۀ لاوی خواهد بود. 32در جانب شرق، که چهار هزار و پانصد ذِراع است، سه دروازه خواهد بود: دروازۀ یوسف، دروازۀ بِنیامین، و دروازۀ دان. 33در جانب جنوب، که به طول چهار هزار و پانصد ذِراع است، سه دروازه خواهد بود: دروازۀ شمعون، دروازۀ یِساکار، و دروازۀ زِبولون. 34در جانب غرب، که چهار هزار و پانصد ذِراع است، نیز سه دروازه خواهد بود: دروازۀ جاد، دروازۀ اَشیر، و دروازۀ نَفتالی. 35دور تا دورشهر، هجده هزار ذِراع خواهد بود. و نام شهر، از آن پس، ’خداوند آنجاست‘ خواهد بود.»

آیا می فهمید آنچه را خوانده اید؟

چت با یک مسیحی

كتاب مقدس مسیحیان شامل ۶۶ كتاب می‌باشد كه در یك جلد جمع آوری شده است و مجموعاً كتاب مقدس خوانده می‌شود.

كتاب مقدس دارای دو قسمت بنام عهد عتیق و عهد جدید می‌باشد.

برای خواندن کتاب دیگری از کتاب مقدس، یک کتاب را از لیست انتخاب کنید.